مقالات روانشناسی خانواده مرکز مشاوره تلفنی سرای مشاور

قطع وابستگی به خانواده

وابستگی به والدین در بزرگسالی

در شرایط اقتصادی امروز، استقلال برای بسیاری از جوانان یک مقوله پیچیده است. مشکل در اشتغال و هزینه‌های بالای زندگی به معنای وابستگی طولانی‌تر فرزندان بزرگسال به خانواده هستند که از نظر برخی می‌تواند یک تجربه خوشایند و مثبت باشد اما در شرایطی نیز باعث بروز مشکلات و چالش‌هایی خواهد شد. وابستگی به والدین در بزرگسالی پدیده‌ای است که در آن بزرگسالان به صورتی اغراق‌آمیز به والدین خود وابسته می‌مانند که مانع رشد و عملکرد طبیعی آن‌ها می‌شود. وابستگی ناسالم در بزرگسالی، باعث ایجاد مشکل و پویایی منفی بین فرزندان و والدین می‌شود. در ادامه به نشانه‌ها و روش‌های درمان این نوع از اختلال وابستگی به والدین پرداخته‌ایم.

وابستگی به والدین در بزرگسالی چه نشانه هایی دارد؟

وابستگی به والدین در بزرگسالی اغلب با اضطراب اجتماعی یا عملکردی، افسردگی، وسواس اجباری یا انواع اختلالات اعتیاد (مانند اعتیاد به کار با کامپیوتر، اعتیاد به بازی، الکل و مواد مخدر) همراه است. در اغلب افرادی  که دچار وابستگی به والدین در بزرگسالی هستند، بی‌نظمی در ریتم شبانه روزی، به طور مثال بیدار ماندن در شب و خوابیدن روزانه نیز دیده می‌شود. همچنین گاهی این افراد سطح توقع بالایی از شغل و درآمد خود دارند و دچار نوعی کمال‌طلبی هستند که به تداوم وابستگی به والدین در بزرگسالی کمک می‌کند.

وابستگی به والدین در بزرگسالی اغلب باعث تمایل به اجتناب از دیگران می‌شود و این افراد معمولا سرد به نظر می‌رسند. افرادی که دارای این سبک دلبستگی هستند، کمتر عاشق می‌شوند و به نظر نمی‌رسد که به خوشبختی پس از عشق یا ازدواج اعتماد و اعتقاد چندانی داشته باشند. آن‌ها از صمیمیت می‌ترسند و تمایل کمتری به تداوم روابط خود دارند. گاهی این افراد به صورت آگاهانه از عشق و تا حد زیادی از صمیمیت می‌ترسند زیرا معتقدند که در چنین روابطی کنترل می‌شوند چون در دوران کودکی توسط مراقبان اولیه، در صمیمی‌ترین روابط خود، به شدت کنترل شده‌اند و نمی‌خواهند دوباره چنین شرایطی را تجربه کنند. از طرفی یکی از نشانه‌های چنین رویکردی در روابط، می‌تواند جذب شدن به افراد عاشق‌پیشه باشد. چون در این نوع رابطه، فرد کنترل می‌کند به جای اینکه کنترل شود.

روابط صمیمی برای افراد وابسته، گیج‌کننده و نگران‌کننده هستند، احساس عشق و نفرت نسبت به شریک زندگی به صورت افراطی تغییر می‌کنند، ممکن است نسبت به شریک خود بی‌احساس، کنترل‌‌گر و شدیدا بی‌اعتماد باشند. فرد به دلیل تجارب گذشته خود، می‌تواند به همان اندازه که نسبت به دیگران سخت‌گیر است به خودش سخت بگیرد. الگوهای رفتاری ضد اجتماعی یا منفی، پرخاشگری یا خشونت، فرار از مسئولیت و عدم اتمام کارها نیز در این افراد دیده می‌شود. اگرچه افراد وابسته مشتاق امنیت و رابطه معنادار و صمیمی هستند، احساس می‌کنند که ارزش عشق را ندارند و از صدمه دیدن دوباره وحشت دارند چون دوران کودکی آن‌ها در اثر سوء استفاده، غفلت یا تروما شکل گرفته است.

علل وابستگی به والدین در بزرگسالی چیست؟

دلایل مختلفی برای ایجاد تداوم وابستگی به والدین در بزرگسالی وجود دارند که برخی از آن‌ها می‌توانند حتی جنبه‌های ارثی داشته باشند. برخی از والدین با توجه بیش از اندازه به فرزند خود، به او اجازه کسب تجربه و استقلال نمی‌دهند یا با ایجاد کوچکترین مشکل و ناراحتی فرزندان بسیار مشوش و برآشفته می‌شوند. این رفتارها در کودکی و سنین رشد می‌توانند به انواع اختلالاتی ختم شوند که زمینه‌ساز وابستگی به والدین در بزرگسالی هستند. اگر پدر و مادری خود به اختلال وابستگی و دلبستگی ناسالم مبتلا باشند یا وابستگی بالایی به فرزندان داشته باشند، احتمال اینکه فرزند آن‌ها نیز با چنین مشکلی مواجه شود بیشتر خواهد بود. والدینی که فرزندان را به سمت وابستگی سوق می‌دهند، معمولاً آنقدر نابالغ هستند که نمی‌توانند با بزرگسالان دیگر صمیمی شوند اما می‌توانند به فرزندان خود نزدیک شوند چون کودکان آسیب‌پذیر هستند و آن‌ها را رها نمی‌کنند.

حتی برخی از پدر یا مادران رابطه با فرزند خود را مهمتر از رابطه با همسرشان می‌دانند.  تجربیات هیجانی دوران کودکی در رشد عاطفی اهمیت فراوانی دارند. والدین شخصیت‌های اصلی در شکل‌گیری الگوهای دلبستگی هستند و نقش مهمی در تجربه ما از جهان ایفا می‌کنند زیرا از بدو تولد پایه و اساس جهان ما را شکل می‌دهند. بنابراین تجربیات دوران کودکی تعیین خواهند که در بزرگسالی دنیا را مکانی امن برای کشف و ریسک عاطفی می‌دانیم؟ آیا فکر می‌کنیم همه مردم می‌خواهند به ما آسیب برسانند و بنابراین قابل اعتماد نیستند؟ آیا می‌توانیم به افراد مهم زندگی خود تکیه کنیم تا در مواقع نیازهای عاطفی از ما حمایت کنند؟

ترومای پیچیده که به قرار گرفتن طولانی مدت در معرض یک رویداد استرس‌زا اشاره دارد، یکی از علل بروز وابستگی به والدین در بزرگسالی است. به طور مثال کودکانی که تحت سوءاستفاده جسمی و روحی قرار گرفته‌اند، بدون وجود شبکه امنیتی سالم و دلبستگی ایمن بزرگ می‌شوند و با احتمال بالایی به بزرگسالانی تبدیل می‌شوند که عزت نفس پایینی دارند، با چالش‌هایی در زمینه تنظیم هیجانات و نیازهای عاطفی دست و پنجه نرم می‌کنند و میزان ابتلا به افسردگی و اضطراب در آن‌ها بالا است. همه این موارد مانع از استقلال روانی فرد در بزرگسالی خواهند شد، حتی زمانی که والدین آسیب‌زا بوده‌اند، چون تنها تجربه فرد از دنیای اطراف خود این الگوی مخرب رفتاری بوده است، جدا شدن از والدین و تجربه روابط سالم به نظر ترسناک می‌رسند.

ممکن است این سوال ایجاد شود که آیا واقعا فرد قادر به استقلال و روبرو شدن با مسائل زندگی نیست؟ یا تا زمانی که والدین نیاز او را برطرف می‌کنند و فرد نیاز به روبرو شدن با مسائل ندارد، وابسته باقی می‌ماند؟ شکی نیست که بزرگسال وابسته، احساس می‌کند که چالش‌های زندگی بیشتر از توانایی او هستند اما وقتی والدین همه این نیازها را تامین می‌کنند، بزرگسالان نیز هیچ نیازی برای مقابله با مشکلات خود و تحمل دوری از والدین را ندارند و بنابراین احتمال اینکه بزرگسال با زندگی واقعی کنار بیاید کاهش می‌یابد.

وابستگی به خانواده

چگونه وابستگی خود را به خانواده کم کنیم؟

با توجه به عللی که برای وابستگی به والدین در بزرگسالی گفته شد، درمان این مشکل نیز به خواست و تلاش فرد وابسته و والدین بستگی دارد. والدین به حمایت اجتماعی و کمک گرفتن از مشاور نیاز دارند. حمایت اجتماعی ضروری است زیرا مخفی نگه داشتن این مسئله باعث می‌شود والدین در برابر خواسته‌های فرزند بزرگسال خود، کم بیاورند و به دلیل دلسوزی که نسبت به فرزندشان دارند به خواسته‌هایش تن دهند. مقاومت بدون خشونت نام یکی از روش‌هایی است که براساس نظریات گاندی و مارتین لوترکینگ، پروتکل کاملی درباره راهنمایی والدین در نحوه برخورد با رفتارهای مخرب، بهره‌کشی عاطفی، برخورد خشونت‌آمیز و وابسته فرزندان، به والدین ارائه می‌دهد و به والدین کمک می‌کند تا به شیوه‌ای سالم، سازنده، با اقتدار مثبت و مقاومت در برابر الگوهای منفی، در کنار فرزندان حضور داشته باشند.

اگرچه تغییر سبک دلبستگی در بزرگسالی آسان نیست، اما با کمک یک روانشناس متبحر و تلاش آگاهانه، می‌توان احساس امنیت ناسالم خود را کم و بیش تغییر داد و قادر به شکل‌دهی حلقه ارتباطی سالم با دیگران و ایجاد دلبستگی سالم شد. از آنجایی که این مشکل ریشه در کودکی دارد و به دلیل تداوم وابستگی در بزرگسالی، فرد قادر به جدا شدن از والدین نیست، دریافت کمک حرفه‌ای بسیار کمک‌کننده‌تر است اما اگر به درمان مناسب دسترسی ندارید، تمرینات و کارهای زیادی می‌توانید برای ایجاد سبک دلبستگی ایمن و در نتیجه کاهش سطح وابستگی به والدین انجام دهید. برای شروع، هرچه می‌توانید در مورد سبک دلبستگی ناامن بیاموزید. هرچه اطلاعات بیشتری داشته باشید، بهتر می‌توانید نگرش‌ها و رفتارهای ناشی از وابستگی را در خود تشخیص داده و تصحیح کنید. نکات زیر نیز می‌توانند به اصلاح وابستگی به خانواده کمک کنند:

یکی از مهمترین نکات نظریه دلبستگی این است که روابط بزرگسالان، درست مانند اولین رابطه با مراقب اصلی، بستگی به موفقیت آن‌ها در ارتباطات غیر کلامی دارد. وقتی با دیگران ارتباط برقرار می‌کنید، از طریق حرکات بدن، وضعیت فیزیکی، میزان تماس چشمی و موارد مشابه، سیگنال‌هایی می‌فرستید. این نشانه‌های غیر کلامی پیام‌های قوی در مورد آنچه واقعاً احساس می‌کنید ارسال می‌کنند. افزایش قدرت تفسیر و ارتباط غیرکلامی می‌تواند به بهبود و تعمیق روابط کمک کند. با حضور در لحظه، مدیریت استرس و توسعه آگاهی از احساسات خود، این مهارت‌ها را بهبود ببخشید.

هوش هیجانی (ضریب عاطفی یا EQ) توانایی درک، استفاده و مدیریت احساسات خود به شیوه‌های مثبت برای همدردی و همدلی، برقراری ارتباط موثر و برخورد سالم‌تر با تعارضات است. علاوه بر کمک به بهبود ارتباطات غیرکلامی، هوش هیجانی می‌تواند به تقویت یک رابطه عاشقانه کمک کند. با درک احساسات خود و نحوه کنترل آن‌ها، بهتر قادر خواهید بود نیازها و احساساتتان را برای همسر خود بیان کنید، همچنین درک کنید که او واقعاً چه احساسی دارد.

برقراری رابطه با شخص دیگری که دارای سبک دلبستگی ناایمن است، در بهترین حالت، گیج‌کننده و در بدترین حالت دردناک  و آسیب‌زا خوهد بود. اگرچه می‌توانید با یکدیگر به عنوان یک زن و شوهر از طریق تشابه در احساس ناامنی خود کنار بیایید، اما بهتر است برای ازدواج به دنبال شریکی با سبک دلبستگی ایمن باشید تا شما را از الگوهای منفی دور کند. یک رابطه حمایتی قوی می‌تواند نقش مهمی در ایجاد احساس امنیت داشته باشد. تحقیقات نشان می‌دهند که ۵۰ تا ۶۰ درصد از افراد دارای سبک دلبستگی ایمن هستند، بنابراین شانس خوبی برای یافتن یک همسر مناسب وجود دارد که به شما کمک کند بر ناامنی‌های خود غلبه کنید. همچنین دوستی با این افراد نیز می‌تواند به شما در تشخیص و اتخاذ الگوهای جدید رفتاری کمک کند.

یکی از بزرگترین عوامل وابستگی به خانواده در بزرگسالی حمایت مالی مداوم والدین از فرزند و مشکل کودک در مدیریت مهارت‌های اساسی زندگی مستقل بزرگسالی است. گام بزرگی که باید در راه استقلال برداشته شود، بر عهده گرفتن مسئولیت مهارت‌های اساسی زندگی است. کم کم غذا درست کردن، انجام کارهای شخصی مانند تمیز کردن اتاق، انجام کارهای مالی و رسیدگی به امور عمومی منزل را تمرین کنید. این مراحل اساسی، بخشی از زندگی مستقل هستند و هرچه بیشتر تمرین کنید، راحت‌تر و سریعتر می‌توانید از وابستگی به والیدن کم کنید. گام بعدی این است که بیاموزید چگونه با صرفه جویی زندگی کنید و روی هزینه‌های خود کنترل داشته باشید. صرفه‌جویی به معنای محروم کردن نیست، بلکه به این معنا است که چگونه از هر ریال خرج شده، بیشترین ارزش را به دست آورید. تاکتیک‌های صرفه‌جویی را امتحان کنید، ببینید کدام یک از آن‌ها برای شما مناسب هستند و با تکرار، آن‌ها را به عادت‌های مادام‌العمر تبدیل کنید. در شرایطی که مدت‌های زیادی یک بزرگسال وابسته بوده‌اید، یافتن شغل مناسب و استقلال مالی ممکن است برایتان دشوار باشد، اما این استقلال تا حد زیادی به افزایش عزت نفس و کاهش اضطراب ناشی از جدا شدن از والدین کمک می‌کند.

وقتی به سمت استقلال حرکت می‌کنید، ذینفعان دیگر این فرایند یعنی والدین را به یاد داشته باشید. باید صریحاً با آن‌ها صحبت کرده و آن‌ها را در تمام مراحل، درگیر روند بهبود خود کنید. صادق باشید و علی‌رغم واکنش‌های احتمالی، بگویید می‌خواهید مستقل شوید و از آن‌ها در مورد اهداف و برنامه‌های خود ایده بگیرید. تقریباً همیشه والدین از شما می‌خواهند که استقلال پیدا کنید و می خواهند به شما در رسیدن به آن کمک کنند، و وابستگی فقط به این دلیل ایجاد شده که آن‌ها ‌می‌خواستند شما را از برخی ناملایمات زندگی محافظت کنند. احتمالاً در طول این فرایند تعریف و تمجیده یا انتقادات بیشتری نیز خواهید شنید. والدین شما ممکن است برنامه‌های شما را دوست نداشته باشند و پیشنهاداتی را ارائه دهند. انتقادات آن‌ها را جدی بگیرید و توجه کنید که چگونه این انتقاد را می‌توانید به نتیجه‌ای معنی‌دار و مثبت تبدیل کنید..

از راهنمایی‌های والدینتان استفاده کنید اما اجازه ندهید که آن‌ها برای شما تصمیم بگیرند، به خصوص اگر فکر می‌کنید راه‌کار آن‌ها اشتباه است. اگر نمی‌توانند منطقی توضیح دهند که چرا می‌خواهند شما کارها را به روشی خاص انجام دهید، این نشانه آن است که باید به استدلال خود اعتماد کنید. هدف شما در اینجا استقلال است.

همانطور که گفته شد، تجربه تروما در نوزادی یا کودکی روند دلبستگی را مختل کرده و یکی از دلایل ایجاد وابستگی به خانواده در بزرگسالی است. حتی اگر این آسیب‌ها سال‌ها پیش رخ داده باشند، بهترین روش برای شناخت و کنترل و درمان آن‌ها، تعادل احساسی، یادگیری اعتماد و برقراری ارتباط مجدد در روابط و کمک گرفتن از روانشناسان متبحر است.
تلفن کلینیک روانشناسی

شوهرم به خانوادم احترام نمیذاره

شوهرم با مادرم مشکل دارد

زمانی که فردی را که دوست دارید انتخاب می‌کنید و تصمیم می‌گیرید ازدواج کنید، بسیار مشتاق هستید تا خانواده‌ی شما همسرتان را نیز مانند شما دوست داشته باشند و او را به‌عنوان عضوی از خانواده بپذیرند؛ اما این رابطه‌ی پیچیده‌ای است و گاهی می‌شنویم افرادی می‌گویند شوهرم با مادرم مشکل دارد و رابطه‌ی خوبی باهم ندارند. منبع اصلی عشق، علاقه و مراقبت شما از کودکی تا جوانی والدین شما بوده‌اند و زمانی که ازدواج می‌کنید ارتباط باهمسرتان تبدیل به این منبع شده و جایگزین ارتباط شما با والدینتان خواهد شد. گرچه ارتباط شما با پدر و مادرتان با ارتباطتان با همسرتان متفاوت است و هیچ‌کدام از دیگری بهتر یا بدتر نیستند، اما انتقال از یک رابطه به رابطه‌ی دیگر ممکن است دشوار باشد و می‌تواند باعث اختلاف شوهر و مادر و پدرتان باشد.

وقتی همه‌ی این افراد یکدیگر را دوست داشته باشند و بتوانند ارتباط درستی باهم برقرار کنند بسیار عالی است و همه از این موضوع سود می‌برند؛ اما چه اتفاقی می‌افتد اگر مادر و همسرتان یکدیگر را دوست نداشته باشند و به هم احترام نگذارند و این موضوع را به‌طور مداوم با شما در میان بگذارند؟ نیازی به گفتن نیست که این یک وضعیت بسیار دشوار و غم‌انگیز است. از بی‌تفاوتی و سردی گرفته تا درگیری‌های لفظی، این نوع برخورد دو نفری که عمیقاً دوستشان دارید می‌تواند باعث درد و رنج برای شما که در بین آن‌ها گیر افتاده‌اید شود. اگر شما نیز جزء افرادی هستید که بابت اینکه شوهر و مادرتان باهم مشکل دارند تحت‌فشار هستید، در ادامه روش‌هایی برای اینکه بتوانید از این شرایط عبور کنید به شما پیشنهاد می‌کنیم.

برای اینکه از اختلافات مادر و همسرتان آسیب نبینید، انتظارات خود را تعدیل کنید.

این واقعیت را بپذیرید که زندگی کامل نیست و افرادی که شما دوستشان دارید و برایتان مهم هستند نیز کامل نیستند. شاید این موضوع به نظر واضح و بدیهی باشد، اما برخی افراد انتظار دارند همه‌چیز در زندگی خوب پیش برود و کاملاً مطابق میل آن‌ها باشد. باید بتوانید این واقعیت را باور کنید و بپذیرید که ممکن است شما کسانی را دوست داشته باشید ولی آن‌ها یکدیگر را دوست نداشته باشند. گاهی این اتفاق می‌افتد که افرادی که مطمئن هستیم با یکدیگر کنار می‌آیند و می‌توانند ارتباط خوبی باهم ایجاد کنند، صرفاً به دلایل شخصی خودشان این کار را نمی‌کنند. دلایل مختلفی وجود دارد که ممکن است باعث اختلاف شوهر با مادر و پدر شده و موجب شود این افراد باهم کنار نیایند. ممکن است همسر شما دوست نداشته باشد وقت خود را صرف ارتباط با خانواده‌ی شما کند یا پدر و مادرتان نسبت به همسرتان احساس حسادت داشته باشند و از اینکه تمام توجه شما معطوف به اوست حس خوبی نداشته باشند. ممکن است پدر و مادر نگران این باشند که فرزندشان بیش‌ازاندازه تحت تأثیر همسرش قرار بگیرد. گاهی اوقات، آن‌ها فقط یکدیگر را دوست ندارند. در حقیقت، اگر شما نبودید آن‌ها هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتند. درواقع اختلافات همسرتان با خانواده‌ی شما ممکن است به هر دلیلی رخ دهد و بهتر است با پرسیدن مداوم این سؤال که چرا شوهرم با مادرم مشکل دارد خودتان را ناراحت نکنید و فقط آن را بپذیرید.

برای پیشگیری از بروز اختلافات جدی بین همسر و خانواده، از همان ابتدا نقش فعالی داشته باشید.

از همان ابتدا درباره‌ی هر یک با دیگری صریح صحبت کنید تا زمانی که همسر و مادرتان با یکدیگر ملاقات می‌کنند تا حدی آشنایی قبلی وجود داشته باشد. اگرچه ممکن است انتظار داشته باشید که افراد درنهایت بهترین رفتار خود را با یکدیگر داشته باشند، اما لزوماً این‌طور نیست و ممکن است اوضاع به آن خوبی که شما انتظار دارید پیش نرود. به یاد داشته باشید، ممکن است افراد از خانواده‌ها و فرهنگ‌های مختلف دیدگاه‌ها و نظرات مختلفی داشته باشند.

اختلاف شوهر با خانواده زن

بحث در مورد این اختلاف‌نظرها قبل از ملاقات اولیه می‌تواند آن‌ها را برای داشتن دید بازتر و پذیرش یکدیگر آماده کند. آن‌ها را به برقراری ارتباط خوب و احترام به یکدیگر تشویق کنید. هر یک از طرفین را تشویق کنید تا در حفظ احترام و پذیرش یکدیگر تلاش کنند، حتی اگر یکدیگر را درک نکنند یا با یکدیگر توافق نداشته باشند. نکته‌ی اصلی این است که منتظر نمانید تا اتفاقات به‌خودی‌خود پیش بروند، خصوصاً وقتی می‌دانید ممکن است اختلاف همسر و مادر و پدرتان جدی شود. به یاد داشته باشید، نیازی نیست که آن‌ها لزوماً یکدیگر را دوست داشته باشند، اما باید تلاش کنند به خاطر شما و همچنین به خاطر هماهنگی و حفظ آرامش خانواده باهم کنار بیایند. اگر به‌جای اینکه همیشه از خود بپرسید چرا شوهرم با مادرم مشکل دارد، نقش فعالی در برقراری آرامش ایفا کنید می‌توانید از بروز برخی اختلاف‌های جدی خانوادگی پیشگیری کنید.

هنگام بروز اختلافات از اینکه بین مادر و همسرتان واسطه باشید خودداری کنید.

برای تعین حدومرزهای خودتان شاید لازم باشد ساعت‌های زیادی صرف گفت‌وگو با هر یک از آن‌های کنید. کاملاً روشن کنید که قصد ندارید در اختلاف‌نظر بین آن‌ها میانجیگری کنید یا دیدگاه‌های مختلف هر یک از آن‌ها را برای دیگری تفسیر کنید. اینکه مدام در دعوای شوهر با مادرتان نقش واسطه را بازی کنید نوعی سوءاستفاده از شماست و احتمالاً درنهایت این کار هیچ مشکلی را حل نمی‌کند. برای حل مشکلات، شوهر و مادرتان باید تمایل داشته باشند صادقانه باهم گفت‌وگو کنند و واسطه بودن شما نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه باعث آسیب به خودتان می‌شود. اگر در این میان مسائل جدی وجود دارد سعی نکنید خودتان به‌تنهایی آن‌ها را حل کنید، برای حل موضوعات مهم مراجعه به روان‌درمانگر می‌تواند کمک‌کننده باشد. درنهایت لازم نیست شما در اختلاف شوهر و مادر دخالت کنید و باید این موضوع را به هردوی آن‌ها اعلام کنید.

مرزهای خود را در مورد اختلاف شوهر و مادرتان تعین کنید.

در مورد رفتارهایی که ازنظر شما قابل‌قبول و غیرقابل‌قبول هستند صحبت کرده و به‌طورجدی مرزهای خود را تعیین کنید. به‌صورت کلی همسر و مادر شما باید رفتاری متمدنانه و با احترام داشته باشند. علاوه بر این اگر هرکدام از آن‌ها اعتقاد دارند شما را خیلی دوست دارند، باید تلاش کنند تا شما را خوشحال کنند، درگیری را کنترل کرده و اضطراب و نگرانی شما را برطرف کنند. در اغلب موارد زمانی که شوهرتان با مادرتان مشکل دارد این موضوع موردتوجه قرار نمی‌گیرد و شما باید آن را به هرکدام از آن‌ها یادآوری کنید. برای مشاجرات و بحث‌های جدی حدومرز تعین کنید. مرزها ممکن است شامل محدود کردن بحث‌های تحریک‌آمیز باشد تا هر بار که دورهم جمع می‌شوید فقط فرصتی دیگر برای ابراز خشم و خصومت نباشد. به همین ترتیب، اجتماعات بزرگ‌تر خانوادگی زمانی است که باید آتش‌بس وجود داشته باشد تا سایر اعضای خانواده درگیر بحث یا مشاجره نشوند. محدودیت‌هایی را در مورد کودکان تعیین کنید تا مجبور نشوند در معرض درگیری، عدم‌تأیید و عصبانیت بین دو شخصی باشند که آن‌ها را بسیار دوست دارند.

به‌جای تمرکز بر اینکه چرا شوهرم با مادر مشکل دارد، با هر یک از آن‌ها جداگانه وقت بگذرانید.

بدیهی است که همه‌ی کارها لازم نیست به‌عنوان یک خانواده انجام شود، گاهی لازم است شما به‌تنهایی با خانواده‌ی خود وقت بگذرانید. همچنین می‌توانید اوقات خصوصی و راحت‌تری با همسرتان نیز داشته باشید. عدم‌تأیید و رضایت همسر از نیاز شما و تمایل به حضور در کنار خانواده فقط به این دلیل که والدین شما را دوست ندارد، هرگز دلیل کافی برای محدود کردن ارتباط شما با خانواده‌تان نیست. سعی کنید اوقات باکیفیتی را با پدر و مادر و سایر اعضای خانواده‌ی خود بگذرانید و به‌جای ناراحت شدن و فکر کردن به اینکه چرا شوهرم با مادرم مشکل دارد از اوقاتی که به‌تنهایی با آن‌ها سپری می‌کنید لذت ببرید.

درنهایت ممکن است همسر و خانواده‌ی شما باهم مشکلاتی داشته باشند و یکدیگر را دوست نداشته باشند؛ اما اگر می‌بینید همسرتان رفتارهایی می‌کند تا به هر بهانه‌ای شما را از خانواده، دوستان و جامعه دور نگه دارد و باعث منزوی شدن شما شده است یا بسیار کنترل‌گر و پرخاشگر است لازم است از یک مشاور برای حل کردن این مسائل کمک بگیرید.

منبع: Psycholgytoday
تلفن کلینیک روانشناسی

حد و حدود رابطه با خانواده شوهر

دخالت خانواده ی همسر در زندگی

هر رابطه‌ای با شادی، دردسر و ناراحتی و تلاش کردن همراه است. زمانی که تصمیم به ازدواج می‌گیریم شاید متوجه این موضوع نباشیم که خانواده همسرمان نیز می‌تواند در این موارد سهیم باشد. در یک ازدواج ممکن است دخالت خانواده‌ی همسر اثر محدودکننده و سمی بر رابطه‌ی زن و شهر داشته باشد. همه‌ی مادر شوهر و پدرشوهرها ترسناک نیستند اما برخی از آن‌ها رفتارهای وحشتناکی دارند. داشتن اختلاف‌نظر با خانواده همسر تفاوت زیادی با داشتن رفتارهای ویرانگر و مخرب دارد. این رفتارها پیوندهای بین افراد را تضعیف می‌کند. بهتر است یاد بگیرید که چگونه قبل از بین رفتن روابط عاطفی و نزدیک شما با شریک زندگی‌تان، رفتارهای سمی خانواده‌ی همسرتان را تشخیص دهید و در مقابل آن‌ها چه برخوردی داشته باشید.

چرا کنار آمدن با خانواده‌ی همسر دشوار است؟

حتی وقتی همسرتان عالی باشد بازهم کنار آمدن با خانواده‌ی همسر دشوار است. حال این سوال مطرح می‌شود که چرا برخورد با مادر زن و پدر زن ممکن است دشوار و استرس‌زا باشد؟ دلایلی که باعث می‌شود فردی با خانواده‌ی همسر خود درگیر شود، متفاوت است؛ اما در مرکز هر ارتباط نامناسب بین فرد و خانواده‌ی همسر چند مسئله‌ی اصلی وجود دارد؛ مسائلی مثل آسیب‌های قدیمی تا عدم توانایی در رها کردن. پس در مرحله اول شما ابتدا باید دلایل سخت بودن ارتباط با خانواده همسر خود را به صورت دقیق شناسایی و ریشه‌یابی کنید تا بتوانید به صورت مؤثر با این مسئله روبرو شوید. در ادامه به بررسی برخی از این دلایل می‌پردازیم.

سریع قضاوت کردن

وقتی صحبت از خانواده‌ی همسر می‌شود، در هر دو طرف قضاوت‌های سریع وجود دارد. مادر شوهرها و پدرشوهرها می‌توانند در مورد نحوه‌ی برخورد شما با همسرتان و مراقبت از او، شما را سریع قضاوت کنند. همسرتان هرچقدر پیر شود یا استقلال داشته باشد، پدر و مادر هرگز از دیدن او به‌عنوان فرزند خود دست برنمی‌دارند و به همین ترتیب هرگز از خواستن بهترین چیزها برای او کوتاه نمی‌آیند. این موضوع می‌تواند باعث شود خانواده‌ی همسرتان شما را در مورد هر کاری که انجام می‌دهید قضاوت کنند. آن‌ها شما را در کارهایی مثل فرزند پروری، آشپزی و نظافت قضاوت می‌کنند و همین موضوع باعث دخالت آن‌ها در زندگی‌تان می‌شود. این مورد را از سمت دیگر نیز می‌توان دید، وقتی احساس می‌کنید قضاوت شده‌اید شما نیز به قضاوت کردن راجع به مادر شوهر و پدرشوهر خود می‌پردازید.

امتناع از رعایت مرزها

تعیین مرز با خانواده‌ی همسر کار دشواری است و بعد از آن اگر مرزهایی که تعیین می‌کنیم نقض شود، ایجاد یک رابطه‌ی احترام‌آمیز متقابل غیرممکن می‌شود. پدر و مادر همسر مرزهای شما را به طرق مختلف می‌توانند نقض ‌کنند؛ به طور مثال آن‌ها می‌توانند مرزهای شما را از طریق دخالت کردن در بحث بین شما و همسرتان، ارائه‌ی مشاوره ناخواسته یا حتی ارائه‌ی راه‌هایی برای تمیز کردن خانه و فرزند پروری شما، نقض کنند. این نوع دخالت خانواده همسر در زندگی شما آسیب‌زننده خواهد بود. دخالت خانواده‌ی همسر در زندگی دلایل مختلفی دارد که مهم‌ترین آن کنترل‌گری است. علاوه بر آن آن‌ها چون مسن‌تر هستند انتظار احترام ویژه دارند و ممکن است به این موضوع توجه نکنند که اگر درخواست احترام دارند آن‌ها نیز باید محترمانه رفتار کنند.

ایده آل‌های قدیمی

ازآنجاکه پدر و مادر زن یا شوهر اغلب از زمان دیگری می‌آیند، ممکن است انتظارات قدیمی یا تاریخ گذشته‌ای از رابطه‌ی شما داشته باشند که این موضوع می‌تواند منجر به درگیری شود. آن‌ها می‌توانند شروع به مقایسه‌ی روابط شما با دیگران کنند و در مورد نقش‌های کلیشه‌ای جنسیتی که با آن‌ها تربیت شده‌اند از شما انتقاد کنند. آن‌ها شروع به انتقاد از نحوه‌ی مراقبت از بچه‌ها یا نحوه‌ی تقسیم وظایف خانه میان شما و همسرتان می‌کنند. درواقع اگر موضوعی با آنچه آن‌ها همیشه می‌دانند منافات داشته باشد، در مورد آن حرف و نقدی برای گفتن خواهند داشت.

نشانه‌هایی که باید در خانواده همسر به آن‌ها توجه کنید

فقط شناخت مسائلی که باعث مشکل با خانواده‌ی همسرتان می‌شود کافی نیست، بلکه شما باید نشانه‌های یک خانواده سمی را نیز بدانید. نشانه‌هایی مثل دخالت خانواده‌ی همسر در زندگی یا ایجاد اختلاف بین شما و همسرتان می‌تواند آسیب‌زننده باشد. شناسایی نشانه‌های یک مادر شوهر یا پدرشوهر سمی برای حفاظت از رابطه‌ی شما و همسرتان مهم است.

آن‌ها تلاش می‌کنند احساس بدی در شما ایجاد کنند.

گاهی اوقات ممکن است خانواده‌ی همسرتان شما را دوست نداشته باشند. در این شرایط ممکن است آن‌ها رفتار بالغانه‌ای نداشته باشند و سعی کنند در شما احساس بدی ایجاد کرده و اعتمادبه‌نفستان را پایین بیاورند. این‌گونه افراد سمی هستند و بهتر است سعی کنید اثر آن‌ها بر زندگی‌تان را محدود کنید. در این صورت با همسر خود گفت‌وگو کرده و با او به این برسید که مدت زمان معاشرت با خانواده او را کمتر کنید.

آن‌ها در تصمیمات خصوصی شما دخالت می‌کنند.

داشتن یک پدرشوهر یا مادر شوهر تحمیل‌کننده و درگیر می‌تواند منجر به مشکلات زیادی شود. گاهی اوقات این رفتار ناشی از حس مراقبت آن‌هاست ولی در بیشتر موارد دلیل این رفتار کنترل‌گری است. پدرشوهر یا مادر شوهری که در تصمیمات و زندگی شما دخالت می‌کنند برای رابطه‌ی عاشقانه‌ی شما سمی هستند. تحمیل نظرات و دخالت در مسائل علامت مهمی است که نشان می‌دهد آن‌ها برای شما و نظرات شما احترامی قائل نیستند.دخالت خانواده شوهر

 

آن‌ها بدون اینکه خبر بدهند به منزل شما می‌آیند.

حضور خانواده همسر شما بدون خبر قبلی نه‌تنها نشانه‌ی بی‌احترامی است، بلکه نشان می‌دهد که آن‌ها سعی در کنترل رابطه‌ی شما دارند. این رفتار گرچه در ابتدا به نظر دوست‌داشتنی می‌رسد، اما خانواده‌ای که نمی‌تواند به مرزهای خانه و فضای شخصی شما احترام بگذارد می‌تواند بین شما و همسرتان قرار بگیرد. خواه رفتار آن‌ها آگاهانه باشد یا ناخودآگاه، این نوع رفتار سمی تلقی می‌شود. برخورد قاطعانه تنها راه پایان دادن به تکرار این رفتار است.

آن‌ها بازی‌های احساسی راه می‌اندازند.

واکنش احساسی بیش‌ازاندازه یکی از روش‌های خانواده همسر برای کنترل شما و روابط شما است. این کار به طور مثال به مادرزن و پدرزن شما اجازه می‌دهد که شرایط را کنترل کنند و همدردی به دست آورند. این افراد همچنین ممکن است درجایی که ما حضور نداریم از ما بدگویی ‌کنند. وقتی این اتفاقات می‌افتد باید بدانید که مشکلی پیش آمده است، پس مکث کنید و دوباره ارزیابی کنید که در کجا هستید و کجا می‌خواهید بروید.

آن‌ها با شما غیردوستانه برخورد می‌کنند.

خانواده‌ی همسرتان با شما به سردی برخورد می‌کنند، زمانی که صحبت می‌کنند گویی که آنجا نیستید یا در میهمانی‌های خانوادگی شما را نادیده می‌گیرند. آن‌ها با شما طوری رفتار می‌کنند انگار شما وجود ندارید و وقتی از این برخورد ابراز ناراحتی می‌کنید، پرخاشگری منفعلانه می‌کنند. اگر خانواده‌ی همسرتان شما را نادیده می‌گیرند و با شما غیردوستانه برخورد می‌کنند، این بدان معناست که آن‌ها نه‌تنها شما را دوست ندارند بلکه برای شما احترامی هم قائل نیستند.

آن‌ها شما و همسرتان را در مقابل هم قرار می‌دهند.

بارزترین نشانه‌ی یک پدرشوهر یا مادر شوهر خطرناک این است که آن‌ها تلاش می‌کنند گفت‌وگوهای شما را به دعوا تبدیل کنند. آن‌ها در شما و همسرتان احساسات منفی و نارضایتی ایجاد می‌کنند. ریشه‌ی این رفتار تلاش برای دخالت خانواده‌ی همسر در زندگی شما است.

بهترین راه‌های برخورد با دخالت مادر شوهر و خانواده‌ی همسر

هیچ روش مشخصی برای مقابله با خانواده‌ی سمی وجود ندارد و برای هر موقعیت خاص روش مقابله منحصر به فردی با توجه به ویژگی‌های شخصیتی طرفین پیشنهاد می‌شود. تکنیک‌هایی که در ادامه به آن می‌پردازیم می‌تواند به شما سرنخ‌هایی برای مقابله صحیح با خانواده سمی شوهر یا زنتان معرفی کند.

تبدیل به یک جبهه‌ی متحد شوید.

اولین کاری که شما باید در برخورد با دخالت مادر شوهر و پدرشوهر انجام دهید تبدیل‌شدن به یک جبهه‌ی متحد با همسرتان است. بنشینید و با همسر خود در مورد اتفاقات و احساساتتان گفتگوی صمیمانه داشته باشید. به همسرتان بگویید که نمی‌توانید به‌تنهایی با این مشکل کنار بیایید. اگرچه ممکن است شوهرتان وابسته به خانواده باشد ولی باید در نظر بگیرد که وقتی یکی از شما مشکلی دارد، یعنی هر دو مشکل دارید.

گفت‌وگو را تبدیل به یک تصمیم کنید.

مکالمه‌ی خود را بدون رسیدن به‌نوعی قطعنامه مسالمت‌آمیز یا سازش به پایان نبرید. اگر احساس می‌کنید از طرف پدر یا مادر شوهر خود موردحمله قرار گرفته‌اید، به همسر خود اطلاع دهید که چه خبر است. مطمئن شوید که هر دو نفر شما به دنبال تصمیمی هستید که به‌راحتی و به‌اندازه کافی به آن پایبند باشید.

وضعیت را از دید همسرتان ببینید.

به این فکر کنید که شریک زندگی شما چگونه ممکن است شرایط را ببیند و سپس آن مشکل را از دید خانواده همسر خود نیز در نظر بگیرید. گفتگو را روی احساس خود متمرکز نگه‌دارید و از جملاتی که به مشکلی در خانواده‌ی همسرتان اشاره می‌کند، دوری‌کنید. با چند مثال به همسرتان بگویید که هنجار در خانواده‌ی شما چگونه است و چرا این هنجار باعث می‌شود شما از رفتار والدین او ناراحت باشید. وقتی برای احساسات خود منطق ارائه می‌دهید بهتر می‌توانید راه‌حل‌های مناسب پیدا کنید.

یک برنامه برای تغییر ایجاد کنید.

هنگامی‌که تمام احساسات خود را بیان کردید و به شریک زندگی خود فرصت دادید تا احساسات خود را آشکار کند، در مورد اینکه چه چیزهایی را می‌خواهید حل‌وفصل کنید برنامه‌ریزی کنید. حتی اگر همسرتان موافق نیست که مشکلی وجود دارد، به او بگویید که باید چیزی تغییر کند تا شما بتوانید دوباره آرامش داشته باشید.

در مورد شرایط و حدومرزها توافق کنید.

تعین مرزهای سالم، احترام به خود ما و همچنین یکی از پایه‌های هر رابطه‌ی سالم است. به شریک زندگی خود بگویید چه شرایط و محدودیت‌هایی دارید. بسیار مهم است که به همسرتان اطلاع دهید که انتظار شما چیست و چه چیزی را می‌پذیرید؛ اما رعایت مرزهای او نیز مهم است.

بگذارید همسرتان پیش‌قدم شود.

به همسر خود اجازه دهید در تعیین مرزهای جدید پیش‌قدم شود. به‌هرحال، آن‌ها والدین او هستند و بهتر است بحث در مورد این مسائل به عهده‌ی او باشد. اینکه همسرتان با احساسات شما موافق باشد یا نه مهم نیست. شما به‌عنوان یک زوج متعهد وظیفه‌دارید از یکدیگر محافظت کنید.

رفتار خود را تنظیم کنید.

بعد از تعیین حد و مرزها، لازم است که شما و همسرتان رفتار خود را بر اساس آن‌ پیش ببرید تا خانواده همسرتان بدانند که شما فقط تهدید نمی‌کنید و به مرزهای تعیین شده پایبند هستید.

روی تصمیمات خود تاکید داشته باشید.

باید در نظر داشته باشید که تغییرات یک شبه ایجاد نمی‌شوند پس مایوس نشوید و با کوچک‌ترین تغییرات امیدوار باشید. لازم است در حالی که زمان می‌دهید، روی حد و مرزهای خود نیز تاکید کنید. اگرچه بهتر است که نظرات خود را با ملایمت ابراز کنید اما شاید موقعیتی خاص نیازمند رفتار قاطعانه از طرف شما باشد. اگر بی احترامی‌های خانواده همسرتان بدون هیچ گونه بهبودی ادامه پیدا کرد، شما می‌توانید این انتخاب را داشته باشید که از آن‌ها فاصله بگیرید.

منبع: Medium

تلفن کلینیک روانشناسی

عوارض-دعوای-زن-و-شوهر

هفت جمله ای که نباید در دعوای زن و شوهری بگویید

گفتن جملاتی مثل آرام باش یا عصبانی نباش در دعوای زن و شوهری تنها باعث می‌شود که فرد مقابل ناراحت‌تر شود. ممکن است بارها برای ما پیش‌آمده باشد درحالی‌که سعی داشته‌ایم طرف مقابل را آرام کنیم با گفتن جملاتی باعث عصبانیت، ناامیدی و ناراحتی بیشتر او شده‌ایم. هنگام دعوای زن و شوهر، کلمات نیز مانند برخی رفتارها می‌توانند باعث شوند یک بحث مؤثر به مشاجره‌ای بیهوده تبدیل شود؛ بنابراین اگر به دنبال حل تعارضات هستیم بهتر است بدانیم چه جملاتی در بحث ناکارآمد هستند و نباید از آن‌ها استفاده کرد.

در دعوای زن و شوهری از جملات «تو هیچ‌وقت …» یا «تو همیشه …» استفاده نکنید

استفاده از عبارات همه یا هیچ در دعوای زن و شوهر معمولاً اغراق‌آمیز است و برای نشان دادن نارضایتی یا یک حس منفی استفاده می‌شود، بااین‌حال این اظهارات اغلب نادرست هستند و باعث می‌شوند همسر ما در حالت تدافعی قرار بگیرد. درنتیجه همسرتان منظور واقعی شما از بیان آنچه گفته‌اید را درنمی‌یابد و در عوض بر دفاع از خود و اثبات اشتباه شما متمرکز می‌شود. این موضوع باعث ایجاد بحث بیهوده و مشاجره‌ی تکراری می‌شود. سعی کنید در دعوای زن و شوهری از جملاتی که با «من» شروع می‌شود استفاده کنید. این‌گونه می‌توانید آنچه را که باعث آزار شما شده است، شفاف و عینی بیان کنید. مثلاً به‌جای اینکه بگویید تو هیچ‌وقت به من گوش نمی‌دهی بهتر است بگویید من دیروز احساس ناراحتی کردم و احساس کردم تو به من توجه نداری وقتی‌که درخواست کردم قبل از رسیدن مهمان‌ها وسایلت را برداری و تو این کار را نکردی.

استفاده از جمله‌ی «تو دقیقاً مثل مادرت رفتار می‌کنی» در دعوای زن و شوهر

گفتن این جمله باعث می‌شود هر موضوعی که باعث بحث شده نادیده گرفته شود و شخصیت طرف مقابل ترور و تخریب شود. در این صورت به‌جای نقد عملکرد و انتقاد از رفتار فرد، شخصیت او مورد حمله قرار می‌گیرد و باعث بی‌تأثیر شدن مکالمه می‌شود زیرا فرد حالت تدافعی می‌گیرد و به دنبال اثبات این خواهد بود که شما اشتباه می‌کنید.

گفتن جمله‌ی «وقتی توانستی منطقی باشی با تو صحبت می‌کنم» در دعوای زن و شوهر

گفتن این جمله در دعوای زن و شوهر اصلاً منطقی نیست و به نظر می‌رسد فردی که این جمله را می‌گوید بیشتر به دنبال این است که به احساسات طرف مقابل آسیب بزند تا اینکه بخواهد زمان مناسب‌تری برای مکالمه پیشنهاد دهد. زمانی که بحث در حال شدت یافتن است یک توقف موقت (حدوداً ۲۰ دقیقه) برای کنترل کورتیزول و آدرنالین و کاهش عصبانیت پیشنهاد خوبی است؛ اما نحوه‌ی بیان آن نیز اهمیت دارد. شما می‌توانید بگویید: احساس می‌کنم تحت تأثیر ترشح کورتیزول و آدرنالین هستیم و ممکن است عصبانی‌تر شویم. پیشنهاد می‌دهم ۲۰ دقیقه صبر کنیم و بعد آن‌طور که سزاوار آن هستیم مکالمه را با احترام پیش ببریم.

تهدید به جدایی و رها کردن در دعوای زن و شوهر

کلمات و جملات شما در دعوای زن و شوهری مهم هستند. از گفتن مواردی که بعداً پشیمان می‌شوید خودداری کنید. همچنین بیان احساساتی که در لحظه بر شما غالب می‌شوند اما لحظاتی بعد وجود ندارند، روش درستی نیست. تهدید به رها کردن احتمالاً آسیب‌زننده‌ترین کاری است که می‌توانید با همسرتان انجام دهید، مخصوصاً اگر واقعاً منظورتان این نیست.  این‌که بخواهید کمی نفس بکشید و آرام شوید یک‌چیز است و اینکه بگویید «من دیگر تو را دوست ندارم و می‌روم» چیز دیگری است. گفتن این کلمات تخریب‌کننده در دعوای زن و شوهر به اعتماد طرف مقابل آسیب می‌رساند و ترمیم این آسیب بسیار سخت خواهد بود.

به‌جای فریاد زدن و تهدید به جدایی پیشنهاد دهید که برای به دست آوردن آرامش و تعادل یک توقف موقت داشته باشید و قول دهید که پس از آن بازگردید و مکالمه را ادامه دهید.

رفتارهای اشتباه زن و شوهر

در دعوای زن و شوهری فحاشی و توهین نکنید

هیچ‌چیز سازنده‌ای در توهین کردن و صحبت‌های تحقیرآمیز وجود ندارد. توهین و تحقیر به‌عنوان روشی برای ابراز خشم و ایجاد احساس بد در شخص مقابل به کار می‌رود، اما منجر به هیچ نوع حل تعارضی نخواهد شد. توهین و تحقیر می‌تواند به‌شدت به رابطه آسیب برساند و همچنین باعث می‌شود علاوه بر احساسات منفی که داشته‌اید احساس گناه نیز داشته باشید؛ بنابراین از توهین کردن بپرهیزید و به‌جای حمله به شخص، بر رفتار بدی که احساسات منفی در شما ایجاد کرده است تمرکز کنید.

در دعوای زن و شوهری هرگز نگویید «چرا در مورد مسائل پیش‌پاافتاده ناراحت می‌شوی»

این جمله به این معنی است که فردی که ناراحت شده است هیچ دلیلی برای ناراحتی خود ندارد. گفتن این جمله مثل بنزین به آتش زدن است؛ زیرا وقتی ناراحت هستیم، آنچه می‌خواهیم این است که طرف مقابلمان به صحبت‌های ما گوش دهد و ما را درک کند، نه اینکه به ما بگوید ناراحتی‌مان مسخره است یا واکنش بیش‌ازحد نشان می‌دهیم. حرکت بهتر این است که بپرسیم چرا این موضوع تا این اندازه تو را ناراحت کرده است؟

در دعوای زن و شوهری به همسرتان نگویید: نه دوباره شروع نکن

هر چیزی که به همسرتان این پیام را می‌دهد که دیدگاه او درست نیست یا واکنش او اشتباه است و بی‌دلیل ناراحت شده است، نادرست است. گفتن جملاتی مانند این که مسخره است، تو دیوانه شده‌ای، آرام باش داری بیش‌ازحد واکنش نشان می‌دهی این پیام را به همسرتان می‌دهد که تو مشکل داری، من به صحبت‌های تو احترام نمی‌گذارم و مایل به گوش دادن، برقراری ارتباط یا تغییر دادن چیزی نیستم.

این درست است که دعوای زن و شوهر استرس‌زا است و کاملاً قابل‌درک است که شما ممکن است بخواهید با قطع کردن مکالمه یا گفتن جملاتی که در بالا به آن‌ها اشاره کردیم از یک درگیری دیگر جلوگیری کنید، اما استفاده از این جملات راهی برای تبدیل بحث از بد به بدتر است. به‌جای این واکنش‌ها و گفتن جملات ناامیدکننده، آرام باشید و خود را به مکالمه در مورد موضوع موردبحث علاقه‌مند نشان دهید. شریک زندگی خود را بپذیرید و به او بگویید: در مورد دلیل ناراحتی و احساست بیشتر به من توضیح بده، من می‌خواهم بدانم. به او بگویید شما یک تیم هستید و باهم از مشکلات عبور خواهید کرد و قرار نیست در مقابل یکدیگر قرار بگیرید.

تلفن کلینیک روانشناسی

منبع: Huffspot

شوهر حق به جانب

هفت راهکار برای برخورد با همسری که تصور می‌کند همیشه حق با اوست

یکی از رایج‌ترین مشکلاتی که زوجین به خاطر آن به مشاور خانواده مراجعه می‌کنند این است که یکی از آن‌ها تصور می‌کند که همیشه حق با اوست. بعضی از افراد به قدری غرق این موضوع می‌شوند که گاهی در نظر نمی‌گیرند ممکن است طرف مقابل درست بگوید و این بار حق با آن‌ها نباشد. فرقی نمی‌کند که موضوع مورد مباحثه چه باشد یا تصمیم‌گیری در خصوص آن موضوع چقدر اهمیت داشته باشد، در هر صورت حرف آخر را آن‌ها می‌زنند. البته بعضی از این افراد در خصوص همه مسائل رفتار کنترل‌گرانه نداشته و تنها در خصوص بعضی موضوعات این تصور را دارند که همیشه حق با آن‌هاست. فرد کنترل‌گر فکر می‌کند که معلم همسرش است و همسرش باید مانند یک دانش‌آموز از سخنان او پیروی کند و در صورت مقاومت لازم است که تنبیه شود. تنبیه کردن می‌تواند شامل دریغ کردن توجه، رابطه جنسی، خشونت کلامی یا حتی طلاق باشد.

این که در رابطه دائم در حال تلاش باشید که صدای شما هم شنیده شود می‌تواند بسیار اذیت کننده باشد. اگر در برابر رفتار آن‌ها شما به صورت مستقیم مقابله و مقاومت کنید یا رفتار منفعلانه بروز دهید این حالت در آن‌ها شدت پیدا می‌کند. پس در این شرایط چه برخوردی باید داشت؟

هدف از نگارش این مقاله ارائه هفت راهکار برای مقابله با همسری است که تصور می‌کند همیشه حق با اوست.

راه‌های مقابله با همسر کنترل‌گر

اگر احساس می‌کنید که در هر بحث و دعوایی در نهایت شما باید کوتاه بیایید و به حرف همسرتان گوش دهید ممکن است شما با فرد کنترل‌گری در رابطه باشید. گاهی اوقات حتی اگر در خصوص این احساس با همسرتان صحبت کنید، ممکن است متهم شوید که شما برخلاف او دنبال برد و باخت در دعوا هستید و برایتان انجام کار درست اهمیتی ندارد. همان طور که گفته شد راه‌کارهایی نظیر مقابله مستقیم و رفتار منفعلانه تاثیری ندارد و حتی شرایط را بدتر می‌کند. به جای آن بهتر است برای بهبود شرایط از راهکارهای زیر استفاده نمایید:

با او همدردی کنید

افراد کنترل‌گر زمانی که قدرت خود را از دست می‌دهند دچار اضطراب می‌شوند. آن‌ها ممکن است نسبت به این حالت خود هوشیار و خودآگاه نباشند. به جای مقابله مستقیم با کنترل‌گری آن‌ها، اضطراب آن‌ها را در نظر گرفته و پیشنهاد صحبت کردن بدهید. مقابله مستقیم شما نه تنها کنترل‌گری آن‌ها را کمتر نمی‌کند بلکه ممکن است آن را تقویت نیز بنماید.

برای آن‌ها شواهد ارائه دهید

اگر فکر می‌کنید که حق با شماست شواهدی ارائه دهید که موضع شما را ثابت کند. به طور مثال اگر موضوع مورد مباحثه شما مربوط به مسائل مالی است با اعداد و ارقام به او ثابت کنید که حق با شماست. ارائه شواهد اضطراب آن‌ها را کاهش داده و باعث می‌شود که بتوانند از نقطه نظر شما به مسائل نگاه کنند.

از اعتبار گذشته استفاده کنید

اگر قبلا در خصوص مسئله‌ای ثابت شده که حق با شماست از اعتبار آن استفاده کرده و مسئله مورد نظر را به یادش بیاورید.

طرز برخورد با افراد حق به جانب

احساساتتان را کنترل کنید

اگر احساسات خود را کنترل نکنید و رفتار احساسی نشان دهید، آن‌ها بیشتر از قبل تصور می‌کنند که شما غیرمنطقی هستید و بیشتر به باورهای خودشان ایمان پیدا می‌کنند. سعی کنید که نقطه نظر خود را با خونسردی و به صورت منطقی ارائه دهید.

بدون قضاوت باشید

فقط برای این که ثابت کنید حق با شماست با همسرتان مقابله نکنید. سعی کنید بدون قضاوت و از بیرون به موقعیت پیش آمده نگاه کنید. شاید واقعا مسائلی وجود داشته باشد که همسرتان در خصوص آن‌ها اطلاعات و آگاهی بیشتری داشته باشد و قبول این موضوع اصلا چیز بدی نیست. شاید بهتر باشد که در خصوص آن مسائل کنترل بیشتری به همسرتان بدهید.

نگاه مثبت اندیش داشته باشید

گاهی لازم است که نگاهمان را تغییر دهیم و با دید مثبت‌تری به مسائل نگاه کنیم. همیشه کنترل‌گری بد نیست. شاید کنترل همسرتان باعث شود که از شما در برابر یک موقعیت ناخوشایند محافظت شود. اگر در گذشته چنین چیزی اتفاق افتاده، به نظر همسرتان بیشتر اعتماد کنید.

وسعت دید را افزایش دهید

در خصوص اضطراب و میل به کنترل با همسرتان صحبت کنید. میل به کنترل‌گری می‌تواند ناشی از تجربیات سخت در کودکی باشد که شناخت آن‌ها به همسرتان کمک می‌کند که به خودآگاهی بیشتری در خصوص موقعیت خود برسد و در برابر شما نیاز کمتری به کنترل‌گری برای غلبه بر اضطرابش احساس کند.

مشاوره برخورد با همسری که همیشه حق را به خودش می‌دهد

بحث کردن با فردی که تصور می‌کند همیشه حق با اوست و صدای شما را نمی‌شنود کار آسانی نیست. شاید خودتان هم گیج شده باشید و ندانید که دیگر حق با چه کسی است؟ آیا طرف مقابل شخصی کنترل‌گر است؟ آیا شما در اشتباه هستید و همسرتان قصد راهنمایی دارد؟ صحبت با مشاور و روان‌شناس به شما کمک می‌کند که به جواب پرسش‌های خود برسید و به درک بهتری نسبت به موقعیتی که در آن قرار دارید دست پیدا کنید.

در شرایطی که جواب سوال‌هایتان را یافتید دیگر انتخاب با شماست که چه رویکردی را در پیش بگیرید. شما می‌توانید انتخاب کنید که کنترل‌گری همسرتان را بپذیرید یا به مقابله خود با او ادامه دهید. در برخی موارد نیز آن‌قدر بحث کردن با فردی که همیشه حق را به خود می‌دهد خسته کننده می‌شود که طرف مقابل تصمیم به ترک رابطه می‌گیرد. جلسات مشاوره به شما کمک می‌کند که احساس خود را نسبت به شرایط بیشتر درک کنید و در تصمیم‌گیری قدرت بیشتری داشته باشید. در این شرایط با توجه به این که با خودآگاهی بیشتری تصمیم گرفته‌اید به احتمال کمتری در آینده دچار پشیمانی خواهید شد.

جلسات مشاوره برای فرد کنترل‌گر نیز می‌تواند مفید واقع شود. در صورتی که او بتواند حق به جانب بودن خود را ببیند و علل آن را به کمک مشاور ریشه یابی کند از موضع خود پایین آمده و بهتر می‌تواند نسبت به حرف‌های همسرش پذیرا باشد.

منبع: Psychologytoday

تلفن کلینیک روانشناسی

۱۰ چیزی که مردها از زنشان می‌خواهند

این موضوع که رابطه جنسی برای مردها بسیار اهمیت دارد بر کسی پوشیده نیست. مردها معمولاً اعتراف می‌کنند که رابطه جنسی اولین چیزی است که از همسرشان می‌خواهند و مطالعات نیز نشان داده است که مردها نیاز جنسی بیشتری نسبت به خانم‌ها دارند. اما علاوه بر نیاز جنسی مردها نیازها و خواسته‌های دیگری نیز در ازدواج و رابطه عاطفی دارند که معمولاً به صورت مستقیم به همسرشان نمی‌گویند و در موردش صحبت نمی‌کنند.

به طور مثال مردها نوعی احساس مسئولیت نسبت به زنشان دارند که خود را موظف می‌دانند باید او را از لحاظ مالی تأمین کنند، حتی اگر همسرشان نیز درآمد بیشتری داشته باشد یا هر دو با یکدیگر مخارج خانه را پرداخت کنند. این مثال و موارد مشابه باعث ایجاد فشارهایی می‌شود که بر رابطه تأثیر می‌گذارد. از این رو درک دنیای درون یک مرد و چیزهایی که مردها از همسرشان می‌خواهند می‌تواند در ارتقای زندگی مشترک کمک کننده باشد.

خواسته‌های مردها از همسرشان

مهربانی

علاوه بر رابطه جنسی که از اهمیت بالایی برای یک مرد برخوردار است، بسیاری از مردان دوست دارند که به آن‌ها محبت شود. گرفتن دست همسرتان، یک پیام عاشقانه، ماساژ دادن یا هر عمل دیگری که از روی محبت و مهربانی باشد به دل همسرتان می‌نشیند. از روش‌های مختلفی استفاده کنید تا به همسرتان نشان دهید که چقدر به او اهمیت می‌دهید. روش‌های ساده مانند این که به او بگویید چقدر دوستش دارید، یا مواقعی که دچار تردید شده او را سرحال بیاورید یا اگر اشتباهی مرتکب شدید از او عذرخواهی کنید.

به توانایی‌هایش باور داشته باشید

بسیاری از مردان بر این باورند که حمایت و تأمین کسی که دوستش دارند مهم است. به همسرتان نشان دهید که به استعدادها و مهارت‌های او باور دارید و او را حمایت می‌کنید. به او این حس را دهید که او فردی بالغ است و هرگز با او مانند یک کودک رفتار نکنید. به او اجازه دهید که بعضی کارها را به تنهایی انجام دهد؛ به طور مثال مسئولیت مسیریابی سفر بعدی را به او بسپارید. چیزهایی کوچکی مانند مثال گفته شده باعث ایجاد اعتماد میان شما شده و به او احساس مسئولیت در رابطه می‌دهد.

درک

بسیاری از مردان دوست دارند که شما آن‌ها را بفهمید و درک کنید و مطالعات نیز نشان داده است که احساس فهمیده شدن در کیفیت رابطه بسیار تأثیرگذار است. مردها معمولاً بیشتر منطقی هستند و تمایل به حل مسئله دارند، اما زن‌ها بیشتر عاطفی هستند و با احساساتشان در تماس‌اند. این موضوع باعث می‌شود که در رابطه‌ی مرد و زن تعادلی از منطق و احساسات ایجاد شود.

یکی از راه‌هایی که شما می‌توانید به یکدیگر نشان دهید که همدیگر را درک می‌کنید این است که هر روز متعهد شوید که باهم صحبت کنید و به مدت تقریباً ۲۰ دقیقه یک تمرین گفت و گو داشته و از یکدیگر سؤالات مثبت بپرسید. این گفت و گو می‌تواند شامل این مضامین باشید که چه چیزی باعث جذب شما به یکدیگر می‌شود، خاطره‌ی یک روز عاشقانه‌ای که با هم داشتید یا این که همسرتان از چه چیزهایی خوشش می‌آید.

تأیید و قدردانی

یکی دیگر از چیزهایی که مردها از زنشان می‌خواهند تأیید و قدردانی است. از همسرتان تعریف کنید اما این کار را در جای مناسب و به اندازه انجام دهید؛ به طور مثال:

  • او را در آغوش بگیرید و به او بگویید که شخصیت او را تحسین می‌کنید.
  • از او برای سخت کار کردن و تلاش‌هایش تشکر کنید.
  • به همسرتان بگویید که با این لباس خوش قیافه شده است.
  • از او بابت مراقبت از خانواده تشکر کنید.

مردان از رابطه عاطفی چه می ‌خواهند

پذیرش

همه ما دوست داریم که آن طور که هستیم مورد پذیرش قرار بگیریم و زمانی که دیگران سعی می‌کنند ما را تغییر دهند ناراحت می‌شویم. این موضوع برای مردها حتی مهم‌تر است و زمانی که همسرشان سعی در تغییر آن‌ها دارد بسیار ناراحت و عصبانی می‌شوند. تلاش برای تغییر موضوعاتی که مرتبط با امنیت و سلامت آن‌ها باشد قابل درک است اما بهتر است که در مورد مسائل سطحی‌تر همسرتان را همان طور که هست بپذیرید.

شما می‌توانید از روش‌های مختلفی به همسرتان نشان دهید که او را همان طور که هست قبول دارید؛ به طور مثال:

  • بپذیرید که در بحث و مشاجره ممکن است به اتفاق نظر نرسید.
  • با این موضوع که ممکن است با همرستان فرق داشته باشید کنار بیایید.
  • یاد بگیرید که بتوانید خودتان را همان طور که هستید بپذیرید تا بتوانید همسرتان را نیز بپذیرید.
  • بپذیرید که ممکن است نظرتان در خصوص مسائل مذهبی، سیاسی و … با همسرتان فرق داشته باشد.
  • در حالی که از ضعف‌ها و نقاط منفی همسرتان آگاه هستید، او را دوست داشته باشید.

گاهی کم‌‌تر صحبت کنند

زمانی که شوهرتان خسته یا درگیر یک پروژه است یا حتی به صورت کلی حوصله‌ی حرف زدن ندارد او را وادار به صحبت کردن نکنید. زن‌ها می‌توانند گاهی اوقات بسیار پرحرف باشند. بهتر است که اگر می‌‌خواهید با همسرتان صحبت کنید زمان مناسبی را انتخاب کنید‌. شما همچنین می‌توانید در مورد احساساتتان با دوستان یا اعضای خانواده خود صحبت کنید یا روش‌های دیگر نظیر نوشتن را برای ابراز خود به کار گیرید.

این موضوع به این معنی نیست که با همسرتان صحبت نکنید. صحبت و گفت و گو در رابطه بسیار مهم است اما زمان مناسبی را برای این کار انتخاب کنید. اگر او مشغول است زمان دیگری را برای صحبت در نظر بگیرید.

احترام

یکی دیگر از خواسته‌های مردها از زنشان احترام است که رکن اصلی یک ازدواج موفق به حساب می‌آید. یکی از بهترین راه‌هایی که یک زن می‌تواند عشق و احترامش را به همسرش نشان دهد به این شکل است که زمانی که شوهرش در حال صحبت کردن است به او گوش دهد و حرف او را قطع نکند. علاوه بر این مورد شما می‌توانید احترام خود را به این شکل به همسرتان نشان دهید:

  • در مورد عقاید و باورهایش نظر منفی ندهید.
  • در مورد برنامه‌های آینده‌اش با ملاحظه نظر دهید.
  • به صورت کلی در خصوص خواسته‌ها و نیازهایش محتاط، قدردان و مثبت باشید.
  • زمانی که با او موافق نیستید از شانه بالا انداختن یا چرخش چشم‌هایتان اجتناب کنید.

زمان آزاد

تقریباً هر مردی دوست دارد که زمان‌هایی را برای خودش داشته و تنها باشد تا دوباره انرژی از دست رفته خود را باز یابد و دوباره با دنیای خارج ارتباط برقرار کند. وقتی که همسرتان از سر کار باز می‌گردد می‌توانید با کم‌تر حرف زدن یا سؤال پرسیدن به او فضا بدهید.

زمانی که او در خانه است، برنامه‌های زیادی برای او نچینید و اجازه دهید که بتواند زمان آزاد برای خودش داشته باشد.

اعتماد

یکی دیگر از خواسته‌های مردها از زنشان اعتماد است که برای موفق بودن یک رابطه حیاتی است. زوج‌ها با صادق بودن با یکدیگر، گفت و گوهای مکرر و یادگیری بحث و مشاجره منصفانه باعث به وجود آمدن اعتماد در رابطه می‌شوند. اعتماد در رابطه سریع اتفاق نمی‌افتد و با گذشت زمان و به مرور ایجاد می‌شود. با گذشت زمان شما یاد می‌گیرید که بر سر قول‌هایتان بمانید، خود واقعی‌تان باشید و نشان دهید که چه میزان یکدیگر را تحسین می‌کنید.

اگر فکر می‌کنید که به همسرتان اعتماد ندارید، به مشاوره خانواده مراجعه کنید و خودتان را درگیر جاسوسی یا خیانت نکنید.

دوستی و همراهی

علاوه بر عشق در زندگی مشترک، شما باید دوست همسرتان نیز باشید که ایجاد و حفظ این موضوع نیازمند گذراندن وقت با یکدیگر و داشتن تجربیات مشترک است. علاوه بر آن لازم است که شما مواظب نحوه‌ی حرف زدنتان با هم باشید، از یکدیگر سوء استفاده نکنید و برای رضایت طرف مقابل از خود گذشتگی نشان دهید. تمرین کنید که با مهربانی با همسرتان صحبت کنید و قدردانی خود را به او نشان دهید.

تلفن کلینیک روانشناسی

انتظارات زن از همسرش

۱۰ چیز که خانم ها از شوهرشان می خواهند

خواسته‌های خانم‌ها و آقایان از همسرشان در بسیاری از موارد شبیه به یکدیگر است اما در برخی مسائل ممکن است به منظور رضایت بیشتر از زندگی مشترک تفاوت‌هایی بین دو جنس در خواسته‌هایشان وجود داشته باشد. آقایان در نظر داشته باشند که هر چه بیشتر بتوانند خواسته‌های همسرشان را برآورده کنند، نیازهای خودشان نیز بیشتر پاسخ داده می‌شود.

خواسته‌های خانم‌ها از شوهرشان

عشق

همه‌ی افراد دوست دارند که کسی دوستشان داشته باشد ولی این مسئله برای خانم‌ها پررنگ‌تر است و آن‌ها هیچ‌وقت از شنیدن جمله‌ی «دوستت دارم» از شوهرشان خسته نمی‌شوند. البته نشان دادن عشق در رفتار نیز به اندازه گفتار مهم است. نشان دادن عشق در رفتار آن‌قدرها هم پیچیده نیست؛ همین که هنگام قدم زدن دست همسرتان را بگیرید یا هر از چند وقت او را در آغوش بگیرید برای نشان دادن این موضوع کفایت می‌کند.

درک و بخشش

ممکن است مواقعی همسرتان اشتباه کند یا یک روزهایی رفتارش به گونه‌ای شود که تحمل کردن او مشکل شود. باید به خاطر داشته باشید که هیچ‌کس کامل نیست و او خواستار و همچنین لایق درک شدن و بخشش از طرف شما است. هیچ رابطه‌ای و به خصوص هیچ ازدواجی بدون بخشش دوام نمی‌آورد.

خانم‌ها همچنین از همسرشان توقع دارند که نوسانات هورمونی آن‌ها را درک کنند و بدانند که این نوسانات می‌تواند در خلق و خوی آن‌ها بسیار تأثیرگذار باشد. پس هرگز در مواقع نزدیک به عادت ماهیانه یا حاملگی او را دیوانه خطاب نکرده و مسخره‌اش نکنید و حتی با صبر و مهربانی بیشتری با او رفتار کنید.

گفت و گوی واقعی

اجازه ندهید که مکالمه با همسرتان تنها پیرامون کار، بچه‌ها و تغییرات آب و هوایی باشد. اگر این موضوع اتفاق بیافتد می‌تواند نشان دهنده‌ی این باشد که ازدواجتان دچار مشکلات جدی شده است. بسیار مهم است که زوج‌ها هر چند وقت یک بار در خصوص احساسات خود صحبت کنند. این گفت و گوهای واقعی و عمیق مانند چسبی است که شما را در کنار هم نگه می‌دارد و باعث ایجاد صمیمیتی می‌شود که هر زوجی آرزوی آن را دارد.

وقت گذراندن با یکدیگر

اختصاص دادن زمان کافی برای همسرتان یا فرزندانتان، چیزی نیست که خود به خود اتفاق بیافتد و لازم است شما برای آن تلاش کنید. این موضوع که برای کسانی که دوستشان دارید وقت کافی اختصاص دهید، باید در اولویت شما باشد. همچنین به یاد داشته باشید که زنی که با او ازدواج کردید، در وهله‌ی اول همسر شماست  و تنها مادر فرزندانتان نیست. هیچ‌وقت دست از رمانتیک بودن و قرار گذاشتن با همسرتان برندارید چرا که همین اقدام‌ها در ابتدا باعث نزدیکی شما دو نفر به هم شده است و در ادامه نیز کمک کننده خواهد بود. فعالیت‌های مشترک که احساسات مشترک در شما ایجاد کند، می‌تواند به نزدیکی شما به هم کمک کند.

شنیدن «بله»

هیچ زنی دوست ندارد که رد شود چه موضوع در رابطه با دکوراسیون خانه باشد و یا درخواست برقراری رابطه جنسی. البته گاهی اوقات مخالفت شما می‌تواند منطقی و قابل درک باشد اما زمانی که مخالفت و رد شدن چندین بار تکرار شود باعث دلسرد شدن همسرتان می‌شود. این موضوع به این معنی نیست که شما مطیع همسرتان باشید بلکه منظور این است که قبل از این که بدون فکر با خواسته‌ی او مخالفت کنید، کمی بیشتر در خصوص درخواستش فکر کنید. این راه‌کار به قدری می‌تواند به رابطه شما با همسرتان کمک کند که از تأثیر آن شگفت زده خواهید شد. تحقیقات نشان داده است که هر چه بیشتر شما به درخواست‌های همسرتان به صورت مثبت پاسخ دهید، رابطه شما با رضایت بیشتری همراه خواهد بود.

زنان از مردان چه خواسته‌

شنیده شدن

یکی دیگر از چیزهایی که خانم‌ها از شوهرشان می‌خواهند این است که شنیده شوند. این موضوع برای یک خانم بسیار ناراحت کننده است که در خصوص احساساتش با همسرش صحبت کند و بعد متوجه شود که همسرش به حرف‌های او توجه نکرده است. همسرتان نیاز دارد که نه تنها با گوشتان حرف‌هایش را بشنوید بلکه با قلبتان نیز به حرف‌هایش گوش دهید.

علاوه بر گوش دادن به کلماتش لازم است که نسبت به صحبت‌های او پذیرا نیز باشید و اجازه دهید حرف دلش را بزند. به صورت کلی، مردهایی که به نظرات همسرشان احترام می‌گذراند، زندگی مشترک شادتری را تجربه خواهند کرد و البته بیشتر اوقات نیز حق با همسرشان است.

مهربانی

هر چند وقت یک بار در صحبت با همسرتان از واژه‌های «لطفا» یا «مرسی» استفاده می‌کنید یا به صورت غیر منتظره او را در آغوش می‌گیرید؟ متأسفانه بیشتر اوقات زوج‌ها فراموش می‌کنند که مهربانی کلید اصلی یک ازدواج موفق است و رابطه را قوی‌تر می‌کند. زمانی را که با یکدیگر دوست یا نامزد بودید به یاد آوردید؛ احتمالا آن موقع این رفتارها را بسیار انجام می‌دادید. دلیلی ندارد که بعد از ازدواج این رفتارها کم‌تر شود، اتفاق بعد از ازدواج اهمیت این رفتارها بیشتر نیز می‌شود. کارشناسان بر این باور هستند که هر چه میزان این رفتارها در رابطه شما بیشتر باشد میزان رضایت و تعهد نیز در رابطه بیشتر خواهد بود.

کمک در کارهای روزانه

یکی از علت‌های شایع مشاجره زوج‌ها کارهای خانه و تقسیم وظایف است. کارهای خانه و مراقبت از فرزندان تنها وظیفه همسرتان نیست. او نباید از شما بخواهد که سهم خود را از کارهای خانه انجام دهید. وقتی شما بدون درخواست او و به صورت داوطلبانه در کارهای خانه کمک کنید مانند یک قهرمان در نظرش خواهید بود. این موضوع در رخت خواب نیز می‌تواند به نفع شما باشد. تحقیقات نشان داده است که خانم‌ها از نظر جنسی به مردهایی که در خانه کمک می‌کنند به میزان بیشتری تمایل نشان می‌دهند.

یک روز استراحت

برای سلامت فیزیکی و روانی همسرتان لازم است که بعضی روزها به خودش استراحت دهد و به فکر کارهای خانه، غذا و بچه‌ها نباشد. اگر او می‌خواست در ماه یکی دو روز به خودش استراحت دهد او را درک کرده و با او مخالفت نکنید.

مراقبت از خودشان

این موضوع که مردها در مراقبت از خودشان خوب نیستند، کلیشه نیست و تحقیقات نشان داده است که واقعیت دارد. مردها در مراجعه به پزشک لجباز هستند. ممکن است شما تصور کنید که مراجعه به پزشک نشان دهنده‌ی ضعف است. این موضوع به هر دلیلی که باشد همسر شما لایق این نیست که با زور و ترفند شما را راضی به دریافت کمک تخصصی کند. او همسر شما است نه مادرتان. در واقع به این شکل این موضوع را ببینید که مراقبت از خودتان به نوعی مراقبت از خانواده محسوب می‌شود.

تلفن کلینیک روانشناسی

مرد رفیق باز

با شوهر رفیق باز چگونه برخورد کنیم

همه‌ی ما احتمالا واژه رفیق باز را شنیده باشیم اما ندانیم این واژه دقیقا به چه معنی است و مرز میان اجتماعی بودن و رفیق بازی چیست؟ داشتن دوست و ارتباط اجتماعی در سلامت فردی می‌تواند بسیار تاثیر گذار باشد و حتی به سلامت خانواده و زندگی مشترک نیز کمک کند اما زمانی که این ارتباط از تعادل خارج شود به همان اندازه می‌تواند آسیب‌زا شود.

بسیاری از خانم‌ها با این ادعا که شوهرم رفیق ‌باز است به مشاور مراجعه کرده و به دنبال راه‌کاری هستند تا بتوانند ارتباط همسرشان را با دوستانش کم‌تر کنند.

ما در این مقاله به مسئله‌ی رفیق ‌بازی شوهر و راه‌کارهای برخورد با آن پرداخته‌ایم.

شوهر رفیق باز چگونه تعریف می‌شود؟

این که همسر شما ساعاتی را به گذراندن وقت با دوستانش اختصاص دهد به معنی رفیق بازی نیست. همان‌طور که گفته شد داشتن دوست و روابط اجتماعی در رشد و سلامت فردی می‌تواند کمک کننده باشد. ممکن است همسر شما قبل از ازدواج دوستانی داشته که روزانه ساعات بسیاری را با آن‌ها سپری کرده باشد، حال بعد از ازدواج شما نمی‌توانید انتظار داشته باشید که این رابطه به یک باره بسیار محدود شود. بعد از ازدواج به صورت ناخودآگاه اولویت‌های افراد دستخوش تغییراتی شده و مسئولیت‌ها تغییر می‌کند‌. این موضوع باعث می‌شود که فرد نتواند به اندازه قبل برای روابط دوستی خود وقت بگذارد.

اگر همسر شما بیشتر اوقات فراغت خود را به دوستانش اختصاص می‌دهد و به نیاز طبیعی و منطقی شما به معاشرت و تفریح دو نفره توجه نمی‌کند و علاوه بر آن مسئولیت‌هایش را به عنوان یک همسر انجام نمی‌دهد می‌توان از واژه رفیق‌ باز برای او استفاده کرد‌.

حال شاید این سوال مطرح شود که نیاز طبیعی چگونه تعریف می‌شود و مرز میان نیاز منطقی یا افراطی چیست؟

برای پاسخ به این سوال باید گفت که نباید انتظار داشته باشید که شما همه‌ی زندگی همسرتان بوده و در هر چیزی با یکدیگر مشترک باشید. زندگی مشترک به این معنی است که دو فرد مستقل که می‌توانند به تنهایی از زندگی لذت ببرند و زندگی مستقلی دارند تصمیم بگیرند که در کنار یکدیگر زندگی کنند و در یکسری مسائل با یکدیگر سهیم باشند.

شوهر رفیق باز چه اشتباهی را مرتکب می‌شود؟

اگر مقوله دوست داشتن را کنار بگذاریم و به شکل منطقی به ازدواج نگاه کنیم، منطقی است که وقتی فردی را انتخاب می‌کنیم تا مابقی عمر خود را در کنارش باشیم و قطعا زمان زیادی را در کنارش هستیم، اولویت بیشتری برایش قائل شویم زیرا حس و حال فرد مقابل به میزان بیشتری بر زندگی ما تاثیرگذار خواهد بود.

رفیق بازی شوهر به همسرش این حس را می‌دهد که اولویت زندگی او نیست که این موضوع باعث تضعیف اعتماد به نفسش شده و عواقبی خواهد داشت که در نهایت به خود مرد باز می‌گردد.

زمانی که ازدواج می‌کنیم ممکن است دوستان مجردمان نتوانند درک کنند که دیگر نمی‌توانیم مانند قبل برای آن‌ها وقت بگذاریم و شاید ما را در موقعیتی قرار دهند که میان آن‌ها و همسرمان یکی را انتخاب کنیم. بهتر است که بعد از ازدواج رابطه خود را با دوستانی ادامه دهیم که بتوانند تغییرات زندگی ما را درک کرده و از آن‌ها حمایت کنند.

چگونه همسرم رو از رفیق بازی دور کنم

نحوه‌ی برخورد با رفیق بازی شوهر

در خصوص احساس خود با همسرتان صحبت کنید.

صحبت کردن مهم‌ترین راه‌حل در حل تعارضات زناشویی است. زوج‌هایی که به نظر می‌رسد رابطه بهتری دارند بی‌شک مهارت ارتباطی بالاتری داشته و زمان‌های زیادی را به صحبت‌های طولانی اختصاص داده‌اند. صحبت کردن به این معنی نیست که هر بار که همسرتان به شما در خصوص بیرون رفتن با دوستانش اطلاع می‌دهد غر بزنید یا عصبانی شوید، بلکه به این معنی است که در خصوص احساس و نیازهای خود صحبت کنید‌. با خودتان فکر کنید زمانی که همسرتان زمان زیادی در کنار دوستانش هست، چه حسی دارید که باعث ناراحتی‌تان می‌شود؟ با همسرتان در خصوص احساسات درونی خود صحبت کنید‌. به طور مثال به او بگویید که وقتی ترجیح می‌دهد اوقات فراغتش را با دوستانش به جای شما سپری کنید احساس تنهایی یا طرد شدن می‌کنید‌‌‌.

لذت معاشرت با دوستانش را برایش بازآفرینی کنید.

از همسرتان بپرسید که در معاشرت با دوستانش چه نیازی از او برطرف می‌شود یا چه لذتی می‌برد، شاید بتوانید شما نیاز او را برطرف کنید. به طور مثال شاید همسرتان به بازی‌های ویدیویی علاقه دارد و در کنار دوستانش بازی می‌کند، شاید اگر شما به جای دوستانش با او بازی کنید نیاز او به معاشرت با دوستانش کم‌تر شود. در مثالی دیگر شاید همسرتان به پیاده‌روی علاقه دارد و برای این کار نیاز به همراه دارد، اگر شما بتوانید همراه همسرتان باشید شاید رفیق ‌بازی شوهرتان کم‌تر شود و به این ترتیب با داشتن تفریحات دونفره زمان بیشتری را در کنار یکدیگر سپری کنید.

برنامه‌ی تفریحی بچینید

زمانی که شما هیچ برنامه خاصی برای آخر هفته ندارید، وقتی که همسرتان با پیشنهادهای دوستانش مواجه می‌شود ممکن است به آن‌ها جواب مثبت بدهد. اگر می‌خواهید که تفریح دو نفره داشته باشید، برای این موضوع برنامه بچینید و با همسرتان در میان بگذارید. معاشرت با زوج‌های دیگر می‌تواند در این شرایط اوقات خوشی را برایتان فراهم کند و علاوه بر ارتباط اجتماعی و معاشرت تفریح دو نفره نیز محسوب شود. ممکن است با خودتان فکر کنید که چرا همسرتان برای بودن در کنار شما برنامه‌ریزی نمی‌کند و شاید بیشتر از این که به گذراندن وقت با همسرتان علاقه داشته باشید به این موضوع علاقه‌مند باشید که همسرتان بخواهد با شما وقت بگذراند. این نوع تفکرات و احساسات صحیح نبوده و به آن‌ها پاسخ داده نخواهد شد. در نهایت برای این که احساس بهتری داشته باشید لازم است که به این افکار اعتنایی نکنید و اگر نیاز به معاشرت بیشتر با همسرتان دارید، خودتان برای رفع نیازتان اقدام کنید.

به مشاور مراجعه کنید

ممکن است رفیق بازی شوهرتان به دلیل کم توجهی شما باشد یا شاید به اندازه کافی از خانه ماندن حس خوبی دریافت نکند. در حالت دیگر ممکن است همسرتان از ابتدا رفیق باز بوده و شما با علم به این موضوع با او ازدواج کرده و به امید تغییر او بوده‌اید. مراجعه به مشاور و روان‌شناس چه به صورت فردی یا به همراه همسرتان به شما کمک می‌کند که به درک بهتری نسبت به موقعیت خود رسیده و کم‌تر احساس سردرگمی کنید. مشاور به شما و همسرتان کمک می‌کند که در زمان کوتاه‌تری بتوانید مشکل خود را شناسایی کرده و در جهت رفع آن اقدام نمایید.

تلفن کلینیک روانشناسی

 

با زودرنجی همسر چه کنیم

زندگی با فردی که خلقش سریع تغییر می‌کند خواه اسمش را عصبی بگذاریم و یا زودرنج می‌تواند چالش برانگیز باشد. شما همیشه باید مواظب باشید که کاری انجام ندهید تا مبادا طرف مقابلتان ناراحت شود؛ انگار همیشه بر دیوار باریکی حرکت می‌کنید و هر لحظه ممکن است بیفتید. این موضوع که هر لحظه باید طرف مقابلتان را آرام کنید یا از خودتان دفاع کنید یا قدر شما دانسته نشود می‌تواند سخت و طاقت فرسا باشد.

بسیاری از افراد سوال می‌پرسند که در مقابل زودرنجی همسرمان چه رفتاری داشته باشیم؟ آیا این موضوع قابل اصلاح است؟ از این رو در این مقاله به زودرنجی همسر و سایر پرسش‌های از این قبیل پرداخته شده است.

علت زودرنج بودن همسر

اضطراب بالا و افسردگی

افرادی که سطح استرس و اضطراب بالایی دارند معمولا سریع‌تر از سایر افراد ناراحت شده و زودرنج‌تر هستند. آن‌ها ممکن است با گرفتن یک بازخورد بد از رئیسشان، خراب شدن یک برنامه تفریحی به دلیل باران یا به دلیل سر و صدای بچه‌ها سریع ناراحت شوند و برخورد بدی نشان دهند که معمولا بعد از آن پشیمان شده و خودشان را مورد انتقاد قرار می‌دهند. این رفتارها که در نتیجه‌ی اضطراب بالا ایجاد می‌شود در نهایت می‌تواند با خودش افسردگی به همراه داشته باشد.

افراد مذکور معمولا از هر موقعیتی بدترین برداشت را می‌کنند و زمانی که نمی‌توانند تصمیم بگیرند یا عمل کنند از کوره در می‌روند. آن‌ها برای کنترل اضطرابشان سعی می‌کنند که دنیای اطراف خود را کنترل کنند. گاهی این افراد دچار مشکل کنترل خشم شده و با هر محرکی خشمگین می‌شوند. این افراد طیف کمی از احساسات را تجربه می‌کنند و اگر چیزی آن‌ها را ناراحت یا مضطرب کند آن‌ها فقط احساس خشم را بروز می‌دهند. این افراد ممکن است علاوه بر این که خشمگین ‌شوند، از این خشم برای سوء استفاده، تهدید و کنترل دیگران برای انجام خواسته خود استفاده کنند. این موضوع از قدرت طلبی و عدم حس همدلی نشات می‌گیرد.

شخصیت مرزی

یکی دیگر از اختلالاتی که می‌تواند موجب زودرنجی همسر شود، اختلال شخصیت مرزی است که با رفتارهای تکانشی و نمایشی، بی ثباتی و آسیب به خود شناسایی می‌شود. این افراد از دیگران ایده‌آل سازی می‌کنند اما اگر فرد مذکور کوچک‌ترین رفتار ناخوشایندی بروز دهد برای آن‌ها به بدترین آدم تبدیل می‌شود. آن‌ها می‌توانند از هر حرف و رفتاری بدترین برداشت را کرده و شما را مقصر نشان دهند، آن‌ها اشتباهات گذشته شما را مدام یادآوری کرده و قدر کاری را که در زمان حال برای آن‌ها انجام می‌دهید، نمی‌دانند.

شخصیت دو قطبی

از دیگر اختلالاتی که می‌تواند دلیل زودرنجی همسرتان باشد، اختلال شخصیت دو قطبی است. این افراد ممکن است خیلی سریع خلقشان تغییر کند و یک زمان خوشحال، سرحال و پرحرف باشند و یک زمان دیگر دچار افسردگی، خود سرزنشی، بی‌تحرکی، تفکر روان پریشی و سوء مصرف مواد مخدر و الکل شوند. در بعضی از این افراد دوره‌های سرخوشی و افسردگی بازه‌ی طولانی‌تری داشته و سریع اتفاق نمی‌افتد. در دوره‌ی افسردگی ممکن است همسرتان زودرنج شده و با هر حرف و رفتاری نه چندان ناخوشایند از طرف شما دچار ناراحتی شود.

با افراد زودرنج چگونه رفتار کنیم

نحوه‌ی برخورد با زودرنجی همسر

علت اختلالات ذکر شده می‌تواند ژنتیک، مواد شیمیایی درون مغز و آسیب‌های دوران کودکی باشد. چیزی که در همه‌ی موارد مشترک است تلاش فرد برای تنظیم احساساتش است. در ادامه روش‌هایی برای برخورد با زودرنجی همسر ارائه شده است:

یاد بگیرید که گوش دهید

زمانی که یک نفر سر شما داد می‌زند یا شما را به نا حق متهم می‌کند، احتمالا شما هم عصبانی می‌شوید و با او وارد بحث شده و از خودتان دفاع می‌کنید، اما این موضوع همه چیز را بدتر خواهد کرد؛ مانند این که الکل روی آتش بریزید. در این شرایط برای دفاع از خود بهتر است که آرام باشید و به حرف‌های همسرتان گوش دهید. گوش دادن به طرف مقابلتان کمک می‌کند که عصبانیتش فروکش کند و آرام شود. حرف‌های همسرتان را به دل نگیرید و به خودتان یادآوری کنید که او با مشکلات درونی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند و عصبانیت او راهی برای خلاص شدن از اضطراب است.

حد و مرز مشخص کنید

گوش دادن به این معنی نیست که شما بنشینید و او اضطرابش را روی شما تخلیه کند و اگر احساس می‌کنید که از شما سوء استفاده می‌شود یا احساس ناراحتی می‌کنید می‌توانید موقعیت را ترک کنید؛ البته نه به این شکل که یک‌دفعه بگذارید و بروید، بلکه به او بگویید که دوباره بر می‌گردید زمانی که هر دوی شما آرام‌تر باشید. به او بگویید که اجازه نمی‌دهید که با شما بدرفتاری شود و اگر او نمی‌تواند خودش را کنترل کند به روان‌شناس مراجعه کند.

دنبال راه حل باشید

زمانی که آرام شده است از او بپرسید که در زمان عصبانیت چه چیزی حال او را بهتر می‌کند. اگر می‌توانید به او کمک کنید تا آرام شود اما باز هم به این معنی نیست که هر کاری می‌خواهد انجام دهید تا او خوشحال شود. شاید لازم باشد در این شرایط او را تنها بگذارید و به پیاده‌روی یا دیدن یک فیلم بروید.

همیشه مواظب رفتارتان نباشید

ممکن است شما به دلیل زودرنج بودن همسرتان همیشه سعی کنید طوری رفتار کنید که او ناراحت یا عصبانی نشود. این که حساسیت‌های طرف مقابل را بشناسیم و تا جای امکان از آن‌ها خودداری کنیم خوب است اما دقت کنید که گاهی هر چقدر هم که تلاش کنید رضایت طرف مقابل حاصل نمی‌شود. در این شرایط به یاد داشته باشید که همیشه خودتان باشید و از خودتان غافل نشوید.

سرگرمی داشته باشید

این سرگرمی می‌تواند تفریح یا انجام کاری باشد که به آن علاقه دارید. همسر زودرنج می‌تواند باعث شود که دنیای شما کوچک شده و همیشه فقط نگران او باشید. اما شما باید دنیای بزرگ‌تری داشته و برای خودتان سرگرمی پیدا کنید.

اطلاعات خود را بالا ببرید

در زمینه روانشناسی بیشتر مطالعه کنید و اطلاعات خود را در زمینه اختلال همسرتان بالا ببرید. این موضوع به شما کمک می‌کند که درک بهتری از موقعیت داشته و برخورد بهتری داشته باشید.

برای زودرنجی همسرتان از مشاور خانواده کمک بگیرید

زندگی با یک همسر زودرنج می‌تواند سخت و طاقت فرسا باشد. صحبت با یک روان‌شناس و مشاور کمک می‌کند که از شرایطی که در آن قرار دارید، کم‌تر آسیب ببینید. او به شما کمک می‌کند که سریع‌تر بتوانید ریشه‌ی مشکلات خود را با همسرتان ببینید و طبیعتا سریع‌تر به راه‌حل برسید.

تلفن کلینیک روانشناسی

اختلافات زناشویی

اختلاف در مورد مهاجرت با همسر

زمانی که صحبت از زندگی مشترک می‌شود همیشه پای یکسری اختلافات در میان است زیرا حتی دو نفری که بسیار شبیه به هم باشند باز هم در مسائل بسیاری از یکدیگر متفاوتند و همین موضوع باعث ایجاد اختلافاتی میان آن‌ها می‌شود. پس اختلاف به خودی خود موضوعی معمول در ازدواج است اما نحوه‌ی مدیریت اختلاف نظر است که تداوم یک رابطه را مشخص می‌کند. گاهی اوقات زوج‌ها بر سر موضوعاتی نظیر محل زندگی و یا مهاجرت دچار مشکل می‌شوند. یکی از زوجین به امید زندگی بهتر دوست دارد که در محل دیگری زندگی کند و دیگری علاقه‌ای به تغییر و تجربه‌ی سختی‌های مهاجرت ندارد. در این شرایط زوج‌ها دچار مشکل می‌شوند و نمی‌دانند که چه کار باید بکنند. در این مقاله در خصوص اختلاف در مورد مهاجرت با همسر و راه‌کارهای برخورد با آن صحبت شده است.

اختلاف در مورد مهاجرت از کجا نشأت می‌گیرد؟

با همسر خود صحبت کنید و ببینید که به چه علت خواستار مهاجرت است؟ چه کمبودهایی در مکان فعلی احساس می‌کند که باعث می‌شود به دنبال تغییر محل زندگی‌تان باشد. به حرف‌های او خالصانه و بدون جبهه‌گیری گوش دهید. اجازه دهید که احساس کند شنیده می‌شود. بعد از شنیدن صحبت‌های همسرتان از او بخواهید که به نظرات شما نیز توجه کند. در خصوص علت‌ مخالفتتان با مهاجرت صحبت کنید و با یکدیگر مزایا و معایب مهاجرت را ارزیابی کنید. اگر علاقه دارید می‌توانید حتی از مزایا و معایب مهاجرت یک لیست تهیه کنید؛ این کار به شما کمک می‌کند که به شکل واضح‌تری به واقعیت‌ها نگاه کنید زیرا زمانی که همه‌ی مسائل ذهنی مطرح شود ممکن است درک درستی حاصل نشود.

دلایل ریشه‌ای اختلاف در مورد مهاجرت چیست؟

گاهی اوقات علاقه به مهاجرت می‌تواند ناشی از باورهای اشتباه باشد. زمانی که افراد قدرت سازش و انعطاف‌پذیری پایینی داشته باشند یا هر مشکلی را به مسائل بیرونی معطوف بدانند ممکن است علاقه به ترک موقعیت فعلی خود داشته باشند. تصور کنید فردی که نمی‌تواند یک کار مناسب برای خود پیدا کند، علت این موضوع را تنها اوضاع نابسامان کشور و یا نداشتن پشتوانه بداند در حالی که بسیاری از افراد با تلاش و کوشش توانسته‌اند کار مناسب در همین کشور پیدا کنند و خانواده خود را به‌خوبی تأمین نمایند. این افراد درکی از خودشناسی نداشته و همه‌ی مشکلات خود را ناشی از مسائل بیرونی می‌دانند. بعضی دیگر از افراد یاد نگرفته‌اند که چگونه می‌توانند از زندگی لذت ببرند و دلیل ناخوش بودن خود را اوضاع بد زندگی‌شان می‌دانند در حالی که بسیاری از مشکلات و تعارضات درونی هستند و با تغییر محل زندگی برطرف نمی‌شوند. شاید با مهاجرت ظاهر زندگی افراد تغییر کند اما به همان اندازه استانداردهای آن‌ها نیز تغییر می‌کند و اگر باورهای سالمی نداشته باشند باز هم نمی‌توانند از زندگی لذت ببرند.

از طرفی دیگر ممکن است شخصی که نمی‌خواهد خود را در معرض تجربه‌ی جدید قرار دهد و با مهاجرت مخالفت می‌کند، دارای مشکلات ریشه‌ای باشد. شاید او فردی ضعیف و وابسته است که نمی‌تواند از محل فعلی خود با وجود مشکلات فراوان دل بکند. در بعضی موارد نیز عدم تحمل ابهام، افراد را از داشتن تجارب جدید دور می‌کند.

دلایل ریشه‌ای اختلاف در مورد مهاجرت با همسر هر چه که باشد بهتر است که قبل از هر گونه تصمیم‌گیری شناسایی شود تا افراد بتوانند با افزایش خودشناسی و خودآگاهی تصمیم‌گیری بهتری داشته باشند. در بسیاری از موارد زمانی که افراد پی به علت اصلی تمایل خود به مهاجرت یا عدم مهاجرت می‌برند، راحت‌تر می‌توانند به درک متقابل و تفاهم در این خصوص برسند.

اختلافات خانوادگی و طلاق

برای حل اختلاف در مورد مهاجرت کمی از خود گذشتی داشته باشید

گاهی اوقات زوج‌ها هر چقدر هم که زمان بگذارند و صحبت کنند نمی‌توانند به یک نظر مشترک برسند و اختلاف سلیقه و نظر همیشه میان آن‌ها باقی می‌ماند. این موضوع کاملاً طبیعی است و این تصور که من و همسرم باید در خصوص هر مسئله‌ای با یکدیگر اتفاق نظر داشته باشیم، باور صحیحی نیست. در این شرایط احترام به تفاوت‌ها و پذیرش یکدیگر می‌تواند درس بزرگی برای زوج‌ها به همراه داشته باشد. هرچند در مورد مسئله‌ای مانند مهاجرت تنها احترام به تفاوت‌ها کافی نیست و لازم است که زوج‌ها درنهایت به یک تصمیم مشترک برسند.

بعضی از اختلافات نظیر اختلاف بر سر بچه‌دار شدن، روابط خارج از خانواده و اختلافات مذهبی می‌تواند یک زندگی را متلاشی کند؛ البته گاهی اوقات دیده شده که افراد با داشتن مشکلات مذکور نیز توانسته‌اند زندگی مشترک خود را حفظ کنند. اما در خصوص سایر مشکلات نظیر اختلاف در مورد مهاجرت بهتر است که یکی از افراد به دلیل تمام احساسات مثبتی که از رابطه‌اش می‌گیرد در صورت امکان از خود گذشتگی کند و به خاطر همسرش با تصمیم او همراه شود. در واقع زندگی مشترک نیازمند از خود گذشتگی‌های فراوان است و همین موضوع می‌تواند زمینه‌ساز رشد و ارتقای افراد شود.

مشاوره برای حل اختلاف در مورد مهاجرت با همسر

در بسیاری از موارد کشف دلایل ریشه‌ای تمایل یا عدم تمایل به مهاجرت بسیار مشکل است. افراد معمولاً دوست ندارند که با ضعف‌های خود مواجه شوند و برایشان سخت است که باورهای اشتباه خود را ببینند. حتی گاهی افراد هدفشان از مراجعه به روانشناس تنها اثبات بر حق بودن خود و محکوم کردن همسرشان بوده و تمایلی به خودشناسی ندارند و زمانی که مشاور سعی دارد به خودشناسی آن‌ها کمک کند، از ادامه‌ی جلسات مشاوره اجتناب می‌کنند.

اگر با همسرتان بر سر مهاجرت دچار اختلاف شده و نمی‌دانید چه کار باید بکنید، جلسات مشاوره می‌تواند برای شما بسیار کمک کننده باشد. در نظر داشته باشید که مشاور برای شما تصمیم نمی‌گیرد بلکه با افزایش آگاهی شما نسبت به موقعیتی که در آن قرار دارید به شما کمک می‌کند که تصمیم‌گیری سالم‌تری داشته و کم‌تر دچار پشیمانی شوید. جلسات مشاوره به افراد کمک می‌کند که راحت‌تر بتوانند با خودشان و دلایل ریشه‌ای رفتارهایشان آشنا شوند. در بسیاری از موارد زمانی که دلایل ریشه‌ای تمایل‌ها برملا شود، افراد خواسته‌هایشان تغییر کرده و بالغانه‌تر می‌شود.

زمانی که رسیدن به نظر مشترک در خصوص مهاجرت و تغییر محل زندگی برای شما و همسرتان امکان‌پذیر نباشد مشاور به شما کمک می‌کند تا بتوانید در خصوص تداوم رابطه و از خود گذشتی در جهت رسیدن به یک تصمیم مشترک قدم بردارید.

تلفن کلینیک روانشناسی