مقالات روانشناسی مشکلات فردی مرکز مشاوره تلفنی سرای مشاور

درمان ترس از آینده

ترس از آینده و درمان آن

این مسئله قابل انکار نیست که گاهی اوقات شرایط زندگی و تغییرات جامعه به شکلی پیش می‌رود که احتمال بدتر شدن شرایط و وقوع اتفاقات نامطلوب در آینده قابل پیش‌بینی است. اما غالبا فکر به اتفاقات احتمالی که ممکن است در آینده رخ دهد از خود اتفاقات سخت‌تر است و باعث ایجاد اضطراب بیشتری می‌شود. ترس از آینده، احساسی است که به علت فکر کردن به اتفاقات احتمالی آینده ایجاد می‌شود. شما جسمتان در این لحظه قرار دارد اما فکرتان در آینده است. این فاصله می‌تواند سبب ایجاد اضطراب، تنش، درگیری و ترس شود. شما می‌توانید با چیزی که در حال رخ دادن است مقابله کنید، اما نمی‌توانید با خطری که در ذهنتان است بجنگید.

با توجه به تغییرات سریعی که در جامعه کنونی در حال رخ دادن است، افراد بسیاری و به خصوص جوانان دچار ترس از آینده شده‌اند. به همین منظور در این مقاله در خصوص ترس از آینده و راه‌ رهایی از آن صحبت شده است.

چه کسانی مستعد ترس از آینده هستند؟

در حیوانات مشخص نبودن شرایط سبب افزایش هوشیاری در آن‌ها می‌شود، اما در انسان‌ها عدم قطعیت می‌تواند منجر به نگرانی و ترس شود. اجداد ما انسان‌هایی بوده‌اند که ترس از آینده موجب نگرانی و حرکت بیشتر در جهت تامین نیازهایشان شده است و به همین طریق توانسته‌اند زنده بمانند و نسلشان ادامه پیدا کند. اگر از این منظر به این موضوع نگاه کنیم متوجه می‌شویم که ما نوادگان انسان‌هایی هستیم که عدم قطعیت برای آن‌ها ایجاد نگرانی بیشتری کرده است.

افراد معمولا بر این باور هستند که نگرانی می‌تواند از مواجه شدن با مشکل در آینده جلوگیری کند یا به آن‌ها کمک کند که برای مشکلات احتمالی راه حل مناسب پیدا کنند. بعضی از افراد با عدم قطعیت کم‌تر از سایرین مشکل دارند و می‌توانند حتی وقتی آینده نامشخص است به راحتی زندگی کنند. اما بعضی از افراد این موضوع را به راحتی نمی‌پذیرند. افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اختلال وسواس اجباری معمولا تحمل کمتری نسبت به عدم قطعیت دارند و بیشتر دچار ترس از آینده می‌شوند.

ترس از آینده در افراد بدبین، خوش‌بین و واقع‌گرا

یکی از انواع خطا در پیش‌بینی آینده حالت مثبت کاذب است که عموما به آن بد‌بینی گفته می‌شود. بدبینی به این معناست که فرد زمانی که با عدم قطعیت مواجه می‌شود، احتمالات و فرضیات بدی را در نظر می‌گیرد. افراد بدبین آینده را بسیار بدتر از آن چیزی که هست پیش‌بینی می‌کنند و همیشه در انتظار خطر و آسیب‌های احتمالی هستند. افراد بدبین به دلیل تفکرات منفی خود غالبا نگران هستند و از آن جایی که خود را برای بدترین حالت آماده می‌کنند، معمولا هیچ‌وقت ناامید نمی‌شوند.

حالت دیگر خطا در پیش‌بینی، منفی کاذب می‌باشد که به آن خوش‌بینی گفته می‌شود. منظور از خوش‌بینی این نیست که فرد نگرش مثبت نسبت به آینده داشته باشد، بلکه به این معنی است که فرد آینده را مثبت‌تر از چیزی که واقعا هست، ببیند. فرد بسیار خوش‌بین از خطرات احتمالی آگاه نیست که معمولا به همین دلیل دچار آسیب شده و حتی دیگران به راحتی می‌توانند او را فریب دهند.

چگونه بر ترس از آینده غلبه کنیم

هر دو این استراتژی‌ها در مواجه شدن با عدم قطعیت، سبب ایجاد مشکلاتی برای فرد می‌شود؛ در نتیجه بهتر است که به دنبال استراتژی دیگری باشیم که حد متعادل این دو حالت باشد. چیزی که باید به دنبالش باشیم واقع‌گرایی است. افراد واقع‌گرا شرایط را همان‌طور که هست می‌بیند و کم‌تر دچار اشتباه در پیش‌بینی آینده می‌شوند؛ نه آینده را روشن‌تر از چیزی که هست می‌بیند و نه تیره‌تر. این افراد تنها زمانی احساس نگرانی می‌کنند که واقعا اتفاق بدی در جریان باشد. افراد باید بتوانند زندگی را همان‌طور که هست، ببینند. زندگی می‌تواند پر از سختی و مشکلات باشد، اما پارادوکس جالب این است که زمانی که تصور کنید زندگی نباید سخت باشد، با هر مشکل و سختی نا امید می‌شوید، اما زمانی که بپذیرید زندگی سخت است، دیگر مقاومتی وجود نداشته و سختی احساس نمی‌شود.

درمان ترس از آینده

یکی از واقعیت‌های جهان این است که زمان به صورت خطی نیست؛ همه زمان‌ها اعم از گذشته، حال و آینده به صورت هم‌زمان در جریان است. بنابراین، بر این اساس می‌توان گفت که تنها لحظه‌ای که وجود دارد زمان حال است. اما متاسفانه ذهن انسان همیشه سعی دارد که از لحظه فرار کند. دیدی که ما به زمان داریم به دلیل سه بعدی بودن نگاه ماست. وقتی که ما به زمان به این شکل نگاه کنیم تصور می‌کنیم که امکان تغییر گذشته و حتی آینده وجود ندارد زیرا تقدیر مشخص است. در قلب ترس از آینده احساس ناتوانی نهفته است؛ خواستن چیزهایی که فکر می‌کنیم نمی‌توانیم آن‌ها را داشته باشیم؛ یا چیزهایی را نخواهیم که فکر کنیم اجتناب ناپذیر هستند. با این اوصاف برای رهایی از ترس از آینده چه می‌توان کرد؟

با هوشیاری به گذشته خود نگاه کنید. وقتی دقیق‌تر نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که ترس از آینده در واقع ترس از گذشته است. به همین دلیل یک کودک از افتادن از پله‌ها نمی‌ترسد زیرا در گذشته هرگز افتادن و آسیب دیدن را تجربه نکرده است. افراد تا زمانی که یک شکست عاطفی را تجربه نکنند از تمام شدن رابطه‌شان نمی‌ترسند. افراد از آینده می‌ترسند زیرا تجربه‌های ناخوشایندی در گذشته داشته‌اند و تصور می‌کنند که آینده هم مانند گذشته و یا حتی بدتر است. به همین دلیل لازم است که شما با هوشیاری و به عنوان شخص سوم به گذشته خود نگاه کنید تا بتوانید متوجه نقش خود در حوادث رخ داده بشوید. زمانی که بتوانید از گذشته درس بگیرید، دیگر نگران اتفاقات مشابه در آینده نخواهید بود.

اگر فکر می‌کنید که برای اجتناب از حوادث آینده کاری از دستتان بر می‌آید، انجام دهید اما اگر فقط صرفا نگران هستید، بهتر است که ذهن خود را خاموش کرده و از لحظه و حال استفاده کنید. فکر کردن به آینده یا مرور خاطرات باعث می‌شود که موقعیت‌های پیش رو خود را نبینید. کمی از صحنه کنار روید و ببینید جریان زندگی چه چیزی سر راهتان قرار می‌دهد. همیشه نمی‌توان برای همه چیز برنامه‌ریزی کرد.

زمانی که افکار فقط در ذهنمان هستند، حد و مرزی نداشته و بزرگ‌تر به نظر می‌رسند، اما زمانی که راجع به افکار خود به صورت مشخص صحبت می‌کنیم، حد و مرز آن‌ها مشخص شده و شاید کوچک‌تر به نظر برسند. از این رو صحبت با یک مشاور یا روانشناس در خصوص ترس‌هایی که راجع به آینده دارید می‌تواند به شما کمک کند که واقع‌بینانه‌تر به مسائل نگاه کنید. علاوه بر آن در صورتی که ترس‌هایتان منطقی باشد، مشاور با ارائه راه‌کارهای مناسب به شما کمک می‌کند که بهترین عملکرد را در برخورد با آن‌ها داشته باشید.

تلفن کلینیک روانشناسی

رهایی از حسرت گذشته

چگونه حسرت گذشته را نخوریم؟

همه افراد احساس پشیمانی و حسرت گذشته را در زندگی تجربه می‌کنند. شاید شما کاری در گذشته انجام داده‌اید که به خودتان یا شخصی که دوستش دارید، آسیب زده‌اید و به همین دلیل احساس پشیمانی دارید. احساس حسرت گذشته ممکن است برای ساعت‌ها، روزها و هفته‌ها ادامه پیدا کند و همه جوانب زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد. اما باید گفت که زندگی آن‌قدر طولانی نیست که زمان بسیاری به حسرت خوردن گذشته سپری شود.

اگر شما در حال حاضر با این احساس دست و پنجه نرم می‌کنید، در این مقاله به شما کمک می‌شود که در خصوص احساس پشیمانی نسبت به گذشته و راه‌کارهای غلبه با آن آشنا شوید.

احساس پشیمانی نسبت به گذشته چیست؟

احساس پشیمانی و حسرت گذشته نوعی احساس منفی و خودآگاه است که به دلیل اشتباهاتی که در گذشته انجام شده، ایجاد می‌شود. ممکن است شما به این موضوع فکر کنید که تصمیمی که در گذشته گرفته‌اید اشتباه بوده یا کاری که در گذشته انجام نشده باعث شده که در حال حاضر زندگی پر باری نداشته باشید.

بسیاری از افراد زمانی که به گذشته فکر می‌کنند در خصوص بعضی از موارد احساس پشیمانی می‌کنند. آن‌ها ممکن است فکر کنند که کاش آن نظر خود را مهربانانه‌تر گفته بودند یا کاش به آن مهمانی رفته بودند. بعضی از پشیمانی‌ها جدی‌تر هستند و می‌توانند منجر به احساس شکست و دل‌شکستگی شوند.

به هر دلیلی که فرد حسرت گذشته را بخورد، غالبا با احساس ناامیدی و ناراحتی مواجه می‌شود. بسیاری از ما خاطره مورد نظر را بارها و بارها تکرار می‌کنیم. در بسیاری از موارد مرور خاطره و اتفاق در ذهنمان از خود اتفاق پیش آمده دردناک‌تر است. در این حالت با فکر کردن به گذشته آرزو می‌کردیم که کاش تصمیمات بهتری می‌گرفتیم.

چه کسی احساس حسرت گذشته را تجربه می‌کند؟

همه افراد کم و بیش این احساس را تجربه می‌کنند. ما گاهی با نگاه کردن به ظاهر زندگی افرادی که موفق هستند با خود فکر می‌کنیم که آن‌ها حسرتی در زندگی ندارند. اما این تفکر کاملا اشتباه است و هر شخص در این دنیا احساس پشیمانی و حسرت را تجربه می‌کند. البته لازم به ذکر است که سطوح این احساس طبیعتا در افراد مختلف با شرایط متفاوت یکسان نیست.

نظریه ناهمخوانی خودها (sefl-discrepancy)

محققان دریافتند که احساس حسرت گذشته و درد ناشی از آن ریشه در نظریه آقای هیگینز به نام ناهمخوانی خودها دارد. بر اساس این نظریه هر شخص دارای سه خود است. زمانی که این خودها با هم تطبیق نداشته باشند، احساس پشیمانی و حسرت ایجاد می‌شود.

خود واقعی

خود واقعی بیانگر آن شخصی است که واقعا هستیم و در زندگی روزمره عمل می‌کنیم. این خود در بر گیرنده نقاط ضعف و قدرت ما می‌باشد.

افسوس روزهای گذشته

خود بایدی

این خود نشان دهنده آن کسی است که فکر می‌کنیم باید باشیم. شاید خانواده، همسر و دوستانتان از شما می‌خواهند طور دیگری باشید، اما شما آن گونه نیستید. اما این خواسته‌ها درون شما ریشه دوانده و شما تصور می‌کنید که باید آن گونه باشید.

خود ایده‌آل

خود ایده‌آل شخصی است که دوست داریم باشیم. برای بعضی از اشخاص داشتن شغل بهتر و برای بعضی دیگر صبورتر بودن خود ایده‌آل آن‌ها را می‌سازد.
بر اساس تحقیقات انجام شده، زمانی که خود واقعی با خود ایده‌آل فاصله زیادی داشته باشد احساس حسرت و پشیمانی بیشتری ایجاد می‌شود. اما زمانی که خود واقعی و خود بایدی تفاوت دارد، احساس پشیمانی ایجاد شده ضعیف‌تر است و در بسیاری از موارد قابل جبران می‌باشد.

چگونه می‌توان بر احساس حسرت گذشته غلبه کرد؟

احساس حسرت گذشته و مرور خاطرات باعث ایجاد ناراحتی و استرس می‌شود و در نهایت سلامت روانی و فیزیکی شما را بر هم می‌زند. احساس حسرت گذشته می‌تواند سبب ایجاد افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیتی، افزایش وزن، افزایش کورتیزول و بیماری‌های قلبی شود.

برای جلوگیری از ایجاد مشکلات ذکر شده و غلبه بر احساس حسرت راه‌کارهای زیر پیشنهاد می‌شود:

برای اصلاح اشتباه خود قدم بردارید

گاهی اوقات اشتباهات قابل جبران هستند. به طور مثال اگر شما یک شغل اشتباه را برای خود انتخاب کرده‌اید می‌توانید به جای حسرت خوردن به دنبال شغل جدیدی باشید یا اگر حرفی زده‌اید که باعث رنجش کسی شده می‌توانید به آسانی عذرخواهی کنید.

البته گاهی اوقات بعضی اشتباهات قابل جبران نیستند که برای غلبه بر حس پشیمانی ناشی از آن‌ها از روش‌های دیگر می‌توان کمک گرفت.

در گذشته غرق نشوید

از فکر کردن زیاد و مرور خاطرات اجتناب کنید. این حرف شاید سخت به نظر برسد یا حتی با خودتان فکر کنید که شدنی نیست. اما زمانی که بدانید شما ورای افکار خود هستید و نباید خود را به ذهنتان محدود کنید، این کار راحت‌تر انجام می‌شود. علاوه بر آن تکنیک‌هایی نظیر یوگا به شما کمک می‌کند که بیشتر در لحظه باشید و در گذشته سیر نکنید.

خودتان را ببخشید

همه افراد اشتباه می‌کنند. اگر ما کامل بودیم در این زندگی قرار نمی‌گرفتیم. این زندگی بستر تجربه است و تا اشتباهی انجام نشود، تجربه‌ای هم صورت نمی‌گیرد. پس دست از سرزنش خود بردارید و خودتان را همان طور که هستید، ببینید و بپذیرید. در نظر داشته باشید که با هر چیزی بجنگید خود را در همان اندازه نگه می‌دارید. اگر در گذشته به خاطر عجول بودنتان اشتباهاتی کرده‌اید، حسرت نخورید و سعی نکنید با عجول بودن خود بجنگید زیرا در این شرایط این مشکل شما بهتر نمی‌شود. خودتان را همان طور که هستید ببینید و ببخشید.

از اشتباه خود درس بگیرید

همیشه به ما گفته‌اند که نباید اشتباه کنیم، اما این یک آموزش غلط است که باعث می‌شود ما راکد و وابسته باقی بمانیم یا نتوانیم خود را به خاطر اشتباهاتمان بپذیریم. اشتباه کردن امری اجتناب ناپذیر است و انسان جایز الخطا است. اما نکته حائز اهمیت این است که یک اشتباه برای بار دوم تکرار نشود. برای این که اشتباه خود را تکرار نکنید لازم است که با هوشیاری به وقایع نگاه کرده و از آن‌ها درس‌های لازم را بگیرید. بنابراین اشتباه کردن امری طبیعی است اما یک اشتباه را دوباره تکرار کردن حماقت است.

اهداف جدید مشخص کنید

یکی دیگر از راه‌های غلبه بر حسرت گذشته تعیین اهداف جدید به خصوص در زمینه‌ای است که به خاطر آن پشیمان هستید. می‌توانید اهداف کوتاه مدت برای خود مشخص کنید و قدم به قدم برای رسیدن به خواسته نهایی خود حرکت کنید. شما حتی اگر در اندوه و ندامت باشید زندگی دلش به حال شما نمی‌سوزد؛ پس دست از ناله و جنگ با زندگی بردارید و به جای آن در جریان زندگی به سمت جلو حرکت کنید. موفقیت‌های جدید به شما کمک می‌کند که ناکامی‌های گذشته را از یاد ببرید.

با یک روانشناس صحبت کنید

شاید مشکلاتی که در گذشته برای شما اتفاق افتاده ریشه در مشکلات فردی شما داشته باشد. شاید شما احساس مسئولیت نسبت به زندگی ندارید، یا دچار افسردگی هستید. شاید اضطراب شما باعث می‌شود که برای انجام خواسته‌های خود قدم بر ندارید. شاید اعتماد به نفس پایینی دارید و به همین خاطر روابط عاطفی شما با شکست مواجه می‌شود. صحبت با یک روانشناس به شما کمک می‌کند که خودتان را بهتر ببینید و در جهت اصلاح نقطه ضعف‌های خود قدم بردارید تا اتفاقات بهتری را در آینده رقم بزنید.

تلفن کلینیک روانشناسی

نحوه برخورد با انسان های خودشیفته

همه ما به گونه‌ای خودشیفته هستیم. انسان از ابتدای تولد توجهش به خود و نیازهایش بوده که البته این موضوع با افزایش سن و تجربه عشق به دیگری، به آهستگی کم‌تر می‌شود. اما در بعضی از افراد نه تنها خودشیفتگی به مرور زمان کمتر نمی‌شود، بلکه به شکل یک الگوی رفتاری درآمده و تبدیل به اختلال می‌شود.

ما معمولا به افرادی که خودمحور و خودخواه هستند اصطلاحا خودشیفته می‌گوییم، اما باید گفت که خودشیفتگی نوعی اختلال شخصیتی است که توسط فرد متخصص در زمینه سلامت روان یا روانشناس تشخیص داده می‌شود. علائم بارز اختلال شخصیت خود شیفته (در واقعیت یا تخیل) شامل میل به تحسین شدن و عدم حس همدردی با دیگران می‌باشد که از اوایل بزرگ‌سالی شروع می‌شود. اختلال شخصیت خودشیفته که به آن نارسیستی نیز گفته می‌شود، تقریبا در یک درصد جوامع وجود دارد و معمولا در آقایان بیشتر از خانم‌ها شایع است.

در این مقاله در خصوص اختلال شخصیت نارسیستی و نحوه برخورد با انسان‌های خودشیفته صحبت شده است.

علائم خودشیفتگی

راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی (DSM)، نه ویژگی برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته بیان می‌کند که اگر حداقل پنج مورد از آن در رابطه با فردی صدق کند، می‌توان برای آن فرد تشخیص خودشیفتگی داد:

  1. فرد خود را به شکل افراطی و بزرگ‌نمایی شده مهم بداند؛ استعداد و دستاوردهای خود را بزرگ جلوه دهد و بدون در نظر گرفتن جایگاه خود، انتظار احترام ویژه داشته باشد.
    این ویژگی در افراد خودشیفته سبب می‌شود که آن‌ها پر ادعا به نظر برسند. آن‌ها ممکن است تصور کنند که دیگران قدر آن‌ها را به اندازه کافی نمی‌دانند و به اندازه کافی برای آن‌ها ارزش قائل نمی‌شوند. در کارهای گروهی نیز معمولا بر این باور هستند که خودشان بیشتر از دیگری تلاش کرده و نقش بیشتری در اتمام کار داشته‌اند.
  2. فرد در خصوص موفقیت‌، قدرت، زیبایی و یا عشق ایده‌آل خیال‌پردازی کند.
    این افراد در تصوراتشان خود را با اشخاص مشهور و بالا مرتبه مقایسه می‌کنند.
  3. فرد این باور را داشته باشد که شخصی خاص است که تنها توسط افراد خاص و منحصر به فرد درک می‌شود و تنها با این افراد می‌تواند معاشرت کند.
    این افراد تصور می‌کنند که نیازهایشان با انسان‌های دیگر متفاوت است. آن‌ها تنها با افرادی با منزلت اجتماعی بالا معاشرت می‌کنند یا تنها به مراکزی مراجعه می‌کنند که خدمات آن‌ها را در شأن خود بدانند. معاشرت آن‌ها با افرادی که معمولا از آن‌ها بالاتر هستند باعث می‌شود که حس مهم بودن و ارزشمندی بیشتری پیدا کنند.
  4. فرد نیازمند تحسین و تمجید ویژه باشد.
    اعتماد به نفس افراد خودشیفته معمولا شکننده است. آن‌ها ممکن است تصور کنند که چقدر خوب پیش می‌روند و به اندازه کافی توجه دیگران را در اختیار دارند، اما اگر توجه مورد نظر خود را دریافت نکنند، به شدت اعتماد به نفسشان را از دست داده و احساس حقارت می‌کنند. آن‌ها به توجه و تحسین از سمت دیگران نیازمند هستند. در همین راستا آن‌ها معمولا دوست دارند که ورودشان با استقبال گرم همراه باشد.
  5. فرد تصور کند که همیشه حق با اوست و اگر حرفی می‌زند یا انتظاری دارد دیگران بی چون و چرا باید قبول کنند.
    زمانی که دیگران به خواسته‌ها و نیازهای آن‌ها توجه کافی نشان نمی‌دهند، به‌شدت عصبانی می‌شوند.
  6. فرد در روابطش از افرادی که حقوق خود را نمی‌دانند سوء استفاده کرده و آن‌ها را برای رسیدن به خواسته‌اش استثمار ‌کند.
    افراد خودشیفته معمولا با کسانی دوستی می‌کنند یا با کسی وارد رابطه عاشقانه می‌شوند که به آن‌ها در رسیدن به خواسته‌شان کمک کند یا مقبولیت اجتماعی داشته و به آن‌ها در افزایش اعتماد به نفسشان یاری رساند.
  7. فرد از همدلی بی‌بهره باشد و احساسات و نیازهای دیگران را نتواند درک کند.
    این افراد معمولا تصور می‌کنند که دیگران در خصوص مشکلاتشان بیش از حد و با جزئیات غیر ضروری صحبت می‌کنند و در این شرایط کم حوصله و عصبی می‌شوند. آن‌ها بدون در نظر گرفتن احساسات دیگران کارهایی را که فکر می‌کنند درست است، انجام می‌دهند.
  8. فرد معمولا بر این باور باشد که دیگران به او حسادت می‌کنند.
    این افراد اگرچه در خصوص دستاوردهای خود بزرگنمایی می‌کنند اما معمولا درگیر این موضوع می‌شوند که ممکن است دیگران به آن‌ها حسادت کرده و حس بد آن‌ها بر زندگی‌شان تاثیر بگذارد.
  9. فرد در رفتار و نگرشش نوعی غرور و تکبر دیده شود.
    به طور مثال ممکن است این افراد از بی‌ادبی گارسون شاکی شوند و در ذهنشان بسیاری از افراد را خنگ و احمق تلقی کنند.

مشاوره خودشیفتگی

دیگر علائم خودشیفتگی:

همان طور که گفته شد اعتماد به نفس این افراد بسیار آسیب پذیر است و اگر کسی از آن‌ها انتقاد کند یا در موضوعی شکست بخورند بسیار احساس تحقیر می‌کنند، اگرچه این احساس را معمولا بروز نمی‌دهند. آن‌ها غالبا در روابطشان با افراد دچار مشکل شده و احساس می‌کنند که احترام کافی را دریافت نمی‌کنند. معمولا این افراد در مسائل کاری به دلیل ترس از شکست و رقابت دچار مشکل می‌شوند. زمانی که نیازهای آن‌ها برآورده نشود، ممکن است دوره‌هایی از افسردگی داشته باشند اما زمانی که توجه و تحسین کافی دریافت کنند، وارد دوره سرخوشی می‌شوند. این اختلال معمولا می‌تواند با بی‌اشتهایی عصبی یا سوء مصرف مواد مخدر همراه باشد.

سایر اختلالات شخصیتی ممکن است با اختلال شخصیت خودشیفته اشتباه شوند. وجه تمایز اختلال شخصیت خودشیفته را از اختلال شخصیت مرزی، ضد اجتماع و اختلال شخصیت نمایشی می‌توان به ترتیب مهرطلبی، بی‌عاطفگی و عشوه‌گری دانست که در اختلال شخصیت خودشیفته وجود ندارد. علاوه بر آن میان اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال وسواس اجباری نیز اشتراکاتی وجود دارد؛ به این صورت که افراد مبتلا به این اختلالات کمال‌گرا بوده و بر این باور هستند که دیگران کارها را به اندازه آن‌ها نمی‌توانند به خوبی انجام دهند. اما وجه تمایز این دو اختلال این است که برخلاف افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری که مرتب خودشان را قضاوت می‌کنند، افراد خودشیفته گاها بر این باور هستند که به ایده‌آل رسیده‌اند.

انواع اختلال شخصیت خودشیفته

بعضی از منابع افراد خودشیفته را به دو دسته تقسیم بندی می‌کنند:

خودشیفته آسیب پذیر

این دسته از خودشیفته‌ها بسیار درون‌گرا بوده، در جمع احساس راحتی نداشته و خجالتی می‌شوند. البته این افراد خجالت و اعتماد به نفس پایین خود را با نقاب غرور یا بی علاقگی پنهان می‌کنند. این افراد به دلیل ترسی که از طرد شدن توسط پارتنرشان دارند، سعی می‌کنند که از خودشان در برابر او محافظت کرده و بر خواسته‌ها و نیازهای خودشان تمرکز کنند.

خودشیفته بزرگ‌نما

این دسته از افراد خودشیفته درون گرا نبوده و در جمع سعی به جلب توجه و تحسین می‌کنند. آن‌ها برایشان احساس و خواسته دیگران اهمیتی ندارد و حتی برایشان مهم نیست که مغرور و خودشیفته به نظر برسند. این دسته از خودشیفته‌ها خودشان را بهتر از همه و حتی پارتنرشان می‌دانند و می‌خواهند به دیگران نیز این موضوع را دیکته کنند. فرد خودشیفته بزرگ‌نما برای این که تایید و تحسین از طرف پارتنرش دریافت کند به هر روشی از جمله عصبانیت، تحقیر و گناهکار جلوه دادن متوسل می‌شود.

دلایل ایجاد اختلال خودشیفتگی

علت ایجاد خودشیفتگی به طور کامل مشخص نیست اما چند دلیل احتمالی برای آن در نظر گرفته می‌شود. توجه زیاد والدین به کودک و تشویق و تحسین بی اندازه او می‌تواند یکی از دلایل ایجاد خودشیفتگی در بزرگ‌سالی باشد. در این حالت کودک تصور می‌کند که فردی بسیار مهم و متفاوت است که تنها خواسته و نیاز او اهمیت دارد.
از طرف دیگر بی توجهی به کودک و نادیده گرفتن او نیز می‌تواند در شکل گیری این اختلال موثر باشد. در این حالت به دلیل بی محبتی و بی توجهی اطرافیان، فرد به این نتیجه می‌رسد که باید مراقب خودش باشد زیرا کسی به فکر او نیست؛ بنابراین تنها بر خواسته‌ها و نیازهای خود متمرکز می‌شود.

درمان اختلال شخصیت خودشیفته

با توجه به این که افراد خودشیفته دوست ندارند فکر کنند که مشکلی وجود دارد، غالبا نمی‌پذیرند که مبتلا به اختلال خودشیفتگی هستند و یا به روان‌درمانی نیاز دارند. دسته اندکی از این افراد که به مشاوره روی می‌آورند معمولا به دلیل عوارض خودشیفتگی نظیر اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد این کار را انجام می‌دهند. در صورتی که اطرافیانتان شما را خودشیفته خطاب می‌کنند بهتر است به روانشناس برای تشخیص دقیق مراجعه کنید. جلسات روان‌درمانی به شما کمک می‌کند که الگوهای خودشیفتگی را در خودتان شناسایی کرده و برای اصلاح آن‌ها راهکارهای مناسب در پیش بگیرید.

زمانی ما الگوهایی را برای مقابله با اضطراب انتخاب کرده و به مرور زمان به آن‌ها عادت کرده‌ایم. این الگوها اگرچه مطمئن به نظر می‌رسند اما در نهایت سبب رفع اضطراب ما نمی‌شوند و در بسیاری از مواقع حتی شرایط را سخت‌تر نیز می‌کنند. بهتر است که به کمک یک فرد متخصص در زمینه روان، این الگوها را شناسایی کرده و در جهت رفع آن‌ها قدم برداریم.

علائم خودشیفتگی

نحوه برخورد با انسان‌های خودشیفته یا نارسیست

ممکن است شما در ارتباط نزدیک یا ارتباط عاطفی با یک شخص خودشیفته باشید که در این صورت راهکارهای زیر می‌تواند به شما کمک کند:

او را همان طور که هست ببینید

فرد خودشیفته معمولا شخصیت جذابی دارد بنابراین لازم است که شما بتوانید خوبی‌ها و بدی‌های او را در کنار هم ببینید. ببینید که او با دیگران و اشخاص نزدیک به خود چه رفتاری دارد. اگر او را در حال دروغ گفتن، بازی دادن و تحقیر کردن دیگری دیدید، هیچ دلیلی ندارد که فکر کنید در شرایط یکسان با شما چنین رفتاری نخواهد داشت. بدی‌های او را ببینید و اگر قبول کردید که در کنار او بمانید، او را همان طور که هست بپذیرید زیرا هیچ کس نمی‌تواند کس دیگر را تغییر دهد.

طلسم را بشکنید و تمرکز خود را از او بردارید

فرد خودشیفته به مرور زمان به دلیل توقعاتی که دارد سبب می‌شود که شما مدام روی خواسته‌ها و نیازهای او متمرکز شوید؛ به گونه‌ای که خواسته‌های خود را کنار می‌گذارید تا او را راضی کنید، اما حتی در این صورت نیز راضی نمی‌شود. پس اندکی عقب بکشید و از فکر کردن به خواسته‌های او دست بردارید. خودتان را پیدا کرده و به خواسته‌ها و نیازهای خود نیز توجه کنید.

حد و مرز مشخص کنید

افراد خودشیفته به مرور زمان به حریم شخصی شما وارد شده و در خصوص تمام مسائل ریز و درشتی که مربوط به شماست اظهار نظر می‌کنند. آن‌ها تصور می‌کنند که شما به تنهایی نمی‌توانید از پس مسائل خود بربیایید و نیاز به کمک آن‌ها دارید. حتی زمانی که در کاری موفق می‌شوید تصور می‌کنند که به خاطر راه‌کارهای آن‌ها بوده که به آن موفقیت و جایگاه رسیده‌اید. لازم است که شما در این شرایط حد و مرزهایی مشخص کرده و به صورت صریح از آن‌ها بخواهید که در مسائلی که مربوط به شماست وارد نشوند و به شما دیکته نکنند که چه کاری انجام دهید مگر آن که از آن‌ها درخواست کمک کنید.

زمانی که این کار را انجام دادید، ممکن است او در ظاهر قبول کند اما عقب نمی‌نشیند و این کار شما را پاسخ می‌دهد. ممکن است در شرایطی که به ظاهر مشابه است نشان دهد که خود شما هم فردی کنترل‌گر هستید؛ مواظب باشید که منطقی فکر کنید و وارد بازی او نشوید.

به یاد داشته باشید که شما همیشه مقصر نیستید

فرد خودشیفته غالبا مسئولیت رفتار بد خود را بر عهده نمی‌گیرد و سعی می‌کند که رفتار و نگرش بد خود را فرافکنی کند. به این طریق که اگر در دعوا به دنبال برنده شدن است تصور می‌کند که شما این گونه هستید. شما ممکن است برای خوابیدن دعوا وسوسه شوید که حرف‌های او را بپذیرید، اما توجه کنید که نیازی نیست شما در جهت ایگو طرف مقابلتان تغییر کنید. اگر واقعا فکر می‌کنید که شما مقصر نیستید از حق خود دفاع کنید.

روی اقدام آنی تاکید کنید و به قول راضی نشوید

افراد خودشیفته در قول دادن بسیار خوب عمل می‌کنند. آن‌ها قول می‌دهند که آنچه را شما می‌خواهید، انجام می‌دهند و به صورت کلی قول می‌دهند که بهتر عمل کنند، اما اشتباه نکنید، زمانی که آن‌ها چیزی که را می‌خواستند دریافت کنند، قول دیگر هیچ معنایی برایشان ندارد. انتظار نداشته باشید که عملشان مطابق قولشان باشد. روی خواسته خود پافشاری کنید و بگویید تا زمانی که خواسته شما اجرا نشود، خواسته او را اجرا نمی‌کنید.

از یک فرد متخصص کمک بگیرید

رابطه با فردی که مدام شما را مقصر نشان می‌دهد ممکن است سبب کاهش اعتماد به نفس و منزوی شدن شما شود. اگر علائم اضطراب و افسردگی را در خودتان احساس می‌کنید، بهتر است که به روانشناس مراجعه کنید. یک فرد متخصص در زمینه روان می‌تواند به شما نشان دهد که آیا واقعا مقصر هستید و کمک کند که اعتماد به نفس از دست رفته خود را بازیابی کنید.

چه موقع به ارتباط با شخص خودشیفته پایان دهید؟

هیچ مشاوری نمی‌تواند به شما بگوید که چه موقع از رابطه با فرد خودشیفته خارج شوید. در نظر داشته باشید که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته هرچند گاهی خشونت زبانی دارند، اما معمولا خشونت رفتاری نداشته و آسیبی از این نظر برای شما ایجاد نمی‌کنند. علاوه بر آن افراد در یک رابطه معمولا آینه یکدیگر هستند، شاید شما بیش از اندازه خودتان را قضاوت می‌کنید و همین موضوع سبب می‌شود که دیگران شما را مقصر نشان دهند. پس بهتر است قبل از تصمیم‌گیری جدی با دید بازتری به شرایط خود نگاه کنید.

در صورتی که موارد زیر در رابطه شما وجود دارد، بهتر است که رابطه خود را به صورت جدی بازبینی کنید:

  • شما مورد خشونت زبانی قرار بگیرید.
  • شما احساس کنترل شدن و بازی داده شدن داشته باشید.
  • شما به صورت فیزیکی مورد آزار و اذیت قرار بگیرید و احساس خطر کنید.
  • شما احساس منزوی شدن داشته باشید.
  • در صورتی که فرد مقابل شما اعتیاد به مواد مخدر داشته و تمایلی به کمک نیز نداشته باشد.
  • سلامت روانی و فیزیکی شما در خطر باشد.

تلفن کلینیک روانشناسی

نحوه رفتار با شخصیت نمایشی

اختلال شخصیت نمایشی یا هیستریونیک با جلب توجه مداوم، پاسخ‌های احساسی مبالغه شده و رفتارهای اغوا کننده شناسایی می‌شود. افراد مبتلا به این اختلال تمایل زیادی به نمایشی کردن موقعیت‌های مختلف دارند که این موضوع روابط آن‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهد. همچنین این افراد به راحتی تغییر عقیده داده و دیگران به آسانی می‌توانند در آن‌ها نفوذ داشته باشند.

هدف از نگارش این مقاله آشنایی با اختلال شخصیت نمایشی و نحوه برخورد با آن می‌باشد.

تعریف اختلال شخصیت نمایشی

شخصیت، بازتاب کننده الگوهای رفتاری، شیوه درک کردن مسائل و نحوه تفکر فرد درباره خود و محیط پیرامونش می‌باشد. اگرچه نمی‌توان شخصیت‌های مختلف را بیماری تلقی کرد اما بعضی از ویژگی‌های شخصیتی زمینه ساز ایجاد مشکل در روابط بین فردی می‌شود.

اختلال شخصیت حاکی از الگوهای فکری و رفتاری سفت و سخت، انعطاف ناپذیر و ناسازگار است که سبب اتلاف انرژی ذهنی و اضطراب می‌شود. غالبا اختلالات شخصیتی در بزرگ‌سالی و ابتدای جوانی بروز پیدا می‌کند و در طول زمان پایدار شده و مشکلات درونی بسیاری برای فرد مبتلا ایجاد می‌کند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی تمایل زیادی به احساسی نشان دادن موقعیت‌ها و جلب توجه دارند و در صورتی که مرکز توجه نباشند، دچار نارضایتی می‌شوند. این افراد در موقعیت‌های مختلف اجتماعی، شغلی و حرفه‌ای ممکن است رفتار اغوا کننده و نامناسبی از خود بروز دهند که با عرف جامعه تطبیق نداشته باشد. این افراد ممکن است در نگاه اول دلربا و سرزنده به نظر برسند، اما رفتار آن‌ها می‌تواند اشخاص نزدیکشان را خجالت زده کرده و در موقعیت نامناسبی قرار دهد. وجود این گونه افراد در مهمانی‌ها می‌تواند سبب افزایش نشاط در جمع شود. علایق و مکالمه‌های این افراد متمرکز بر خودشان است و معمولا از ظاهر خود برای جلب توجه دیگران استفاده می‌کنند. ابراز احساسات آن‌ها سطحی بوده و به سرعت تغییر می‌کند. صحبت‌های آن‌ها اغراق‌شده است و معمولا جزئیات کمی را شامل می‌شود. آن‌ها غالبا در کارهایی که نیاز به خلاقیت دارد، خوب عمل می‌کنند، اما در کارهایی که نیازمند تفکر منطقی و آنالیز است، دچار مشکل می‌شوند. شیوع این اختلال در جوامع حدودا ۱٫۸۴ درصد است.

علائم اختلال شخصیت نمایشی

این اختلال در خانم‌ها معمولا بیشتر از آقایان شیوع دارد. البته این آمار میتواند به دلیل این باشد که رفتارهای نمایشی و اغوا کننده در زنان توسط جامعه بیشتر شناسایی و نکوهیده می‌شود. برای این که تشخیص شخصیت هیستریونیک برای فردی داده شود باید حداقل پنج مورد از نشانه‌های زیر وجود داشته باشد:

  • تمایل به مرکز توجه بودن در جمع و احساس ناراحتی در صورت عدم جلب توجه دیگران
  • دائما دنبال تایید دیگران بودن
  • رفتار اغوا کننده و گاها داشتن ظاهر نامناسب از نظر عرف جامعه
  • ابراز احساسات سطحی و متغیر
  • نگرانی بیش از اندازه در ارتباط با ظاهر و تمایل به جلب توجه با ظاهر خود
  • به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار گرفتن
  • ابراز احساسات نمایشی و مبالغه‌آمیز
  • باور به این که روابط بین فردی صمیمانه‌تر از چیزی هستند که واقعا می‌باشند

علت ایجاد شخصیت نمایشی

بسیاری از متخصصین بر این باور هستند که این اختلال به دلیل استرس، اضطراب و آسیب در دوران کودکی ایجاد می‌شود. افرادی که در سنین ابتدایی زندگی در معرض سوء استفاده یا نادیده گرفته شدن قرار بگیرند، ممکن است به دلیل شناخت و تجربه کم، از الگو شخصیت نمایشی برای سازگاری یا جبران تجربه خجالت، ناکارآمدی و ضعف خود استفاده کنند. نادیده گرفتن کودک و بی ثباتی در تربیت او می‌تواند سبب بروز مشکل در سلامت روانی و احساسی کودک شود. در این حالت کودک ممکن است برای جلب توجه والدین خود این اختلال را بروز دهد.

علاوه بر آن سابقه وجود اختلال شخصیت نمایشی در خانواده نیز می‌تواند سبب ایجاد اختلال در عضو دیگری از خانواده شود. کودک می‌تواند از والدین و اعضای خانواده خود شخصیت نمایشی را الگو برداری کند.

علائم شخصیت نمایشی

نحوه رفتار با شخصیت نمایشی یا هیستریونیک

ارتباط با شخصی که مبتلا به این اختلال است، می‌تواند بسیار سخت و مشکل باشد. در بعضی شرایط شما می‌توانید رابطه خود را با این فرد قطع کنید، اما در شرایطی که فرد مبتلا عضوی از خانواده است، قطع ارتباط معمولا جزء گزینه‌ها نمی‌تواند باشد. در این شرایط سوالی که مطرح می‌شود این است که نحوه رفتار با شخصیت نمایشی چگونه باید باشد؟

در صورتی که شما با شخصی ازدواج کرده‌اید که مبتلا به این اختلال است، بهتر است حد و مرزهایی برای او قائل شوید. به طور مثال در خصوص نحوه لباس پوشیدن در جمع و ارتباط با جنس مخالف برای او مرزهایی تعیین کنید. همچنین شما می‌توانید برای مدت زمانی که او رفتار نمایشی بروز می‌دهد، محدودیت قائل شوید. به او بگویید که اگر در جمع برای جلب توجه رفتاری کند که موجب آبروریزی شود، او را ترک می‌کنید. به او بگویید که دوستش دارید و می‌خواهید کنارش باشید، اما گاهی رفتارهایش باعث می‌شود که از او فاصله بگیرید.

در رابطه با این افراد از خودتان مواظبت کنید. همان طور که گفته شد افراد دارای شخصیت نمایشی گاهی برای جلب توجه دست به هر کاری می‌زنند و ممکن است که شما را در موقعیتی قرار دهند که آسیب ببینید. در این شرایط بهتر است مواظب بوده و فاصله خود را با او حفظ نمایید. گذراندن ساعاتی در کنار خانواده و دوستان و صحبت با آن‌ها می‌تواند به شما کمک کند تا دوباره روحیه از دست رفته خود را بازیابید.

به این موضوع توجه داشته باشید که افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریونیک خود محور هستند و ممکن است نیازهای شما را درک نکرده و به درخواست‌های شما توجه نکنند. در این شرایط فکر نکنید که می‌توانید به آن‌ها درس دهید و متقابل به مثل کنید زیرا آن‌ها احساس طرد شدگی کرده و ممکن است احساسات اغراق آمیز بروز دهند که شما را بیش از پیش درمانده کند.

بهتر است زمانی که آن‌ها در بحث و مشاجره رفتارهای نمایشی بروز می‌دهند، خونسردی خود را حفظ کنید و توجهی نشان ندهید. در صورتی که در این شرایط با آن‌ها درگیر شوید، وارد بازی آن‌ها شده و این گونه رفتارهایشان را تشویق می‌کنید. این افراد کنترلی بر رفتارهای خود ندارند پس بهتر است که با آن‌ها درگیر نشوید.

با آن‌ها راجع به نظر دیگران در موردشان صحبت کنید. این افراد معمولا بسیار تحت تاثیر نظر دیگران قرار می‌گیرند پس آن‌ها را در جریان نظرات منفی دیگران راجع به‌شان قرار دهید. همچنین لازم است که آن‌ها را به مراجعه به روانشناس و کمک گرفتن از یک فرد متخصص در این زمینه تشویق کنید.

درمان اختلال شخصیت نمایشی

افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریونیک معمولا در روابط عاشقانه خود دچار مشکل شده و به همین خاطر در معرض افسردگی بوده و معمولا به همین دلیل به روانشناس مراجعه می‌کنند. درمان این نوع اختلال مانند سایر اختلالات شخصیتی می‌باشد. اطلاعات زیادی در خصوص درمان رفتاری و شناختی یا استفاده از دارو برای درمان این نوع اختلال وجود ندارد.

مشاور و روانشناس بعد از تشخصی این اختلال در فرد، معمولا از روان‌درمانی پویشی برای درمان استفاده می‌کند. در روان‌درمانی پویشی بیشتر بر روانکاوی و خاطرات کودکی فرد تمرکز می‌شود.

تلفن کلینیک روانشناسی

اختلال استرس پس از سانحه (ptsd)

اختلال استرس پس از سانحه یا Post-traumatic stress disorder نوعی اختلال روانی است که بعد از تجربه یا دیدن یک حادثه تلخ ایجاد می‌شود. علائم این اختلال شامل مرور خاطرات و افکار غیر قابل کنترل در خصوص آن حادثه، کابوس شبانه و اضطراب شدید می‌باشد. اکثر افراد بعد از تجربه یک اتفاق دردناک به صورت موقت دچار ناراحتی می‌شوند اما با گذشت زمان و مراقبت، وضعیتشان بهبود پیدا می‌کند. اما بعضی از افراد بعد از گذشت زمان چند ماه یا حتی چند سال بعد از وقوع حادثه حالشان بهتر نمی‌شود که این موضوع در فعالیت‌های روزانه آن‌ها نیز اختلال ایجاد می‌کند. این افراد احتمالا به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا هستند.

در این مقاله در خصوص اختلال استرس پس از سانحه ptsd و سایر موارد مرتبط با آن صحبت شده است.

علائم اختلال استرس پس از سانحه

علائم این اختلال معمولا در طول یک ماه بعد از وقوع حادثه بروز پیدا می‌کند، اما گاهی اوقات تا سال‌ها نیز نمایان نمی‌شود. این علائم در زندگی اجتماعی، روابط، کار، تحصیل و حتی کارهای روزمره فرد مبتلا اختلال ایجاد می‌کند.

علائم این اختلال به صورت کلی به چهار گروه تقسیم بندی می‌شوند که شامل:

خاطرات سرزده

در این حالت فرد مبتلا به صورت ناخواسته و مکرر خاطره مربوط به سانحه را مرور می‌کند به صورتی که انگار آن حادثه بارها و بارها تکرار می‌شود. همچنین فرد دائما خواب‌هایی در مورد حادثه پیش آمده می‌بیند و هر چیزی که او را یاد آن اتفاق بیندازد به شدت مضطربش می‌کند.

اجتناب

در این حالت فرد مبتلا از صحبت کردن در خصوص حادثه و حتی افراد، مکان‌ها و فعالیت‌هایی که برای او یادآور آن تجربه تلخ باشد، اجتناب می‌کند.

تغییرات منفی بینش و حال

این تغییرات منفی شامل:

  • افکار منفی در خصوص خود، دیگران و دنیا
  • نا امیدی در مورد آینده
  • مشکل در حافظه به طور مثال مشکل در به یادآوردن جنبه‌های مهم حادثه
  • عدم توانایی در نگه داشتن روابط نزدیک
  • احساس طرد شدگی از طرف دوستان و خانواده
  • از دست دادن علاقه نسبت به فعالیت‌هایی که زمانی لذت بخش بوده
  • مشکل در بروز احساسات مثبت
  • بی احساس شدن

تغییر در عملکرد فیزیکی و احساسی

این تغییرات شامل:

  • به راحتی ترسیدن و وحشت کردن
  • همیشه حالت تدافعی داشتن به دلیل خطرات احتمالی
  • رفتارهای مخرب نظیر رانندگی با سرعت زیاد یا مصرف بیش از اندازه الکل
  • مشکل در خواب
  • اختلال در تمرکز
  • رفتارهای تهاجمی
  • احساس شدید خجالت یا گناه

برای کودکان زیر ۶ سال:

  • بازسازی سانحه پیش آمده در بازی یا نقاشی
  • خواب‌های ترسناک که می‌تواند مرتبط یا غیر مرتبط با حادثه پیش آمده باشد

تشدید علائم اختلال استرس پس از سانحه ptsd

شدت علائم این اختلال ممکن است با گذشت زمان تغییر کند. ممکن است فرد زمانی که دچار استرس شود یا چیزی سبب یادآوری آن تجربه دردناک شود، علائم این اختلال را بیش از قبل احساس کند. به طور مثال ممکن است او خبری در مورد آتش سوزی ماشین بشنود و یاد خاطرات جنگ که تجربه کرده بیفتد یا با شنیدن خبر یک تجاوز جنسی دوباره خاطرات تجاوز خود را به یاد آورد.

انواع ptsd

علت ایجاد اختلال استرس پس از سانحه

زمانی که افراد یک حادثه تلخ نظیر مرگ، خطر جانی، جراحت جدی و یا تجاوز جنسی را تجربه می‌کنند ممکن است به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا شوند. هنوز علت این که چرا بعضی از افراد بعد از وقوع یک حادثه به این اختلال مبتلا می‌شوند و بعضی دیگر نه، به طور قطع مشخص نشده است اما دلایل احتمالی زیر برای ایجاد این اختلال پیشنهاد می‌شود:

  • تجربه‌ موقعیتی که شدت و میزان استرس ناشی از آن بالا باشد
  • سابقه خانوادگی مشکلات روانی نظیر اضطراب یا استرس
  • ویژگی‌های شخصیتی خاص
  • نحوه تنظیم هورمون‌ها و مواد شیمیایی توسط مغز در بدن در مواجهه با استرس

افراد در هر سنی ممکن است به این اختلال مبتلا شوند. اما بعضی از فاکتورها احتمال ابتلا به این اختلال را تشدید می‌کند:

  • تجربه یک وضعیت شدیدا دردناک یا تجربه یک وضعیت دردناک به مدت طولانی
  • تجربه یک حادثه تلخ دیگر در سال‌های ابتدای زندگی مانند سوء استفاده جنسی از کودک
  • داشتن شغلی که فرد را در معرض حوادث دردناک قرار می‌دهد مانند سرباز جنگی
  • داشتن مشکلات روانی دیگر نظیر اضطراب یا افسردگی
  • مصرف مواد مخدر یا مصرف بیش از حد مشروبات الکلی
  • عدم حمایت از طرف دوستان یا خانواده
  • مشکلات روانی نظیر افسردگی و اضطراب در سایر افراد خانواده

حوادثی که ممکن است به اختلال استرس پس از سانحه ptsd منجر شوند شامل:

  • جنگ
  • سوء استفاده جنسی در کودکی
  • تجاوز
  • مجروح شدن
  • مورد حمله واقع شدن
  • تصادف
  • آتش سوزی
  • بلاهای طبیعی نظیر زلزله
  • سقوط هواپیما
  • بیماری بدون علاج
  • شکنجه
  • دزدیده شدن

پیشگیری و درمان اختلال استرس پس از سانحه

بعد از دیدن یک حادثه دردناک اکثر افراد علائمی شبیه به اختلال استرس پس از سانحه را تجربه می‌کنند. ترس، اضطراب، عصبانیت، افسردگی و احساس گناه از واکنش‌های معمول به یک اتفاق تلخ است. افراد معمولی بعد از گذشت زمان بهبود پیدا کرده و دیگر احساسات مذکور را بروز نمی‌دهند، اما افرادی که به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا می‌شوند با گذشت زمان بهبود پیدا نکرده و به حالت طبیعی باز نمی‌گردند.

همان طور که گفته شد بیماری ptsd می‌تواند در زندگی روزمره فرد اختلال ایجاد کند و سبب بروز مشکلات دیگری نظیر افسردگی، اضطراب، سوء مصرف مواد مخدر و الکل، مشکل در تغذیه و تمایل به خودکشی شود. بنابراین فردی که به این بیماری مبتلا می‌شود بهتر به مشاور و فرد متخصص در این زمینه مراجعه کند تا با دریافت حمایت و راه‌کارهای مناسب این اختلال درمان شود. سرکوب احساسات و صحبت نکردن در خصوص واقعه می‌تواند آسیب بیشتری ایجاد کند. بیشتر راه کارهای درمانی بر حادثه پیش آمده تمرکز دارد و از فرد می‌خواهد که در خصوص آن صحبت کند و به او یاد می‌دهد که به شکل دیگری آن را ببیند و درک کند بدون این که دچار اضطراب و استرس شود.

نکته دیگری که حائز اهمیت است این است که فرد نباید از خودش انتظار بیش از حد داشته باشد و خود را سرزنش کند. صحبت کردن با خانواده و دوستان نیز در خصوص واقعه پیش آمده می‌تواند به فرد در تسریع دوره بهبود کمک کند.
تلفن کلینیک روانشناسی

برخورد با اختلال شخصیت مرزی

اختلال شخصیت مرزی نوعی اختلال روانی است که نحوه تفکر فرد را راجع به خود و اطرافیانش تحت تاثیر قرار می‌دهد. این موضوع می‌تواند زندگی روزانه فرد را مختل کند و سبب ایجاد اشکال در تصور فرد از خود و روابط اجتماعی‌اش شود. همچنین فرد مبتلا به این نوع اختلال کنترلی روی احساسات و رفتار خود ندارد و از تنها شدن بسیار می‌ترسد. اگرچه او دوست ندارد تنها باشد، اما رفتارهای بیمارگونه‌اش سبب رنجش اطرافیان شده و آن‌ها را از او دور می‌کند. اختلال شخصیت مرزی معمولا در آغاز جوانی خود را نشان می‌دهد و با گذشت زمان و رسیدن به دوره میان‌سالی کم‌تر می‌شود.

در این مقاله در خصوص نشانه‌ها و علائم اختلال شخصیت مرزی صحبت شده و همچنین به نحوه برخورد با این نوع اختلال پرداخته شده است.

نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی

اختلال شخصیت مرزی احساس فرد را نسبت به خود و چگونگی رابطه با افراد دیگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد. نشانه‌ها و علائم این اختلال شامل:

  • ترس شدید از تنها شدن که به موجب آن رفتارهای ناسالمی را برای جلوگیری از جدایی و طرد شدن بروز می‌دهد.
  • الگو روابط ناپایدار به این معنی که در یک لحظه ممکن است شخصی را بیش از حد دوست داشته باشد و در لحظه بعد بدون دلایل منطقی از شخص مورد نظر بیزار شود.
  • تغییرات بسیار در تصویرسازی فرد از خود که در نتیجه آن اهداف و ارزش‌های فرد دائما تغییر می‌کند و گاهی خود را یک شخص خوب و گاهی یک آدم بد تصور می‌کند.
  • پارانویای مرتبط با استرس و از دست دادن ارتباط با واقعیت که می‌تواند چند دقیقه تا چند ساعت به طول انجامد.
  • رفتارهای پرخطر مانند قمار، رانندگی بی‌پروا، رابطه جنسی پر‌خطر، سوء مصرف مواد مخدر، خراب کردن خوشبختی با پایان دادن به یک رابطه خوب یا شغل مناسب.
  • تمایل به خودکشی یا آسیب زدن به خود بر اثر ترس از جدایی و طرد شدن.
  • حالات روحی مختلف که می‌تواند از چند ساعت تا چند روز ادامه داشته باشد مانند خوشحالی زیاد، تحریک پذیری، شرم و اضطراب.
  • احساس پوچی مداوم
  • از دست دادن کنترل هنگام عصبانیت و درگیر شدن فیزیکی

نحوه برخورد با اختلال شخصیت مرزی

اگر شما نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی را در خود احساس می‌کنید و تمایل دارید که به خودتان آسیب بزنید یا به خودکشی فکر می‌کنید، بهتر است که هر چه سریع‌تر با یک روانشناس و فرد متخصص در این زمینه ارتباط برقرار کنید. در این شرایط ارتباط با یک دوست یا شخصی که با او راحت هستید نیز می‌تواند کمک کننده باشد. اگر شما نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی را در یکی از دوستان یا اعضای خانواده متوجه شدید، او را تشویق کنید که به مشاور مراجعه کند. اما در نظر داشته باشید که شما نمی‌توانید او را مجبور به این کار کنید. اگر با کسی که مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است ارتباط نزدیک دارید و رفتار او شما را دچار استرس و اضطراب کرده بهتر است خودتان نیز با یک مشاور مجرب در این زمینه ارتباط برقرار کنید. همچنین رعایت نکات زیر در برخورد با شخصیت اختلال مرزی می‌تواند به شما کمک کند:

  1. سر حرف‌هایی که به او می‌زنید بمانید به طور مثال اگر می‌گویید که کاری را انجام می‌دهید، حتما انجام دهید. این موضوع باعث می‌شود که او به شما اعتماد بیشتری پیدا کند و ترس‌هایش در ارتباط با شما کم‌تر شود.
  2. در برخورد با او تظاهر و دورویی را کنار بگذارید و صمیمیت و صداقت را در نظر داشته باشید زیرا این افراد غالبا تصور می‌کنند که دیگران با آن‌ها صادق نیستند؛ پس رعایت این موضوع به او کمک می‌کند که حرف‌های شما را بیشتر باور کند.
  3. اجازه دهید که او خودش مسئولیت کارهایش را به عهده بگیرد و به خاطر او از خود گذشتگی بیش از حد نکنید.

علت ایجاد اختلال شخصیت مرزی

مانند بسیاری از اختلالات روانی، عامل ایجاد این نوع بیماری هنوز به طور کامل درک نشده است. علاوه بر عوامل محیطی مانند سابقه سوء استفاده یا بی‌توجهی در دوران کودکی، اختلال شخصیت مرزی می‌تواند با فاکتورهای زیر مرتبط باشد:

ژنتیک

مطالعاتی که در خانواده‌ها یا دوقلوها انجام شده نشان می‌دهد که اختلال شخصیت مرزی ممکن است یک بیماری ارثی بوده یا با سایر اختلالات روانی در خانواده مرتبط باشد.

ناهنجاری‌های مغزی

برخی از مطالعات نشان داده است که تغییر در نواحی خاصی از مغز بر کنترل احساسات و عصبانیت تاثیر می‌گذارد. علاوه بر آن در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است مواد شیمیای نظیر سروتونین که بر حالت روحی تاثیر می‌گذارد، به درستی عمل نکند یا به میزان کافی ترشح نشود.

عوامل محیطی دخیل در ایجاد اختلال شخصیت مرزی

برخی از فاکتورهای مرتبط با رشد شخصیت می‌تواند احتمال ایجاد اختلال شخصیت مرزی را افزایش دهد. این فاکتورها شامل:

استعداد خانوادگی

در صورتی که یکی از اعضای خانواده نظیر مادر، پدر، برادر، خواهر و … مبتلا به اختلال شخصیت مرزی باشد، احتمال ایجاد این نوع اختلال در اعضای دیگر که سن کمتری دارند و آسیب‌پذیرتر هستند، بیشتر می‌شود.

دوره کودکی پر استرس

بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی گزارش داده‌اند که در کودکی به صورت فیزیکی یا جنسی مورد سوء استفاده قرار گرفته و یا به آن‌ها توجه کافی نشده است. این افراد ممکن است در کودکی والدین خود را از دست داده یا از آن‌ها جدا شده‌ باشند. همچنین ممکن است این افراد والدینی مبتلا به اختلالات روانی داشته که به آن‌ها آسیب وارد کرده‌اند. علاوه بر آن روابط خانوادگی ناپایدار و یا مشاهده خشونت فیزیکی نیز می‌تواند ایجاد اختلال شخصیت مرزی را تحریک کند.

عوارض اختلال شخصیت مرزی

این نوع اختلال می‌تواند به زمینه‌های مختلف زندگی نظیر روابط نزدیک، کار، مدرسه، فعالیت‌های اجتماعی و تصور فرد از خود آسیب وارد کند. این آسیب‌ها باعث:

  • تغییر شغل یا شکست مکرر در کار
  • عدم به پایان رساندن دوره تحصیلی
  • مشکلات قانونی متعدد و سابقه زندان
  • روابط پر از مشکل، مشکلات زناشویی و سابقه طلاق
  • آسیب به خود مانند بریدن یا سوزاندن بدن و سابقه بستری در بیمارستان
  • درگیری شدن در روابط ناهنجار
  • بارداری بدون برنامه‌ریزی، ابتلا به بیماری‌های جنسی، تصادف با موتور و درگیری فیزیکی به دلیل عدم کنترل خشم
  • تمایل به خودکشی

علاوه بر آن کسانی که مبتلا به اختلال شخصیت مرزی هستند ممکن است با سایر اختلالات شخصیتی نیز درگیر باشند. این اختلالات شامل:

    • افسردگی
    • سوء مصرف الکل
    • اعتیاد به مواد مخدر
    • اضطراب
    • پرخوری عصبی
    • اختلال دو قطبی
    • اختلال استرسی پر از حادثه
    • اختلال کمبود توجه / بیش فعالی

    تلفن کلینیک روانشناسی

کمال گرایی چیست؟ و شخصیت کمال طلب چگونه درمان می شود

کمال گرایی یا کمال طلبی (به انگلیسی Perfectionism) نوعی صفت و ویژگی شخصیتی است که در آن فرد در هر کاری که انجام می‌دهد از خودش انتظار دارد که کامل و بدون نقص باشد. بدیهی است که این انتظارات واقع بینانه نیست زیرا این جهان نسبی است و از دیدگاه افراد مختلف بی نقص بودن مقیاس یکسانی ندارد. این ویژگی شخصیتی به دنبال خود اختلالات دیگری نیز به وجود می‌آورد که می‌تواند زمینه ساز ناراحتی و افسردگی در فرد کمال طلب شود.

هدف از نگارش این مقاله آشنایی با ویژگی‌های افراد کمال گرا و ارائه راه کارهایی برای اصلاح و درمان این نوع شخصیت مخرب می‌باشد.

کمال گرایی چه نشانه‌هایی دارد؟

همان طور که گفته شد افراد کمال گرا اهدافی غیر واقع بینانه برای خودشان مشخص کرده و برای رسیدن به آن تلاش بسیاری می‌کنند. آن‌ها استانداردهای شخصی بالایی داشته و از خودشان انتظار دارند که در کاری که انجام می‌دهند، بی نقص باشند و هر گونه اشتباه را شکستی بزرگ می‌دانند. این افراد تصور می‌کنند که تنها زمانی ارزشمند هستند و دیگران دوستشان دارند که نقص و اشتباهی نداشته باشند. به طبع هر گونه انتقاد از این افراد آن‌ها را دچار اضطراب می‌کند. همچنین افراد کمال طلب بسیار دقیق هستند و توجه زیادی به جزئیات دارند. کمال طلبی ارتباط نزدیکی با اختلال خودشیفتگی دارد. افراد خودشیفته دوست دارند که دیگران به آن‌ها احترام بگذارند و فکر می‌کنند تنها زمانی می‌توانند احترام دیگران را کسب کنند که بی نقص و عاری از اشکال باشند.

لازم به ذکر است که فرد کمال طلب با فرد پر تلاش و هدفمند فرق دارد. شاید هر دو یک رفتار را آشکار کنند اما شعور رفتاری متفاوتی از خود بروز می‌دهند. برخی از روانشناسان کمال طلبی را به دو نوع سالم و ناسالم تقسیم بندی می‌کنند. در کمال طلبی سالم، فرد برای رسیدن به اهدافش تلاش بسیار می‌کند و مسئولیت پذیر است، اما اگر نتوانست به خواسته‌اش برسد، اعتماد به نفس خود را از دست نمی‌دهد. از طرف دیگر در کمال طلبی ناسالم، فرد ارزش خود را به توانایی‌اش می‌بیند و اگر در کاری شکست بخورد، دچار نا امیدی شده و اعتماد به نفسش افول می‌کند. برخی از روانشناسان دیگر این دسته بندی را قبول نداشته و به صورت کلی کمال طلبی را از هر نوعی که باشد، رفتاری مخرب تلقی می‌کنند. این دسته از روانشناسان کمال‌گرایی را متفاوت از گرایش به تعالی در نظر می‌گیرند.

یکی از پیامدهای کمال گرایی می‌تواند اختلال وسواس اجباری (Obsessive Compulsive Disorder) باشد که اختلال وسواس فکری-عملی نیز نامیده می‌شود. اضطراب و استرس ناشی از عدم اشتباه می‌تواند منجر به رفتارهای اجباری و اختلالاتی نظیر کندن مو، ذخیره‌سازی، جویدن ناخن، بدریخت انگاری و … شود که در نتیجه آن فرد زمان بسیاری را تلف کرده و ذهنش برای انجام کارهای مهم خسته می‌شود. رفتارهای اجباری که در فرد بروز می‌کند خودآگاه بوده و می‌توان آن‌ها را ترک کرد، اما اضطراب ناشی از مقاومت در برابر این تمایل، ممکن است سبب عدم موفقیت در ترک این نوع رفتارهای اجباری شود.

درمان کمال گرایی

علاوه بر آن یکی دیگر از پیامدهای کمال گرایی این است که فرد حوزه فعالیت خود را کاهش می‌دهد، زیرا کمال طلبی انرژی زیادی از او می‌گیرد. فرد کمال گرا تمایل دارد که در هر کاری نمونه باشد و چون این موضوع امکان پذیر نیست و یک نفر نمی‌تواند در کارهای مختلف بدون نقص باشد، از شرکت در فعالیت‌های مختلف دوری می‌کند. اگرچه بعضی از اکتشافات در نتیجه کمال‌گرایی ایجاد شده است، اما در بسیاری از موارد نیز کمال طلبی باعث شده که افراد نتیجه کار خود را آن‌قدر کامل نبینند و تمایل خود را به انتشار آن از دست بدهند، هر چند ممکن است که دستاورد آن‌ها بتواند الهام بخش دیگران باشد یا حتی در نظر بعضی افراد موفقیت بزرگی محسوب شود.

علت تظاهر کمال گرایی

بسیاری از رفتارهای ما ریشه در کودکی و نوجوانی دارد. کمال گرایی نیز یکی دیگر از رفتارهایی است که در کودکی شکل می‌گیرد. والدینی که از فرزند خود بسیار انتقاد می‌کنند و از او انتظارات بالایی دارند، رفتار کمال طلبی را در او پرورش می‌دهند.

زمانی که کودک اشتباه می‌کند والدین نباید برخورد بدی با فرزند خود داشته باشند یا او را سرزنش کنند زیرا ممکن است کودک دچار اضطراب شود و تصور کند والدینش دیگر دوستش ندارند. این موضوع می‌تواند این باور را در کودک ایجاد کند که نباید اشتباه کند و اگر نقصی داشته باشد دیگر ارزش عشق و محبت دیگران را ندارد و اعتماد به نفسش از بین می‌رود.

همان طور که می‌بینید یک رفتار به ظاهر ساده والدین می‌تواند سبب ایجاد چنین باورهای اشتباهی در ناخودآگاه فرد شود که به راحتی نیز قابل اصلاح نیست.

انواع کمال گرایی

کمال گرایی می‌تواند انواع مختلفی داشته باشد که شامل:

خود محور: این دسته از افراد از خودشان انتظارات و توقعات بالایی دارند.

دگر محور: این دسته از افراد از دیگران انتظار کامل بودن دارند و هر گونه نقصی در اطرافیانشان آن‌ها را به هم می‌ریزد. آن‌ها افرادی مشکل پسند هستند و برای آن‌ها هیچ کس آن طور که باید نیست. به طور مثال والدینی که انتظار دارند فرزند آن‌ها کامل باشد کمال گراهایی از نوع دگر محور هستند که می‌توانند کمال گرایی خود محور را در فرزند خود پرورش دهند.

اجتماع: در این نوع، خواسته‌ها و انتظارات جامعه به گونه‌ای است که از فرد می‌خواهد کامل و بدون نقص باشد و شخصیت کمال طلبی را در او پرورش می‌دهد.

درمان کمال گرایی

اولین قدم برای درمان قطعی کمال گرایی این است که فرد این مشکل را در خود شناسایی کند و آن را بد بداند. بسیاری از افراد مشکلات خود را نمی‌بینند و اگر دیگران نیز به آن‌ها بگویند یا نمی‌پذیرند و یا حتی اگر بپذیرند، میل به کامل بودن را صفت بدی نمی‌دانند. در پاسخ به این افراد باید گفت که هر چیزی که سبب ایجاد اضطراب و به هم ریختگی در شما شود به عنوان یک اختلال در نظر گرفته شده و باید درمان شود. در مرحله بعد لازم است که فرد همان طور که هست با همه نقص‌ها و اشتباهاتش خود را بپذیرد و به این باور برسد که حتی اگر بهترین رفتار را داشته باشد باز هم ممکن است دیگران از او انتقاد کنند.

اگر خودتان به تنهایی نمی‌توانید این کار را انجام دهید بهتر است که به مشاور و روانشناس مراجعه کنید. به همین منظور یکی از درمان‌‌های جلسه مشاوره، درمان بر مبنای پذیرش (Acceptance-based behavior therapy) می‌باشد که به فرد کمک می‌کند که خود را همان طور که هست ببیند و بپذیرد. علاوه بر آن یکی دیگر از درمان‌های کمال گرایی، رفتار درمانی شناختی می‌باشد که سبب اصلاح باورهای کمال گرایانه در فرد مبتلا شده و نتایج مثبت خوبی در پی داشته است.

تلفن کلینیک روانشناسی

مشاوره روانشناسی

شخصیت حساس چیست؟

برخورد با افراد حساس

در برخورد با افراد حساس در ابتدا ممکن است شما او را با یک فرد خجالتی و درونگرا اشتباه بگیرید.

افراد حساس احساسات درونی خود را به سختی بروز می‌دهند. شما در برخورد با این افراد مواظب استفاده از کلمات باشید. موقعیت‌ها را با لحن مناسب و کلمات به جا شفاف‌سازی کنید.

از تنش پرهیز کنید. اگر موجب ناراحتی آن‌ها را فراهم کرده اید. احساس ندامت و گناه کنید. جانب احترام را در رفتار با آن‌ها نگه دارید. زیرا رفتار محترمانه برای آن‌ها بسیار مهم است. حس مهم بودن را به آن‌ها القا کنید.

اگر با این افراد روابط احساسی دارید بدانید که در این روابط خیلی زود دچار احساس شکست و آسیب روانی می‌شوند.

اگر احتیاج به انزوا و خلوت دارند مزاحم شان نشوید. از آن‌ها به شکل صریح انتقاد نکنید، انتقادات خود را به شکل پیشنهاد در لفافه مطرح کنید.

احساسات خود را صادقانه به آن‌ها ابراز کنید. زمانی که موضوعی را برای شما توضیح می‌دهند حرف شان را قطع نکنید.

افراد حساس به شدت به هنر علاقه‌مند هستند، پس برای صحبت با آن‌ها موضوع مناسبی را انتخاب کنید.

اگر نمی‌توانید با این افراد نازک نارنجی و زود رنج برخورد مناسب داشته باشید. هرگز به آن‌ها نزدیک نشوید. صدمات روحی گاهی در فرد حساس جبران‌ناپذیر است.

ویژگی های افراد حساس

افراد حساس به صورت ژنتیکی و از لحاظ فیزیولوژیکی دچار حساسیت بیشتری نسبت به افراد دیگر هستند.

آن‌ها ویژگی‌های خاصی دارند از قبیل:

  • پردازش عمیق اطلاعات در موارد مختلف
  • تمرکز عمیق بر روی مسائل

کارهایی را که ملزم به رعایت با جزئیات بالاست را به این افراد بسپارید زیراکه این افراد بسیار مسئولیت‌پذیر و وظیفه‌شناس هستند.

از لحاظ رفتاری، حرکتی و در کارهای فیزیکی نیاز به مهارت دارند. آرام و قرار ندارند و در یک جا ثابت نمی‌مانند. نیمکره‌ی راست مغز این افراد قوی‌تر است.

نسبت به صدا، نور و بو شدیدا حساس و تحریک‌پذیر هستند.

درمان روحیه حساس

درمان روحیه افراد حساس به این شکل است که در مرحله ی اول باید در مهارت‌های رفتاری خود تغییر ایجاد کنند. این افراد باید با خود صادق باشند و بپذیرند که نسبت به دیگران حساس‌تر هستند.

درمان روحیه حساس

افراد حساس بهتر است روابط اجتماعی خود را گسترده‌تر کنند

آن‌ها باید دید وسیع‌تری نسبت به مسائل اطراف پیدا کرده و به ارزش افراد پی ببرند. بهتر است از شر انرژی‌های منفی رها شوند. برای پرداختن به این کار می‌توانند به ورزش روی آورده و به مشت زدن، دویدن و حتی فریاد زدن از انرژی منفی دوری کنند.

افراد حساس بهتر است روابط اجتماعی خود را گسترده‌تر کنند. آن‌ها برای دور بودن از احساس زودرنجی معمولا از اجتماع فاصله می‌گیرند. این افراد به انزوا علاقه‌مند هستند، یک گزینه برای درمان روحیه حساس حضور در جمع و پرهیز از انزوا است.

آن‌ها باید با اعتماد به نفس بیشتر به توانایی‌های خود آگاهی پیدا کنند. با شناخت نقاط ضعف و قوت خود می‌توانند حساسیت‌های بی مورد را در خود به حداقل برسانند.

اطرافیان و نزدیکان باید به این افراد کمک کنند. تا بتوانند بر مشکلات خود فائق آیند. با رعایت برخی موارد روحیه اعتماد به نفس و مثبت اندیشی را در آن‌ها تقویت کنند.

چگونه جزو افراد حساس نباشیم

افراد با روحیه‌ی حساس در ابتدا درونگرا به نظر می‌رسند. آن ها تحت تاثیر عوامل محیطی قرار می‌گیرند. این افراد در برابر ناملایمات خیلی سریع از کوره در می‌روند.

چگونه جزو افراد حساس نباشیم

آستانه‌ی تحمل آن‌ها در برابر درد بسیار پایین است

حساس بودن به شکل طبیعی خوب یا بد مطلق نیست. افراد حساس در مواجهه با بیشتر موانع و ناملایمات زندگی از خود ضعف بروز می‌دهند.

آن‌ها افرادی بسیار زودرنج هستند که با بروز کوچکترین مشکل ممکن است مسیر زندگی‌شان منحرف شود.

برای رفتار درست با افراد حساس بهتر است روحیات و رفتار آن‌ها را بشناسیم.

تلفن کلینیک روانشناسی

مشاوره روانشناسی

وسواس فکری عملی

وسواس فکری عملی (OCD) یک اختلال شایع، حاد و پایدار است که فرد نمی‌تواند افکار و اعمال تکرارشونده خود را کنترل کند و تمایل به تکرار دوباره آن‌ها دارد.

علایم و نشانه‌ها

اشخاصی که مبتلا به این نوع اختلال هستند، دارای علایم فکری و رفتاری می‌باشند که همه جوانب زندگی مانند مدرسه، کار و حتی روابط فردی آن‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. وسواس فکری می‌تواند شامل افکار، تمایلات و تصاویر ذهنی باشد که فرد به طور مکرر با آن مواجه می‌شود. از جمله این وسواس‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • ترس از میکروب و آلودگی
  • تابوهای ذهنی در رابطه با مذهب، رابطه جنسی و …
  • افکار خشونت آمیز علیه خود یا دیگران
  • تمایل به نظم زیاد

وسواس‌های رفتاری معمولا در پاسخ به وسواس‌های فکری ایجاد می‌شود و می‌تواند موارد زیر را در برگیرد:

  • تمیز کردن زیاد و یا شست و شوی زیاد دست‌ها
  • چک کردن زیاد وسایل مانند اطمینان از قفل بودن در یا خاموش بودن گاز
  • شمارش اعداد بدون علت

وسواس فکری عملی

درمان وسواس فکری عملی

درمان این نوع اختلال معمولا با دارو یا روان‌درمانی و یا ترکیبی از هر دو انجام می‌شود. اگرچه درمان در اکثر مواقع موفقیت‌آمیز است، اما گاهی اوقات اشخاص باز ممکن است برخی از علایم را تجربه کنند که این بستگی به شرایط جسمی و روحی بیمار دارد. برای درمان وسواس عملی به دلیل پیشروی افکار و ایجاد الگو رفتاری، ممکن است زمان بیشتری صرف شود تا نتیجه مطلوب به دست آید.

گاهی اوقات افراد مبتلا به وسواس فکری عملی ممکن است دارای اختلالات روانی دیگری مانند اضطراب، افسردگی و اختلال بدشکلی بدن (اختلالی که در آن فرد بیمار به اشتباه فکر می‌کند قسمتی از بدنش غیرطبیعی است) نیز باشند که هنگام مشاوره و تصمیم گیری برای درمان، باید این موارد نیز در نظر گرفته شود.

سرای مشاوره با کادری از مشاوران کارآزموده، در همه زمینه‌های مشاوره از جمله مشاوره وسواس فکری و مشاوره وسواس عملی آماده ارائه خدمات می‌باشد.

تلفن کلینیک روانشناسی

مشاوره روانشناسی

شخصیت وابسته چیست و چگونه درمان می شود؟

در وابستگی سالم افراد از نظر عاطفی با یکدیگر پیوند مستحکمی دارند و در صورت نیاز و هنگام بروز یک مشکل یا برای تجدید روحیه به ارتباط با یکدیگر رو می آورند. وابستگی سالم بین افراد باعث احساس امنیت، علاقه و اعتماد نسبت به یکدیگر می شود. اما وابستگی شدید و افراطی زندگی فرد را مختل می کند. در وابستگی شدید فرد وابسته کنترل و اختیار زندگی خود و حتی کوچکترین تصمی گیری مسائل روزانه خود را به دست دیگری می سپارد و بدون وجود فرد دیگر عملا نمی تواند زندگی کند. وابستگی شدید و افراطی از ویژگی های اختلال شخصیت وابسته است.

ویژگی اختلال شخصیت وابسته

افرادی که شخصیت وابسته دارند نسبت به تنهایی و طرد شدن حساس هستند و تحمل آن را ندارند. آنها از ترس طرد شدن جرات مخالفت با دیگران را ندارند و به هر خواسته دیگران تن می دهند تا مبادا از طرف دیگران طرد شوند. ترس از طرد شدن در اختلال شخصیت وابسته به حدی است که حاضر می شوند دیگران حتی حقوق آنها را زیر پا بگذارند ولی آنها را ترک نکنند.
آنها در هر مسئله ای نیاز به تایید و حمایت صد درصدی طرف مقابل دارند و نمی توانند به طور مستقل کاری انجام دهند.
آنها با سلطه گری، متوسل شدن به زور و پرخاشگری و از طریق کنترل کردن دیگران سعی می کنند دیگران را وادار کنند مطابق میل آنها رفتار کنند.
مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته حس همدلی ندارند و نمی توانند مشکلات دیگران را درک کنند. آنها هیچ مسئولیتی را نمی توانند به عهده بگیرند و از انجام کارها به طور مستقل ناتوان هستند. این افراد به دلیل شخصیت وابسته ای که دارند مسئولیت تمام کار ها و تصمیم گیری های جزئی و مهم خود را به دیگران می سپارند.

شخصیت وابسته چیست

درمان اختلال شخصیت وابسته

درمان اختلال های شخصیت به طور کلی سخت تر از اختلالات دیگر است. زیرا شخصیت افراد نسبت به تغییر مقاوم است و زمان طولانی تری نیاز است تا فرد وابسته بتواند شخصیت خود را تغییر دهد. این افراد معمولا نسبت به اختلال خود بینش ندارند و متوجه نیستند که چرا روابط آنها با دیگران دچار اختلال می شود. زیرا از نظر خود به دیگران محبت می کنند، سعی در برآورده کردن نیاز های دیگران دارند، هیچ گونه مخالفتی با دیگران نمی کنند و همیشه طوری رفتار می کنند که دیگران را خشنود کنند و آنها را  به هر قیمتی راضی نگه دارند. بنابراین نمی دانند چرا با وجود همه این عوامل باز هم در روابط با دیگران دچار مشکل می شوند.
ترکیب روشهای دارو درمانی و روان درمانی برای درمان شخصیت وابسته مناسب است.
افراد دارای شخصیت وابسته به دلیل ترس از تنهایی و طرد شدن و عدم توانایی تصمیم گیری مستقلانه اغلب دچار افسردگی و یا اضطراب هستند. بنابراین ابتدا باید درمان این اختلالات را در نظر داشت. برای درمان افسردگی و اضطراب آنها می توان از دارو درمانی کمک گرفت. پس از آن که افسردگی و اضطراب آنها  با کمک دارو کاهش پیدا کرد، از طریق روان درمانی و مشاوره فردی باید به این افراد کمک شود تا بتوانند نسبت به روابط مشکل ساز خود با دیگران آگاهی پیدا کنند و نسبت به تغییر آن و کاهش وابستگی اقدام کنند.
درمان اختلال شخصیت وابسته باید به سمت کاهش وابستگی پیش رود به طوری که بتوانند مستقلانه رفتار کنند. بنابراین یکی از تکالیف آنها می تواند سپردن تصمیم گیری های کوچک و جزئی به آنها باشد. مثلا می توان لیستی از کار های روزمره را تهیه کرد و به آنها سپرد تا به اختیار خود و بدون نیاز به دیگران آنها را انجام دهند.

تلفن کلینیک روانشناسی