مقالات روانشناسی مشکلات فردی مرکز مشاوره تلفنی سرای مشاور

شناخت و مدیریت احساسات منفی

بی‌شک در زندگی همه ما لحظاتی را تجربه می‌کنیم که احساس ناراحتی، افسردگی و ناامیدی را در خود ایجاد می‌کنند. این احساسات طبیعی هستند و هر فردی از آن‌ها عبور می‌کند. واژه‌ها و احساساتی مانند “هیچی خوشحالم نمیکنه” ممکن است در مواقعی که ما با چالش‌ها و استرس‌های زیادی روبه‌رو می‌شویم، به زبان آمده و از زبان ما خارج شوند. اما در این مطلب، ما قصد داریم تا به شما نشان دهیم که چگونه می‌توانید از این احساسات عبور کرده و خوشبختی و رضایت بیشتری در زندگی خود تجربه کنید.

شناخت احساسات منفی

قبل از اینکه بتوانیم از احساسات منفی خود عبور کنیم، باید این احساسات را بشناسیم و درک کنیم. احساسات منفی نقش مهمی در زندگی ما دارند و نباید آن‌ها را نادیده بگیریم یا از آن‌ها فرار کنیم. این احساسات ممکن است ناشی از مسائل مختلفی مانند مشکلات در روابط، مشکلات مالی، استرس کاری یا سلامتی باشند. اولین گام برای مدیریت این احساسات این است که آن‌ها را به عنوان یک بخش از زندگی خود قبول کنیم.

تأثیر احساسات منفی بر زندگی

احساسات منفی می‌توانند تأثیر مخربی بر زندگی ما داشته باشند. آن‌ها می‌توانند باعث کاهش انگیزه، افزایش استرس، افسردگی و اضطراب شوند. همچنین، آن‌ها می‌توانند بر روابط ما با دیگران نیز تأثیر بگذارند و باعث بروز اختلافات و مشکلات در روابط شود.

راه‌های مدیریت احساسات منفی

برای مدیریت احساسات منفی و افزایش حس خوشحالی و رضایت می‌توانید از راه‌های مختلفی استفاده کنید. در زیر به برخی از این راه‌ها اشاره خواهیم کرد:

ارتباط با دیگران

گاهی احساسات منفی ناشی از انزوا و عدم ارتباط با دیگران است. ارتباط با دوستان و خانواده و به اشتراک گذاشتن مشکلات و احساسات می‌تواند به شما کمک کند تا احساسات خود را تخلیه کنید و حمایت بیشتری دریافت کنید.

تمرین و ورزش

ورزش و تمرین فیزیکی می‌توانند به عنوان یک راه بسیار موثر برای مدیریت احساسات منفی عمل کنند. ورزش باعث آزاد شدن هورمون‌های نشاط آور مانند اندورفین می‌شود و افسردگی را کاهش می‌دهد.

مدیریت احساسات منفی

تغذیه سالم

تغذیه مناسب برای روحیه و سلامتی شما بسیار مهم است. مصرف مواد غذایی سالم و متنوع می‌تواند به بهبود حالت عمومی شما کمک کند. از مصرف مواد غذایی سرشار از مواد مغذی مانند میوه‌ها، سبزیجات و میان‌وعده‌های سالم پرهیز نکنید.

مدیتیشن و آرامش

مدیتیشن و تمرین‌های آرامشی می‌توانند به شما کمک کنند تا استرس را کاهش دهید و احساسات خود را مدیریت کنید. این تمرین‌ها به شما کمک می‌کنند تا به طور آگاهانه با احساسات خود ارتباط برقرار کنید.

تعیین اهداف و طراحی آینده

داشتن اهداف و طراحی برای آینده می‌تواند به شما انگیزه و امید بیشتری بدهد. با تعیین اهداف کوچک و بزرگ و طراحی برنامه‌ها برای دستیابی به آن‌ها، می‌توانید از احساس ناامیدی خارج شوید و به سوی خوشحالی حرکت کنید.

بهره مندی از مشاوره با روانشناس

اگرچه احساسات منفی برای همه‌ی ما قابل درک و تجربه‌پذیر هستند، اما مدیریت این احساسات و تبدیل آن‌ها به تجربه‌های مثبت ممکن است چالش‌بر باشد. با شناخت عمیق‌تر از احساسات خود و استفاده از راه‌های مختلف مدیریت، می‌توانید از احساس ناراحتی و افسردگی خود عبور کرده و به سوی یک زندگی دارای احساسات مثبت بیشتری حرکت کنید. بخاطر داشته باشید که هیچ چیز به تنهایی نمی‌تواند شما را خوشحال کند، بلکه به شما بستگی دارد که چگونه با احساسات خود رفتار کنید و به احساس بهتری دست یابید. برای کمک به این مهم میتوانید از کمک و مشاور متخصص روانشناسی بهره مند شوید.
تلفن کلینیک روانشناسی

هیپوکندریازیس یا خود بیمار انگاری

احساس مریضی غیر واقعی یک اختلال روانی است که به عنوان ترس بدون منطق از بیماری و نگرانی مداوم در مورد وجود بیماری یا خطر مرگ تعریف می‌شود. افراد مبتلا به هیپوکندریازیس به طور معمول واکنش‌های غیرمعقولی به علائم جسمی نرمال نشان می‌دهند و بیماری‌های واقعی را به صورت مبالغه‌آمیز ترسیده و تجربه می‌کنند

دلایل به وچود آمدن حس بیماری

احساس مریضی ممکن است به علت بیماری‌های جسمی یا روانی به وجود آید. در اینجا به برخی از علل اصلی احساس مریضی اشاره خواهیم کرد:

بیماری‌های جسمی:

بسیاری از بیماری‌های جسمی مانند آنفولانزا، سرطان، دیابت، و بیماری‌های قلبی می‌توانند باعث احساس مریضی شوند. علائم جسمانی مانند تب، درد، خستگی و تهوع ممکن است این احساس را تشدید کنند.

بیماری‌های روانی:

اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب، و اختلالات روان‌شناختی دیگر نیز می‌توانند منجر به احساس مریضی شوند. این احساس ممکن است با علائمی مانند عدم اشتها، بی‌خوابی و خستگی همراه باشد.

تأثیرات احساس مریضی

احساس مریضی تأثیرات جسمی و روانی متعددی بر فرد دارد:

تأثیرات جسمی:

احساس مریضی می‌تواند به تخریب اپتیموم سلامت جسمی منجر شود. افزایش استرس، کاهش اشتها، و کمبود انرژی از جمله علائمی هستند که ممکن است به وجود آید.

تأثیرات روانی

این احساس می‌تواند بر روان فرد تأثیرات منفی داشته باشد. افزایش استرس و اضطراب، از دست دادن اعتماد به نفس، و ایجاد احساس تنهایی از اثرات روانی آن هستند.

تشخیص هیپوکندریازیس

قبل از بررسی روش‌های درمان، تشخیص صحیح هیپوکندریازیس بسیار مهم است. برخی از نشانه‌ها و علائم معمولی هیپوکندریازیس عبارتند از:

  1. نگرانی مداوم از وجود بیماری: افراد مبتلا به هیپوکندریازیس به صورت مداوم در مورد وجود بیماری و خطر مرگ نگرانی می‌کنند.
  2. معتقد شدن به تشخیص‌های اشتباه: آنها ممکن است با تشخیص‌های اشتباهی که توسط خودشان یا اینترنت به دست می‌آورند، به ترس نسبت به بیماری پیوسته بیافتند.
  3. انجام مکرر آزمون‌های پزشکی: افراد هیپوکندریازیس ممکن است بی‌دلیل به تکرار آزمون‌های پزشکی متوجه شوند تا بیماری‌های واقعی را از نظر پزشکی اثبات کنند.

خود بیمار انگاری

مدیریت و تسلط و درمان بر احساس مریضی

برای مدیریت و کاهش احساس مریضی، می‌توانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:

مشورت با پزشک

در صورت بروز احساس مریضی به علت بیماری جسمی، مشورت با پزشک بسیار حیاتی است. درمان بیماری اصلی می‌تواند به بهبود احساس مریضی کمک کند.

مراقبت از خود

مراقبت مناسب از خود شامل تغذیه سالم، ورزش منظم، و استراحت کافی است. این عوامل می‌توانند به تقویت سیستم ایمنی و کاهش احساس مریضی کمک کنند.

مشاوره روان‌شناختی

مشاوره روان‌شناختی یکی از مؤثرترین روش‌های درمان هیپوکندریازیس است. این نوع مشاوره به فرد کمک می‌کند تا الگوهای منفی افکار و تصورات خود را شناسایی کند و راه‌هایی برای تغییر آنها پیدا کند. مهارت‌های مدیریت اضطراب نیز در این روش آموزش داده می‌شود.

حمایت اجتماعی

حمایت از خانواده و دوستان می‌تواند به بهبود حال روحی کمک کند. دریافت حمایت از افراد اطراف می‌تواند احساس تنهایی را کاهش دهد.

درمان دارویی

برخی از افراد هیپوکندریازیس ممکن است به داروها درمان پاسخ دهند. معمولاً داروهای ضداضطراب یا ضدافسردگی تجویز می‌شوند. انتخاب دارو و دوز آن توسط یک پزشک تخصصی انجام می‌شود.

رویکردهای تکنیکی:

تکنیک‌های مختلفی برای کنترل اضطراب و تسلط بر هیپوکندریازیس وجود دارد. به عنوان مثال، تکنیک‌های تنفسی عمیق، مدیتیشن، و آرام‌بخشی می‌توانند به فرد در مدیریت اضطراب کمک کنند.

پیش‌گیری از خودبیماری انگاری

پیش‌گیری از هیپوکندریازیس به عنوان بهترین راه برای مدیریت این اختلال معرفی می‌شود. برخی راهکارهای پیش‌گیری عبارتند از:

  1. آگاهی و آموزش: آموزش افراد در مورد بیماری‌ها، علائم و درمان آنها می‌تواند اطمینان بیشتری از وضعیت سلامت خود به آنها دهد.
  2. مدیریت استرس: یادگیری تکنیک‌های مدیریت استرس و اضطراب می‌تواند به کاهش احتمال بروز هیپوکندریازیس کمک کند.
  3. مشاوره اولیه: در صورتی که شما یا کسی که می‌شناسید، علائم مشخص هیپوکندریازیس را نشان دهد، مراجعه به متخصص روان‌شناسی برای ارزیابی اولیه و مشاوره ضروری است.

نتیجه‌گیری:

خود بیمار انگاری یک اختلال روانی است که می‌تواند زندگی روزمره فرد را تحت تأثیر قرار دهد. تشخیص دقیق و درمان مناسب می‌تواند به افراد مبتلا به این اختلال کمک کند تا از اضطراب نسبت به بیماری خود آزاد شوند و زندگی بهتری داشته باشند. در این مقاله، روش‌های مختلف درمان هیپوکندریازیس بررسی شدند، اما مهمترین نکته این است که با تشخیص و درمان به موقع، این اختلال قابل کنترل و مدیریت است.

تلفن کلینیک روانشناسی

ترس از مرگ مادر

ترس از دست دادن پدر و مادر

ترس از دست دادن پدر و مادر اضطراب رایجی است که بسیاری از افراد آن را تجربه می‌کنند؛ به خصوص با افزایش سن والدین یا درگیر شدن آن‌ها با بیماری. این یک ترس طبیعی و قابل درک است؛ زیرا والدین اغلب کسانی هستند که از زمان تولد کنار فرزند می‌مانند و در طول زندگی عشق، حمایت و راهنمایی خود را به فرزندان خود ارائه می‌دهند.

از دست دادن والدین می‌تواند یک تجربه ویرانگر باشد و ترس از دست دادن آنها نیز می‌تواند افراد را از زنگی معمولی دور کند. با این حال، مهم است که به یاد داشته باشید که مرگ بخشی طبیعی از زندگی است، و اگرچه پذیرش آن دشوار است، اما در نهایت همه ما باید با آن روبرو شویم.

جالب است بدانید که ترس از دست دادن پدر و مادر به عنوان «thanatophobia» یا «اضطراب مرگ» شناخته می‌شود. این ترس یا اضطراب در مورد احتمال از دست دادن والدین به خاطر مرگ، بیماری یا هر شرایط دیگری است که ممکن است آنها را برای همیشه از فرزندان جدا کند.

این موضوع می‌تواند یک تجربه آسیب‌زا و تغییردهنده زندگی باشد و منجر به احساس غم و اندوه، افسردگی، اضطراب و ترس شود. طبیعی است که کودکان بیش از سایرین ترس از دست دادن پدر و مادر را داشته باشند؛ زیرا والدین معمولا مراقبان اصلی آنها هستند و در طول زندگی از حمایت عاطفی‌شان برخوردارند. این ترس می‌تواند به ویژه برای کسانی که رابطه نزدیک و حمایتی با والدین خود دارند، بیشتر باشد.

اگر شما هم جزو افرادی هستید که با چنین ترس آزاردهنده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنید، پیشنهاد می‌کنیم تا پایان این مقاله از سرای مشاور همراه ما شوید. در اینجا با دلایل و راه‌حل‌های مقابله با ترس از مرگ والدین آشنا خواهید شد.

دلایل ترس از مرگ مادر چیست؟

ترس از مرگ مادر یک احساس عادی و طبیعی است، زیرا مادران اغلب نقش اصلی را در زندگی کودک از بدو تولد تا بزرگسالی دارند. در ادامه برخی از دلایل مهم ترس از دست دادن پدر و مادر و مخصوصا مادر را بیان کرده‌ایم:

  • دلبستگی عاطفی: مادران اغلب مراقب اصلی فرزندان و به‌‌ویژه کودک هستند و آرامش، عشق و حمایت را فراهم می‌کنند. در نتیجه، کودکان می‎توانند وابستگی عاطفی عمیقی به مادرشان داشته باشند که این به وجود آمدن چنین ترسی در آن‌ها چندین برابر می‌کند.
  • وابستگی: در بسیاری از موارد، مادران منبع اولیه مراقبت فیزیکی از فرزندان خود نیز هستند. از شیردهی گرفته تا تهیه غذا، سرپناه و سایر نیازها، بقای کودکان به مادران بستگی دارد. ترس از مرگ مادر می‌تواند ناشی از این تفکر باشد که فرد پشتیبانی حیاتی را از دست خواهد داد.
  • واقعه تغییردهنده زندگی: ترس از دست دادن پدر و مادر یک رویداد تغییر دهنده زندگی است که کنار آمدن با این تغییر ناگوار سخت است. مرگ مادر می‌تواند منجر به احساس رها شدن، غم و اندوه و از دست دادن و همچنین احساس عدم اطمینان درباره آینده شود.
  • قدرتمندترین فرد زندگی است: معمولا برای کودکان، مادر نقش حیات و بقای آن‌ها را دارند. در مواقعی که یکی از والدین مثلا پدر از دنیا می‌رود، ترس از مرگ مادر نیز در ذهن آن‌ها نقش می‌بندد. کودک فکر می‌کند که اگر مادر هم بمیرد، چه اتفاقی برای او می‌افتد و کاملا حمایت والدین را از دست می‌دهد.

به طور کلی، ترس از مرگ مادر را می‌توان به نقش مهمی که مادران در زندگی خانواده و به ویژه کودک ایفا می‌کنند و اهمیت عاطفی، فیزیکی و نمادین آنها دانست.

فوبیای از دست دادن پدر و مادر

دلایل ترس از مرگ پدر چیست؟

دلایل زیادی وجود دارد که چرا کودکان ممکن است ترس از مرگ پدر خود داشته باشند. در اینجا برخی از موارد رایج وجود دارد:

  • دلبستگی: کودکان رابطه و پیوند عاطفی محکمی با پدران خود برقرار می‌کنند و از دست دادن این وابستگی می‌تواند برای آنها ترسناک و آسیب‌زا باشد.
  • امنیت: پدران اغلب احساس امنیت را برای فرزندان خود فراهم می کنند. یکی از دلایل ترس از مرگ پدر می‌تواند به خاطر عدم امنیتی است که در نبود او سایر افراد خانواده احساس خواهند کرد.
  • حمایت عاطفی: پدران اغلب نقش مهمی در حمایت عاطفی از فرزندان خود دارند. از دست دادن پدر و مادر می‌تواند باعث شود فرزندان احساس تنهایی و عدم حمایت کنند.
  • الگو: پدران اغلب از نظر فرزندان‌شان به عنوان الگو در نظر گرفته می‌شوند. از دست دادن او می‌تواند برای فرزندان دشوار باشد که بدانند بدون راهنمایی آنها چگونه باید رفتار و چگونه زندگی خود را بگذرانند.
  • ثبات مالی: در بسیاری از خانواده‌ها، پدران نان‌آور اصلی هستند. ترس از دست دادن پدر و مادر و خصوصا پدر می‌تواند به معنای از دست دادن ثبات و امنیت مالی باشد که برای فرزندان ترسناک به نظر می‌رسد.
  • آینده نامعلوم: گاهی ترس از مرگ پدر نیز می‌تواند به این دلیل باشد که فرزندان درباره آینده خود احساس مجهول و نامشخصی دارند. آنها ممکن است نگران این باشند که چه کسی از آنها مراقبت می‌کند، کجا زندگی می‌کنند یا زندگی آنها بدون پدرشان چگونه خواهد بود.

مهم است که به یاد داشته باشید که تجربه هر فردی منحصر به فرد است و دلایل ترس از دست دادن پدر و مادر برای هر کسی می‌تواند متفاوت باشد. حمایت و درک آن‌ها در مواقع سخت برای مقابله با ترس‌ها و احساسات ضروری است.

روش‌ها و تکنیک‌های مقابله با ترس از دست دادن پدر و مادر

در حالی که غلبه بر این ترس و اضطراب می‌تواند سخت به نظر برسد، اما در اینجا چند نکته برای کمک به مدیریت ترس از دست دادن پدر و مادر وجود دارد:

  • زمان بیشتری را با والدین خود بگذرانید: با گذراندن زمان بیشتری با والدین خود بهترین دوران را برای خود رقم بزنید. این به شما کمک می‌کند تا خاطرات ماندگاری بسازید و رابطه خود را با آنها تقویت کنید.
  • عشق و قدردانی خود را ابراز کنید: به والدین خود بگویید که چقدر آنها را دوست دارید و از آنها قدردانی می‌کنید. برای بیان احساسات خود منتظر نباشید تا دیر شود.
  • مراقب سلامتی خود باشید: مراقبت از سلامتی خود می‌تواند به شما کمک کند تا کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشید و اضطراب خود را مورد ترس از دست دادن پدر و مادر خود کاهش دهید.
  • با خود صحبت کنید: با خودگویی برای پذیرش اینکه مرگ هم یک واقعه طبیعی است، می‌توانید به خودتان کمک کنید. با صدای بلند با خود صحبت کنید و به خود یادآور شوید که این چرخه‌ای است که برای همه رخ می‌دهد. اگر متوجه شدید که افکار منفی شما بیش از هر زمانی دیگریست، مجددا به خود یادآور شوید که تفکر در این باره مشکلی ندارد.
  • در لحظه حال زندگی کنید و حضور داشته باشید: شما فقط همین لحظه در زندگی را مطمئنا و با تضمین زندگی می‌کنید، پس از آن نهایت لذت را ببرید. به جای نگرانی و اضطراب درباره اتفاق و لحظه‌ای که وجود ندارد، از بودن در کنار پدر و مادر استفاده کنید. زمانی که با والدین خود مشغول صحبت می‌شوید، با گرفتن دست آن‌ها، همین لحظه دریابید و بهترین را برای خود و آن‌ها بسازید.

تمرین‌های تنفسی مثل مدیتیشن می‌تواند به شما کمک کند تا در لحظه حال حضور داشته باشید و بدن خود را آرام نگه دارید. وقتی احساس و افکار ترس از دست دادن پدر و مادر به سراغ‌تان آمد، نفس عمیق بکشید و دم و بازدم انجام دهید.

  • استرس را کاهش دهید: اضطراب مزمن یکی از دلایل به وجود آمدن ترس از مرگ مادر یا پدر است. با مشغول کردن خود با یک زندگی اجتماعی سالم مثل ورزش کردن و خوردن غذاهای خوب و معاشرت با خانواده، خود را از اضطراب‌های احتمالی و غیر واقعی دور نگه دارید.
  • از مشاوره کمک بگیرید: اگر با ترس از دست دادن والدین خود دست و پنجه نرم می‌کنید، به دنبال دریافت مشاوره از یک رواندرمانگر باشید. صحبت با دیگرانی که تجربیات مشابهی را پشت سر گذاشته‌اند می‌تواند به شما کمک کند کمتر احساس تنهایی و بیشتر درک کنید.

به یاد داشته باشید، ترس از مرگ پدر و مادر یک احساس طبیعی است و امکان دارد برای هر کسی پیش آید، اما با برداشتن گام‌های پیشگیرانه برای مدیریت ترس و استفاده حداکثری از زمانی که با آن‌ها دارید، می‌توانید با دانستن اینکه چه دلایلی برای این ترس وجود دارد، راحت‌تر با این اضطراب مواجه شوید.

سخن پایانی در خصوص ترس از دست دادن والدین

ترس از دست دادن پدر و مادر به خاطر پیوند عاطفی و سایر وابستگی‌هایی که بین آن‌ها و فرزندان وجود دارد، برای هر فردی ممکن است به وجود آید. طبق آنچه که در این مطلب اشاره کردیم، این ترس یک احساس طبیعی است، اما با شدت گرفتن احساس اضطراب می‌تواند مانع از داشتن یک زندگی معمولی برای افراد شود.

برای مقابله با ترس از مرگ والدین می‌توانید زمان بیشتری را با آن‌ها بگذرانید و احساسات قلبی خود را به آن‌ها بگویید. زمانی که مضطرب می‌شوید، به این موضوع فکر کنید که اکنون و حال اتفاقی رخ نداده و شما از نعمت وجود آن‌ها بهره‌مند هستید. البته این فوبیا گاهی ممکن شدت یابد و زندگی افراد را دچار مشکل سازد. اگر شما هم با چنین ترسی مواجه هستید، می‌توانید از مشاوران حرفه‌ای سرای مشاور به صورت تلفنی و حضوری کمک بگیرید.

تلفن کلینیک روانشناسی

ترس از تنهایی

ترس از تنهایی که با نام‌های اتوفوبیا یا مونوفوبیا نیز شناخته می‌شود، یک ترس رایج در بین مردم است. این نوعی ترس یا انزوا است که می‌تواند در موقعیت‌های مختلفی مانند قرار گرفتن در یک محیط ناآشنا، دوری از عزیزان یا حتی ترس از دست دادن پدر و مادر و عزیزان ایجاد شود.

برخی از افراد ممکن است اضطراب خفیف تا شدید را زمانی که تنها هستند تجربه کنند. این ترس می‌تواند منجر به افکار و احساسات منفی شود که ممکن است به افسردگی، انزوای اجتماعی و کاهش اعتماد به نفس ختم شود.

این ترس یا بهتر است بگوییم اضطراب می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. باید این موضوع را در نظر داشته باشید که مونوفوبیا، ترس از قرارگیری در یک موقعیت خاص است. هنگامی که فرد با احساس تنهایی مواجه می‌شود، ممکن است اضطراب شدیدی را تجربه کند.

ترس از تنهایی گاهی ممکن است در محیط‌های آرام مثل خانه نیز رخ دهد. یعنی فرد کاملا ناگهانی از اینکه همسر یا فرزندان او را رها خواهند کرد، به شدت مضطرب شود. افرادی که مبتلا به اختلال اتوفوبیا می‌شوند برای اینکه احساس امنیت و آرامش کنند، نیاز دارند که مداوم اطرافیان در کنارشان باشند. برای آشنایی با این احساس و گاها اختلال ترس از تنها شدن بیشتر آشنا شوید، پیشنهاد می‌کنیم تا پایان این مطلب مجموعه سرای مشاور همراه ما شوید.

چرا ترس از تنها ماندن داریم؟

شاید یکی از احساساتی که بیشتر افراد در دوران کودکی‌شان تجربه کرده باشند، ترس از تنها ماندن است. اما نقطه تاسف‌انگیز این است که برخی این بار سنگین را تا بزرگسالی با خود حمل می‌کنند و گاهی هم این اضطراب ناشناخته برایشان تبدیل به اختلال می‌شود.

اگر در یکی از اطرافیان خود چنین فردی داشته باشید، مطمئنا متوجه شده‌اید که او بیشتر زمان خود را با دوستان و آشنایان می‌گذراند. چه بسیار هم پیش آمده که اگر از آن‌ها بپرسید که آیا از همنشینی با آن‌ها لذت می‌برد یا خیر، بیان کنند که لذتی نمی‌برند و تنها برای گذراندن زمان و فرار ترس از تنهایی به دوستان خود پناه می‌برند.

گاهی هم برای اینکه با خود مواجه نشوند، در تنهایی صدای تلویزیون و رادیو به اندازه‌ای بلند می‌کنند که حواس‌شان پرت شود یا شاید هم برای غلبه بر این احساس در زندگی مشترک اقدام به مادر یا پدر شدن می‌کنند.

دلایل زیادی برای این ترس وجود دارد. از جمله:

دلایل تکاملی: انسان از بدو تولد و تمایل به اجتماعی بودن، از تنهایی دوری می‌کرده است. از نظر بقا برای انسان تنهایی احساس تنهایی و شاید هم مرگ باشد. امکان دارد این احساس به صورت ذاتی در فرد وجود داشته باشد.

تمایل به اجتماعی شدن: از سنین نوجوانی به ما گفته شده که برای به دست آوردن موقعیت‌های بهتر باید اجتماعی شویم. همین فشار اطرافیان ممکن است احساس ترس از تنها ماندن را در افراد به وجود آورد.

ترس از طرد شدن: وقتی از کودکی می‌پرسید که چرا ترس از تنهایی بعد از مرگ والدین دارید؟ او به شما جواب می‌دهد که می‌ترسم همه مرا ترک کنند. آن‌ها ممکن است که از این موضوع نگران باشند که شاید دیگران نخواهند در اطرافشان باشند.

ترس از بی‌حوصلگی: برخی از افراد ممکن است از تنهایی بترسند؛ زیرا معتقدند که خود تنهایی خسته‌کننده یا ناکامل به نظر می‌رسد. آنها امکان دارد نگران باشند که بدون همراهی دیگران، کاری برای انجام دادن یا صحبت کردن با کسی نخواهند داشت.

عدم داشتن مهارت‌های مقابله‌ای: گاهی افراد ترس از تنهایی پس از مرگ همسر را دارند؛ زیرا با خود فکر می‌کنند که مهارت‌های کافی برای مقابله با این احساس را ندارند. مثلا اینکه پس از مرگ همسر بدون حمایت عاطفی او دچار اضطراب می‌شوند و در افسردگی غرق خواهند شد.

فقدان اعتماد به نفس: افرادی که با عزت نفس یا اعتماد به نفس پایین دست و پنجه نرم می کنند ممکن است در تنهایی احساس ناراحتی کنند، زیرا ممکن است فکر کنند قادر به مدیریت چالش ها یا تصمیم گیری بدون حمایت دیگران نیستند.

ترس از تنها شدن

چگونه بر احساس ترس از تنهایی غلبه کنیم

برای غلبه بر ترس از تنهایی، درک علل آن و کار روی افکار و رفتار خود با استفاده از شیوه‌های تایید شده و سالم ضروری است. برخی از رویکردهایی که ممکن است کمک کند عبارتند از:

ایجاد روابط سالم: ایجاد روابط قوی و حمایتی با خانواده، دوستان یا جامعه می‌تواند به کاهش احساس تنهایی و ایجاد حس تعلق کمک کند.

تمرین مراقبت از خود: درگیر شدن در فعالیت‌هایی که باعث شادی و رضایت می‌شوند، مانند سرگرمی‌ها، ورزش و تمرین‌های تمرکز حواس، می‌تواند به کاهش اضطراب و بهبود خلق و خوی کمک کند.

به چالش کشیدن افکار منفی: تمرین خودگویی مثبت و به چالش کشیدن افکار منفی که به ترس از تنهایی دامن می‌زنند می‌تواند به تغییر طرز فکر شما و بهبود رفاه کلی شما کمک کند. با این ترفند به جای فرار از ترس تنها ماندن، با افکار خود روبه‌رو می‌شوید.

روی خودتان تمرکز کنید: پیش از آنکه همه زمان خود را برای گذراندن با دوستان و آشنایان بگذارید، آن هم برای فرار ترس از تنهایی می‌توانید روی خودتان متمرکز شوید. به جای آنکه روزها به دنبال فرد کامل و ایده‌آلی که در ذهن دارید باشید، بهتر است روی افکار و رفتار خود کار کنید و به بهترین خود تبدیل شوید.

گذشته را رها کنید: اگر ترس از مجرد ماندن و تنهایی دارید، آن هم به خاطر تجربیات تلخی است که در گذشته داشتید، باید افکار و به طور کلی زندگی گذشته خود را فراموش کنید. تمرکز خود را روی زمان حال معطوف کنید و به جای شخم زدن گذشته که شاید به خاطر شکست عشقی خود را محکوم به تنهایی کرده‌اید، بتوانید برای آنچه که هم‌اکنون دارید خوشحال باشید. آنگاه متوجه تغییرات بزرگی در زندگی خود خواهید شد.

دایره اجتماعی زندگی خود را گسترش دهید: پر کردن اطراف خود با انسان‌های با کیفیت که از مصاحبت با آن‌ها می‌توانید چیزهای جدیدی یاد بگیرید، فکر ایده‌آلی است. وقتی روی دوستی‌ها و اجتماعی تمرکز می‌کنید که فعالیت‌های مفید انجام می‌دهید، به طور ناخودآگاه از حمایت اجتماعی برخوردار خواهید شد که مانع بروز احساس ترس از تنهایی می‌شود.

دلایل ترس از تنهایی پس از مرگ همسر

یکی از انواع ترس از تنهایی پس از مرگ همسر است. زمانی که افراد وارد زندگی مشترک می‌شوند و به ویژه زمانی که پایه ازدواج با عشق و علاقه باشد، مسلما پیوند عاطفی قوی در میان زوجین به وجود می‌آید. زمانی که همسر به هر دلیلی از دنیای خاکی می‌رود، طرف دیگر رابطه به خاطر از دست دادن شریک زندگی خود دچار افسردگی شده و عموما نگران تنهایی پس از مرگ همسر است.

یکی از مهمترین دلایل این است که فرد با از دست دادن همسر خود در ترومای شدیدی قرار می‌گیرد و هضم این قضیه برای او بسیار سخت است. از طرفی هم امکان دارد فرد تصور کند که بسیاری از رشته‌های ارتباطی که با وجود همسر خود داشته، بعد از نبود او از دست می‌دهد. پیامدهای بعدی این است که فرد مصیبت‌دیده با خود فکر می‌کند که بعد از به پایان رسیدن مراسم‌های ختم، این اجتماع تمام می‌شود و او می‌ماند و غم و تنهایی که باید با آن دست و پنجه نرم کند.

دلایل ترس از تنهایی بعد از مرگ والدین چیست؟

ترس از تنهایی بعد از مرگ والدین یک احساس طبیعی است که بیشتر افراد پس از فقدان عزیزان خود با آن روبه‌رو می‌شوند. پدر و مادر نقش کلیدی در خانواده دارند و مطمئنا از دست دادن آن‌ها، زندگی فرزندان را با اختلال روبه‌رو می‌کند. والدین با حمایت عاطفی خانواده به آن‌ها امید به زندگی می‌بخشند.

بی‌تردید از دست دادن هر کدام از آن‌ها سایر اعضای خانواده را با یک فقدان بزرگ روبه‌رو می‌کند. فقدانی که با هیچ فرد دیگری پر نخواهد شد. برای غلبه بر ترس از تنها ماندن بعد مرگ والدین بهتر است در زمان حیات با آن‌ها بهتر ارتباط بگیرید و علاقه خود را به آن‌ها نشان دهید. اگر هم پدر و مادر خود را از دست داده‌اید، پس از گذراندن دوران سوگواری مرگ والدین می‌توانید ارتباط خود را با سایر عزیزان و اعضای خانواده بیشتر کنید و به آن‌ها عشق بورزید.

ترس از مجرد ماندن و ترس از تنهایی نمونه‌هایی از احساسات منفی است که افراد بسیاری در طول زندگی خود با آن مواجه می‌شوند. این یک احساس طبیعی است و به جای فرار از احساس تنهایی باید با آن مواجه شد. فرزندان از تنها شدن بعد مرگ پدر و مادر خود می‌ترسند یا در زندگی مشترک بعد از مرگ همسر احساس تنهایی می‌کنند.

برای مقابله با این احساس، می‌توانید دایره ارتباطات اجتماعی خود را گسترده‌تر کنید، با خودتان مواجه شوید و روی بهبود و توسعه فردی خود کار کنید، تا به جای آنکه به دنبال بهترین فرد در اطراف خود باشد، بهترین خود شوید. نکته مهم این است که باید روی خود کار کنیم و بپذیریم که ترس از دست دادن عزیزان یک احساس کاملا طبیعی است. به ویژه زمانی که یکی از اعضای خانواده را از دست می‌دهیم، حس تنهایی بیشتر از هر زمان دیگری قوت پیدا می‌کند.

اگر با احساس ترس از تنها ماندن مواجه هستید و نمی‌توانید اضطراب خود را کنترل کنید، پیشنهاد می‌کنیم از مشاوران متخصص سرای مشاور کمک بگیرید.

منبع: clevelandclinic

تلفن کلینیک روانشناسی

ترک-عادت-دست-در-بینی-بزرگسالان

عادت دست در بینی کردن

دلایل دست تو دماغ کردن

این عنوان کمی خنده‌دار و عجیب به نظر می‌رسد، اما ما واقعا در این مقاله قصد داریم درباره موضوع و دلایل دست تو دماغ کردن صحبت کنیم. اینکه برخی اوقات برای تمیز شدن در داخل سرویس بهداشتی این کار را انجام دهیم، کاملا معمولی و طبیعی است. اما زمانی که تبدیل به یک عادت شود و مداوم در جمع یا خلوت خود، دست تو دماغ کنیم باید نگران شد و به دنبال دلایل و روش‌های درمان و ترک این عادت ناپسند بگردیم.

مثلا اگر تبدیل به عادت شود، ممکن است به بینی خود آسیب بزنیم و دچار عفونت شویم. جالب است بدانید که در مجله healthline بیان شده، طبق تحقیقی که در سال ۱۹۹۵ انجام شد ۹۱ درصد از افرادی که به پرسشنامه پاسخ دادند، همه این کار را انجام می‌دادند. دلیل اینکه هر فردی دست در بینی خود می‌کند، از هر فردی به فرد دیگری متفاوت است.

اگر شما مایلید که بیشتر درباره این موضوع و دلایل آن بدانید تا پایان مقاله از مجموعه سرای مشاور همراه ما شوید.

عارضه Rhinotillexomania یا دست تو دماغ کردن چیست؟

آیا می‌دانستید که دست زدن به بینی نوعی عارضه است که به آن رینوتیلکسومانیا گفته می‌شود؟ در این عارضه، به اندازه‌ای فرد به برداشتن بینی خود ادامه می‌دهد که در انتها باعث آسیب زدن به آن می‌شود. دست تو بینی کردن عادتی است که افراد بسیاری با آن آشنایی دارند. با این حال زمانی که به طور مداوم رخ دهد و به یک وسواس تبدیل شود، عارضه خواهد شد.

در حالیکه افراد گاهی ممکن است به خاطر عصبی بودن، اضطراب یا فشار دست در بینی خود می‌کنند، اما فرد مبتلا به رینوتیلکسومانیا احساس می‌کند که باید حتما و بدون وقفه به بینی خود دست بزند. فرد دچار این عارضه امکان دارد به خاطر اضطراب شدیدی که دارند، کارهای دیگری مثل جویدن ناخن را هم انجام دهند.

برخی از روانشناسان این را حاصل اختلالات اضطرابی و اختلال وسواس فکری و اجباری می‌دانند. نکته اینجاست زمانی دست تو دماغ کردن یک عارضه است که زمان زیادی را از فرد می‌گیرد. معمولا افراد مبتلا بارها تلاش کرده‌اند تا این عارضه را ترک کنند، اما موفق نشده‌اند. امکان دارد این عادت آنقدر تکرار شود به فرد آسیب بزند و کارهای روزانه او را مختل کند.

آیا دست زدن زیاد به بینی می تواند باعث آسیب شود؟

دست تو دماغ کردن همانند خاراندن پوست خشک و خالی کردن جوش است که نباید انجام شود، اما گاهی راهکاری برای راحتی وجود ندارد. به ندرت تخلیه بینی موجب آسیب می‌شود، اما با این حال برای افرادی که سیستم ایمنی ضعیفی دارند یا بیمار هستند، مشکلات زیر را ایجاد خواهد کرد:

 

  • ایجاد عفونت؛ ناخن‌های ما همواره میزبان میکروب‌ها و باکتری‌های ریز و درشتی است که با دست زدن به بینی، آن‌ها را به داخل بدن خود هدایت می‌کنیم.
  • افزایش بیماری‌های مخاط؛ بر اثر انتقال باکتری‌ها و گرد و غبار به داخل بینی، بیماری‌های مخاطی و ویروسی می‌تواند افزایش یابد.
  • آسیب به حفره بینی؛ یکی دیگر آسیب‌هایی که بر اثر عادت دست تو دماغ کردن به وجود می‌آید، آسیب رساندن به حفره بینی است. معمولا افرادی که دچار عارضه رینوتیلکسومانیا هستند، التهاب و تورم حفره بینی را تجربه می‌کنند.
  • خونریزی بینی؛ رگ‌های داخل بینی، خیلی ظریف هستند و با دست زدن به آن، ممکن است پاره شوند و خونریزی کنند.
  • آسیب به استخوان سپتوم بینی؛ عارضه دست تو بینی کردن به مرور زمان می‌تواند به سپتوم آسیب برساند و حتی باعث ایجاد سوراخ در آن شود.

عوارض-دست-تو-دماغ-کردن

چگونه عادت دست تو دماغ کردن را ترک کنیم؟

دست تو بینی کردن امکان دارد عادتی باشد که بعد از مدتی بخواهید آن را ترک کنید یا حداقل کاری انجام دهید که بدون دلیل و به خاطر سرگرمی به سمت بینی خود نروید. کلید توقف این کار، یافتن دلایل و جایگزین‌هایی است که شما را از انجام آن باز می‌دارند. شاید این تکنیک‌ها به شما کمک کنند:

 

  • دنبال دلیل آن باشید؛ مثلا اگر دلیل اینکه به خاطر خشکی، مجبور می‌شوید که مداوم دست در بینی خود کنید. این مشکل را می‌توانید با خریداری یک مرطوب‌کننده از بین ببرید یا اینکه مداوم آن را با نمک بشویید. شستشوی مداوم به ویژه در فصل‌هایی که آلرژی تشدید می‌شود، کمک‌کننده است.
  • مشغول کردن دست؛ افرادی که از عارضه دست تو دماغ کردن یا همان رینوتیلکسومانیا رنج می‌برند، یکی از راهکارها مشغول نگه داشتن دست‌هایشان است. استفاده از ابزارهایی مانند فیجت اسپینر می‌تواند به ترک عادت کمک کند.
  • رفتار درمانی؛ یکی دیگر از راه‌حل‌ها و تکنیک‌ها، کمک گرفتن از رفتار درمانگر است. این افراد کمک می‌کنند تا فرد روی عادات مثبت متمرکز شود. یک رفتاردرمانگر همواره با بررسی رفتارهای افراد تلاش می‌کند تا علت پشت پرده دست زدن به بینی را کشف کند. اگر هم این عارضه به صورت ناگهانی ایجاد شده باشد، تلاش می‌کند تا محرک آن را بیابد.
  • استفاده از دارو؛ هر چند که درمان قطعی برای عارضه دست تو دماغ کردن یا رینوتیلکسومانیا وجود ندارد، با این حال اگر تشخیص داده شود که ناشی از اختلال اضطرابی یا OCD باشد، استفاده از داروهای مختص آن‌ها می‌تواند به کاهش علائم یا حتی ترک کامل این عادت کمک کند.
  • کاهش استرس؛ اگر دلیل دست زدن زیاد به بینی، استرس است، انجام کارهایی مثل ورزش کردن به طور منظم باعث توقف آن می‌شود.
  • اگر بیماری آلرژی دارید، می‌توانید در اسرع وقت برای درمان اقدام کنید تا پیش از زمانی که تبدیل به عادت شود. حتما به شرایط بینی خود رسیدگی کنید و از هیدراته کردن آن نیز غافل نشوید.
  • از محافظ انگشت استفاده کنید؛ پیش از آنکه سریعا تصمیم بگیرید و دست را به سمت بینی ببرید، این محافظ انگشت مانع از انجام آن می‌شود. تا زمانی که از ترک عادت خود مطمئن نشدید، از این تکنیک استفاده کنید.
  • اگر پزشک شما تشخیص دهد که به خاطر اضطراب دچار چنین حالتی می‌شوید، می‌توانید با ایجاد آرامش خود را از این کار باز دارید. مثلا زمانی که شدیدا مضطرب و نگران شدید، با گوش دادن به موسیقی محیط آرامی را برای خود ایجاد کنید. دم و بازدم عمیق را تمرین کنید و از توپ استرس برای مشغول کردن دستان خود استفاده کنید.

چگونه کودکان را از دست تو دماغ کردن باز داریم؟

معمولا کودکان به دست زدن بینی شهرت دارند. شاید آن‌ها در سنین پایین ندانند که انجام این کار بهداشتی نیست و مستقیما انگشتان خود را به داخل بینی ببرند. اما گاهی اوقات این عمل برای کودکان کنجکاو و بی حوصله یک فعالیت محسوب می‌شود. این حرکت  به ندرت مشکل ایجاد می‌کند، اما شما به عنوان والدین باید به فرزند خود آموزش دهید تا به بینی خود دست نزنند. مثلا:

  • توجه کودک را به رفتار او جلب کنید و با آرامش به او بگویید که چگونه به حفره بینی خود آسیب می‌زند.
  • یک جایگزین فوری به او ارائه دهید. اگر در اطراف او دستمال کاغذی است به او بگویید که می‌تواند برای تمیز کردن بینی خود از آن استفاده کند. بلافاصله او را دستشویی ببرید و دستانش را بشویید.
  • به کودک خود توضیح دهید که انگشتانش برای بینی او نیست و برای انجام کارهای مهمتری پدید آمده‌اند. همچنین به آن‌ها توضیح دهید که با انجام این کار هم خود و هم دیگران را می‌تواند بیمار کند.
  • مداوم به فرزند خود دلایلی را که نباید اقدام به دست تو بینی کردن کنند، توضیح دهید.

مشاوره دست تو دماغ کردن

دست تو بینی کردن شاید یک امر طبیعی باشد، اما زمانی که تبدیل به عادت شود می‌تواند مشکلات احتمالی مثل اختلال در انجام فعالیت‌های روزانه ایجاد کند. با مطالعه درباره این موضوع متوجه شدیم که گاهی اوقات به خاطر عوامل و محرک‌های بیرونی مثل اضطراب است که افراد دست به چنین کاری می‌زنند.

در صورتی که فردی را در خانواده دارید که دچار عارضه رینوتیلکسومانیا شده، می‌توانید برای متوقف کردن این عادت از روان درمانگران حرفه‌ای سرای مشاور کمک بگیرید. این مجموعه به ارائه مشاوره تلفنی و حضوری آماده به کمک به شماست.

تلفن کلینیک روانشناسی

عوارض وسواس شستشو

درباره وسواس شست و شو چه می دانید؟

نظافت و تمیزی بخش مهمی از زندگی ماست که برای هر فردی میزان اهمیت آن تفاوت دارد. ما در این مطلب از سرای مشاور قصد داریم تا درباره وسواس شست و شو صحبت کنیم‌؛ زمانیکه نظافت و تمیزی از حالت تعادل خود خارج و تبدیل به وسواس فکر می‌شود. در این زمان است که باید نگران شوید و به این موضوع فکر کنید که تنها مساله شستشو نیست و این ذهن و افکار شماست که درگیر شده است.

تاکنون افراد متعددی را دیدیم که به خاطر فرار از مشکلات و درگیری ذهنی دچار وسواس شست و شو شده‌اند. این دست از افراد برای ایجاد مشغولیت ذهنی و رسیدن به آرامش کاذب، ذهن خود را با تمیزکاری مشغول می‌کنند، اما باید خاطرنشان شویم که این روشی گذراست و پس از مدت کوتاهی متوجه خواهید شد که از اختلال وسواس رنج می‌برید. حالا در ادامه بیشتر در این باره صحبت می‌کنیم.

چه ارتباطی بین وسواس حمام و شستشو با افکار افراد وجود دارد؟

طبق آخرین گزارشاتی که در سایت معتبر healthline مطرح شده، وسواس را اختلالی مطرح می‌کند که افراد به خاطر تجربه اتفاقات ناخوشایندی که هیچ وقت اثرات آن بین نمی‌روند، درگیرش می‌شوند. چنین افرادی در پاسخ به این افکار ناخواسته، تمایل شدیدی به تکرار برخی کارها دارند.

حال این اعمال و رفتار ممکن است شامل حمام رفتن مکرر باشد که از آن به عنوان وسواس حمام یاد می‌کنند. گاهی هم ممکن است که این رفتارها با جابه‌جایی مداوم اشیاء منزل بروز کند.

تصور برخی از افراد این است که انجام این اقدامات و کارها، روشی است برای خنثی کردن افکاری که به آن‌ها اضطراب می‌دهد. مثلا با شستشوی مداوم افکار دردناک را از خود می‌کنند و این باعث تسکین‌شان می‌شود. افکار وسواسی باعث اختلال در زندگی معمولی می‌شود؛ بنابراین وسواس بسیار فراتر از میل به کار یا زندگی در یک محیط تمیزتر است.

 

آیا نوع خاص وسواس شست و شو وجود دارد؟

برخی از افراد ترس شدیدی از میکروب‌ها و آلوده شدن به آن‌ها دارند. جالب است بدانید که افراد دچار وسواس حمام، بارها خود را از ترس انتقال میکروب به دیگران می‌شویند. چنین وسواسی می‌تواند به اجبار در پاکسازی محیط اطراف منجر شود؛ زیرا آن‌ها باور دارند که تمیزکاری مداوم محیط، می‌توانند از انتشار باکتری و میکروب‌ها در محیط جلوگیری کنند.

معمولا روان درمانگر برای کمک به چنین افرادی سراغ ساختار مغز و حتی گذشته آن‌ها می‌روند‌. شاید در گذشته اتفاق ناگواری در کودکی آن‌ها رخ داده و در بزرگسالی به شکل وسواس شستن دست بروز پیدا کرده است. بنابراین تاثیر محیط و خانواده در بروز این مشکل نقش مهمی دارد.

وسواس شستشو

علائم وسواس شستشو چیست؟

علائم وسواس، نه تنها شامل اجبار است بلکه با اضطراب نیز همراه خواهد بود. در شرایطی که ممکن است کنترل اوضاع از دست خارج شود. اگر دچار چنین حالتی شوید، ممکن است با علائم زیر مواجه شوید:

  • احساس نفرت و انزجار و ترس نسبت به اشیاء یا آلودگی دارید و مدام به این فکر کنید که اگر این میکروب‌ها به بدن من وارد شود چه اتفاقی می‌افتد.
  • برای شستن دست‌ها نیاز دارید که چندین بار آن را تکرار کنید یا از فردی بخواهید که دفعات را برای شما بشمارد.
  • چندین بار در طول روز لباس عوض کنید و از رفتن به فضاهای عمومی و ارتباط گرفتن با دیگران اجتناب کنید‌.
  • برای تمیز کردن محیط، تشریفات و قوانین خاصی داشته باشید.
  • از مراجعه سایر اعضای خانواده به فضاهای عمومی و به نظر شما ناامن جلوگیری کنید.
  • با وسواس حمام کنید و به گونه‌ای خود را بشویید که به پوست یا بدن خود آسیب بزنید.

اگر دچار وسواس شستشو باشید، ممکن است که علایم زیر را نیز تجربه کنید:

  • اگر وسایل خانه یا شخصی شما درست در یک جهت قرار نگیرند، یک نوع اضطراب جدی را تجربه ‌کنید.
  • تمایل به تکرار برخی کارها داشته باشید و با عدم انجام آن‌ها، ترس رخ دادن یک فاجعه را تجربه کنید.
  • مداوم سطوح را لمس کنید و به طور معمول یک چیز را بشمارید.

چگونه وسواس شست و شو تشخیص داده می شود؟

یک روانپزشک یا روانشناسی با بررسی الگوهای فکری و رفتاری شما با پرسش سوالات به ظاهر معمول، می‌تواند میزان وسواس شما را تشخیص دهد.

گاهی هم ممکن است که پزشک با معاینه فیزیکی شما تشخیص دهد که آیا بیماری زمینه‌ای باعث پدیدار شدن چنین حالتی در شما شده یا خیر.

آیا وسواس شستن دست، درمان دارد؟

شستن بیش از حد دست‌ها شاید در ابتدا یک ایده خوب به نظر برسد، با این حال در طول زمان می‌تواند وخیم‌تر شود و مشکلات بزرگتری ایجاد کند. بیماران وسواسی که بیش از حد دست‌های خود را می‌شویند، معمولا مشمول درمان‌های شناختی و رفتاری می‌شوند. این حالت نباید به عنوان یک خصوصیت مثبت به عنوان تمیزی در نظر گرفته شود؛ زیرا به مرور زمان می‌تواند موجب بروز مشکلات سخت‌تری شود.

چندبار در طول روز دست هایم را بشویم، غیر عادی است؟

هیچ قانون خاصی برای اینکه تعداد دفعات مجاز شستشوی دست را مشخص کند، وجود ندارد. این کاملا بستگی به کاری که انجام می‌دهید، دارد. معمولا افراد با تجربه در حوزه درمان وسواس شست و شو معتقد هستند کسانی که در طول روز بیش از ۱۲ تا ۱۵ بار دست‌های خود را می‌شویند، باید با یک پزشک مشورت کنند؛ زیرا این تعداد بیشتر از دفعات نرمال و طبیعی برای افراد معمولی است.

روش های تشخیص وسواس شستن دست

شاید در ابتدا حمام رفتن‌های مداوم یکی از اعضای خانواده‌تان عادی به نظر برسد، اما به مرور زمان این رفتار باعث می‌شود همه تمرکز او معطوف به نظافت شود. مثلا ساعت‌ها در حمام بماند تا جایی که پوست تن او قرمز و متورم شود. در این شرایط باید به سلامت رفتار عضو خانواده‌ی خود شک کنید.

دو راه تشخیص چنین بیماری در افراد وجود دارد:

  1. میزان زمانی که برای شستن دست اختصاص داده می‌شود.
  2. تعداد دفعاتی که دست‌ها شسته می‌شود (بیش از ۱۵ بار در طول روز مساوی با زنگ خطر است).

شیوه های درمان وسواس شست و شو

شاید تصور کنید که این نوع اختلال درمانی نداشته باشد، اما باید بگوییم که وسواس حمام یا شستن بیش از حد بدن نیز دارای درمان دارویی، شناختی و رفتاری است. شاید در ابتدا پزشک معالج شما استفاده از داروهای دارای سرتونین را پیشنهاد دهد.

معمولا روان‌درمانگری یا همان درمان به شیوه شناختی و رفتاری بیشتر توصیه می‌شود. علائم بروز وسواس در مواقعی که فرد دچار اضطراب شود، چندین برابر خواهد شد. بنابراین شیوه‌های پیشنهادی برای کنترل این نوع اختلال عبارتند از:

  • مدیریت استرس: شاید کنترل اضطراب یک درمان قطعی برای وسواس شستن دست نباشد، اما می‌تواند به فرد برای درک عوامل استرس‌زا کمک کند. اجتناب از حضور در جمع‌هایی که باعث اضطراب می‌شود، یک روش مناسب است. در شرایط بحرانی بهتر است که از جنبه عاطفی وارد شده و اینگونه استرس ناشی از موقعیت را کاهش داده و کنترل کرد.
  • شکست عادت شستشوی مداوم: کناره‌گیری از وسواس حمام یا شستشو باید همانند ترک مواد مخدر باشد. کم کم و به مرور زمان؛ زیرا کناره‌گیری ناگهانی ممکن است با عواقب جانبی دیگری همراه باشد. مثلا اگر هر روز سر زمان خاصی فرد اقدام به نظافت می‌کند، می‌تواند با ۲۰ دقیقه تاخیر شروع کند.
  • نگاه عمیق‌تر به زندگی: وسواس شستن دست یا حمام به صورت مداوم ممکن است ناشی از اضطراب باشد. زمانیکه این اضطراب از کنترل خارج یا در گوشه‌های رها می‌شود، به صورت وسواس بروز می‌یابد. بهتر است که چنین افرادی با حقایق زندگی خود روبه‌رو شوند و آنچه که موجب اضطراب و آزارشان می‌شود را بیان کنند.

خدمات سرای مشاور در خصوص وسواس شست و شو

در این مقاله سعی کردیم تا درباره وسواس شست و شو و عوامل دخیل در این نوع اختلال صحبت کنیم. این موضوع را در نظر داشته باشید که لزوما کمال‌گرا بودن درباره نظافت به معنای وسواس نیست؛ زیرا معمولا این رفتار با ترس از آلودگی، تقارن و تعادل در فضای خانه یا هر جای دیگری همراه است. این اختلال قابلیت درمان و کنترل دارد. در صورتیکه با چنین مشکلی مواجه هستید، می‌توانید از روانشناسان خبره و متخصص گروه سرای مشاور کمک بگیرید.
تلفن کلینیک روانشناسی

راهکارهای غلبه بر ناامیدی

برای بیشتر افراد پیش آمده که در برهه‌ای از زندگی خود بنا به دلایل مختلفی دچار احساس ناامیدی شوند. از نظر بسیاری از مشاوران و روانشناسان این احساس پس از شکست کاملا طبیعی است. برای غلبه بر ناامیدی در هر موقعیتی راهکارهایی وجود دارد که افراد می‌توانند با به کارگیری آن‌ها، احساس شادابی، نشاط و امید را برای ادامه دادن به مسیری که انتخاب کرده‌اند، جایگزین کنند.

پیش از آنکه به بیان روش‌هایی که برای غلبه بر ناامیدی، این احساس تلخ و دردناک بپردازیم، تصمیم داریم در ابتدا شما را با احساس یاس و اینکه دقیقا در چه مواقعی به این حس دچار هستید، آشنا کنیم. در ادامه این مقاله کاربردی از سرای مشاور، همراه ما شوید تا در کنار هم بتوانیم راهکارهای دقیق برای مقابله با احساس ناامیدی را یاد بگیریم.

احساس ناامیدی چیست؟

قبل از آنکه بخواهیم راهکارهای غلبه بر ناامیدی را آموزش دهیم، خوب است که در ابتدا با احساس یاس آشنا شوید. ناامیدی یعنی احساس ناراحتی  در زمانی که کاری یا مسئله‌ای آنگونه انتظار داشتید، خوب نبود. مثلا پس از یک مصاحبه کاری مهمی که حسابی برای آن برنامه‌ریزی کرده بودید، آن مجموعه شما را نپذیرفت. در چنین مواقعی معمولا با یک حس ناراحتی توام با غم و اندوه مواجه می‌شوید که گویا دیگر دنیا به آخر رسیده و شما نمی‌توانید در مجموعه دیگری مشغول به کار شوید.

احساس ناامیدی ممکن است در هر مرحله از زندگی شخصی یا کاری یا حتی روزمره شما رخ دهد. گاهی افرادی را می‌بینیم که به خاطر زندگی روتین، هر روز رفتن به سرکار و آمدن به خانه و انجام یکسری کارهای مکرر که اهداف خاصی برای آن‌ها مشخص نشده با احساس ناامیدی روبه‌رو می‌شوند. گاهی افراد به خاطر برآورده نشدن آروزهایشان احساس غم و اندوه به آن‌ها دست می‌دهد.

شاید این سوال برای شما مطرح شود که این چه ارتباطی به احساسات ما دارد. همه انسان‌ها از احساساتی مانند شادی، غم، اعتماد، ترس، لذت، هیجان، تنفر و پیش‌بینی برخوردار هستند. معمولا در علم روانشناسی احساس ناامیدی تلفیقی از غم، اندوه و خشم است. این حالت ناخوشایند به تاثیر از عوامل مختلفی از جمله خانواده، جامعه و میزان تلاشی که برای دستیابی به چیزی می‌کنیم، به وجود می‌آید.

اگر شما هم در برهه‌ای از زندگی خود دچار یاس شدید، پیشنهاد می‌کنیم ادامه مطلب را مطالعه کنید تا راهکارهای غلبه بر ناامیدی را به صورت کاملا کاربردی فرا بگیرید. شاید این احساس در مرحله اول به نحوی شما را درگیر کند که حتی تمایلی به هم‌صحبتی با دیگران نداشته باشید؛ اما به‌کارگیری استراتژی و رویکردهای تثبیت شده زیر کمک شایانی به شما برای مقابله با ناامیدی می‌کند.

۸ راهکار غلبه بر ناامیدی

ناامیدی، همانند بسیاری از مسائلی که در زندگی ما پیش می‌آید و ما با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم، یک احساس تکاملی است. یعنی ما برای بقا و ادامه دادن به زندگی به این احساس هم نیاز داریم. اما نباید اجازه دهیم همه وجود ما را بگیرد و منجر به رسیدن به راهی آسان‌تر یعنی خشم شود. ناامیدی هم از نظر جسمی و از نظر روحی به ما آسیب وارد می‌کند. اصلا اهمیت ندارد که ما به چه اندازه آن را تجربه می‌کنیم، اما به نظر بسیاری این احساس دردناکتر از زخمی شدن است. برخی ناامیدی را با خستگی، سنگینی و گاها بی‌حسی تجربه می‌کنند و برخی هم گویا دنیا برایشان به آخر رسیده و هیچ کاری نمی‌تواند به آن‌ها انگیزه ببخشد.

گاهی ناامیدی با علائم جسمی به خاطر ترشح اندورفین بروز می‌یابد. این علائم می‌تواند همانند افسردگی با بی‌خوابی، سردرد و میگرن همراه باشد که دلیل آن هم به خاطر کاهش ترشح سرتونین و دوپامین مغز است. به هر حال برای جلوگیری از همه علائم فیزیکی بهتر است که با به کارگیری راهکارهای زیر و غلبه بر ناامیدی، علاج پیش از درمان را در پیش بگیرید:

۱٫ احساس ناامیدی خود را بروز دهید

قبل از هر چیزی ابتدا باید احساس ناامیدی که با آن مواجه هستید را بپذیرید. انکار واقعیت و جلوگیری از فکر کردن به آن و روی آوردن به خشم، شرایط را بدتر می‌کند. همانند بسیاری از بیماری‌های روحی و روانی، اولین قدم برای غلبه بر ناامیدی، آگاهی و پذیرش آن است. بله شما در آزمون کنکور و مصاحبه کاری یا راه‌اندازی یک شرکت موفق نشده‌اید، این موضوع دردناک است اما مشکلی ندارد. به خودتان فرصت سوگ و عزاداری بدهید.

درمان-ناامیدی-و-افسردگی

۲٫ تجربیات خود را یادداشت کنید

با توجه به مطالعات متعددی که در زمینه غلبه بر یاس و ناامیدی صورت گرفته، معمولا افرادی که احساسات و تجربیات تلخ خود را در چنین روزهای سختی یادداشت کرده‌اند، بسیار زودتر از کسانی که این کار را نکرده‌اند، بهبود یافته‌اند. همچنین آن‌ها در ماه‌های بعد از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردار شدند. نکته مهم اینجاست که بیشتر اوقات، افراد بار ناامیدی را بیش از حد تحمل می‌کنند. در این مواقع هم‌صحبتی با دیگران و نوشتن آن روی کاغذ تا حد قابل توجهی از احساس یاس می‌دهد.

۳٫ به آن چیزی که ممکن بود، فکر نکنید

به احتمال خیلی زیادی به این موضوع فکر کرده‌اید که چقدر عالی می‌شد اگر من ترفیع می‌گرفتم، در کنکور یا مصاحبه کاری قبول می‌شدم. زمانیکه ساعت‌ها بنشیند و به آنچه که ممکن بود، فکر کنید، همه‌چیز بدتر خواهد شد و خبری از بهبود نیست.

یعنی هر چه بیشتر به ای کاش‌ها و آرزوهای دست‌نیافته خود فکر کنید، غلبه بر ناامیدی سخت‌تر می‌شود. این تصورات نه تنها همچون حصاری توانایی تمرکز را از شما می‌گیرد، بلکه مانع از حرکت و پیشرفت شما خواهد شد.

۴٫ با خودتان مهربان‌تر باشید

در بیشتر مواقع، وقتی همه چیز آنگونه که شما تصور می‌کردید پیش نمی‌رود، مقصر شما نیستید. برای مثال شاید شرکتی که رزومه شما را رد کرده، نیاز به فردی با مهارتی کاملا متفاوت از شما داشته باشد. شاید قصد ازدواج با کسی را داشته‌اید و نتوانستید به خواسته خود برسید به این دلیل که او فرد دیگری را دوست داشته است.

صرف نظر از اینکه در کدام موقعیت هستید، برای غلبه بر یاس تحت هر شرایطی بهتر است که کمی با خود مهربان‌تر باشید. نسبت به خود یک نگرش دلسوزانه‌تری را در پیش بگیرید و خودتان را به خاطر کامل نبودن به بدترین شکل ممکن قضاوت نکنید. خودتان را به خاطر استانداردهای غیرممکنی که در شما وجود ندارد، مورد سرزنش قرار ندهید.

مهمتر از همه اینکه خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. چنین رفتاری تنها به اعتماد به نفس شما لطمه می‌زند و عزت نفس شما را پایین می‌آورد؛ زیرا راهی که شما انتخاب کرده‌اید از آن شماست و راه دیگران برای آن‌هاست.

۵٫ به خودتان اعتبار ببخشید

همیشه همه اتفاقات و برنامه‌های زندگی ما آنگونه که تصور می‌کنیم پیش نخواهد رفت. این رسم زندگی است، کاملا تصادفی برخی از رویدادها جلوی پای شما قرار می‌گیرند. اغلب اوقات، افکار ناامیدی، تمرکز شما را کم می‌کند و از هدفتان دور می‌سازد. در این مواقع به جای احساس یاس و در کنج عزلت به سر بردن، می‌توانید به خودتان بگویید که تو هر کاری از دستت بر می‌آمده، انجام داده‌ای. تو تلاشت را کرده‌ای، حالا نتیجه آنگونه که تصور می‌کردی، رقم نخورده است.

با چنین جملات و تفکری می‌توانید مسیر غلبه بر ناامیدی را راحت‌تر طی کنید و به خودتان اعتبار ببخشید. پیشنهاد می‌کنیم خودتان را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده‌اید، ببخشید و از آن‌ها برای تلاش دوباره و رسیدن به مسیر ایده‌آل درس بگیرید.

۶٫ وقایع را به صورت چشم‌انداز نگاه کنید

یک راهکار دیگر برای غلبه بر ناامیدی این است، آنچه را که امروز خواسته‌اید، اما بنا به هر دلیلی رخ نداده و نشده است، با احساسات چند سال بعد خود ببینید. خاطراتی را یادآوری کنید که مثلا در سن ۲۰ سالگی چقدر برایتان عدم وقوع آن سخت بوده، اما امروز که نگاه می‌کنید، اوضاع آنچنان هم وخیم و ناامیدکننده نبود که به خاطرش آنقدر ناراحت و مایوس شده بود. مطمئن باشید که این اتفاق ناامیدکننده امروز در چندین سال آینده نیز برای شما با چنین احساسی بروز خواهد کرد.

۷٫ یک روزنه امید ایجاد کنید

ما می‌دانیم که پذیرش بعضی از حقایق تلخ و ناامیدکننده سخت است، اما شما انسان هستید و با توانایی بالایی آفریده شده‌اید. در پستوی همه آن خبرهای مایوس‌کننده، یک روزنه کوچک امید یک روشنایی را برای خود بیابید. برای غلبه بر ناامیدی هیچ‌کس به اندازه خودتان نمی‌تواند به شما کمک کند. این احساس یاس کسل‌کننده را همچون پله‌ای برای ترقی و پیشرفت افکار خود ببینید. چه‌بسا در آینده‌ای نه‌چندان دور با تجربیات که کسب کرده‌اید به مراتب بالاتری می‌رسید و حتی بهتر از قبل زندگی کنید.

۸٫ رویکرد متفاوت را امتحان کنید

آخرین راهکار ما برای غلبه بر ناامیدی، در پیش گرفتن و امتحان یک رویکرد متفاوت است. همیشه احساسات منفی قدرت انتشار بیشتری دارند و راحت‌تر می‌توانند شما احاطه کنند. آن شرایط منفی باید به گوشه‌ای رها شود و جای آن رویکردی جدید را در پیش بگیرید، شاید این بار به آن چیزی که انتظار دارید، زودتر برسید.

سخن پایانی برای غلبه بر ناامیدی

در این مطلب سعی کردیم با توجه به شرایط اجتماعی متفاوتی که افراد دارند، ۸ راهکار مفید برای غلبه بر ناامیدی را در موقعیت‌های مختلف مطرح کنیم. همه این راهکارها می‌توانند به کمرنگ شدن احساس ناخوشایند یاس کمک کنند. شما می‌توانید برای رسیدن به نتیجه بهتر از خدمات ویژه سرای مشاور که توسط کارشناسان و متخصصان حرفه‌ای به صورت تلفنی و حضوری ارائه داده می‌شود نیز بهره‌مند شوید.
تلفن کلینیک روانشناسی

سرکوب عصبانیت: علائم، علل، درمان و ۹ راه برای مقابله

یکی از علائمی که نشان از در خطر بودن سلامت روان دارد، سرکوب خشم است! در این جا منظور خشمی است که سرکوب و انکار شده و بی ارزش شمارده می‌شود. هنگامی‌که فردی دارای چنین احساسی است، در واقع با مشکلات بسیاری دست‌وپنجه نرم می‌کند.

این خشم می‌تواند منجر به دردهای فیزیکی، مشکلات جدی در روابط فرد با دیگران یا پایین آمدن اعتماد نفس و عزت نفس او گردد. به همین دلیل افرادی که این اختلال را در زندگی خود تجربه می‌کنند، می‌بایست حتماً درمان را شروع کنند تا بتوانند روش سالم ابراز خشم را یاد گرفته و از تأثیرات منفی آن در امان باشند.

در واقع یادگیری پردازش و ابراز خشم به روشی سالم می‌تواند از طرق مختلف بر شما تأثیر مثبت بگذارد. در ادامه همراه سرای مشاور شوید تا شما را با این اختلال رفتاری آشنا کنیم و علائم، علل و درمان مقابله با آن را به طور کامل شرح دهیم.

خشم سرکوب شده چیست؟

سرکوب خشم به احساسی گفته می‌شود که فرد به‌طور ناخواسته از بروز دادن آن جلوگیری می‌کند. در واقع افرادی که با چنین احساسی دست‌وپنجه نرم می‌کنند اغلب می‌گویند: «من هرگز عصبانی نمی‌شوم!» درصورتی‌که از خشم خود بی‌خبرند. خشم یک احساس طبیعی است که همه‌ مردم در جهان آن را بارها تجربه می‌کنند.

این احساس معمولاً در موقعیت‌های استرس‌زا، ناراحت‌کننده و در موقعیتی که ناعدالتی در حق فردی صورت بگیرد، بروز می‌دهد. اینکه چرا افرادی که دارای این احساس هستند آن را به‌صورت علنی بروز نمی‌دهند، داشتن حس شرم و ترس است!

علل و محرک‌های خشم سرکوب شده

خشم سرکوب شده می‌تواند به دلایل زیادی رخ دهد، اما تجربیات آسیب‌زا در ترومای ( آسیب روانی) دوران کودکی شایع‌ترین دلایل وجود این احساس در افراد است. افراد پس از تجربه تروما، احساس سردرگمی، غمگینی یا شرم می‌کنند و خود را به خاطر اتفاقی که افتاده سرزنش می‌کنند که همین سرزنش باعث خشم درونی نسبت به آنچه برایشان اتفاق افتاده می‌شود.

اینکه چطور می‌توان این احساس آسیب‌زا را بروز داد یا درباره محرک‌های این احساس صحبت کرد، فرهنگ موجود در خانواده و جامعه تأثیر به‌سزایی دارد. اما متأسفانه به دلیل هنجارهای فرهنگی موجود در هر جامعه یا خانواده‌ای ممکن است شاهد این ضعف در اطرافتان بوده باشید.

نکته مهمی که وجود دارد این است که به یاد داشته باشید دلیل واحدی برای این حس وجود ندارد. درواقع تجربه و حمل کردن این حس می‌تواند از عوامل مختلفی نظیر ژنتیک و محیط نشات گرفته باشد که در نحوه بیان و پردازش احساسات افراد نقش بسزایی دارند.

برخی از شایع‌ترین علل و محرک‌های سرکوب عصبانیت عبارت‌اند از:

  • طرد شدن به دلیل ابراز خشم در گذشته
  • داشتن تمایلات کمالگرا یا روان‌رنجور.
  • مبارزه با یک بیماری روانی مانند افسردگی، اضطراب یا PTSD.
  • استفاده از مواد تغییردهنده خلق‌وخو مانند مواد مخدر یا الکل.
  • تجربه ترومای مزمن.
  • برخی از شرایط پزشکی مانند آسیب‌های مغزی تروماتیک.
  • داشتن تمایل به عقلانی کردن احساسات خود.
  • خواستن راضی کردن دیگران.
  • داشتن هوش هیجانی محدود.
  • داشتن سطوح بالای شرم.

نشانه‌های سرکوب عصبانیت چیست؟

سرکوب خشم می‌تواند علل مختلفی داشته باشد که باعث تغییر در احساس، تفکر و حتی رفتار افراد شود. برخی از افراد تا زمانی که عصبانیتشان به حد بالایی نرسد یا تا زمانی که به کسی سرزنش نکنند متوجه این تغییرات احساسی در خود نمی‌شوند.

افرادی که خشم را سرکوب می‌کنند، اغلب وقتی متهم به عصبانیت می‌شوند حالت تدافعی به خود گرفته و کاملاً عصبانیتشان را انکار می‌کنند. این حالت تدافعی، پذیرش و تشخیص خشم را برای آن‌ها سخت‌تر می‌کند و باعث می‌شود که آن‌ها از اصل ماجرا یعنی آسیب رساندن به خودشان دور کنند.

کنترل خشم

علائمی که می‌توانند شما را نسبت به حس سرکوب خشم آگاه کنند عبارت‌اند از:

  • استفاده بیش‌ازحد طعنه یا بدبینی.
  • ناراحت بودن از درگیری یا رویارویی با آن.
  • احساس نیاز بیش از حد برای کنترل زندگی.
  • منفعل بودن و پرخاشگری در هنگام تعامل با دیگران.
  • عدم تعیین حد و مرز برای زندگی.
  • مشکل نه گفتن.
  • سکوت کردن، دوری از افراد در هنگام ناراحتی.
  • حالت انفجاری هنگام عصبانیت.
  • غر زدن‌های بسیار زمانی که اوضاع مطابق میل شما پیش نمی‌رود.
  • سطوح بالای استرس مزمن یا اضطراب.
  • افکار منفی یا خود انتقادی مکرر.
  • احساس تلخی، حسادت یا رنجش نسبت به دیگران.
  • کینه‌توزی و نشخوار کردن افکار.
  • احساس گناه و شرم هنگام عصبانیت.

اثرات منفی سرکوب عصبانیت

مطمئنا هنگامی‌که مسئله‌ای شما را ناراحت می‌کند بهترین راه، گفتگو یا حل آن مشکل است. اما زمانی که شما نسبت به نادیده گرفتن این حس می‌شوید ناخودآگاه به روان و جسمتان آسیب بزرگی را می‌رسانید. برخی از افراد با استیصال بعد از آسیبی که بر اثر بروز ندادن خشم و عصبانیت دیدند، این جمله را به کار می‌برند: نمی تونم عصبانیتم رو بروز بدم…

خشم به‌خودی‌خود مضر یا بد نیست، اما اگر راه خروجی یا راهی برای ابراز آن پیدا نشود،کلیت زندگی افراد را تحت شعاع قرار می‌دهد.

برخی از اثرات مضر سرکوب عصبانیت عبارت‌اند از:

  • فشارخون بالا.
  • استرس مزمن.
  • مشکلات قلبی.
  • بی‌خوابی.
  • کاهش عزت‌نفس.
  • بالا رفتن خطر اعتیاد.
  • مشکل در تمرکز.
  • اختلال در عملکرد کاری.
  • بی‌حسی یا بی‌تفاوتی.

۹ راه برای مقابله با سرکوب خشم

مهارت‌های سالم بسیاری برای ابراز خشم وجود دارد که به افراد کمک می‌کند قاطع‌تر و با روش‌های مناسب احساسات و عصبانیت خود را بیان کنند.

در اینجا ۹ راه برای مقابله با سرکوب عصبانیت را باهم مرور می‌کنیم:

  1. منشأ عصبانیتتان را پیدا کنید!

خشم معمولاً واکنش به اتفاقی است که در زندگی شما رخ می‌دهد و اغلب نشان‌دهنده مشکلی است که باید به آن توجه کنید. برای درک بهتر خشم بهتر است ذهنتان را با پرسیدن این سؤالات مشغول کنید:

  • فکر می‌کنید در آن موقعیت چه چیزی باعث عصبانیت شما شده؟
  • چرا به این اندازه شما را اذیتت کرده؟
  1. نشانه‌های خشم را در خود پیدا کنید!

برخی از رایج‌ترین راه‌های نشان دادن خشم در بدن عبارت‌اند از:

  • تنگی قفسه سینه
  • درد عضلانی
  • خستگی.
  • افزایش ضربان قلب
  • ناراحتی معده
  • سرگیجه
  • سردرد یا میگرن
  • افزایش فشارخون
  • تنش عضلانی
  1. شروع کنید به نوشتن!

نوشتن می‌تواند تا حد زیادی از عصبانیت و خشم زیاد شما کاهش دهد و از بروز اتفاقات بد جلوگیری کند. تحقیقات نشان داده است که یادداشت روزانه می‌تواند بر حال عمومی و کنترل استرس، اضطراب و خشم شما نقش بسزایی داشته باشد.

  1. افکار منفی را شناسایی و از خود دور کنید!

افکار تأثیر بسزایی بر احساسات دارند؛ بنابراین هر چه بیشتر این نوع افکار منفی را در ذهن خود تکرار کنید، عصبانی‌تر و ناراحت‌تر خواهید شد. دست از قضاوت بردارید و ذهنتان را با نشخوار ذهنی سمی نکنید.

  1. یک خروجی فیزیکی برای خشم خود پیدا کنید!

خشم یک احساس پرانرژی است که می‌تواند در بدن ذخیره شود که نتیجه آن تخریب جسم و روح شماست. برخی از خروجی‌های فیزیکی که می‌توانند به عصبانیت سرکوب شده کمک کنند عبارت‌اند از:

  • ورزش مداوم
  • دویدن و دوچرخه‌سواری
  1. مدیتیشن کنید

مدیتیشن به کاهش استرس، تقویت آرامش و تقویت خلق‌وخوی کمک می‌کند و همچنین می‌تواند به شما کمک کند تا برخی از افکار مسابقه‌ای خود را آرام کنید.

  1. گفتگو کنید!

سرکوب خشم گاها با لحن پرخاشگرانه همراه است که بهتر است برای جلوگیری از هرگونه نزاع و ناراحتی بیشتر، سعی در گفتگو با طرف مقابل کنید. درواقع گفتگوی سالم به شما این اجازه را می‌دهد که بدون بی‌احترامی احساس خود را ابزار کنید.

  1. احساسات خود را درک کنید!

اکثر افرادی که احساساتی مانند خشم را سرکوب می‌کنند با استفاده از غذا، بازی‌های ویدئویی، خرید یا سایر عوامل حواس‌پرتی خود را مشغول می‌کنند. بهترین لطف و کاری که شما می‌توانید هنگام عصبانیت و خشم در حق خودتان انجام دهید، درک کردن آن حس است! سعی کنید از هرگونه روش حواس‌پرتی خودداری کنید؛  زیرا در نهایت این کار باعث ایجاد اعتیاد به آن حواس‌پرتی در شما خواهد شد.

  1. از یک تراپیست یا مشاور کمک بگیرید!

چنانچه به هر دلیلی نتوانستید شخصاً با استفاده از راه‌حل‌های پیشنهادشده دست از سرکوب خشم و احساستان بردارید، حتماً از یک مشاور یا تراپیست کمک بگیرید.

تلفن کلینیک روانشناسی

مادر خسته

از مادر بودن خسته شدم

مادر بودن، کار سختی است و این حقیقت انکار نشدنی است. اگر بخواهیم از وظایف مادری بگوییم باید به آماده کردن غذا برای همه اعضای خانواده، نطافت، نظم و ترتیب دادن به همه امور خانه اشاره کرد. حال تصور کنید که مادری هم در بیرون از خانه شاغل باشد، مسلما انجام همه این کارها در کنار هم گاهی خسته‌کننده خواهد بود. این امر طبیعی است.

تربیت فرزند و رسیدگی به همه امور او نیز گاهی می‌تواند مادر را خسته و کلافه کند. از غذا خوردن‌های بی‌موقع مثل پایان شب زمانی که مادر دوست دارد همانند سایر اعضای خانواده بخوابد و استراحت کند. درست در همان لحظه فرزند دوست‌داشتنی به او می‌گوید که من گرسنه هستم و اصطلاحا دلم ضعف می‌رود. این مادر مهربان و فداکار باید برای او غذا آماده کند.

تازه مادر باید به تکالیف فرزند هم رسیدگی کند و از اینکه او همه کارهای مربوط به مدرسه را انجام داده است نیز مطمئن شود. گاهی امکان دارد به مرور زمان انجام همه این کارها باعث کلافگی او شود و بیان کند از بچه داری خسته شدم، حالا راهکار برای چنین فردی چیست. در ادامه سرای مشاور بیشتر شما را در اینباره راهنمایی می‌کند.

دلالیل خستگی مادر چیست و معمولا با چه علائمی بروز می‌کند؟

دکتر پوجا آگاروال (Puja Aggarwal)، متخصص مغز و اعصاب در مجله پزشکی Healthline بیان می‌کند: «خستگی از مادر بودن در نتیجه‌ی خستگی فیزیکی، روانی و احساسی است که مادر به دلیل استرس مزمن فرزندپروری تجربه می‌کند.»

حالا این خستگی گاهی با زود عصبانی شدن، فاصله گرفتن از کودک و بی‌محبتی به او بروز داده می‌شود. فردی که بیان می‌کند از مادر بودن خسته شدم، ممکن است فراموشی، احساس اضطراب و حتی افسردگی را تجربه کند. به همین دلیل اولین احساسی که دارد، زیر سوال بردن توانایی‌های مادر یا پدر بودنشان است. معمولا افراد در چنین مواقعی احساس بی‌کفایتی، سردرگمی و انزوا را تجربه می‌کنند.

میکایلا دکر، یک درمانگر و مشاور خانواده و ازدواج، نیز در این باره می‌گوید: «دلایل خستگی و فرسودگی والدین نتیجه استرس طولانی‌مدتی است که برای برآورده کردن نیازهای فرزند به بهترین شیوه ممکن، حتی به‌دور از انتظارات و توانایی‌های آن‌هاست.

به صورت خلاصه گاهی مادرها از انجام کارهای تکراری و روزمرگی خسته می‌شوند و دیگر قدرت برآورده کردن نیازهای معمولی فرزندانشان را ندارند. معمولا این احساس، زمانی که مادران فوق‌العاده تحت فشار هستند، بروز می‌کند.

علائم خستگی از مادر بودن معمولا با رفتارهای زیر نشان داده می‌شوند:

  • خستگی جسمانی و بی‌خوابی
  • احساس خستگی عاطفی
  • بی‌انگیزگی
  • نا امیدی
  • فاصله گرفتن از دیگران
  • عدم انجام فعالیت‌های لذت‌بخش

ما این امکان را در نظر می‌گیریم که شما با دیدن این نشانه‌ها ممکن است کمی نگران شوید و مداوم با خود تکرار کنید که اکنون باید چه کاری انجام دهم؟! به هر حال شما یک مادر هستید و باید با عشق فرزندتان را پرورش دهید. نگران نشوید، این احساس موقتی است، کارهایی وجود دارد که می‌توانید برای مقابله با این شرایط انجام دهید.

در ادامه آنچه که ما درباره نشانه‌های افسردگی والدین و روش‌های جلوگیری از آن را می‌دانیم، بیان کرده‌‌ایم.

بیماری‌های روحی و روانی و ارتباط آن با خستگی از مادر بودن

همه والدین در زمان رشد و تکامل فرزندان خود با چالش‌هایی مواجه می‌شوند. بیماری‌های روحی و روانی مانند افسردگی می‌تواند این فرآیند را سخت‌تر کند. برای مثال فعالیت‌های روزانه که منظم و طبق روال انجام می‌شوند، می‌توانند به تامین آرامش خانواده بیشتر کمک کنند.

فرزندان شما باید احساس امنیت داشته باشند و این احساس از رفتار شما به آن‌ها منتقل می‌شود. اگر فردی دچار بیماری روحی و روانی باشد، ممکن انجام کارهای زیر برای او سخت باشد:

  • به یک روال معمول پایبند باشد و کارهای روزمره مثل خرید و آشپزی را همه‌روزه انجام دهد.
  • برای رفتار فرزندان خود حد و مرز تعیین کنند تا آن‌ها هم ملزم به رعایتشان شوند.
  • وظایف شغلی خود را با خواسته‌های خانوداگی تنظیم و متعادل کنند؛ به‌ویژه زمانی که دچار استرس و سردرگمی هستند.

گاهی اوقات فرزندان برای کمک به والد و مادر خود، وارد ماجرا می‌شوند و کارهایی مثل نظافت، آشپزی و خرید را انجام می‌دهند. انجام برخی کارهای خانه می‌تواند برای کودکان مفید باشد، اما اگر بیشتر کارها توسط فرزندان شما صورت گیرد، می‌تواند نشانه این باشد که خانواده شما نیاز به حمایت بیشتری دارد.

از بچه داری خسته شدم

برای مقابله با احساس از مادر بودن خسته شدم چه کاری می‌توانید انجام دهید؟

چه نشانه‌های این نوع افسردگی ناگهانی را به موقع تشخیص دهید یا خیر، این حقیقت را در نظر بگیرید که شما شما آدم بدی نیستید. نیازی هم نیست که اینگونه زندگی کنید. راه‌هایی برای مقابله وجود دارد:

با شریک زندگی، خواهر یا همکار خود صحبت کنید

اگر از مادر بودن خسته شده‌اید، یکی از اولین کارهایی که باید انجام دهید، با همسر، خانواده یا یکی از همکاران مورد اعتماد درباره این احساس خود صحبت کنید. بیان احساس و در میان گذاشتن اینکه از مادر بودن خسته شدم با نزدیکان، می‌تواند اولین قدم مهم برای بهتر شدن شرایط باشد.

اینکه دقیقا در حال تجربه چه احساسی هستید را بیان و با او صادق باشید. از اعتراف به اینکه از زیاد کار کردن خسته شده‌اید، با این موضوع مشکل دارید و تحت فشار هستید، نترسید. آنچه را که نیاز دارید به او بگویید و در صورت امکان همه مراحل را مشخص کنید.

به اندازه کافی بخوابید

این یک واقعیت است که خواب برای سلامت روان شما فوق‌العاده اهمیت دارد. اما به خاطر داشتن خردسال در خانه، شاید نتوانید به اندازه کافی بخوابید، با این حال تا حد امکان خواب را در الویت قرار دهید.

مثلا زمانی که کودک شما می‌خوابد، استراحت کنید. امکان دارد تصمیم بگیرید از این زمان برای انجام کارهای خانه استفاده کنید و حقیقتا هم وسوسه‌برانگیز است، اما گاهی اوقات استراحت مهم‌تر و واجب‎تر است. اگر نگران خواب طولانی‌مدت هستید، می‌توانید ساعت خود را برای بیدار شدن تنظیم کنید.

ورزش کنید

شاید برای شمایی که با این احساس مواجه هستید و مداوم می‌گویید که از مادر بودن خسته شدم، پیشنهاد ورزش مضحک و خنده‌دار باشد. کافیست یکبار امتحان کنید، ورزش می‌تواند به تخلیه هیجان، اضطراب و احساس خستگی کمک کند. از طرف دیگر سطح انرژی شما را افزایش می‌دهد.

پیاده‌روی یکی از ساده‌ترین ورزش‌هاست. سعی کنید هر روز با کودک خود برای پیاده‌روی بیرون بروید، حتی اگر نیاز باشد تا سوپرمارکت به بهانه خرید یک چیز کوچک.

زمانی که می‌توانید، استراحت کنید

یک استراحت کوتاه ۱۵ دقیقه‌ای هم می‌تواند احساس خستگی جسمی شما را کاهش دهد و احساس ناخوشایند از مادر بودن خسته شدم را از شما دور کند. به‌عنوان مثال یک فنجان قهوه یا چای گرم بنوشید و با فرزندان خود سریال یا کارتون تماشا کنید.

کمی خلاق باشید و یک موسیقی آرامش‌بخش بگذارید و از همان زمان لذت ببرید. این استراحت کوتاه می‌تواند به افزایش سطح انرژی شما برای انجام کارهای مادرانه حداقل تا زمان خواب کمک کند.

مدیتیشن را امتحان کنید

مدیتیشن یا تمرین تمدد اعصاب، یکی دیگر از راه‌هاییست که می‌تواند از این احساس که از مادر بودن خسته شدم، جلوگیری کند. ۵ تا ۱۰ دقیقه استراحت عمیق ممکن است به شما کمک کند. می‌توانید تکنیک‌های آرامش‌بخشی را به‌صورت آنلاین آموزش ببینید، یا برای خرید کتاب‌های مرتبط با آن به کتابخانه بروید.

این تمرین تنفسی ساده همراه با موسیقی آرام را می‌توانید در هر مکان مناسبی انجام دهید و برای بهتر شدن روحیه خود، شروع کنید.

یک حامی و پشتیبان برای خود بسازید

داشتن یک شریک یا همسر پشتیبان عالی است، اما بسیاری از افراد به کمک بیشتری نیاز دارند. برخی از این حمایت برخوردار نیستند. ملاقات با افرادی که با شما هم‌فکر هستند نیز راه خوبی است. آنها همچنین ممکن است به شما کمک کنند احساس کنید شنیده، دیده و درک می‌شوید.

برای مثال کمک گرفتن از یک پرستار کودک هم گزینه خوبی است، به‌ویژه زمانی که به استراحت نیاز دارید. گاهی اوقات هم نیاز است که از یک درمانگر و مشاوره خانواده کمک بگیرید. آن‌ها با ارائه راه‌حل‌های مناسب می‌توانند کمک کنند.

اجازه ندهید استرس بر شما چیره شود

گاهی اوقات ممکن است احساس خستگی ناشی از استرس باشد. اگر بتوانید کاری انجام دهید که باعث کاهش استرس شما شود، بهتر می‌توانید با آن موضوع کنار بیایید، حتی وقتی که نتوانید بخوابید.

صبوری به خرج دهید

به هر حال تربیت فرزندان و وظایف مادری چالش‌برانگیز و در عین حال ارزشمند است. احساس افسردگی و خستگی نیز می‌تواند رخ دهد و کاملا طبیعی است. بیشتر افراد با احساس خستگی از مادر بودن روبه‌رو می‌شوند، اما نحوه رفتار با خود بسیار مهم است.

دکتر هورتا گرانادوس در مجله پزشکی healthline درباره این موضوع توضیح می‌دهد: «به خود فرصت دهید تا احساستان را بفهمید. شما مجبور نیستید که حتما بهترین و عالی‌ترین مادر باشید و به خاطر این موضوع مداوم خود را سرزنش نکنید. شما هم انسان و آسیب‌پذیر هستید، صبور و با خود مهربان باشید.»

مراقبت از خود را فراموش نکنید

شما مادر هستید و یکی از پایه‌های اصلی خانواده به شمار می‌روید. اگرچه با وجود مشغله‌های بسیار انجام این کار غیرممکن به نظر برسد، اما خوب است که همه روزه برنامه‌ای برای مراقبت از خود داشته باشید.

حداقل ۲ دقیقه هر روز صبح نفس بکشید و کمی به خودتان فکر کنید. در صورتی که زمان داشتید از تکنیک یادداشت‌برداری استفاده کنید. برای آنکه آرام شوید، پایان روز دوش بگیرید و تمرین یوگا هم کمک‌کننده است.

با سرای مشاور، احساس از مادر بودن خسته شدم را برطرف کنید

خستگی ناشی از انجام وظایف روزمره مادری، می‌تواند برای هر فردی اتفاق بیفتد و بسیاری هم آن را تجربه می‌کنند. این یک واکنش خارجی و طبیعی به استرس مراقبت از فرزندان برای مدت طولانی است. این حقیقت را باید بپذیرید که خستگی، افسردگی و استرس نباید بخشی از روتین زندگی شما باشد. متخصصان و کارشناسان سرای مشاور می‌توانند با ارائه مشاوره تلفنی و حضوری به مادران خسته کمک کنند.

منبع: Healthline

تلفن کلینیک روانشناسی

حال روحیم خوب نیست

چیکار کنم حالم خوب شه؟

برای همه‌ی افراد ممکن است پیش بیاید که گاهی احساس خوبی نداشته باشند. دلیل این موضوع می‌تواند استرس، اضطراب، بی‌حوصلگی یا بی‌انگیزگی باشد. زمانی که در این شرایط هستید، انجام بعضی از کارها ممکن است بتواند حال شما را بهتر کند. مسائل بسیاری در زندگی هستند که خارج از کنترل ما می‌باشند. اما در این میان انجام بعضی از کارها تحت کنترل ماست که ممکن است با انجام آن‌ها بتوانیم احساسات بهتری را تجربه کنیم. در این مقاله در پاسخ به سوال «چیکار کنم حالم خوب شه»، یکسری کارها پیشنهاد شده است. اگر در حال حاضر حال خوبی را تجربه نمی‌کنید، با ما در این مقاله همراه باشید.

وقتی دلمان می‌گیرد، چه کار کنیم؟

هر فردی بسته به شخصیتش ممکن است با انجام بعضی از کارها حالش بهتر شود. در ادامه لیست کارهایی که حال آدم رو خوب میکنه معرفی شده است. مهم است که با توجه به شخصیت و شرایطتان بدانید که چه کاری برای شما بهتر جواب می‌دهد.

استراحت کنید

گاهی اوقات کنار گذاشتن کاری که در حال انجامش هستید حتی برای مدت زمانی کوتاه می‌تواند زمانی که دچار استرس و اضطراب هستید یا احساس خستگی می‌کنید، حالتان را بهتر کند. کمی کنار بکشید و به موضوعی که باعث ناراحتی شما شده فکر نکنید. اجازه دهید که ذهنتان با موضوعات دیگری پر شود. تحقیقات نشان داده است که زمانی که مشغول به فعالیتی خاص هستیم، استراحت‌های کوتاه میان کار می‌تواند باعث شود که عملکرد بهتری داشته باشیم.

قدم بزنید

مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری اعلام کرده که ورزش کردن به مدت ۱۵۰ دقیقه در هفته می‌تواند کمک کند که علاوه بر سلامت جسمی، حال بهتری را نیز تجربه کنیم. یکی از ورزش‌های راحت پیاده‌روی کردن است. پیاده‌روی روزانه به مدت ۲۰ دقیقه می‌تواند به بهبود وضعیت روحی و کاهش استرس و هیجانات کمک کند. همچنین جدا از فعالیت فیزیکی و تاثیر آن بر سلامت جسم و روان، بیرون رفتن و خارج شدن از فضای بسته به تنهایی نیز می‌تواند دل‌گرفتگی شما را برطرف کند. تحقیقات نشان داده است که پیاده‌روی و قدم زدن در کاهش نشخوار ذهنی نقش موثری خواهد داشت.

با صدای بلند آهنگ گوش دهید

گوش دادن به موسیقی می‌تواند لذت بخش باشد، اما علاوه بر آن تحقیقات نشان داده است که موسیقی تاثیرات روان‌شناختی نیز دارد و می‌تواند بر حال ما تاثیر بگذارد. به طبع گوش دادن به آهنگ‌های غمگین می‌تواند حال بد ما را تشدید کند و از آن طرف گوش دادن به آهنگ‌های شاد و انرژیتیک روحیه ما را افزایش می‌دهد. اگر دلتان گرفته، به لیست آهنگ‌های شاد مورد علاقه‌‌تان با صدای بلند گوش دهید.

برای شخصی دیگر یک کار خوب انجام دهید

کمک کردن به دیگران می‌تواند باعث شود که حال بهتری را تجربه کنید. اگر دلتان گرفته، به کارهایی فکر کنید که می‌توانید برای کمک به خانواده، دوست، همسایه یا همکارتان انجام دهید. کمک کردن به دیگران باعث می‌شود که برای مدت زمانی حتی کوتاه افکارتان را کنار بگذارید. تحقیقات نشان داده است که کمک کردن به دیگران و سخاوتمندی حتی می‌تواند با کاهش مرگ و میر در ارتباط باشد. در بسیاری از موارد و حتی در بیماری‌های روان‌شناختی عامل ایجاد کننده ناراحتی و مشکل، نشخوار ذهنی است که کمک کردن به دیگران می‌تواند آن را کاهش دهد. چند مثال برای کمک کردن به دیگران می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • کمک کردن به خانواده در کارهای خانه
  • کمک کردن به انجمن‌های خیریه
  • کمک به همسایه سالخورده برای حمل بار
  • هدیه دادن به یک دوست

وقتی دلمان میگیرد چه کنیم

صحبت کردن با یک دوست

زمانی که از موضوعی خاص ناراحتید صحبت یا چت کردن با یک دوست ممکن است بتواند حال شما را بهتر کند. حمایت اجتماعی یک عامل مهم در سلامت روانی محسوب می‌شود. تحقیقات بسیاری نشان داده است که انزوای اجتماعی باعث مشکلات بسیاری از جمله احساس تنهایی و کاهش ظرفیت در مقابل استرس می‌شود. البته حمایت اجتماعی بیشتر با کیفیت سنجیده می‌شود تا کمیت. فرقی نمی‌کند که دایره‌ی ارتباطات شما چقدر باشد؛ تا زمانی که این احساس را داشته باشید که شخص یا اشخاصی را دارید که از شما حمایت می‌کنند و کنارتان هستند شما از مزایای حمایت اجتماعی برخوردار هستید.

اگر می‌خواهید احساس بهتری داشته باشید یا یک دوست صحبت کنید؛ کسی که به صحبت‌های شما گوش دهد و بتواند راهکار نشان دهد یا در غیر این صورت بتواند شما را بخنداند و اوقات خوشی را برایتان رقم بزند.

برای کاری برنامه‌ریزی کنید

تحقیقات نشان داده است که کسانی که می‌توانند بین بودن در لحظه حال و برنامه‌ریزی برای آینده تعادل برقرار کنند به میزان بیشتری در مقابله با احساسات منفی و استرس موفق هستند. این موضوع نشان می‌دهد که اگرچه بودن در لحظه حال اهمیت دارد، اما زمانی که در حال مقابله با مشکلات هستیم، فکر کردن به کارهایی که دوست داریم در آینده انجام دهیم، کمک می‌کند که بتوانیم به میزان بیشتری احساسات منفی و لحظات استرس‌زا را مدیریت کنیم.

پذیرش واقعیت

گاهی اوقات احساسات منفی ما از آن جا نشات می‌گیرد که نمی‌توانیم بعضی واقعیت‌ها را بپذیریم. گاهی اوقات نمی‌توانیم برای اهدافمان تلاش کنیم و دچار خودسرزنشی می‌شویم. گاهی دیگر برای اهدافمان به میزان زیادی تلاش می‌کنیم اما به دلایل مختلف به آن‌ها نمی‌رسیم. گاهی دیگر ناراحتی ما از جایی است که کاملا خارج از کنترل ماست. در هر کدام از این شرایط هر چقدر بیشتر با زندگی در جنگ و تضاد باشیم، کمتر موفق می‌شویم. شاید در این شرایط بهتر باشد که واقعیت‌ها را در رابطه با خودمان بپذیریم و جنگ را متوقف کنیم. البته این موضوع به این معنی نیست که تلاش نکنیم، بلکه به این معنی است که به خودمان سخت نگیریم و انتظار نداشته باشیم که یک شبه تغییر کنیم. تغییرات معمولا زمانی ایجاد می‌شود که در پذیرش باشیم.

صحبت با مشاور

در پاسخ به این سوال که «حالم خوب نیست چیکار کنم؟» باید گفت که در بسیاری از موارد حال بد و ناراحتی از درون خودمان ایجاد می‌شود. از انتظار‌ها و توقعاتمان به وجود می‌آید. انتظاراتی که شاید درست هم نباشد. قدم در مسیر خودشناسی به ما کمک می‌کند که بتوانیم با درون خودمان و علت افکار و احساساتمان آشنا شویم. البته این که همه مسائل را هم به خودمان ربط دهیم شاید باعث شود که نتوانیم از خودمان در برابر آسیب دیگران محافظت کنیم. پس باید بین نگاه به خود و انگشت به سمت بیرون یک تعادل برقرار کنیم که نه به خاطر همه مشکلاتمان عوامل بیرونی را مقصر بدانیم و نه به خودمان بیش از اندازه سخت بگیریم. صحبت با روانشناس و مشاوره فردی می‌تواند در این مسیر کمک کننده باشد و به شما کمک کند که با سرعت بیشتری مسیر خودشناسی را طی کنید.

منبع: verywellmind
تلفن کلینیک روانشناسی