مقالات روانشناسی مشکلات فردی مرکز مشاوره تلفنی سرای مشاور

ترک-عادت-دست-در-بینی-بزرگسالان

عادت دست در بینی کردن

دلایل دست تو دماغ کردن

این عنوان کمی خنده‌دار و عجیب به نظر می‌رسد، اما ما واقعا در این مقاله قصد داریم درباره موضوع و دلایل دست تو دماغ کردن صحبت کنیم. اینکه برخی اوقات برای تمیز شدن در داخل سرویس بهداشتی این کار را انجام دهیم، کاملا معمولی و طبیعی است. اما زمانی که تبدیل به یک عادت شود و مداوم در جمع یا خلوت خود، دست تو دماغ کنیم باید نگران شد و به دنبال دلایل و روش‌های درمان و ترک این عادت ناپسند بگردیم.

مثلا اگر تبدیل به عادت شود، ممکن است به بینی خود آسیب بزنیم و دچار عفونت شویم. جالب است بدانید که در مجله healthline بیان شده، طبق تحقیقی که در سال ۱۹۹۵ انجام شد ۹۱ درصد از افرادی که به پرسشنامه پاسخ دادند، همه این کار را انجام می‌دادند. دلیل اینکه هر فردی دست در بینی خود می‌کند، از هر فردی به فرد دیگری متفاوت است.

اگر شما مایلید که بیشتر درباره این موضوع و دلایل آن بدانید تا پایان مقاله از مجموعه سرای مشاور همراه ما شوید.

عارضه Rhinotillexomania یا دست تو دماغ کردن چیست؟

آیا می‌دانستید که دست زدن به بینی نوعی عارضه است که به آن رینوتیلکسومانیا گفته می‌شود؟ در این عارضه، به اندازه‌ای فرد به برداشتن بینی خود ادامه می‌دهد که در انتها باعث آسیب زدن به آن می‌شود. دست تو بینی کردن عادتی است که افراد بسیاری با آن آشنایی دارند. با این حال زمانی که به طور مداوم رخ دهد و به یک وسواس تبدیل شود، عارضه خواهد شد.

در حالیکه افراد گاهی ممکن است به خاطر عصبی بودن، اضطراب یا فشار دست در بینی خود می‌کنند، اما فرد مبتلا به رینوتیلکسومانیا احساس می‌کند که باید حتما و بدون وقفه به بینی خود دست بزند. فرد دچار این عارضه امکان دارد به خاطر اضطراب شدیدی که دارند، کارهای دیگری مثل جویدن ناخن را هم انجام دهند.

برخی از روانشناسان این را حاصل اختلالات اضطرابی و اختلال وسواس فکری و اجباری می‌دانند. نکته اینجاست زمانی دست تو دماغ کردن یک عارضه است که زمان زیادی را از فرد می‌گیرد. معمولا افراد مبتلا بارها تلاش کرده‌اند تا این عارضه را ترک کنند، اما موفق نشده‌اند. امکان دارد این عادت آنقدر تکرار شود به فرد آسیب بزند و کارهای روزانه او را مختل کند.

آیا دست زدن زیاد به بینی می تواند باعث آسیب شود؟

دست تو دماغ کردن همانند خاراندن پوست خشک و خالی کردن جوش است که نباید انجام شود، اما گاهی راهکاری برای راحتی وجود ندارد. به ندرت تخلیه بینی موجب آسیب می‌شود، اما با این حال برای افرادی که سیستم ایمنی ضعیفی دارند یا بیمار هستند، مشکلات زیر را ایجاد خواهد کرد:

 

  • ایجاد عفونت؛ ناخن‌های ما همواره میزبان میکروب‌ها و باکتری‌های ریز و درشتی است که با دست زدن به بینی، آن‌ها را به داخل بدن خود هدایت می‌کنیم.
  • افزایش بیماری‌های مخاط؛ بر اثر انتقال باکتری‌ها و گرد و غبار به داخل بینی، بیماری‌های مخاطی و ویروسی می‌تواند افزایش یابد.
  • آسیب به حفره بینی؛ یکی دیگر آسیب‌هایی که بر اثر عادت دست تو دماغ کردن به وجود می‌آید، آسیب رساندن به حفره بینی است. معمولا افرادی که دچار عارضه رینوتیلکسومانیا هستند، التهاب و تورم حفره بینی را تجربه می‌کنند.
  • خونریزی بینی؛ رگ‌های داخل بینی، خیلی ظریف هستند و با دست زدن به آن، ممکن است پاره شوند و خونریزی کنند.
  • آسیب به استخوان سپتوم بینی؛ عارضه دست تو بینی کردن به مرور زمان می‌تواند به سپتوم آسیب برساند و حتی باعث ایجاد سوراخ در آن شود.

عوارض-دست-تو-دماغ-کردن

چگونه عادت دست تو دماغ کردن را ترک کنیم؟

دست تو بینی کردن امکان دارد عادتی باشد که بعد از مدتی بخواهید آن را ترک کنید یا حداقل کاری انجام دهید که بدون دلیل و به خاطر سرگرمی به سمت بینی خود نروید. کلید توقف این کار، یافتن دلایل و جایگزین‌هایی است که شما را از انجام آن باز می‌دارند. شاید این تکنیک‌ها به شما کمک کنند:

 

  • دنبال دلیل آن باشید؛ مثلا اگر دلیل اینکه به خاطر خشکی، مجبور می‌شوید که مداوم دست در بینی خود کنید. این مشکل را می‌توانید با خریداری یک مرطوب‌کننده از بین ببرید یا اینکه مداوم آن را با نمک بشویید. شستشوی مداوم به ویژه در فصل‌هایی که آلرژی تشدید می‌شود، کمک‌کننده است.
  • مشغول کردن دست؛ افرادی که از عارضه دست تو دماغ کردن یا همان رینوتیلکسومانیا رنج می‌برند، یکی از راهکارها مشغول نگه داشتن دست‌هایشان است. استفاده از ابزارهایی مانند فیجت اسپینر می‌تواند به ترک عادت کمک کند.
  • رفتار درمانی؛ یکی دیگر از راه‌حل‌ها و تکنیک‌ها، کمک گرفتن از رفتار درمانگر است. این افراد کمک می‌کنند تا فرد روی عادات مثبت متمرکز شود. یک رفتاردرمانگر همواره با بررسی رفتارهای افراد تلاش می‌کند تا علت پشت پرده دست زدن به بینی را کشف کند. اگر هم این عارضه به صورت ناگهانی ایجاد شده باشد، تلاش می‌کند تا محرک آن را بیابد.
  • استفاده از دارو؛ هر چند که درمان قطعی برای عارضه دست تو دماغ کردن یا رینوتیلکسومانیا وجود ندارد، با این حال اگر تشخیص داده شود که ناشی از اختلال اضطرابی یا OCD باشد، استفاده از داروهای مختص آن‌ها می‌تواند به کاهش علائم یا حتی ترک کامل این عادت کمک کند.
  • کاهش استرس؛ اگر دلیل دست زدن زیاد به بینی، استرس است، انجام کارهایی مثل ورزش کردن به طور منظم باعث توقف آن می‌شود.
  • اگر بیماری آلرژی دارید، می‌توانید در اسرع وقت برای درمان اقدام کنید تا پیش از زمانی که تبدیل به عادت شود. حتما به شرایط بینی خود رسیدگی کنید و از هیدراته کردن آن نیز غافل نشوید.
  • از محافظ انگشت استفاده کنید؛ پیش از آنکه سریعا تصمیم بگیرید و دست را به سمت بینی ببرید، این محافظ انگشت مانع از انجام آن می‌شود. تا زمانی که از ترک عادت خود مطمئن نشدید، از این تکنیک استفاده کنید.
  • اگر پزشک شما تشخیص دهد که به خاطر اضطراب دچار چنین حالتی می‌شوید، می‌توانید با ایجاد آرامش خود را از این کار باز دارید. مثلا زمانی که شدیدا مضطرب و نگران شدید، با گوش دادن به موسیقی محیط آرامی را برای خود ایجاد کنید. دم و بازدم عمیق را تمرین کنید و از توپ استرس برای مشغول کردن دستان خود استفاده کنید.

چگونه کودکان را از دست تو دماغ کردن باز داریم؟

معمولا کودکان به دست زدن بینی شهرت دارند. شاید آن‌ها در سنین پایین ندانند که انجام این کار بهداشتی نیست و مستقیما انگشتان خود را به داخل بینی ببرند. اما گاهی اوقات این عمل برای کودکان کنجکاو و بی حوصله یک فعالیت محسوب می‌شود. این حرکت  به ندرت مشکل ایجاد می‌کند، اما شما به عنوان والدین باید به فرزند خود آموزش دهید تا به بینی خود دست نزنند. مثلا:

  • توجه کودک را به رفتار او جلب کنید و با آرامش به او بگویید که چگونه به حفره بینی خود آسیب می‌زند.
  • یک جایگزین فوری به او ارائه دهید. اگر در اطراف او دستمال کاغذی است به او بگویید که می‌تواند برای تمیز کردن بینی خود از آن استفاده کند. بلافاصله او را دستشویی ببرید و دستانش را بشویید.
  • به کودک خود توضیح دهید که انگشتانش برای بینی او نیست و برای انجام کارهای مهمتری پدید آمده‌اند. همچنین به آن‌ها توضیح دهید که با انجام این کار هم خود و هم دیگران را می‌تواند بیمار کند.
  • مداوم به فرزند خود دلایلی را که نباید اقدام به دست تو بینی کردن کنند، توضیح دهید.

مشاوره دست تو دماغ کردن

دست تو بینی کردن شاید یک امر طبیعی باشد، اما زمانی که تبدیل به عادت شود می‌تواند مشکلات احتمالی مثل اختلال در انجام فعالیت‌های روزانه ایجاد کند. با مطالعه درباره این موضوع متوجه شدیم که گاهی اوقات به خاطر عوامل و محرک‌های بیرونی مثل اضطراب است که افراد دست به چنین کاری می‌زنند.

در صورتی که فردی را در خانواده دارید که دچار عارضه رینوتیلکسومانیا شده، می‌توانید برای متوقف کردن این عادت از روان درمانگران حرفه‌ای سرای مشاور کمک بگیرید. این مجموعه به ارائه مشاوره تلفنی و حضوری آماده به کمک به شماست.

تلفن کلینیک روانشناسی

عوارض وسواس شستشو

درباره وسواس شست و شو چه می دانید؟

نظافت و تمیزی بخش مهمی از زندگی ماست که برای هر فردی میزان اهمیت آن تفاوت دارد. ما در این مطلب از سرای مشاور قصد داریم تا درباره وسواس شست و شو صحبت کنیم‌؛ زمانیکه نظافت و تمیزی از حالت تعادل خود خارج و تبدیل به وسواس فکر می‌شود. در این زمان است که باید نگران شوید و به این موضوع فکر کنید که تنها مساله شستشو نیست و این ذهن و افکار شماست که درگیر شده است.

تاکنون افراد متعددی را دیدیم که به خاطر فرار از مشکلات و درگیری ذهنی دچار وسواس شست و شو شده‌اند. این دست از افراد برای ایجاد مشغولیت ذهنی و رسیدن به آرامش کاذب، ذهن خود را با تمیزکاری مشغول می‌کنند، اما باید خاطرنشان شویم که این روشی گذراست و پس از مدت کوتاهی متوجه خواهید شد که از اختلال وسواس رنج می‌برید. حالا در ادامه بیشتر در این باره صحبت می‌کنیم.

چه ارتباطی بین وسواس حمام و شستشو با افکار افراد وجود دارد؟

طبق آخرین گزارشاتی که در سایت معتبر healthline مطرح شده، وسواس را اختلالی مطرح می‌کند که افراد به خاطر تجربه اتفاقات ناخوشایندی که هیچ وقت اثرات آن بین نمی‌روند، درگیرش می‌شوند. چنین افرادی در پاسخ به این افکار ناخواسته، تمایل شدیدی به تکرار برخی کارها دارند.

حال این اعمال و رفتار ممکن است شامل حمام رفتن مکرر باشد که از آن به عنوان وسواس حمام یاد می‌کنند. گاهی هم ممکن است که این رفتارها با جابه‌جایی مداوم اشیاء منزل بروز کند.

تصور برخی از افراد این است که انجام این اقدامات و کارها، روشی است برای خنثی کردن افکاری که به آن‌ها اضطراب می‌دهد. مثلا با شستشوی مداوم افکار دردناک را از خود می‌کنند و این باعث تسکین‌شان می‌شود. افکار وسواسی باعث اختلال در زندگی معمولی می‌شود؛ بنابراین وسواس بسیار فراتر از میل به کار یا زندگی در یک محیط تمیزتر است.

 

آیا نوع خاص وسواس شست و شو وجود دارد؟

برخی از افراد ترس شدیدی از میکروب‌ها و آلوده شدن به آن‌ها دارند. جالب است بدانید که افراد دچار وسواس حمام، بارها خود را از ترس انتقال میکروب به دیگران می‌شویند. چنین وسواسی می‌تواند به اجبار در پاکسازی محیط اطراف منجر شود؛ زیرا آن‌ها باور دارند که تمیزکاری مداوم محیط، می‌توانند از انتشار باکتری و میکروب‌ها در محیط جلوگیری کنند.

معمولا روان درمانگر برای کمک به چنین افرادی سراغ ساختار مغز و حتی گذشته آن‌ها می‌روند‌. شاید در گذشته اتفاق ناگواری در کودکی آن‌ها رخ داده و در بزرگسالی به شکل وسواس شستن دست بروز پیدا کرده است. بنابراین تاثیر محیط و خانواده در بروز این مشکل نقش مهمی دارد.

وسواس شستشو

علائم وسواس شستشو چیست؟

علائم وسواس، نه تنها شامل اجبار است بلکه با اضطراب نیز همراه خواهد بود. در شرایطی که ممکن است کنترل اوضاع از دست خارج شود. اگر دچار چنین حالتی شوید، ممکن است با علائم زیر مواجه شوید:

  • احساس نفرت و انزجار و ترس نسبت به اشیاء یا آلودگی دارید و مدام به این فکر کنید که اگر این میکروب‌ها به بدن من وارد شود چه اتفاقی می‌افتد.
  • برای شستن دست‌ها نیاز دارید که چندین بار آن را تکرار کنید یا از فردی بخواهید که دفعات را برای شما بشمارد.
  • چندین بار در طول روز لباس عوض کنید و از رفتن به فضاهای عمومی و ارتباط گرفتن با دیگران اجتناب کنید‌.
  • برای تمیز کردن محیط، تشریفات و قوانین خاصی داشته باشید.
  • از مراجعه سایر اعضای خانواده به فضاهای عمومی و به نظر شما ناامن جلوگیری کنید.
  • با وسواس حمام کنید و به گونه‌ای خود را بشویید که به پوست یا بدن خود آسیب بزنید.

اگر دچار وسواس شستشو باشید، ممکن است که علایم زیر را نیز تجربه کنید:

  • اگر وسایل خانه یا شخصی شما درست در یک جهت قرار نگیرند، یک نوع اضطراب جدی را تجربه ‌کنید.
  • تمایل به تکرار برخی کارها داشته باشید و با عدم انجام آن‌ها، ترس رخ دادن یک فاجعه را تجربه کنید.
  • مداوم سطوح را لمس کنید و به طور معمول یک چیز را بشمارید.

چگونه وسواس شست و شو تشخیص داده می شود؟

یک روانپزشک یا روانشناسی با بررسی الگوهای فکری و رفتاری شما با پرسش سوالات به ظاهر معمول، می‌تواند میزان وسواس شما را تشخیص دهد.

گاهی هم ممکن است که پزشک با معاینه فیزیکی شما تشخیص دهد که آیا بیماری زمینه‌ای باعث پدیدار شدن چنین حالتی در شما شده یا خیر.

آیا وسواس شستن دست، درمان دارد؟

شستن بیش از حد دست‌ها شاید در ابتدا یک ایده خوب به نظر برسد، با این حال در طول زمان می‌تواند وخیم‌تر شود و مشکلات بزرگتری ایجاد کند. بیماران وسواسی که بیش از حد دست‌های خود را می‌شویند، معمولا مشمول درمان‌های شناختی و رفتاری می‌شوند. این حالت نباید به عنوان یک خصوصیت مثبت به عنوان تمیزی در نظر گرفته شود؛ زیرا به مرور زمان می‌تواند موجب بروز مشکلات سخت‌تری شود.

چندبار در طول روز دست هایم را بشویم، غیر عادی است؟

هیچ قانون خاصی برای اینکه تعداد دفعات مجاز شستشوی دست را مشخص کند، وجود ندارد. این کاملا بستگی به کاری که انجام می‌دهید، دارد. معمولا افراد با تجربه در حوزه درمان وسواس شست و شو معتقد هستند کسانی که در طول روز بیش از ۱۲ تا ۱۵ بار دست‌های خود را می‌شویند، باید با یک پزشک مشورت کنند؛ زیرا این تعداد بیشتر از دفعات نرمال و طبیعی برای افراد معمولی است.

روش های تشخیص وسواس شستن دست

شاید در ابتدا حمام رفتن‌های مداوم یکی از اعضای خانواده‌تان عادی به نظر برسد، اما به مرور زمان این رفتار باعث می‌شود همه تمرکز او معطوف به نظافت شود. مثلا ساعت‌ها در حمام بماند تا جایی که پوست تن او قرمز و متورم شود. در این شرایط باید به سلامت رفتار عضو خانواده‌ی خود شک کنید.

دو راه تشخیص چنین بیماری در افراد وجود دارد:

  1. میزان زمانی که برای شستن دست اختصاص داده می‌شود.
  2. تعداد دفعاتی که دست‌ها شسته می‌شود (بیش از ۱۵ بار در طول روز مساوی با زنگ خطر است).

شیوه های درمان وسواس شست و شو

شاید تصور کنید که این نوع اختلال درمانی نداشته باشد، اما باید بگوییم که وسواس حمام یا شستن بیش از حد بدن نیز دارای درمان دارویی، شناختی و رفتاری است. شاید در ابتدا پزشک معالج شما استفاده از داروهای دارای سرتونین را پیشنهاد دهد.

معمولا روان‌درمانگری یا همان درمان به شیوه شناختی و رفتاری بیشتر توصیه می‌شود. علائم بروز وسواس در مواقعی که فرد دچار اضطراب شود، چندین برابر خواهد شد. بنابراین شیوه‌های پیشنهادی برای کنترل این نوع اختلال عبارتند از:

  • مدیریت استرس: شاید کنترل اضطراب یک درمان قطعی برای وسواس شستن دست نباشد، اما می‌تواند به فرد برای درک عوامل استرس‌زا کمک کند. اجتناب از حضور در جمع‌هایی که باعث اضطراب می‌شود، یک روش مناسب است. در شرایط بحرانی بهتر است که از جنبه عاطفی وارد شده و اینگونه استرس ناشی از موقعیت را کاهش داده و کنترل کرد.
  • شکست عادت شستشوی مداوم: کناره‌گیری از وسواس حمام یا شستشو باید همانند ترک مواد مخدر باشد. کم کم و به مرور زمان؛ زیرا کناره‌گیری ناگهانی ممکن است با عواقب جانبی دیگری همراه باشد. مثلا اگر هر روز سر زمان خاصی فرد اقدام به نظافت می‌کند، می‌تواند با ۲۰ دقیقه تاخیر شروع کند.
  • نگاه عمیق‌تر به زندگی: وسواس شستن دست یا حمام به صورت مداوم ممکن است ناشی از اضطراب باشد. زمانیکه این اضطراب از کنترل خارج یا در گوشه‌های رها می‌شود، به صورت وسواس بروز می‌یابد. بهتر است که چنین افرادی با حقایق زندگی خود روبه‌رو شوند و آنچه که موجب اضطراب و آزارشان می‌شود را بیان کنند.

خدمات سرای مشاور در خصوص وسواس شست و شو

در این مقاله سعی کردیم تا درباره وسواس شست و شو و عوامل دخیل در این نوع اختلال صحبت کنیم. این موضوع را در نظر داشته باشید که لزوما کمال‌گرا بودن درباره نظافت به معنای وسواس نیست؛ زیرا معمولا این رفتار با ترس از آلودگی، تقارن و تعادل در فضای خانه یا هر جای دیگری همراه است. این اختلال قابلیت درمان و کنترل دارد. در صورتیکه با چنین مشکلی مواجه هستید، می‌توانید از روانشناسان خبره و متخصص گروه سرای مشاور کمک بگیرید.
تلفن کلینیک روانشناسی

راهکارهای غلبه بر ناامیدی

برای بیشتر افراد پیش آمده که در برهه‌ای از زندگی خود بنا به دلایل مختلفی دچار احساس ناامیدی شوند. از نظر بسیاری از مشاوران و روانشناسان این احساس پس از شکست کاملا طبیعی است. برای غلبه بر ناامیدی در هر موقعیتی راهکارهایی وجود دارد که افراد می‌توانند با به کارگیری آن‌ها، احساس شادابی، نشاط و امید را برای ادامه دادن به مسیری که انتخاب کرده‌اند، جایگزین کنند.

پیش از آنکه به بیان روش‌هایی که برای غلبه بر ناامیدی، این احساس تلخ و دردناک بپردازیم، تصمیم داریم در ابتدا شما را با احساس یاس و اینکه دقیقا در چه مواقعی به این حس دچار هستید، آشنا کنیم. در ادامه این مقاله کاربردی از سرای مشاور، همراه ما شوید تا در کنار هم بتوانیم راهکارهای دقیق برای مقابله با احساس ناامیدی را یاد بگیریم.

احساس ناامیدی چیست؟

قبل از آنکه بخواهیم راهکارهای غلبه بر ناامیدی را آموزش دهیم، خوب است که در ابتدا با احساس یاس آشنا شوید. ناامیدی یعنی احساس ناراحتی  در زمانی که کاری یا مسئله‌ای آنگونه انتظار داشتید، خوب نبود. مثلا پس از یک مصاحبه کاری مهمی که حسابی برای آن برنامه‌ریزی کرده بودید، آن مجموعه شما را نپذیرفت. در چنین مواقعی معمولا با یک حس ناراحتی توام با غم و اندوه مواجه می‌شوید که گویا دیگر دنیا به آخر رسیده و شما نمی‌توانید در مجموعه دیگری مشغول به کار شوید.

احساس ناامیدی ممکن است در هر مرحله از زندگی شخصی یا کاری یا حتی روزمره شما رخ دهد. گاهی افرادی را می‌بینیم که به خاطر زندگی روتین، هر روز رفتن به سرکار و آمدن به خانه و انجام یکسری کارهای مکرر که اهداف خاصی برای آن‌ها مشخص نشده با احساس ناامیدی روبه‌رو می‌شوند. گاهی افراد به خاطر برآورده نشدن آروزهایشان احساس غم و اندوه به آن‌ها دست می‌دهد.

شاید این سوال برای شما مطرح شود که این چه ارتباطی به احساسات ما دارد. همه انسان‌ها از احساساتی مانند شادی، غم، اعتماد، ترس، لذت، هیجان، تنفر و پیش‌بینی برخوردار هستند. معمولا در علم روانشناسی احساس ناامیدی تلفیقی از غم، اندوه و خشم است. این حالت ناخوشایند به تاثیر از عوامل مختلفی از جمله خانواده، جامعه و میزان تلاشی که برای دستیابی به چیزی می‌کنیم، به وجود می‌آید.

اگر شما هم در برهه‌ای از زندگی خود دچار یاس شدید، پیشنهاد می‌کنیم ادامه مطلب را مطالعه کنید تا راهکارهای غلبه بر ناامیدی را به صورت کاملا کاربردی فرا بگیرید. شاید این احساس در مرحله اول به نحوی شما را درگیر کند که حتی تمایلی به هم‌صحبتی با دیگران نداشته باشید؛ اما به‌کارگیری استراتژی و رویکردهای تثبیت شده زیر کمک شایانی به شما برای مقابله با ناامیدی می‌کند.

۸ راهکار غلبه بر ناامیدی

ناامیدی، همانند بسیاری از مسائلی که در زندگی ما پیش می‌آید و ما با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم، یک احساس تکاملی است. یعنی ما برای بقا و ادامه دادن به زندگی به این احساس هم نیاز داریم. اما نباید اجازه دهیم همه وجود ما را بگیرد و منجر به رسیدن به راهی آسان‌تر یعنی خشم شود. ناامیدی هم از نظر جسمی و از نظر روحی به ما آسیب وارد می‌کند. اصلا اهمیت ندارد که ما به چه اندازه آن را تجربه می‌کنیم، اما به نظر بسیاری این احساس دردناکتر از زخمی شدن است. برخی ناامیدی را با خستگی، سنگینی و گاها بی‌حسی تجربه می‌کنند و برخی هم گویا دنیا برایشان به آخر رسیده و هیچ کاری نمی‌تواند به آن‌ها انگیزه ببخشد.

گاهی ناامیدی با علائم جسمی به خاطر ترشح اندورفین بروز می‌یابد. این علائم می‌تواند همانند افسردگی با بی‌خوابی، سردرد و میگرن همراه باشد که دلیل آن هم به خاطر کاهش ترشح سرتونین و دوپامین مغز است. به هر حال برای جلوگیری از همه علائم فیزیکی بهتر است که با به کارگیری راهکارهای زیر و غلبه بر ناامیدی، علاج پیش از درمان را در پیش بگیرید:

۱٫ احساس ناامیدی خود را بروز دهید

قبل از هر چیزی ابتدا باید احساس ناامیدی که با آن مواجه هستید را بپذیرید. انکار واقعیت و جلوگیری از فکر کردن به آن و روی آوردن به خشم، شرایط را بدتر می‌کند. همانند بسیاری از بیماری‌های روحی و روانی، اولین قدم برای غلبه بر ناامیدی، آگاهی و پذیرش آن است. بله شما در آزمون کنکور و مصاحبه کاری یا راه‌اندازی یک شرکت موفق نشده‌اید، این موضوع دردناک است اما مشکلی ندارد. به خودتان فرصت سوگ و عزاداری بدهید.

درمان-ناامیدی-و-افسردگی

۲٫ تجربیات خود را یادداشت کنید

با توجه به مطالعات متعددی که در زمینه غلبه بر یاس و ناامیدی صورت گرفته، معمولا افرادی که احساسات و تجربیات تلخ خود را در چنین روزهای سختی یادداشت کرده‌اند، بسیار زودتر از کسانی که این کار را نکرده‌اند، بهبود یافته‌اند. همچنین آن‌ها در ماه‌های بعد از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردار شدند. نکته مهم اینجاست که بیشتر اوقات، افراد بار ناامیدی را بیش از حد تحمل می‌کنند. در این مواقع هم‌صحبتی با دیگران و نوشتن آن روی کاغذ تا حد قابل توجهی از احساس یاس می‌دهد.

۳٫ به آن چیزی که ممکن بود، فکر نکنید

به احتمال خیلی زیادی به این موضوع فکر کرده‌اید که چقدر عالی می‌شد اگر من ترفیع می‌گرفتم، در کنکور یا مصاحبه کاری قبول می‌شدم. زمانیکه ساعت‌ها بنشیند و به آنچه که ممکن بود، فکر کنید، همه‌چیز بدتر خواهد شد و خبری از بهبود نیست.

یعنی هر چه بیشتر به ای کاش‌ها و آرزوهای دست‌نیافته خود فکر کنید، غلبه بر ناامیدی سخت‌تر می‌شود. این تصورات نه تنها همچون حصاری توانایی تمرکز را از شما می‌گیرد، بلکه مانع از حرکت و پیشرفت شما خواهد شد.

۴٫ با خودتان مهربان‌تر باشید

در بیشتر مواقع، وقتی همه چیز آنگونه که شما تصور می‌کردید پیش نمی‌رود، مقصر شما نیستید. برای مثال شاید شرکتی که رزومه شما را رد کرده، نیاز به فردی با مهارتی کاملا متفاوت از شما داشته باشد. شاید قصد ازدواج با کسی را داشته‌اید و نتوانستید به خواسته خود برسید به این دلیل که او فرد دیگری را دوست داشته است.

صرف نظر از اینکه در کدام موقعیت هستید، برای غلبه بر یاس تحت هر شرایطی بهتر است که کمی با خود مهربان‌تر باشید. نسبت به خود یک نگرش دلسوزانه‌تری را در پیش بگیرید و خودتان را به خاطر کامل نبودن به بدترین شکل ممکن قضاوت نکنید. خودتان را به خاطر استانداردهای غیرممکنی که در شما وجود ندارد، مورد سرزنش قرار ندهید.

مهمتر از همه اینکه خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. چنین رفتاری تنها به اعتماد به نفس شما لطمه می‌زند و عزت نفس شما را پایین می‌آورد؛ زیرا راهی که شما انتخاب کرده‌اید از آن شماست و راه دیگران برای آن‌هاست.

۵٫ به خودتان اعتبار ببخشید

همیشه همه اتفاقات و برنامه‌های زندگی ما آنگونه که تصور می‌کنیم پیش نخواهد رفت. این رسم زندگی است، کاملا تصادفی برخی از رویدادها جلوی پای شما قرار می‌گیرند. اغلب اوقات، افکار ناامیدی، تمرکز شما را کم می‌کند و از هدفتان دور می‌سازد. در این مواقع به جای احساس یاس و در کنج عزلت به سر بردن، می‌توانید به خودتان بگویید که تو هر کاری از دستت بر می‌آمده، انجام داده‌ای. تو تلاشت را کرده‌ای، حالا نتیجه آنگونه که تصور می‌کردی، رقم نخورده است.

با چنین جملات و تفکری می‌توانید مسیر غلبه بر ناامیدی را راحت‌تر طی کنید و به خودتان اعتبار ببخشید. پیشنهاد می‌کنیم خودتان را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده‌اید، ببخشید و از آن‌ها برای تلاش دوباره و رسیدن به مسیر ایده‌آل درس بگیرید.

۶٫ وقایع را به صورت چشم‌انداز نگاه کنید

یک راهکار دیگر برای غلبه بر ناامیدی این است، آنچه را که امروز خواسته‌اید، اما بنا به هر دلیلی رخ نداده و نشده است، با احساسات چند سال بعد خود ببینید. خاطراتی را یادآوری کنید که مثلا در سن ۲۰ سالگی چقدر برایتان عدم وقوع آن سخت بوده، اما امروز که نگاه می‌کنید، اوضاع آنچنان هم وخیم و ناامیدکننده نبود که به خاطرش آنقدر ناراحت و مایوس شده بود. مطمئن باشید که این اتفاق ناامیدکننده امروز در چندین سال آینده نیز برای شما با چنین احساسی بروز خواهد کرد.

۷٫ یک روزنه امید ایجاد کنید

ما می‌دانیم که پذیرش بعضی از حقایق تلخ و ناامیدکننده سخت است، اما شما انسان هستید و با توانایی بالایی آفریده شده‌اید. در پستوی همه آن خبرهای مایوس‌کننده، یک روزنه کوچک امید یک روشنایی را برای خود بیابید. برای غلبه بر ناامیدی هیچ‌کس به اندازه خودتان نمی‌تواند به شما کمک کند. این احساس یاس کسل‌کننده را همچون پله‌ای برای ترقی و پیشرفت افکار خود ببینید. چه‌بسا در آینده‌ای نه‌چندان دور با تجربیات که کسب کرده‌اید به مراتب بالاتری می‌رسید و حتی بهتر از قبل زندگی کنید.

۸٫ رویکرد متفاوت را امتحان کنید

آخرین راهکار ما برای غلبه بر ناامیدی، در پیش گرفتن و امتحان یک رویکرد متفاوت است. همیشه احساسات منفی قدرت انتشار بیشتری دارند و راحت‌تر می‌توانند شما احاطه کنند. آن شرایط منفی باید به گوشه‌ای رها شود و جای آن رویکردی جدید را در پیش بگیرید، شاید این بار به آن چیزی که انتظار دارید، زودتر برسید.

سخن پایانی برای غلبه بر ناامیدی

در این مطلب سعی کردیم با توجه به شرایط اجتماعی متفاوتی که افراد دارند، ۸ راهکار مفید برای غلبه بر ناامیدی را در موقعیت‌های مختلف مطرح کنیم. همه این راهکارها می‌توانند به کمرنگ شدن احساس ناخوشایند یاس کمک کنند. شما می‌توانید برای رسیدن به نتیجه بهتر از خدمات ویژه سرای مشاور که توسط کارشناسان و متخصصان حرفه‌ای به صورت تلفنی و حضوری ارائه داده می‌شود نیز بهره‌مند شوید.
تلفن کلینیک روانشناسی

سرکوب عصبانیت: علائم، علل، درمان و ۹ راه برای مقابله

یکی از علائمی که نشان از در خطر بودن سلامت روان دارد، سرکوب خشم است! در این جا منظور خشمی است که سرکوب و انکار شده و بی ارزش شمارده می‌شود. هنگامی‌که فردی دارای چنین احساسی است، در واقع با مشکلات بسیاری دست‌وپنجه نرم می‌کند.

این خشم می‌تواند منجر به دردهای فیزیکی، مشکلات جدی در روابط فرد با دیگران یا پایین آمدن اعتماد نفس و عزت نفس او گردد. به همین دلیل افرادی که این اختلال را در زندگی خود تجربه می‌کنند، می‌بایست حتماً درمان را شروع کنند تا بتوانند روش سالم ابراز خشم را یاد گرفته و از تأثیرات منفی آن در امان باشند.

در واقع یادگیری پردازش و ابراز خشم به روشی سالم می‌تواند از طرق مختلف بر شما تأثیر مثبت بگذارد. در ادامه همراه سرای مشاور شوید تا شما را با این اختلال رفتاری آشنا کنیم و علائم، علل و درمان مقابله با آن را به طور کامل شرح دهیم.

خشم سرکوب شده چیست؟

سرکوب خشم به احساسی گفته می‌شود که فرد به‌طور ناخواسته از بروز دادن آن جلوگیری می‌کند. در واقع افرادی که با چنین احساسی دست‌وپنجه نرم می‌کنند اغلب می‌گویند: «من هرگز عصبانی نمی‌شوم!» درصورتی‌که از خشم خود بی‌خبرند. خشم یک احساس طبیعی است که همه‌ مردم در جهان آن را بارها تجربه می‌کنند.

این احساس معمولاً در موقعیت‌های استرس‌زا، ناراحت‌کننده و در موقعیتی که ناعدالتی در حق فردی صورت بگیرد، بروز می‌دهد. اینکه چرا افرادی که دارای این احساس هستند آن را به‌صورت علنی بروز نمی‌دهند، داشتن حس شرم و ترس است!

علل و محرک‌های خشم سرکوب شده

خشم سرکوب شده می‌تواند به دلایل زیادی رخ دهد، اما تجربیات آسیب‌زا در ترومای ( آسیب روانی) دوران کودکی شایع‌ترین دلایل وجود این احساس در افراد است. افراد پس از تجربه تروما، احساس سردرگمی، غمگینی یا شرم می‌کنند و خود را به خاطر اتفاقی که افتاده سرزنش می‌کنند که همین سرزنش باعث خشم درونی نسبت به آنچه برایشان اتفاق افتاده می‌شود.

اینکه چطور می‌توان این احساس آسیب‌زا را بروز داد یا درباره محرک‌های این احساس صحبت کرد، فرهنگ موجود در خانواده و جامعه تأثیر به‌سزایی دارد. اما متأسفانه به دلیل هنجارهای فرهنگی موجود در هر جامعه یا خانواده‌ای ممکن است شاهد این ضعف در اطرافتان بوده باشید.

نکته مهمی که وجود دارد این است که به یاد داشته باشید دلیل واحدی برای این حس وجود ندارد. درواقع تجربه و حمل کردن این حس می‌تواند از عوامل مختلفی نظیر ژنتیک و محیط نشات گرفته باشد که در نحوه بیان و پردازش احساسات افراد نقش بسزایی دارند.

برخی از شایع‌ترین علل و محرک‌های سرکوب عصبانیت عبارت‌اند از:

  • طرد شدن به دلیل ابراز خشم در گذشته
  • داشتن تمایلات کمالگرا یا روان‌رنجور.
  • مبارزه با یک بیماری روانی مانند افسردگی، اضطراب یا PTSD.
  • استفاده از مواد تغییردهنده خلق‌وخو مانند مواد مخدر یا الکل.
  • تجربه ترومای مزمن.
  • برخی از شرایط پزشکی مانند آسیب‌های مغزی تروماتیک.
  • داشتن تمایل به عقلانی کردن احساسات خود.
  • خواستن راضی کردن دیگران.
  • داشتن هوش هیجانی محدود.
  • داشتن سطوح بالای شرم.

نشانه‌های سرکوب عصبانیت چیست؟

سرکوب خشم می‌تواند علل مختلفی داشته باشد که باعث تغییر در احساس، تفکر و حتی رفتار افراد شود. برخی از افراد تا زمانی که عصبانیتشان به حد بالایی نرسد یا تا زمانی که به کسی سرزنش نکنند متوجه این تغییرات احساسی در خود نمی‌شوند.

افرادی که خشم را سرکوب می‌کنند، اغلب وقتی متهم به عصبانیت می‌شوند حالت تدافعی به خود گرفته و کاملاً عصبانیتشان را انکار می‌کنند. این حالت تدافعی، پذیرش و تشخیص خشم را برای آن‌ها سخت‌تر می‌کند و باعث می‌شود که آن‌ها از اصل ماجرا یعنی آسیب رساندن به خودشان دور کنند.

کنترل خشم

علائمی که می‌توانند شما را نسبت به حس سرکوب خشم آگاه کنند عبارت‌اند از:

  • استفاده بیش‌ازحد طعنه یا بدبینی.
  • ناراحت بودن از درگیری یا رویارویی با آن.
  • احساس نیاز بیش از حد برای کنترل زندگی.
  • منفعل بودن و پرخاشگری در هنگام تعامل با دیگران.
  • عدم تعیین حد و مرز برای زندگی.
  • مشکل نه گفتن.
  • سکوت کردن، دوری از افراد در هنگام ناراحتی.
  • حالت انفجاری هنگام عصبانیت.
  • غر زدن‌های بسیار زمانی که اوضاع مطابق میل شما پیش نمی‌رود.
  • سطوح بالای استرس مزمن یا اضطراب.
  • افکار منفی یا خود انتقادی مکرر.
  • احساس تلخی، حسادت یا رنجش نسبت به دیگران.
  • کینه‌توزی و نشخوار کردن افکار.
  • احساس گناه و شرم هنگام عصبانیت.

اثرات منفی سرکوب عصبانیت

مطمئنا هنگامی‌که مسئله‌ای شما را ناراحت می‌کند بهترین راه، گفتگو یا حل آن مشکل است. اما زمانی که شما نسبت به نادیده گرفتن این حس می‌شوید ناخودآگاه به روان و جسمتان آسیب بزرگی را می‌رسانید. برخی از افراد با استیصال بعد از آسیبی که بر اثر بروز ندادن خشم و عصبانیت دیدند، این جمله را به کار می‌برند: نمی تونم عصبانیتم رو بروز بدم…

خشم به‌خودی‌خود مضر یا بد نیست، اما اگر راه خروجی یا راهی برای ابراز آن پیدا نشود،کلیت زندگی افراد را تحت شعاع قرار می‌دهد.

برخی از اثرات مضر سرکوب عصبانیت عبارت‌اند از:

  • فشارخون بالا.
  • استرس مزمن.
  • مشکلات قلبی.
  • بی‌خوابی.
  • کاهش عزت‌نفس.
  • بالا رفتن خطر اعتیاد.
  • مشکل در تمرکز.
  • اختلال در عملکرد کاری.
  • بی‌حسی یا بی‌تفاوتی.

۹ راه برای مقابله با سرکوب خشم

مهارت‌های سالم بسیاری برای ابراز خشم وجود دارد که به افراد کمک می‌کند قاطع‌تر و با روش‌های مناسب احساسات و عصبانیت خود را بیان کنند.

در اینجا ۹ راه برای مقابله با سرکوب عصبانیت را باهم مرور می‌کنیم:

  1. منشأ عصبانیتتان را پیدا کنید!

خشم معمولاً واکنش به اتفاقی است که در زندگی شما رخ می‌دهد و اغلب نشان‌دهنده مشکلی است که باید به آن توجه کنید. برای درک بهتر خشم بهتر است ذهنتان را با پرسیدن این سؤالات مشغول کنید:

  • فکر می‌کنید در آن موقعیت چه چیزی باعث عصبانیت شما شده؟
  • چرا به این اندازه شما را اذیتت کرده؟
  1. نشانه‌های خشم را در خود پیدا کنید!

برخی از رایج‌ترین راه‌های نشان دادن خشم در بدن عبارت‌اند از:

  • تنگی قفسه سینه
  • درد عضلانی
  • خستگی.
  • افزایش ضربان قلب
  • ناراحتی معده
  • سرگیجه
  • سردرد یا میگرن
  • افزایش فشارخون
  • تنش عضلانی
  1. شروع کنید به نوشتن!

نوشتن می‌تواند تا حد زیادی از عصبانیت و خشم زیاد شما کاهش دهد و از بروز اتفاقات بد جلوگیری کند. تحقیقات نشان داده است که یادداشت روزانه می‌تواند بر حال عمومی و کنترل استرس، اضطراب و خشم شما نقش بسزایی داشته باشد.

  1. افکار منفی را شناسایی و از خود دور کنید!

افکار تأثیر بسزایی بر احساسات دارند؛ بنابراین هر چه بیشتر این نوع افکار منفی را در ذهن خود تکرار کنید، عصبانی‌تر و ناراحت‌تر خواهید شد. دست از قضاوت بردارید و ذهنتان را با نشخوار ذهنی سمی نکنید.

  1. یک خروجی فیزیکی برای خشم خود پیدا کنید!

خشم یک احساس پرانرژی است که می‌تواند در بدن ذخیره شود که نتیجه آن تخریب جسم و روح شماست. برخی از خروجی‌های فیزیکی که می‌توانند به عصبانیت سرکوب شده کمک کنند عبارت‌اند از:

  • ورزش مداوم
  • دویدن و دوچرخه‌سواری
  1. مدیتیشن کنید

مدیتیشن به کاهش استرس، تقویت آرامش و تقویت خلق‌وخوی کمک می‌کند و همچنین می‌تواند به شما کمک کند تا برخی از افکار مسابقه‌ای خود را آرام کنید.

  1. گفتگو کنید!

سرکوب خشم گاها با لحن پرخاشگرانه همراه است که بهتر است برای جلوگیری از هرگونه نزاع و ناراحتی بیشتر، سعی در گفتگو با طرف مقابل کنید. درواقع گفتگوی سالم به شما این اجازه را می‌دهد که بدون بی‌احترامی احساس خود را ابزار کنید.

  1. احساسات خود را درک کنید!

اکثر افرادی که احساساتی مانند خشم را سرکوب می‌کنند با استفاده از غذا، بازی‌های ویدئویی، خرید یا سایر عوامل حواس‌پرتی خود را مشغول می‌کنند. بهترین لطف و کاری که شما می‌توانید هنگام عصبانیت و خشم در حق خودتان انجام دهید، درک کردن آن حس است! سعی کنید از هرگونه روش حواس‌پرتی خودداری کنید؛  زیرا در نهایت این کار باعث ایجاد اعتیاد به آن حواس‌پرتی در شما خواهد شد.

  1. از یک تراپیست یا مشاور کمک بگیرید!

چنانچه به هر دلیلی نتوانستید شخصاً با استفاده از راه‌حل‌های پیشنهادشده دست از سرکوب خشم و احساستان بردارید، حتماً از یک مشاور یا تراپیست کمک بگیرید.

تلفن کلینیک روانشناسی

مادر خسته

از مادر بودن خسته شدم

مادر بودن، کار سختی است و این حقیقت انکار نشدنی است. اگر بخواهیم از وظایف مادری بگوییم باید به آماده کردن غذا برای همه اعضای خانواده، نطافت، نظم و ترتیب دادن به همه امور خانه اشاره کرد. حال تصور کنید که مادری هم در بیرون از خانه شاغل باشد، مسلما انجام همه این کارها در کنار هم گاهی خسته‌کننده خواهد بود. این امر طبیعی است.

تربیت فرزند و رسیدگی به همه امور او نیز گاهی می‌تواند مادر را خسته و کلافه کند. از غذا خوردن‌های بی‌موقع مثل پایان شب زمانی که مادر دوست دارد همانند سایر اعضای خانواده بخوابد و استراحت کند. درست در همان لحظه فرزند دوست‌داشتنی به او می‌گوید که من گرسنه هستم و اصطلاحا دلم ضعف می‌رود. این مادر مهربان و فداکار باید برای او غذا آماده کند.

تازه مادر باید به تکالیف فرزند هم رسیدگی کند و از اینکه او همه کارهای مربوط به مدرسه را انجام داده است نیز مطمئن شود. گاهی امکان دارد به مرور زمان انجام همه این کارها باعث کلافگی او شود و بیان کند از بچه داری خسته شدم، حالا راهکار برای چنین فردی چیست. در ادامه سرای مشاور بیشتر شما را در اینباره راهنمایی می‌کند.

دلالیل خستگی مادر چیست و معمولا با چه علائمی بروز می‌کند؟

دکتر پوجا آگاروال (Puja Aggarwal)، متخصص مغز و اعصاب در مجله پزشکی Healthline بیان می‌کند: «خستگی از مادر بودن در نتیجه‌ی خستگی فیزیکی، روانی و احساسی است که مادر به دلیل استرس مزمن فرزندپروری تجربه می‌کند.»

حالا این خستگی گاهی با زود عصبانی شدن، فاصله گرفتن از کودک و بی‌محبتی به او بروز داده می‌شود. فردی که بیان می‌کند از مادر بودن خسته شدم، ممکن است فراموشی، احساس اضطراب و حتی افسردگی را تجربه کند. به همین دلیل اولین احساسی که دارد، زیر سوال بردن توانایی‌های مادر یا پدر بودنشان است. معمولا افراد در چنین مواقعی احساس بی‌کفایتی، سردرگمی و انزوا را تجربه می‌کنند.

میکایلا دکر، یک درمانگر و مشاور خانواده و ازدواج، نیز در این باره می‌گوید: «دلایل خستگی و فرسودگی والدین نتیجه استرس طولانی‌مدتی است که برای برآورده کردن نیازهای فرزند به بهترین شیوه ممکن، حتی به‌دور از انتظارات و توانایی‌های آن‌هاست.

به صورت خلاصه گاهی مادرها از انجام کارهای تکراری و روزمرگی خسته می‌شوند و دیگر قدرت برآورده کردن نیازهای معمولی فرزندانشان را ندارند. معمولا این احساس، زمانی که مادران فوق‌العاده تحت فشار هستند، بروز می‌کند.

علائم خستگی از مادر بودن معمولا با رفتارهای زیر نشان داده می‌شوند:

  • خستگی جسمانی و بی‌خوابی
  • احساس خستگی عاطفی
  • بی‌انگیزگی
  • نا امیدی
  • فاصله گرفتن از دیگران
  • عدم انجام فعالیت‌های لذت‌بخش

ما این امکان را در نظر می‌گیریم که شما با دیدن این نشانه‌ها ممکن است کمی نگران شوید و مداوم با خود تکرار کنید که اکنون باید چه کاری انجام دهم؟! به هر حال شما یک مادر هستید و باید با عشق فرزندتان را پرورش دهید. نگران نشوید، این احساس موقتی است، کارهایی وجود دارد که می‌توانید برای مقابله با این شرایط انجام دهید.

در ادامه آنچه که ما درباره نشانه‌های افسردگی والدین و روش‌های جلوگیری از آن را می‌دانیم، بیان کرده‌‌ایم.

بیماری‌های روحی و روانی و ارتباط آن با خستگی از مادر بودن

همه والدین در زمان رشد و تکامل فرزندان خود با چالش‌هایی مواجه می‌شوند. بیماری‌های روحی و روانی مانند افسردگی می‌تواند این فرآیند را سخت‌تر کند. برای مثال فعالیت‌های روزانه که منظم و طبق روال انجام می‌شوند، می‌توانند به تامین آرامش خانواده بیشتر کمک کنند.

فرزندان شما باید احساس امنیت داشته باشند و این احساس از رفتار شما به آن‌ها منتقل می‌شود. اگر فردی دچار بیماری روحی و روانی باشد، ممکن انجام کارهای زیر برای او سخت باشد:

  • به یک روال معمول پایبند باشد و کارهای روزمره مثل خرید و آشپزی را همه‌روزه انجام دهد.
  • برای رفتار فرزندان خود حد و مرز تعیین کنند تا آن‌ها هم ملزم به رعایتشان شوند.
  • وظایف شغلی خود را با خواسته‌های خانوداگی تنظیم و متعادل کنند؛ به‌ویژه زمانی که دچار استرس و سردرگمی هستند.

گاهی اوقات فرزندان برای کمک به والد و مادر خود، وارد ماجرا می‌شوند و کارهایی مثل نظافت، آشپزی و خرید را انجام می‌دهند. انجام برخی کارهای خانه می‌تواند برای کودکان مفید باشد، اما اگر بیشتر کارها توسط فرزندان شما صورت گیرد، می‌تواند نشانه این باشد که خانواده شما نیاز به حمایت بیشتری دارد.

از بچه داری خسته شدم

برای مقابله با احساس از مادر بودن خسته شدم چه کاری می‌توانید انجام دهید؟

چه نشانه‌های این نوع افسردگی ناگهانی را به موقع تشخیص دهید یا خیر، این حقیقت را در نظر بگیرید که شما شما آدم بدی نیستید. نیازی هم نیست که اینگونه زندگی کنید. راه‌هایی برای مقابله وجود دارد:

با شریک زندگی، خواهر یا همکار خود صحبت کنید

اگر از مادر بودن خسته شده‌اید، یکی از اولین کارهایی که باید انجام دهید، با همسر، خانواده یا یکی از همکاران مورد اعتماد درباره این احساس خود صحبت کنید. بیان احساس و در میان گذاشتن اینکه از مادر بودن خسته شدم با نزدیکان، می‌تواند اولین قدم مهم برای بهتر شدن شرایط باشد.

اینکه دقیقا در حال تجربه چه احساسی هستید را بیان و با او صادق باشید. از اعتراف به اینکه از زیاد کار کردن خسته شده‌اید، با این موضوع مشکل دارید و تحت فشار هستید، نترسید. آنچه را که نیاز دارید به او بگویید و در صورت امکان همه مراحل را مشخص کنید.

به اندازه کافی بخوابید

این یک واقعیت است که خواب برای سلامت روان شما فوق‌العاده اهمیت دارد. اما به خاطر داشتن خردسال در خانه، شاید نتوانید به اندازه کافی بخوابید، با این حال تا حد امکان خواب را در الویت قرار دهید.

مثلا زمانی که کودک شما می‌خوابد، استراحت کنید. امکان دارد تصمیم بگیرید از این زمان برای انجام کارهای خانه استفاده کنید و حقیقتا هم وسوسه‌برانگیز است، اما گاهی اوقات استراحت مهم‌تر و واجب‎تر است. اگر نگران خواب طولانی‌مدت هستید، می‌توانید ساعت خود را برای بیدار شدن تنظیم کنید.

ورزش کنید

شاید برای شمایی که با این احساس مواجه هستید و مداوم می‌گویید که از مادر بودن خسته شدم، پیشنهاد ورزش مضحک و خنده‌دار باشد. کافیست یکبار امتحان کنید، ورزش می‌تواند به تخلیه هیجان، اضطراب و احساس خستگی کمک کند. از طرف دیگر سطح انرژی شما را افزایش می‌دهد.

پیاده‌روی یکی از ساده‌ترین ورزش‌هاست. سعی کنید هر روز با کودک خود برای پیاده‌روی بیرون بروید، حتی اگر نیاز باشد تا سوپرمارکت به بهانه خرید یک چیز کوچک.

زمانی که می‌توانید، استراحت کنید

یک استراحت کوتاه ۱۵ دقیقه‌ای هم می‌تواند احساس خستگی جسمی شما را کاهش دهد و احساس ناخوشایند از مادر بودن خسته شدم را از شما دور کند. به‌عنوان مثال یک فنجان قهوه یا چای گرم بنوشید و با فرزندان خود سریال یا کارتون تماشا کنید.

کمی خلاق باشید و یک موسیقی آرامش‌بخش بگذارید و از همان زمان لذت ببرید. این استراحت کوتاه می‌تواند به افزایش سطح انرژی شما برای انجام کارهای مادرانه حداقل تا زمان خواب کمک کند.

مدیتیشن را امتحان کنید

مدیتیشن یا تمرین تمدد اعصاب، یکی دیگر از راه‌هاییست که می‌تواند از این احساس که از مادر بودن خسته شدم، جلوگیری کند. ۵ تا ۱۰ دقیقه استراحت عمیق ممکن است به شما کمک کند. می‌توانید تکنیک‌های آرامش‌بخشی را به‌صورت آنلاین آموزش ببینید، یا برای خرید کتاب‌های مرتبط با آن به کتابخانه بروید.

این تمرین تنفسی ساده همراه با موسیقی آرام را می‌توانید در هر مکان مناسبی انجام دهید و برای بهتر شدن روحیه خود، شروع کنید.

یک حامی و پشتیبان برای خود بسازید

داشتن یک شریک یا همسر پشتیبان عالی است، اما بسیاری از افراد به کمک بیشتری نیاز دارند. برخی از این حمایت برخوردار نیستند. ملاقات با افرادی که با شما هم‌فکر هستند نیز راه خوبی است. آنها همچنین ممکن است به شما کمک کنند احساس کنید شنیده، دیده و درک می‌شوید.

برای مثال کمک گرفتن از یک پرستار کودک هم گزینه خوبی است، به‌ویژه زمانی که به استراحت نیاز دارید. گاهی اوقات هم نیاز است که از یک درمانگر و مشاوره خانواده کمک بگیرید. آن‌ها با ارائه راه‌حل‌های مناسب می‌توانند کمک کنند.

اجازه ندهید استرس بر شما چیره شود

گاهی اوقات ممکن است احساس خستگی ناشی از استرس باشد. اگر بتوانید کاری انجام دهید که باعث کاهش استرس شما شود، بهتر می‌توانید با آن موضوع کنار بیایید، حتی وقتی که نتوانید بخوابید.

صبوری به خرج دهید

به هر حال تربیت فرزندان و وظایف مادری چالش‌برانگیز و در عین حال ارزشمند است. احساس افسردگی و خستگی نیز می‌تواند رخ دهد و کاملا طبیعی است. بیشتر افراد با احساس خستگی از مادر بودن روبه‌رو می‌شوند، اما نحوه رفتار با خود بسیار مهم است.

دکتر هورتا گرانادوس در مجله پزشکی healthline درباره این موضوع توضیح می‌دهد: «به خود فرصت دهید تا احساستان را بفهمید. شما مجبور نیستید که حتما بهترین و عالی‌ترین مادر باشید و به خاطر این موضوع مداوم خود را سرزنش نکنید. شما هم انسان و آسیب‌پذیر هستید، صبور و با خود مهربان باشید.»

مراقبت از خود را فراموش نکنید

شما مادر هستید و یکی از پایه‌های اصلی خانواده به شمار می‌روید. اگرچه با وجود مشغله‌های بسیار انجام این کار غیرممکن به نظر برسد، اما خوب است که همه روزه برنامه‌ای برای مراقبت از خود داشته باشید.

حداقل ۲ دقیقه هر روز صبح نفس بکشید و کمی به خودتان فکر کنید. در صورتی که زمان داشتید از تکنیک یادداشت‌برداری استفاده کنید. برای آنکه آرام شوید، پایان روز دوش بگیرید و تمرین یوگا هم کمک‌کننده است.

با سرای مشاور، احساس از مادر بودن خسته شدم را برطرف کنید

خستگی ناشی از انجام وظایف روزمره مادری، می‌تواند برای هر فردی اتفاق بیفتد و بسیاری هم آن را تجربه می‌کنند. این یک واکنش خارجی و طبیعی به استرس مراقبت از فرزندان برای مدت طولانی است. این حقیقت را باید بپذیرید که خستگی، افسردگی و استرس نباید بخشی از روتین زندگی شما باشد. متخصصان و کارشناسان سرای مشاور می‌توانند با ارائه مشاوره تلفنی و حضوری به مادران خسته کمک کنند.

منبع: Healthline

تلفن کلینیک روانشناسی

حال روحیم خوب نیست

چیکار کنم حالم خوب شه؟

برای همه‌ی افراد ممکن است پیش بیاید که گاهی احساس خوبی نداشته باشند. دلیل این موضوع می‌تواند استرس، اضطراب، بی‌حوصلگی یا بی‌انگیزگی باشد. زمانی که در این شرایط هستید، انجام بعضی از کارها ممکن است بتواند حال شما را بهتر کند. مسائل بسیاری در زندگی هستند که خارج از کنترل ما می‌باشند. اما در این میان انجام بعضی از کارها تحت کنترل ماست که ممکن است با انجام آن‌ها بتوانیم احساسات بهتری را تجربه کنیم. در این مقاله در پاسخ به سوال «چیکار کنم حالم خوب شه»، یکسری کارها پیشنهاد شده است. اگر در حال حاضر حال خوبی را تجربه نمی‌کنید، با ما در این مقاله همراه باشید.

وقتی دلمان می‌گیرد، چه کار کنیم؟

هر فردی بسته به شخصیتش ممکن است با انجام بعضی از کارها حالش بهتر شود. در ادامه لیست کارهایی که حال آدم رو خوب میکنه معرفی شده است. مهم است که با توجه به شخصیت و شرایطتان بدانید که چه کاری برای شما بهتر جواب می‌دهد.

استراحت کنید

گاهی اوقات کنار گذاشتن کاری که در حال انجامش هستید حتی برای مدت زمانی کوتاه می‌تواند زمانی که دچار استرس و اضطراب هستید یا احساس خستگی می‌کنید، حالتان را بهتر کند. کمی کنار بکشید و به موضوعی که باعث ناراحتی شما شده فکر نکنید. اجازه دهید که ذهنتان با موضوعات دیگری پر شود. تحقیقات نشان داده است که زمانی که مشغول به فعالیتی خاص هستیم، استراحت‌های کوتاه میان کار می‌تواند باعث شود که عملکرد بهتری داشته باشیم.

قدم بزنید

مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری اعلام کرده که ورزش کردن به مدت ۱۵۰ دقیقه در هفته می‌تواند کمک کند که علاوه بر سلامت جسمی، حال بهتری را نیز تجربه کنیم. یکی از ورزش‌های راحت پیاده‌روی کردن است. پیاده‌روی روزانه به مدت ۲۰ دقیقه می‌تواند به بهبود وضعیت روحی و کاهش استرس و هیجانات کمک کند. همچنین جدا از فعالیت فیزیکی و تاثیر آن بر سلامت جسم و روان، بیرون رفتن و خارج شدن از فضای بسته به تنهایی نیز می‌تواند دل‌گرفتگی شما را برطرف کند. تحقیقات نشان داده است که پیاده‌روی و قدم زدن در کاهش نشخوار ذهنی نقش موثری خواهد داشت.

با صدای بلند آهنگ گوش دهید

گوش دادن به موسیقی می‌تواند لذت بخش باشد، اما علاوه بر آن تحقیقات نشان داده است که موسیقی تاثیرات روان‌شناختی نیز دارد و می‌تواند بر حال ما تاثیر بگذارد. به طبع گوش دادن به آهنگ‌های غمگین می‌تواند حال بد ما را تشدید کند و از آن طرف گوش دادن به آهنگ‌های شاد و انرژیتیک روحیه ما را افزایش می‌دهد. اگر دلتان گرفته، به لیست آهنگ‌های شاد مورد علاقه‌‌تان با صدای بلند گوش دهید.

برای شخصی دیگر یک کار خوب انجام دهید

کمک کردن به دیگران می‌تواند باعث شود که حال بهتری را تجربه کنید. اگر دلتان گرفته، به کارهایی فکر کنید که می‌توانید برای کمک به خانواده، دوست، همسایه یا همکارتان انجام دهید. کمک کردن به دیگران باعث می‌شود که برای مدت زمانی حتی کوتاه افکارتان را کنار بگذارید. تحقیقات نشان داده است که کمک کردن به دیگران و سخاوتمندی حتی می‌تواند با کاهش مرگ و میر در ارتباط باشد. در بسیاری از موارد و حتی در بیماری‌های روان‌شناختی عامل ایجاد کننده ناراحتی و مشکل، نشخوار ذهنی است که کمک کردن به دیگران می‌تواند آن را کاهش دهد. چند مثال برای کمک کردن به دیگران می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • کمک کردن به خانواده در کارهای خانه
  • کمک کردن به انجمن‌های خیریه
  • کمک به همسایه سالخورده برای حمل بار
  • هدیه دادن به یک دوست

وقتی دلمان میگیرد چه کنیم

صحبت کردن با یک دوست

زمانی که از موضوعی خاص ناراحتید صحبت یا چت کردن با یک دوست ممکن است بتواند حال شما را بهتر کند. حمایت اجتماعی یک عامل مهم در سلامت روانی محسوب می‌شود. تحقیقات بسیاری نشان داده است که انزوای اجتماعی باعث مشکلات بسیاری از جمله احساس تنهایی و کاهش ظرفیت در مقابل استرس می‌شود. البته حمایت اجتماعی بیشتر با کیفیت سنجیده می‌شود تا کمیت. فرقی نمی‌کند که دایره‌ی ارتباطات شما چقدر باشد؛ تا زمانی که این احساس را داشته باشید که شخص یا اشخاصی را دارید که از شما حمایت می‌کنند و کنارتان هستند شما از مزایای حمایت اجتماعی برخوردار هستید.

اگر می‌خواهید احساس بهتری داشته باشید یا یک دوست صحبت کنید؛ کسی که به صحبت‌های شما گوش دهد و بتواند راهکار نشان دهد یا در غیر این صورت بتواند شما را بخنداند و اوقات خوشی را برایتان رقم بزند.

برای کاری برنامه‌ریزی کنید

تحقیقات نشان داده است که کسانی که می‌توانند بین بودن در لحظه حال و برنامه‌ریزی برای آینده تعادل برقرار کنند به میزان بیشتری در مقابله با احساسات منفی و استرس موفق هستند. این موضوع نشان می‌دهد که اگرچه بودن در لحظه حال اهمیت دارد، اما زمانی که در حال مقابله با مشکلات هستیم، فکر کردن به کارهایی که دوست داریم در آینده انجام دهیم، کمک می‌کند که بتوانیم به میزان بیشتری احساسات منفی و لحظات استرس‌زا را مدیریت کنیم.

پذیرش واقعیت

گاهی اوقات احساسات منفی ما از آن جا نشات می‌گیرد که نمی‌توانیم بعضی واقعیت‌ها را بپذیریم. گاهی اوقات نمی‌توانیم برای اهدافمان تلاش کنیم و دچار خودسرزنشی می‌شویم. گاهی دیگر برای اهدافمان به میزان زیادی تلاش می‌کنیم اما به دلایل مختلف به آن‌ها نمی‌رسیم. گاهی دیگر ناراحتی ما از جایی است که کاملا خارج از کنترل ماست. در هر کدام از این شرایط هر چقدر بیشتر با زندگی در جنگ و تضاد باشیم، کمتر موفق می‌شویم. شاید در این شرایط بهتر باشد که واقعیت‌ها را در رابطه با خودمان بپذیریم و جنگ را متوقف کنیم. البته این موضوع به این معنی نیست که تلاش نکنیم، بلکه به این معنی است که به خودمان سخت نگیریم و انتظار نداشته باشیم که یک شبه تغییر کنیم. تغییرات معمولا زمانی ایجاد می‌شود که در پذیرش باشیم.

صحبت با مشاور

در پاسخ به این سوال که «حالم خوب نیست چیکار کنم؟» باید گفت که در بسیاری از موارد حال بد و ناراحتی از درون خودمان ایجاد می‌شود. از انتظار‌ها و توقعاتمان به وجود می‌آید. انتظاراتی که شاید درست هم نباشد. قدم در مسیر خودشناسی به ما کمک می‌کند که بتوانیم با درون خودمان و علت افکار و احساساتمان آشنا شویم. البته این که همه مسائل را هم به خودمان ربط دهیم شاید باعث شود که نتوانیم از خودمان در برابر آسیب دیگران محافظت کنیم. پس باید بین نگاه به خود و انگشت به سمت بیرون یک تعادل برقرار کنیم که نه به خاطر همه مشکلاتمان عوامل بیرونی را مقصر بدانیم و نه به خودمان بیش از اندازه سخت بگیریم. صحبت با روانشناس و مشاوره فردی می‌تواند در این مسیر کمک کننده باشد و به شما کمک کند که با سرعت بیشتری مسیر خودشناسی را طی کنید.

منبع: verywellmind
تلفن کلینیک روانشناسی

چرا از پیر شدن می‌ترسیم

چند نکته در خصوص ترس از پیر شدن

چه کسی از پیر شدن نمی‌ترسد؟ پیری مرحله‌ای از زندگی است که بسیاری از مردم از آن می‌ترسند. افزایش سن می‌تواند به معنای چین‌وچروک، موهای سفید، بازنشستگی و دیگر واقعیت‌هایی باشد که فکرکردن به آنها برای برخی وحشتناک است. بااین‌حال، اگر این افکار باعث ایجاد یک ترس یا ناامیدی شود می‌تواند آسیب‌رسان باشد. در این مقاله به بخشی از ترس‌هایی که افراد با افزایش سن با آنها روبرو می‌شوند می‌پردازیم و برای کنترل و غلبه بر این ترس‌ها راهکارهایی را ارائه خواهیم کرد.

چرا پیر می‌شویم؟

پیری یک فرایند طبیعی است که همه باید طی کنند و یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر است. درحالی‌که ترس از چشم‌انداز پیری طبیعی است، اما زمانی که ترس شروع به آسیب رساندن به شما کند، ناسالم است. متأسفانه پیر شدن معمولاً منفی تلقی می‌شود و سن بالاتر اغلب به‌اشتباه با وابستگی، بیماری‌ها و زوال جسمی و روانی شناخته می‌شود. بسیاری از این مفاهیم به دلیل تصور غربی که زیبایی را با جوانی مرتبط می‌کند، در ذهن‌ها شکل‌گرفته است. تغییر ظاهر افراد با افزایش سن کاملاً طبیعی است، بااین‌حال احتمالاً این تغییرات می‌تواند باعث ترس و اضطراب زیادی شود که گاهی اوقات به یک ترس غیرمنطقی تبدیل می‌شود. این ترس به نام ژراسکوفوبیا یا ترس از پیر شدن شناخته می‌شود.

ترس غیرطبیعی و مداوم از پیر شدن

برخی از افراد ترس عمیقی از پیری احساس می‌کنند، از تصور گذر زمان رنج می‌برند و زندگی را کاملاً نادیده می‌گیرند. آنها مایلند جاودانه جوان باشند و هرگز پا به عرصه پیری نگذارند. معمولاً این افراد در مورد پیری اطلاعات نادرست دارند و کلیشه‌های ضعف و پیری را در ذهن خود تکرار می‌کنند. ترس از پیر شدن می‌تواند توسط افراد در هر گروه سنی تجربه شود و بر سلامت و رفاه فرد تأثیر منفی بگذارد، این ترس به‌عنوان ترس غیرمنطقی و مداوم از پیر شدن تعریف شده است. متأسفانه ترس از پیر شدن تا زمانی که جوامع مرزهای بین جوان و پیر را کاهش دهند و پیری را به‌عنوان یک فرایند طبیعی تلقی کنند، همچنان افزایش می‌یابد.

ترس از دست دادن زیبایی

همان‌طور که جوانی زیباست، بالارفتن سن نیز یکی دیگر از زیبایی‌ها است، اما برای اکثر زنان زمان می‌برد تا آن را درک کنند. تقریباً هر زنی می‌ترسد که روزی به انعکاس تصویر خود در آینه خیره شود و با تصویری شاداب مواجه نشود. ترس از پیر شدن باعث شده است که بسیاری از زنان به کارهای مختلف بپردازند تا برای همیشه جوان بمانند. این به این دلیل است که رگه‌های سفید موی پیری و پوست چروکیده، ترس از دست دادن جوانی و شادابی را دائماً به آنها یادآوری می‌کند.

برای مقابله با این احساسات و ترس‌ها فرایند پیری و هرآنچه با آن همراه است را به‌عنوان یک واقعیت، بخشی طبیعی از چرخه زندگی، بشناسید و بپذیرید. این فرایند برای همه ما اتفاق می‌افتد. با بزرگ‌تر شدن، بالغ‌تر و عاقل‌تر می‌شوید. پیری اجتناب‌ناپذیر است و اگر بقیه سال‌های جوانی خود را با ترس از آن سپری کنید، ممکن است سریع‌تر از آنچه فکر می‌کنید به آن برسید.

ترس از پیری

ترس از پیر شدن و تنها ماندن

پیری مسیری است که هیچ‌کس نمی‌خواهد به‌تنهایی آن را طی کند. هر فردی داشتن یک همراه در پیری و مسیر زندگی را به‌عنوان پایان خوش برای خود می‌داند. حالا اگر این فرد با ترس از تنهایی به زندگی خود ادامه دهد، ترس از پیر شدن و تنهایی در او ایجاد می‌شود. حتی در سنین بالا، افراد کسی را می‌خواهند که بدون توجه به موهای خاکستری و چروک‌های عمیق، به چشمانشان نگاه کند و به آن‌ها بگوید که دوستش دارد و به او اهمیت می‌دهد.

ترس از مرگ

طبیعی است که هر انسانی نسبت به پیری و مواجهه با مرگ خود تا حدی ترس داشته باشد. اضطراب مرگ یک تجربه طبیعی است. داشتن درجه کمی از اضطراب مرگ در طول زندگی لازم است تا ما را به انجام فعالیت‌های مثبت سوق دهد، اما اضطراب مرگ به طور غیرعادی ممکن است منجر به ناسازگاری شود. چنین اضطرابی شرایط استرس‌زا را تشدید می‌کند و باعث احساس پوچی و ناامیدی از زندگی می‌شود. راه‌های زیادی وجود دارد که فرد می‌تواند بر ترس خود از مرگ غلبه کند اما اولین گام پذیرش این واقعیت است که ما نمی‌توانیم برای همیشه زندگی کنیم، پس باید از زندگی حال خود لذت ببریم.

نکاتی برای غلبه بر ترس از پیر شدن

میان‌سالی و دوره بعد از آن نقطه عطف مهمی است که می‌تواند تغییراتی را در بدن شما، از نظر فیزیکی و عاطفی ایجاد کند. مهم است که به‌جای نگرانی در مورد مشکلاتی که ممکن است تحمل آن دشوار باشد، دائماً خود را با تغییرات وفق دهید. نگرانی بیش از حد در مورد پیری بسیار استرس‌زا است و می‌تواند به مشکلات سلامتی مانند فشارخون بالا و بیماری قلبی منجر شود. اگر اجازه داده شود که فوبیا ادامه یابد، علائم می‌توانند عملکرد روزانه شما را مختل کنند و باعث شوند که کاملاً در افسردگی فرو بروید.

برای غلبه بر ترس از پیر شدن و مرگ بهتر است فلسفه زندگی را جست و جو کنید. از خودتان بپرسید که آیا این زندگی غیر هدفمند بوده و با مرگ همه چیز تمام می‌شود؟ یا مرگ تنها پایان یک مرحله و رفتن به مرحله‌ای دیگر است؟ نوع نگرش شما به این مسائل می‌تواند تاثیر زیادی بر احساس ترس شما داشته باشد.

در اینجا چند نکته وجود دارد که به شما کمک می‌کند تا بر ترس از پیر شدن غلبه کنید:

  • آرام باشید، اضطراب بیشتر اوقات به ترس های ما دامن می‌زند. تنها کاری که باید انجام دهید این است که بپذیرید تا ابد جوان نخواهید بود و بهترین استفاده را از زندگی‌تان ببرید.
  • مثبت بمانید، داشتن باور و امید به زندگی می‌تواند شما را هدفمند کند تا بتوانید بر ترس‌هایتان غلبه کنید و به شما کمک می‌کند تا زندگی را در نوری کاملاً جدید ببینید.
  • مشغول شوید، مشغول بودن و تمرکز روی چیز دیگری غیر از ترس‌هایتان، ذهن شما را از ترس‌ها دور می‌کند.
  • مشاوره میان‌سالی را امتحان کنید. اگر احساس می‌کنید نمی‌توانید به‌تنهایی بر ترس‌های خود غلبه کنید، ایده خوبی است که با یک مشاور یا روان‌شناس قرار ملاقات بگذارید و از او کمک حرفه‌ای دریافت کنید.
آیا انتقام گرفتن کار درستی است

انتقام برای رهایی از خشم

وقتی به شما ظلم شده و صدمه دیده‌اید، طبیعی است که بخواهید از شخصی که به شما آسیب‌زده انتقام بگیرید. شاید شما به یک راه برای بهترین انتقام فکر کنید، بخواهید آن شخص را برنجانید یا به‌شدت دنبال پیگیری اقدامات قانونی باشید. در ظاهر به نظر می‌رسد ایده‌ی انتقام گرفتن از دیگران راضی‌کننده باشد و به تمام شدن و فراموش کردن اشتباهات گذشته کمک کند. انتقام گرفتن ممکن است برای مدتی منطقی به نظر برسد و بتواند به شما احساس حقانیت بدهد؛ اما گاهی افراد به‌شدت در افکار مربوط به انتقام گرفتن از دیگران غرق می‌شوند و امید دارند که انتقام گرفتن به آن‌ها کمک کند تا احساس بهتری داشته باشند. بااین‌حال انتقام‌جویی آن‌قدرها که فکر می‌کنید باعث به وجود آمدن حس مثبت و آرامش در شما نمی‌شود. فکر کردن به انتقام شما را عصبانی‌تر کرده، ادراکات شما را محدود می‌کند و قضاوت شما را به خطر می‌اندازد. افکار انتقام‌جویانه ذهن شما را پر از افکار سمی می‌کند و افکار مثبت و شادی شما را از بین می‌برد. انتقام ممکن است راهی برای آزاد شدن از خشم به نظر برسد اما درواقع یک دام است که شما را بیشتر اسیر می‌کند. همچنین اگر تصمیم بگیرید به افکار انتقام‌جویانه‌ی خود عمل کنید، احتمالاً نتایج بدی در انتظار شما خواهد بود. نتیجه‌ی انتقام گرفتن می‌تواند به شکل تلافی طرف مقابل یا اقدامات قانونی علیه شما باشد. این نه‌تنها خطرناک است بلکه شما را بیشتر درگیر رابطه‌ی منفی با طرف مقابلتان می‌کند. انتقام گرفتن از دیگران ممکن است راهی برای رسیدن به عدالت و آزادی به نظر برسد اما درواقع درد و رنج را طولانی می‌کند.

آیا انتقام گرفتن کار درستی است؟

شما حق دارید در مورد اشتباهی که در حقتان صورت گرفته است عصبانی شوید. شما کاملاً مستحق عدالت برای چیزی هستید که بسیار اشتباه و ناعادلانه بوده است. درعین‌حال، شما حق دارید فارغ از گذشته‌ای که باعث آسیب دیدن شما شده است شاد باشید. هر بار که اتفاقی را که برایتان افتاده است برای خودتان یادآوری کرده و به انتقام گرفتن فکر می‌کنید، خاطرات دوباره زنده شده و دوباره در ناراحتی‌های گذشته غرق می‌شوید. به‌جای صرف انرژی برای پیدا کردن راه‌های انتقام گرفتن از دیگران، سعی کنید شکل عدالت بالاتری را بپذیرید و زمانی که آمادگی داشتید از دردهای گذشته جدا شوید. این‌که عدالت بالاتری را بپذیرید به این معنی است که بپذیرید به نحوی، درجایی، به صورتی طبیعی برای کسانی که ظلم می‌کنند پیامدهایی رخ می‌دهد. درواقع لازم نیست شما انتقام بگیرید زیرا مجرمان پیامدهای کارهای منفی خود را خواهند دید. بهترین انتقام بی‌تفاوتی است. اگر کسی که به شما ظلم کرده احساس گناه کند؛ زیرا می‌داند چه اشتباهی در حق شما انجام داده است، همین احساس گناه و عذاب وجدان برای آن‌ها عوارض بسیار ناخوشایندی خواهد داشت و سنگینی آن را همیشه احساس می‌کنند. اگر احساس گناه نکنند و به روش خود ادامه دهند، اشتباهات مداوم برای آن‌ها عواقبی در پی خواهد داشت. درنهایت، ما از این جهان عبور می‌کنیم و شاید عدالت معنوی یا کارما وجود داشته باشد، جایی که رفتارهای مردم راهی برای بازگشت به آن‌ها پیدا می‌کند.

چگونه از خشم و فکر کردن به انتقام گرفتن رها شویم؟

مرحله‌ی بعدی عصبانی شدن از عصبانیت است. این اتفاق زمانی می‌افتد که متوجه می‌شوید عصبانیت و افکار انتقام‌جویانه فضای زیادی از فکر و زندگی ارزشمند شما را اشغال می‌کند و احتمالاً از این بابت احساس خستگی می‌کنید. هدف شما به جای پیدا کردن راه‌های انتقام باید رها شدن از قید این شرایط باشد. ما نمی‌توانیم گذشته را تغییر بدهیم. هر چقدر هم که وحشتناک باشد نمی‌توان آن را عوض کرد. رسیدن به پذیرش ممکن است یک روند غمناک باشد که دردهای زیادی برای شما به همراه داشته باشد، اما درنهایت وقتی شما به پذیرش آنچه که هست برسید از تمرکز بر گذشته و فکر انتقام گرفتن رها می‌شوید. در این زمان متوجه می‌شوید گذشته دیگر قدرتی برای کنترل شما و آینده ندارد.

راه های انتقام گرفتن از دیگران

برای درک این موضوع به مثالی که در ادامه می‌آوریم توجه کنید. تصور کنید که با ماشین خود رانندگی می‌کنید و روی آینه عقب متمرکز شده‌اید. توجه شما به جای جلو به پشت سرتان است. چقدر خوب می‌توانید به جلو رانندگی کنید؟ احتمالاً خیلی خوب نمی‌توانید به جلو برانید. وقتی به بی‌عدالتی و انتقام گرفتن فکر می‌کنید، این چنین است. شما بر گذشته تمرکز می‌کنید. برای اینکه بتوانید به جلو حرکت کنید باید توجه خود را به آنچه در پیش است متمرکز کنید. این به معنی منفعل بودن نیست. اگر احساس امنیت می‌کنید تا اشتباهی که در حقتان رخ داده است را گزارش دهید، می‌توانید این کار را بکنید. اگر می‌خواهید به حمایت از دیگران بپردازید یا می‌خواهید به دیگران کمک کنید، این‌ها راه‌های عالی برای هدایت اشتیاق شما جهت ایجاد تغییر است. مانع اصلی که باعث می‌شود شما به آرامش نرسید ادامه دادن گذشته با یادآوری مداوم آن و فکر برای انتقام گرفتن است. با پذیرش اینکه اتفاقی که برای شما افتاده است اشتباه بوده ولی اکنون شما می‌خواهید به زندگی‌تان ادامه دهید، می‌توانید به خودتان اجازه دهید افکار مربوط به گذشته را رها کرده و میل به انتقام را از بین ببرید.

تصور کنید ذهن شما در حال سوزاندن سیم‌های الکتریکی برای تقویت خاطرات گذشته است. به این فکر کنید که چقدر از انرژی شما برای فعال و زنده نگه‌داشتن گذشته و فکر انتقام گرفتن استفاده می‌شود. انتقام گرفتن فریبنده است. در ابتدا ممکن است احساس رضایت کنید و به شما احساس قدرت دهد؛ اما در حقیقت، این‌یک تخلیه ولتاژ فوق‌العاده بالا در سیستم شما است. اگر احساس خستگی یا افسردگی می‌کنید، ممکن است تا حدی به این دلیل باشد که فعال نگه‌داشتن این افکار و خاطرات انرژی زیادی می‌طلبد.

رها کردن خشم و فکر انتقام گرفتن، انتخابی است که به شما قدرت می‌دهد

این چیزی است که باعث می‌شود بر افکار منفی و خاطرات گذشته متمرکز نشویم. برای حفظ تمرکز خود نقاط مثبتی پیدا کرده و آن‌ها را دنبال کنید. رها کردن عصبانیت و انتقام انتخابی است که باعث می‌شود در زندگی احساس قدرتمند بودن کنید. تصور کنید که از بند افکار منفی در مورد گذشته و انتقام گرفتن رها شده‌اید و تمام انرژی که برای این افکار صرف می‌کنید اکنون در اختیار شماست تا به مسائل دلخواهتان رسیدگی کنید. وقتی عصبانیت و انتقام دیگر در رأس ذهن شما قرار ندارد، شما فضا دارید که در مورد آنچه می‌خواهید در زندگی خود ایجاد کنید فکر کنید.

منبع: Psychologytoday
تلفن کلینیک روانشناسی

هیچ انگیزه ای ندارم

هیچ کاری نمی توانم انجام دهم

همه‌ی افراد هرازگاهی حس بی‌انگیزگی را تجربه می‌کنند. در چنین روزهایی ممکن است احساس خستگی و تحریک‌پذیری کنید و یا اینکه چیزهایی که معمولاً دوست دارید دیگر برای شما لذت‌بخش نباشند. ممکن است گاهی وقت‌ها که از خواب بیدار می‌شوید به خودتان بگویید هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم. تجربه‌ی گاه‌به‌گاه این احساس کاملاً طبیعی است. این امر ممکن است به این خاطر باشد که شما تحت‌فشار روانی بیشتری قرار دارید یا سعی دارید با چیزهای ناراحت‌کننده یا پراسترس در زندگی خود کنار بیایید. این احساسات موقتی بوده و معمولاً جدی نیستند. اینکه نتوانید هیچ کاری انجام دهید بعضی‌اوقات می‌تواند نشانه‌ی این باشند که شما نیاز دارید کمی استراحت کنید و به ذهن و بدن خود استراحت دهید. اگر این احساسات طولانی‌مدت باشند و شما هرروز به خودتان بگویید هیچ کاری نمی‌توانم بکنم، می‌تواند نشانه‌ی مسائل جدی‌تری مانند افسردگی یا نوع دیگری از اختلالات خلقی باشد. اگر روند کاهش علاقه به مسائلی که قبلاً دوست داشتید و احساس بی‌علاقگی به زندگی بیشتر از دو هفته طول کشید با یک مشاور صحبت کنید. اگر این احساسات موقتی به نظر می‌رسند، مواردی وجود دارد که می‌توانید برای اینکه احساس بهتری داشته باشید و انگیزه پیدا کنید انجام دهید.

وقتی هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید استراحت کنید

احساس اینکه نمی‌خواهید کاری انجام دهید می‌تواند نشانه‌ی استرس یا خستگی شما باشد. گاهی اوقات استراحت و صرف وقت برای مراقبت از خود بهترین کاری است که می‌توانید انجام دهید. یک روز را برای رسیدگی به سلامت روانتان در نظر بگیرید که در آن از خودتان برای انجام دادن هیچ کاری انتظاری نداشته باشید. در عوض، روی انجام کارهایی تمرکز کنید که به شما کمک می‌کند احساس راحتی داشته باشید. به خودتان اجازه دهید با یک پتو و کتاب موردعلاقه‌ی خود از یک چرت یا استراحت در اتاق لذت ببرید. نکته‌ی اصلی این است که این زمان را به استراحت و آرامش ذهن و بدن خود اختصاص دهید. زمانی که دارید به این فکر می‌کنید که هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، برخی از مراقبت‌های شخصی نسبتاً ساده می‌توانند شما را در چارچوب ذهنی بهتری قرار دهند و انگیزه را به شما برگردانند. کارهایی مثل دوش گرفتن، انجام دادن حرکات کششی و نوشیدن نوشیدنی موردعلاقه‌تان می‌تواند کمک‌کننده باشد.

زمان‌هایی که هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید با خودتان مهربان باشید

مهرورزی نسبت به خود فقط شامل مهربانی با خود نیست بلکه همچنین درک این نکته است که تجربیات شما بخشی از انسان بودن شماست. داشتن حس عطوفت و ملاحظه نسبت به خود می‌تواند فواید مهمی در سلامت روان داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که مهرورزی به خود می‌تواند به کاهش تأثیرات منفی استرس، کاهش احساس افسردگی و اضطراب کمک کند؛ بنابراین اگر یکی از روزهایی را سپری می‌کنید که واقعاً تمایلی به انجام کاری ندارید به‌جای اینکه از خود بپرسید چرا هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، باکمی مهربانی با خود رفتار کنید. حستان را بپذیرید، خودتان را بپذیرید و به خود فضا و زمان کافی برای بهتر شدن بدهید.

اگر هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید، قدم بزنید

قدم زدن ترکیبی از ورزش و گذراندن اوقات در فضای باز است. ثابت شده است که ورزش هم در درمان و هم در پیشگیری از علائم افسردگی مؤثر است. یک مطالعه در سال ۲۰۱۹ نشان داده است که ارتباط با طبیعت باعث خلق‌وخوی بهتر، تعاملات اجتماعی مثبت‌تر و افزایش شادی می‌شود؛ بنابراین اگر با روحیه‌ی ضعیف و بی‌انگیزگی دست‌وپنجه نرم می‌کنید و فکر می‌کنید هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید پیاده‌روی در فضای باز می‌تواند کمک زیادی به شما کند.

چرا تنبل شدم

به‌جای اینکه از خودتان بپرسید چرا هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، با کسی حرف بزنید

وقتی مدام در ذهنتان می‌گویید هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم و خود را سرزنش می‌کنید، ارتباط با یک شخص دیگر می‌تواند یک روش عالی برای بیرون رفتن از این شرایط باشد. به این فکر کنید که چه کسی می‌تواند فرد خوبی برای پشتیبانی از شما در چنین روزهایی باشد. دوست دارید با کسی صحبت کنید که شما را درک کند و به حرف‌هایتان گوش دهد یا فردی که شما را به حرکت وادارد؟ با توجه به شرایط روحی که دارید در این مورد تصمیم بگیرید. اگر حال و هوای مناسبی برای معاشرت با دوستانتان را ندارید یا اگر دوستتان در دسترس نیست، گاهی فقط بیرون رفتن و حضور در جمع می‌تواند برایتان مفید باشد.

برای انجام دادن کاری برنامه‌ریزی کنید

حتی اگر در حال حاضر انگیزه‌ی کار کردن روی مسئله‌ای را ندارید، به این معنی نیست که نمی‌توانید برای آنچه ممکن است دوست داشته باشید در آینده انجام دهید برنامه‌ریزی کنید. تحقیقات نشان می‌دهد تصویرسازی ذهنی یا تجسم کارهایی که می‌خواهید انجام دهید، به افزایش انگیزه کمک می‌کند. اگر دارید فکر می‌کنید که هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، انجام کارهایی مانند برنامه‌ریزی برای سفر یا برخی فعالیت‌های دیگر می‌تواند باعث شود که منتظر آن کار باشید و از آن هیجان‌زده شوید.

به‌جای تمرکز بر این فکر که هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، انجام دادن یک کار کوچک را شروع کنید

وقتی نوبت به جمع‌کردن انرژی برای انجام کاری می‌رسد، شروع کار اغلب سخت‌ترین قسمت است؛ بنابراین اگر با بی‌حوصلگی و بی‌انگیزگی دست‌وپنجه نرم می‌کنید، انتخاب یک کار کوچک برای شروع می‌تواند به شما کمک کند. زمانی که دارید به این فکر می‌کنید که من هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، به‌جای اینکه درگیر یک کوه وظیفه شوید که انرژی ذهنی یا جسمی لازم برای مقابله با آن را ندارید، یک کار کوچک که توان انجام آن را دارید انتخاب کرده سپس آن را انجام دهید. کارهای ساده‌ای که می‌توانید برای حل کردن آن‌ها تلاش کنید عبارت‌اند از:

  • شستن ظرف‌ها
  • مرتب کردن تخت خواب
  • جواب دادن به یک ایمیل
  • پرداخت قبض‌ها
  • برنامه‌ریزی برای یک ملاقات

برای خودتان بنویسید چرا هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید

هنگامی‌که با احساسات منفی دست‌وپنجه نرم می‌کنید، نوشتن در مورد آن‌ها گاهی مفید خواهد بود. برخی تحقیقات نشان می‌دهد که نوشتن می‌تواند یک ابزار مفید برای سلامت روان باشد. صرف مقداری وقت برای نوشتن می‌تواند فرصتی عالی برای تأمل در آنچه احساس می‌کنید و جستجوی برخی از دلایل بروز این احساسات باشد.

وقتی نمی‌توانید هیچ کاری انجام دهید به علائم دیگر نیز توجه کنید

اگر هرروز به خود می‌گویید هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم و خلق‌وخوی منفی شما ادامه دارد و با علائم دیگری همراه است، ممکن است نشانه‌ی افسردگی باشد. برخی علائم دیگر که باید به آن‌ها توجه کنید عبارت‌اند از:

  • تحریک‌پذیری
  • تغییر در الگوی خواب
  • تغییر در اشتها
  • احساس ناامیدی
  • احساس بی‌ارزشی
  • ناراحتی مداوم

در این شرایط به روان‌پزشک یا مشاور خود مراجعه کنید. برای عبور از این دوران ممکن است نیاز به جلسات مشاوره، دارو و تغییر سبک زندگی یا ترکیبی از این روش‌ها باشد.

منبع: Verywellmind

تلفن کلینیک روانشناسی

چرا فکر می‌کنم بدبختم

احساس بدبختی می کنم

گاهی تمام چیزی که به خودتان می‌گویید این است که احساس بدبختی می‌کنم. احساس بدبختی و یا ناامیدی چه در مورد یک موضوع خاص باشد و چه به‌صورت کلی نسبت به همه‌چیز در زندگی باشد، یک احساس بسیار آزاردهنده است. احساس بدبختی و گیر افتادن در نامیدی، زندگی را سخت می‌کند. خوشبختانه زمانی که احساس بدبختی و ناامیدی می‌کنید برخی کارها وجود دارند که با انجام آن‌ها زندگی‌تان بهتر می‌شود.

وقتی احساس بدبختی می‌کنید این را در نظر بگیرید که ممکن است مغزتان به شما دروغ بگوید.

زمانی که احساس بدبختی می‌کنید، مغزتان ممکن است به شما بگوید که همه‌چیز وحشتناک و ترسناک است. افکارتان ممکن است شما را متقاعد کند که نمی‌توانید موفق شوید یا به شما بگوید که هیچ فرصتی برای بهتر شدن اوضاع وجود ندارد؛ اما باید بدانید اینکه شما در مورد چیزی فکر می‌کنید دلیل نمی‌شود که آن موضوع درست باشد. افکار شما ممکن است تحریف‌شده، نادرست و یا کاملاً اشتباه باشند. احساس بدبختی به افکار ناامیدکننده دامن می‌زند و این‌یک چرخه‌ی منفی است که هرکسی ممکن است به‌راحتی در آن گرفتار شود و در این زمان باور اینکه همه‌چیز می‌تواند بهتر شود بسیار دشوار است. حتی ممکن است فکر کنید من احساس بدبختی می‌کنم، همه‌چیز را امتحان کرده‌ام و نتیجه‌ای ندارد؛ اما این فکر یک تحریف شناختی در زمان احساس بدبختی است. شما ممکن است چند کار را برای بهتر شدن حالتان امتحان کرده باشید اما مطمئناً همه‌چیز را امتحان نکرده‌اید. حداقل می‌توانید اینطور فکر کنید که زمانی که احساس بدبختی می‌کنید ممکن است تفکرات شما دقیق نباشند و احتمالاً بیشتر از چیزی که شما فکر می‌کنید جای امیدواری وجود دارد.

زمانی که احساس بدبختی می‌کنید برعکس همیشه فکر کنید.

احتمالاً وقتی احساس بدبختی و ناامیدی می‌کنید به تمام دلایلی که باعث می‌شوند اوضاع بهتر نشود فکر می‌کنید. این بار به شواهدی که نشان می‌دهند اوضاع در حال بهتر شدن است توجه کنید و به این فکر کنید که چگونه ممکن است شرایط بهتر شود. فکر کردن در مورد نکات مثبت می‌تواند دریچه‌های جدیدی برای شما باز کند و باعث شود متوجه شوید همان‌قدر که این احتمال وجود دارد که شرایط بدتر شود، این امکان نیز وجود دارد که اوضاع بهتر شده و به آن بدی که شما تصور می‌کنید نباشد.

از احساس بدبختی و ناامیدی چه چیزی به دست می‌آورید؟

فکر کردن به اینکه شما از احساس ناامیدی چه چیزی به دست می‌آورید شاید یک تمرین عجیب باشد. ممکن است فکر کنید این‌یک تصور اشتباه است و شما نمی‌خواهید این‌طور فکر کنید؛ اما اگر بیشتر فکر کنید درمی‌یابید زمانی که نسبت به چیزی امیدوار نیستید از اینکه مسائل درست پیش نرود نگران نخواهید شد. احساس ناامیدی ممکن است شما را از انجام تغییرات نامناسب محافظت کند.

اگر احساس بدبختی نکنید چه‌کارهایی انجام می‌دهید؟

به این فکر کنید اگر کمتر احساس بدبختی و ناامیدی کنید چه چیزهایی به دست می‌آورید؟ زندگی شما چه تغییراتی می‌کند؟ اگر بیشتر امید داشته باشید عملکردتان چقدر عوض می‌شود؟ سعی کنید جوری رفتار کنید که اگر امیدوار بودید عمل می‌کردید. به‌عنوان‌مثال، ممکن است متوجه شوید که اگر امید داشته باشید، بیرون می‌روید و با افراد جدید ملاقات می‌کنید یا به دنبال یک کار جدید می‌روید. سعی کنید این کارها را انجام دهید حتی اگر امیدوار نباشید که کارساز است. گاهی اوقات، ابتدا باید رفتار خود را تغییر دهید بعدازآن احساساتتان تغییر خواهد کرد؛ بنابراین اگر امیدوارانه رفتار کنید، ممکن است سرانجام احساس امیدواری بیشتری داشته باشید.

علت بدبختی انسان

برای حل مسئله تلاش کنید.

وقتی احساس بدبختی و ناامیدی می‌کنید تفکر شما این خواهد بود که هیچ‌چیز بهتر نخواهد شد و شما نمی‌توانید در حل کردن مسائل موفق شوید. اما همیشه کاری وجود دارد که می‌توانید برای حل یک مشکل یا تغییر احساس خود نسبت به مسئله انجام دهید. مدتی در مورد راه‌حل‌هایی که به ذهنتان می‌رسد فکر کنید. لازم نیست به دنبال ایده‌های خوب باشید، فقط ببینید آیا می‌توانید تا آنجا که می‌توانید برای حل یک مشکل راه‌حل ارائه دهید. در مواردی مانند بیماری عزیزان که نمی‌توانید مشکل را حل کنید سعی کنید احساس خود را در مورد مشکل تغییر دهید. آیا وقت‌گذرانی با اعضای خانواده می‌تواند به شما کمک کند کمی بهتر شوید؟ اگر یک دوره‌ی خودشناسی بگذرانید، ممکن است کمی امیدوارتر شوید؟

وقتی احساس بدبختی می‌کنید با یک دوست یا اعضای خانواده صحبت کنید.

زمانی که به دنبال راه‌حل برای مشکلاتتان هستید و یا روزهای سختی را می‌گذرانید و احساس بدبختی می‌کنید با یک فرد معتمد صحبت کنید و آنچه را تجربه می‌کنید با او در میان بگذارید. آن‌ها ممکن است بتوانند به شما کمک کنند از یک منظر دیگر مسائل را ببینید یا استراتژی‌هایی ارائه دهند که به شما کمک کند تا احساس بهتری داشته باشید. گاهی دشوار است که به دیگران بگویید در حال گذراندن چه مسائلی هستید، بااین‌حال صحبت کردن با یک فرد معتمد می‌تواند باعث ایجاد احساس امیدواری در شما شود.

برای خودتان برنامه داشته باشید.

بعدازاینکه راه‌حل مسئله‌ی خود را پیدا کردید برای انجام آن برنامه‌ریزی کنید. به این فکر کنید که اول باید از کجا شروع کنید. در نظر داشته باشید که اگر برنامه‌ی اول شما موفقیت‌آمیز نبود همیشه می‌توانید برنامه‌ی جایگزینی داشته باشید. برنامه‌های خود را به‌عنوان آزمایش در نظر بگیرید. وظیفه‌ی شما این است که تا آنجا که می‌توانید آزمایش کنید تا متوجه شوید چه چیزی برای شما و شرایطتان مفید است.

به برنامه‌های خود برای برطرف شدن احساس بدبختی، عمل کنید.

هنگامی‌که برنامه‌ای تنظیم کردید حتماً به آن عمل کنید. اینکه منتظر بنشینید تا اوضاع خودبه‌خود بهتر شود کار بیهوده‌ای است. اگر شروع به فعالیت کنید و برنامه‌های خود را دنبال کنید احتمالاً بیشتر به ادامه‌ی مسیر امیدوار می‌شوید.

اگر احساس بدبختی و ناامیدی طولانی شد، به دنبال کمک حرفه‌ای باشید.

احساس بدبختی و ناامیدی می‌تواند علامت یک مشکل مربوط به سلامت روان مانند افسردگی باشد؛  بنابراین اگر احساس بدبختی و ناامیدی بیش از دو هفته طول کشید یا نگران سلامت روان خود بودید، حتماً به دنبال کمک حرفه‌ای باشید. یک متخصص در زمینه‌ی سلامت روان می‌تواند نیازهای شما را ارزیابی کند و در مورد گزینه‌های درمانی شما تصمیم‌گیری کند. بیشتر مسائل مربوط به روان قابل‌درمان هستند. درمان این مشکلات می‌تواند به شما کمک کند تا نسبت به آینده امیدوارتر باشید و احساس بدبختی در شما از بین برود.

منبع: Verywellmind
تلفن کلینیک روانشناسی