در شرایط اقتصادی امروز، استقلال برای بسیاری از جوانان یک مقوله پیچیده است. مشکل در اشتغال و هزینههای بالای زندگی به معنای وابستگی طولانیتر فرزندان بزرگسال به خانواده هستند که از نظر برخی میتواند یک تجربه خوشایند و مثبت باشد اما در شرایطی نیز باعث بروز مشکلات و چالشهایی خواهد شد. وابستگی به والدین در بزرگسالی پدیدهای است که در آن بزرگسالان به صورتی اغراقآمیز به والدین خود وابسته میمانند که مانع رشد و عملکرد طبیعی آنها میشود. وابستگی ناسالم در بزرگسالی، باعث ایجاد مشکل و پویایی منفی بین فرزندان و والدین میشود. در ادامه به نشانهها و روشهای درمان این نوع از اختلال وابستگی به والدین پرداختهایم.
وابستگی به والدین در بزرگسالی چه نشانه هایی دارد؟
وابستگی به والدین در بزرگسالی اغلب با اضطراب اجتماعی یا عملکردی، افسردگی، وسواس اجباری یا انواع اختلالات اعتیاد (مانند اعتیاد به کار با کامپیوتر، اعتیاد به بازی، الکل و مواد مخدر) همراه است. در اغلب افرادی که دچار وابستگی به والدین در بزرگسالی هستند، بینظمی در ریتم شبانه روزی، به طور مثال بیدار ماندن در شب و خوابیدن روزانه نیز دیده میشود. همچنین گاهی این افراد سطح توقع بالایی از شغل و درآمد خود دارند و دچار نوعی کمالطلبی هستند که به تداوم وابستگی به والدین در بزرگسالی کمک میکند.
وابستگی به والدین در بزرگسالی اغلب باعث تمایل به اجتناب از دیگران میشود و این افراد معمولا سرد به نظر میرسند. افرادی که دارای این سبک دلبستگی هستند، کمتر عاشق میشوند و به نظر نمیرسد که به خوشبختی پس از عشق یا ازدواج اعتماد و اعتقاد چندانی داشته باشند. آنها از صمیمیت میترسند و تمایل کمتری به تداوم روابط خود دارند. گاهی این افراد به صورت آگاهانه از عشق و تا حد زیادی از صمیمیت میترسند زیرا معتقدند که در چنین روابطی کنترل میشوند چون در دوران کودکی توسط مراقبان اولیه، در صمیمیترین روابط خود، به شدت کنترل شدهاند و نمیخواهند دوباره چنین شرایطی را تجربه کنند. از طرفی یکی از نشانههای چنین رویکردی در روابط، میتواند جذب شدن به افراد عاشقپیشه باشد. چون در این نوع رابطه، فرد کنترل میکند به جای اینکه کنترل شود.
روابط صمیمی برای افراد وابسته، گیجکننده و نگرانکننده هستند، احساس عشق و نفرت نسبت به شریک زندگی به صورت افراطی تغییر میکنند، ممکن است نسبت به شریک خود بیاحساس، کنترلگر و شدیدا بیاعتماد باشند. فرد به دلیل تجارب گذشته خود، میتواند به همان اندازه که نسبت به دیگران سختگیر است به خودش سخت بگیرد. الگوهای رفتاری ضد اجتماعی یا منفی، پرخاشگری یا خشونت، فرار از مسئولیت و عدم اتمام کارها نیز در این افراد دیده میشود. اگرچه افراد وابسته مشتاق امنیت و رابطه معنادار و صمیمی هستند، احساس میکنند که ارزش عشق را ندارند و از صدمه دیدن دوباره وحشت دارند چون دوران کودکی آنها در اثر سوء استفاده، غفلت یا تروما شکل گرفته است.
علل وابستگی به والدین در بزرگسالی چیست؟
دلایل مختلفی برای ایجاد تداوم وابستگی به والدین در بزرگسالی وجود دارند که برخی از آنها میتوانند حتی جنبههای ارثی داشته باشند. برخی از والدین با توجه بیش از اندازه به فرزند خود، به او اجازه کسب تجربه و استقلال نمیدهند یا با ایجاد کوچکترین مشکل و ناراحتی فرزندان بسیار مشوش و برآشفته میشوند. این رفتارها در کودکی و سنین رشد میتوانند به انواع اختلالاتی ختم شوند که زمینهساز وابستگی به والدین در بزرگسالی هستند. اگر پدر و مادری خود به اختلال وابستگی و دلبستگی ناسالم مبتلا باشند یا وابستگی بالایی به فرزندان داشته باشند، احتمال اینکه فرزند آنها نیز با چنین مشکلی مواجه شود بیشتر خواهد بود. والدینی که فرزندان را به سمت وابستگی سوق میدهند، معمولاً آنقدر نابالغ هستند که نمیتوانند با بزرگسالان دیگر صمیمی شوند اما میتوانند به فرزندان خود نزدیک شوند چون کودکان آسیبپذیر هستند و آنها را رها نمیکنند.
حتی برخی از پدر یا مادران رابطه با فرزند خود را مهمتر از رابطه با همسرشان میدانند. تجربیات هیجانی دوران کودکی در رشد عاطفی اهمیت فراوانی دارند. والدین شخصیتهای اصلی در شکلگیری الگوهای دلبستگی هستند و نقش مهمی در تجربه ما از جهان ایفا میکنند زیرا از بدو تولد پایه و اساس جهان ما را شکل میدهند. بنابراین تجربیات دوران کودکی تعیین خواهند که در بزرگسالی دنیا را مکانی امن برای کشف و ریسک عاطفی میدانیم؟ آیا فکر میکنیم همه مردم میخواهند به ما آسیب برسانند و بنابراین قابل اعتماد نیستند؟ آیا میتوانیم به افراد مهم زندگی خود تکیه کنیم تا در مواقع نیازهای عاطفی از ما حمایت کنند؟
ترومای پیچیده که به قرار گرفتن طولانی مدت در معرض یک رویداد استرسزا اشاره دارد، یکی از علل بروز وابستگی به والدین در بزرگسالی است. به طور مثال کودکانی که تحت سوءاستفاده جسمی و روحی قرار گرفتهاند، بدون وجود شبکه امنیتی سالم و دلبستگی ایمن بزرگ میشوند و با احتمال بالایی به بزرگسالانی تبدیل میشوند که عزت نفس پایینی دارند، با چالشهایی در زمینه تنظیم هیجانات و نیازهای عاطفی دست و پنجه نرم میکنند و میزان ابتلا به افسردگی و اضطراب در آنها بالا است. همه این موارد مانع از استقلال روانی فرد در بزرگسالی خواهند شد، حتی زمانی که والدین آسیبزا بودهاند، چون تنها تجربه فرد از دنیای اطراف خود این الگوی مخرب رفتاری بوده است، جدا شدن از والدین و تجربه روابط سالم به نظر ترسناک میرسند.
ممکن است این سوال ایجاد شود که آیا واقعا فرد قادر به استقلال و روبرو شدن با مسائل زندگی نیست؟ یا تا زمانی که والدین نیاز او را برطرف میکنند و فرد نیاز به روبرو شدن با مسائل ندارد، وابسته باقی میماند؟ شکی نیست که بزرگسال وابسته، احساس میکند که چالشهای زندگی بیشتر از توانایی او هستند اما وقتی والدین همه این نیازها را تامین میکنند، بزرگسالان نیز هیچ نیازی برای مقابله با مشکلات خود و تحمل دوری از والدین را ندارند و بنابراین احتمال اینکه بزرگسال با زندگی واقعی کنار بیاید کاهش مییابد.
چگونه وابستگی خود را به خانواده کم کنیم؟
با توجه به عللی که برای وابستگی به والدین در بزرگسالی گفته شد، درمان این مشکل نیز به خواست و تلاش فرد وابسته و والدین بستگی دارد. والدین به حمایت اجتماعی و کمک گرفتن از مشاور نیاز دارند. حمایت اجتماعی ضروری است زیرا مخفی نگه داشتن این مسئله باعث میشود والدین در برابر خواستههای فرزند بزرگسال خود، کم بیاورند و به دلیل دلسوزی که نسبت به فرزندشان دارند به خواستههایش تن دهند. مقاومت بدون خشونت نام یکی از روشهایی است که براساس نظریات گاندی و مارتین لوترکینگ، پروتکل کاملی درباره راهنمایی والدین در نحوه برخورد با رفتارهای مخرب، بهرهکشی عاطفی، برخورد خشونتآمیز و وابسته فرزندان، به والدین ارائه میدهد و به والدین کمک میکند تا به شیوهای سالم، سازنده، با اقتدار مثبت و مقاومت در برابر الگوهای منفی، در کنار فرزندان حضور داشته باشند.
اگرچه تغییر سبک دلبستگی در بزرگسالی آسان نیست، اما با کمک یک روانشناس متبحر و تلاش آگاهانه، میتوان احساس امنیت ناسالم خود را کم و بیش تغییر داد و قادر به شکلدهی حلقه ارتباطی سالم با دیگران و ایجاد دلبستگی سالم شد. از آنجایی که این مشکل ریشه در کودکی دارد و به دلیل تداوم وابستگی در بزرگسالی، فرد قادر به جدا شدن از والدین نیست، دریافت کمک حرفهای بسیار کمککنندهتر است اما اگر به درمان مناسب دسترسی ندارید، تمرینات و کارهای زیادی میتوانید برای ایجاد سبک دلبستگی ایمن و در نتیجه کاهش سطح وابستگی به والدین انجام دهید. برای شروع، هرچه میتوانید در مورد سبک دلبستگی ناامن بیاموزید. هرچه اطلاعات بیشتری داشته باشید، بهتر میتوانید نگرشها و رفتارهای ناشی از وابستگی را در خود تشخیص داده و تصحیح کنید. نکات زیر نیز میتوانند به اصلاح وابستگی به خانواده کمک کنند:
یکی از مهمترین نکات نظریه دلبستگی این است که روابط بزرگسالان، درست مانند اولین رابطه با مراقب اصلی، بستگی به موفقیت آنها در ارتباطات غیر کلامی دارد. وقتی با دیگران ارتباط برقرار میکنید، از طریق حرکات بدن، وضعیت فیزیکی، میزان تماس چشمی و موارد مشابه، سیگنالهایی میفرستید. این نشانههای غیر کلامی پیامهای قوی در مورد آنچه واقعاً احساس میکنید ارسال میکنند. افزایش قدرت تفسیر و ارتباط غیرکلامی میتواند به بهبود و تعمیق روابط کمک کند. با حضور در لحظه، مدیریت استرس و توسعه آگاهی از احساسات خود، این مهارتها را بهبود ببخشید.
هوش هیجانی (ضریب عاطفی یا EQ) توانایی درک، استفاده و مدیریت احساسات خود به شیوههای مثبت برای همدردی و همدلی، برقراری ارتباط موثر و برخورد سالمتر با تعارضات است. علاوه بر کمک به بهبود ارتباطات غیرکلامی، هوش هیجانی میتواند به تقویت یک رابطه عاشقانه کمک کند. با درک احساسات خود و نحوه کنترل آنها، بهتر قادر خواهید بود نیازها و احساساتتان را برای همسر خود بیان کنید، همچنین درک کنید که او واقعاً چه احساسی دارد.
برقراری رابطه با شخص دیگری که دارای سبک دلبستگی ناایمن است، در بهترین حالت، گیجکننده و در بدترین حالت دردناک و آسیبزا خوهد بود. اگرچه میتوانید با یکدیگر به عنوان یک زن و شوهر از طریق تشابه در احساس ناامنی خود کنار بیایید، اما بهتر است برای ازدواج به دنبال شریکی با سبک دلبستگی ایمن باشید تا شما را از الگوهای منفی دور کند. یک رابطه حمایتی قوی میتواند نقش مهمی در ایجاد احساس امنیت داشته باشد. تحقیقات نشان میدهند که ۵۰ تا ۶۰ درصد از افراد دارای سبک دلبستگی ایمن هستند، بنابراین شانس خوبی برای یافتن یک همسر مناسب وجود دارد که به شما کمک کند بر ناامنیهای خود غلبه کنید. همچنین دوستی با این افراد نیز میتواند به شما در تشخیص و اتخاذ الگوهای جدید رفتاری کمک کند.
یکی از بزرگترین عوامل وابستگی به خانواده در بزرگسالی حمایت مالی مداوم والدین از فرزند و مشکل کودک در مدیریت مهارتهای اساسی زندگی مستقل بزرگسالی است. گام بزرگی که باید در راه استقلال برداشته شود، بر عهده گرفتن مسئولیت مهارتهای اساسی زندگی است. کم کم غذا درست کردن، انجام کارهای شخصی مانند تمیز کردن اتاق، انجام کارهای مالی و رسیدگی به امور عمومی منزل را تمرین کنید. این مراحل اساسی، بخشی از زندگی مستقل هستند و هرچه بیشتر تمرین کنید، راحتتر و سریعتر میتوانید از وابستگی به والیدن کم کنید. گام بعدی این است که بیاموزید چگونه با صرفه جویی زندگی کنید و روی هزینههای خود کنترل داشته باشید. صرفهجویی به معنای محروم کردن نیست، بلکه به این معنا است که چگونه از هر ریال خرج شده، بیشترین ارزش را به دست آورید. تاکتیکهای صرفهجویی را امتحان کنید، ببینید کدام یک از آنها برای شما مناسب هستند و با تکرار، آنها را به عادتهای مادامالعمر تبدیل کنید. در شرایطی که مدتهای زیادی یک بزرگسال وابسته بودهاید، یافتن شغل مناسب و استقلال مالی ممکن است برایتان دشوار باشد، اما این استقلال تا حد زیادی به افزایش عزت نفس و کاهش اضطراب ناشی از جدا شدن از والدین کمک میکند.
وقتی به سمت استقلال حرکت میکنید، ذینفعان دیگر این فرایند یعنی والدین را به یاد داشته باشید. باید صریحاً با آنها صحبت کرده و آنها را در تمام مراحل، درگیر روند بهبود خود کنید. صادق باشید و علیرغم واکنشهای احتمالی، بگویید میخواهید مستقل شوید و از آنها در مورد اهداف و برنامههای خود ایده بگیرید. تقریباً همیشه والدین از شما میخواهند که استقلال پیدا کنید و می خواهند به شما در رسیدن به آن کمک کنند، و وابستگی فقط به این دلیل ایجاد شده که آنها میخواستند شما را از برخی ناملایمات زندگی محافظت کنند. احتمالاً در طول این فرایند تعریف و تمجیده یا انتقادات بیشتری نیز خواهید شنید. والدین شما ممکن است برنامههای شما را دوست نداشته باشند و پیشنهاداتی را ارائه دهند. انتقادات آنها را جدی بگیرید و توجه کنید که چگونه این انتقاد را میتوانید به نتیجهای معنیدار و مثبت تبدیل کنید..
از راهنماییهای والدینتان استفاده کنید اما اجازه ندهید که آنها برای شما تصمیم بگیرند، به خصوص اگر فکر میکنید راهکار آنها اشتباه است. اگر نمیتوانند منطقی توضیح دهند که چرا میخواهند شما کارها را به روشی خاص انجام دهید، این نشانه آن است که باید به استدلال خود اعتماد کنید. هدف شما در اینجا استقلال است.
همانطور که گفته شد، تجربه تروما در نوزادی یا کودکی روند دلبستگی را مختل کرده و یکی از دلایل ایجاد وابستگی به خانواده در بزرگسالی است. حتی اگر این آسیبها سالها پیش رخ داده باشند، بهترین روش برای شناخت و کنترل و درمان آنها، تعادل احساسی، یادگیری اعتماد و برقراری ارتباط مجدد در روابط و کمک گرفتن از روانشناسان متبحر است.
بچم خیلی بهم میچسبه چیکار کنم؟
/در روانشناسی کودک /توسط سرای مشاورجدایی بخشی طبیعی از رشد کودک شما است. زمانی که کودک از مادر خود جدا میشود، مضطرب میشود و این شروع چسبیدن کودک به مادر است. اضطراب جدایی معمولاً قبل از یک سالگی کودک شروع میشود و میتواند تا چهار سالگی ادامه یابد. شدت اضطراب جدایی و وابستگی زیاد بچه به مادر از کودکی به کودک دیگر بسیار متفاوت است. گاهی اوقات چسبیدن بچه به مادر به این دلیل نیست که کودکان واقعاً از رها شدن توسط والدین میترسند، بلکه به دلیل وابستگی زیاد کودک به مادر و تمایل شدید به ماندن با والدینش است. کودکان از نظر اجتماعی و بیولوژیکی برای ایجاد وابستگی قوی با والدین خود برنامهریزی شدهاند. والدین معمولاً پایگاهی امن و محبتآمیز هستند که کودکان از آنجا میتوانند جهان را کشف کنند و استقلال خود را توسعه دهند.
وابستگی زیاد کودک به مادر ممکن است در زمانهای خاصی از رشد تشدید شود، مانند شروع پیشدبستانی، مهدکودک یا دبستان. چسبیدن کودک به مادر با بزرگتر شدن کودکان معمولاً کمتر میشود، اما همچنان میتواند برای کودکان دبستانی وجود داشته باشد. در این مقاله در خصوص علل چسبندگی کودک به مادر و روشهای تعدیل آن صحبت شده است.
آیا چسبیدن کودک به مادر نگران کننده است؟
هنگام قضاوت در مورد اینکه آیا چسبیدن کودک به مادر نگرانکننده است، باید چند عامل را در نظر گرفت:
علل چسبندگی بچه به مادر
وابستگی زیاد کودک به مادر ممکن است تحت تأثیر موارد زیر باشد:
هنگامی که کودکان به مادر خود میچسبند، احساسات خود را به اشتراک میگذارند. مقاومت در برابر چسبیدن کودک به مادر معمولاً کمکی نمیکند، زیرا احساسات کودکان در صورت نادیده گرفتن یا کم اهمیت جلوهدادن آنها از بین نمیرود. در عوض، مهم است که احساسات کودکان را به رسمیت بشناسیم. والدین ممکن است نگران باشند که صحبت در مورد احساسات فرزندشان باعث بدتر شدن وضعیت کودک شود، اما به ندرت اینطور است. صحبتکردن در مورد احساسات معمولاً به کودکان کمک میکند تا آنها را رها کنند و احساسات خود را تنظیم کنند.
چگونه میتوانم اضطراب جدایی کودک را کنترل کنم؟
اضطراب جدایی یک واکنش سالم به جدایی است و یک مرحله طبیعی از رشد است. این نشانهای است که آگاهی فرزند شما از جهان در حال تکامل است و او میداند که به مادر خود وابسته است؛ بنابراین جدایی باعث میشود کودک احساس ناامنی کند. خبر خوب این است که در صورت وابستگی زیاد کودک به مادر با روشهای زیر میتوان آن را بهبود بخشید.
جداسازی را به تدریج ایجاد کنید
برای کم کردن وابستگی زیاد کودک به مادر میتوانید در ابتدا برای مدت کوتاهی کودک را با یکی از افراد خانواده تنها بگذارید. به تدریج دورههای طولانیتری ایجاد کنید تا بتوانید مشکل چسبیدن کودک به مادر را به مرور حل کنید. فرزند شما در نهایت متوجه خواهد شد که شما همیشه بعد از رفتن برمیگردید و این باعث میشود که او احساس آرامش کند.
اگر به اندازه کافی بزرگ هستند، برای بعد برنامهریزی کنید
میتوانید با کودک در مورد کارهایی که بعداً انجام خواهید داد صحبت کنید. به طور مثال در مورد صرف شام با هم و یا درباره بازی که بعد از اتمام مهد کودک با او انجام خواهید داد، صحبت کنید. با این کار شما این پیام را به کودک میدهید که باز خواهید گشت. همچنین مهم است که به وعدههای خود عمل کنید تا اعتماد به نفس فرزندتان را تقویت کنید.
چیزی آشنا با آنها بگذارید
اسباببازی کوچکی که کودک دوست دارد یا چیزی که به کودک شما آرامش میدهد را با کودک همراه کنید. این کار باعث میشود کودک در نبود شما احساس آرامش و امنیت بیشتری داشته باشد.
احساسات خود را پنهان کنید
رهاکردن کودک برای اولین بار در مهدکودک ممکن است باعث شود که بخواهید گریه کنید. اما میبایست لبخند بزنید، دست تکان دهید و سپس کودک را ترک کنید. گریه کردن شما احساس ناامنی را در کودک تشدید میکند و موجب ترس از ترک مادر و چسبیدن کودک به مادر میشود.
یک الگوی منظم خداحافظی را انجام دهید
هنگام جدایی از یک الگوی منظم پیروی کنید، کودک به این قاعده عادت میکند و پذیرش موقعیت مشابه برایش آسانتر خواهد شد. به طور مثال همیشه موقع خداحافظی با یک بوسه به کودک بگویید که برمیگردید. هر روز به هر یک از این برنامههای خروج پایبند باشید. این الگو میتواند به کودک بفهماند که شما برای مدتی از او دور خواهید بود و بهزودی برمیگردید.
صبوری کنید
ما به شما قول میدهیم که کودک شما برای همیشه وابسته نخواهد بود. یک روز، شما با خوشحالی او را در مهد کودک قرار داده و به سر کار خواهید رفت؛ بنابراین مشکل وابستگی زیاد کودک به مادر با صبر و شکیبایی والدین قابل حل میباشد.
دوست پسرم باهام ازدواج نمیکنه
/در روانشناسی روابط /توسط سرای مشاورگاهی اوقات دختران از ابتدای رابطه یا بعد از گذشت مدت زمان طولانی از رابطه به این فکر میافتند که قصد پسری که دوستش دارند از رابطه با آنها چیست؟ آیا قصد او جدی است و رابطه ممکن است به ازدواج ختم شود؟ این افکار به خصوص با توجه به محدودیتهای جامعه برای دختران و فرهنگ خانوادهها میتواند تا حدودی طبیعی باشد. گاهی اوقات این افراد در خصوص فهمیدن قصد پسر از رابطه و راههای جذب مردان به ازدواج مطالعه میکنند تا بتوانند رابطه خود را به ازدواج برسانند. مقالات بسیاری وجود دارد با این محتوا که «وقتی پسری دختری را برای ازدواج بخواهد» که ممکن است بعضی از آنها صحت علمی نداشته باشند.
باید در نظر داشته باشید که شخصیت افراد متفاوت است. بعضیها دوست دارند که رابطه خود را به آرامی پیش ببرند و بعضیها میخواهند سریعتر ازدواج کنند و این موضوع میتواند ارتباطی به احساس دوست داشتن بین شما نداشته باشد. در این مقاله به شما کمک میکنیم که در صورت تعارض با پارتنرتان در مورد ازدواج چگونه به روش بهتری این موضوع را حل و فصل کنید.
از خودتان بپرسید که چرا میخواهید ازدواج کنید؟
شاید به نظر برسد که نیاز شما به ازدواج از یک حس درونی نشأت میگیرد اما بهتر است کمی دقیقتر شوید تا بفهمید واقعاً به چه علت میخواهید ازدواج کنید. آیا به دنبال امنیت، جایگاه و اهمیت بیشتری در رابطه خود هستید؟ اگر شما همین حالا هم در یک رابطه دوستی جدی و متعهدانه هستید، شاید نیاز شما به ازدواج با دوست پسر به دلیل تحمیل فرهنگی باشد. اگر شما در یک رابطه ناپایدار هستید، ممکن است برای حل مشکلاتتان یا به خواسته والدینتان بخواهید ازدواج کنید. شناخت دلایلتان برای ازدواج میتواند به شما کمک کند که بفهمید خواسته شما چقدر درست است؟ اگر به خاطر تحمیل خانواده یا اجتماع ازدواج با دوست پسر را انتخاب کردهاید شاید بهتر است کمی بیشتر در این خصوص تأمل کنید زیرا این موضوع نشان دهنده نداشتن استقلال فردی است که میتواند مشکلات و تعارضاتی در زندگی مشترک آینده شما ایجاد کند.
فهمیدن قصد پسر از رابطه و ایجاد تعادل بین خواستهها
در یک رابطه سالم هیچکدام از طرفین نباید احساس کنند که مجبورند به خاطر دیگری از نیازهایشان بگذرند. شما باید بررسی کنید که چه کارهایی حاضرید بدون اجبار برای طرف مقابل خود انجام دهید. ممکن است دوست پسر شما ازدواج اولویتش نباشد ولی با شما در یک رابطه جدی و متعهدانه باشد. در این صورت ممکن است با خواست شما برای ازدواج، برای این کار اقدام نماید. اما اگر طرف مقابل شما موضعگیری شدیدی نسبت به ازدواج دارد شاید بهتر باشد که خودتان تکلیفتان را مشخص کنید. اگر نیاز به ازدواجتان از دلایل اشتباه نشأت نگرفته و این کار اولویت بالایی برای شما دارد، میتوانید در صورت لزوم از رابطه خود خارج شوید. لازم است که شما در این خصوص به صورت جدی و شفاف گفت و گو کنید. برای گفت و گوی سازنده بهتر است که از حالت دفاعی خارج شوید و با صبر و حوصله و بدون قضاوت با او برخورد کنید تا شریک عاطفی شما بتواند در فضای امن ایجاد شده احساسات واقعیاش را در مورد ازدواج با شما در میان بگذارد.
در نهایت به خواست شریک عاطفی خود احترام بگذارید. شاید فکر کنید که کاش طور دیگری فکر میکرد اما مطمئن باشید که هر کس صلاح خودش را بهتر میداند. اگر متوجه شدید که او علاقهای به گفتن «بله» ندارد، دیگر برای ازدواج با او اصرار نورزید و به دنبال راههای جذب مردان به ازدواج نباشید چرا که ازدواج پایان خوش یک رابطه نیست و شروع یک مسیر پر فراز و نشیب است که اگر از ابتدا با دودلی وارد آن شوید ممکن است عاقبت خوشی برای خودتان رقم نزنید.
ترس مردان از ازدواج
در بسیاری از موارد ترسهای ما زمینهساز یکسری از تصمیمات میشوند. درک این ترسها و صحبت در خصوص آنها به شما کمک میکند که تجربه جدیدی از یکی شدن داشته باشید. به طور مثال بعضی از افراد به دلیل ترس از آسیب دیدن علاقهای به تعهد در رابطه ندارند شاید این موضوع به این دلیل باشد که در گذشته از اعتماد به دیگری ضربه دیدهاند. گاهی اوقات نیز ترس مردان از ازدواج به دلیل تعهدات مالی، گرانی و تورم در جامعه و انتظارات اطرافیان نشأت میگیرد. صحبت کردن در مورد این مسائل به شما کمک میکند که تعارض خود را در خصوص ازدواج بهتر حل و فصل کنید.
چه زمانی رابطه را تمام کنیم؟
اگر نمیتوانید به نظر مشترکی در خصوص ازدواج برسید و همچنان این موضوع که «دوست پسرم باهام ازدواج نمیکنه» شما را آزار میدهد، شاید لازم باشد که برای رفتن تصمیمگیری کنید. شما در این موقعیت ممکن است احساسات مختلفی اعم از ناراحتی، عصبانیت و ترس از تنهایی را تجربه کنید یا حتی تصور کنید که وقت خود را تلف کردهاید. اما همانطور که قبلاً گفته شد اگر برای رسیدن به تفاهم در خصوص ازدواج نیاز به از خود گذشتنهای بزرگی باشد، نشانه مثبتی در نظر گرفته نمیشود. حتی اگر این رابطه به ازدواج ختم شود، عدم تفاهم جای دیگری خودش را بروز میدهد یا شخصی که از خود گذشتگی کرده ممکن است برایش توقع زیادی ایجاد شود.
ممکن است برای پارتنر شما راحت نباشد که در خصوص عدم تمایلش به ازدواج با شما صحبت کند. در نهایت اگر شما برای درک کردن طرف مقابل نیاز به اطلاعات بیشتری دارید و او این اطلاعات را در اختیار شما قرار نمیدهد، شاید دیگر نتوان رابطه را پیش برد. اما توصیه میکنیم که قبل از تمام کردن رابطه همهی راهها را برای گفت و گو امتحان کنید تا بعد از جدایی فکر نکنید که کاش آن روش یا آن حرف را امتحان میکردم.
یکی از روشهایی که پیشنهاد میدهیم امتحان کنید، صحبت با مشاور است. مشاور با علم و تجربهای که دارد میتواند به عنوان شخص سوم اطلاعات بیشتری در خصوص رابطه شما در اختیارتان قرار دهد. صحبت با مشاور میتواند به شما کمک کند که به درک بهتری از نیازها و خواستههایتان برسید. شاید متوجه شوید که دلایل درستی برای ازدواج ندارید. در جلسات مشاوره شما همچنین میتوانید با ابعاد دیگری از پارتنر خود آشنا شوید که برای پردازش این اطلاعات جدید نیاز به زمان بیشتری داشته و شاید خود شما از ازدواج با دوست پسرتان عقب نشینی کنید.
وابستگی به والدین در بزرگسالی
/در روانشناسی خانواده /توسط سرای مشاوردر شرایط اقتصادی امروز، استقلال برای بسیاری از جوانان یک مقوله پیچیده است. مشکل در اشتغال و هزینههای بالای زندگی به معنای وابستگی طولانیتر فرزندان بزرگسال به خانواده هستند که از نظر برخی میتواند یک تجربه خوشایند و مثبت باشد اما در شرایطی نیز باعث بروز مشکلات و چالشهایی خواهد شد. وابستگی به والدین در بزرگسالی پدیدهای است که در آن بزرگسالان به صورتی اغراقآمیز به والدین خود وابسته میمانند که مانع رشد و عملکرد طبیعی آنها میشود. وابستگی ناسالم در بزرگسالی، باعث ایجاد مشکل و پویایی منفی بین فرزندان و والدین میشود. در ادامه به نشانهها و روشهای درمان این نوع از اختلال وابستگی به والدین پرداختهایم.
وابستگی به والدین در بزرگسالی چه نشانه هایی دارد؟
وابستگی به والدین در بزرگسالی اغلب با اضطراب اجتماعی یا عملکردی، افسردگی، وسواس اجباری یا انواع اختلالات اعتیاد (مانند اعتیاد به کار با کامپیوتر، اعتیاد به بازی، الکل و مواد مخدر) همراه است. در اغلب افرادی که دچار وابستگی به والدین در بزرگسالی هستند، بینظمی در ریتم شبانه روزی، به طور مثال بیدار ماندن در شب و خوابیدن روزانه نیز دیده میشود. همچنین گاهی این افراد سطح توقع بالایی از شغل و درآمد خود دارند و دچار نوعی کمالطلبی هستند که به تداوم وابستگی به والدین در بزرگسالی کمک میکند.
وابستگی به والدین در بزرگسالی اغلب باعث تمایل به اجتناب از دیگران میشود و این افراد معمولا سرد به نظر میرسند. افرادی که دارای این سبک دلبستگی هستند، کمتر عاشق میشوند و به نظر نمیرسد که به خوشبختی پس از عشق یا ازدواج اعتماد و اعتقاد چندانی داشته باشند. آنها از صمیمیت میترسند و تمایل کمتری به تداوم روابط خود دارند. گاهی این افراد به صورت آگاهانه از عشق و تا حد زیادی از صمیمیت میترسند زیرا معتقدند که در چنین روابطی کنترل میشوند چون در دوران کودکی توسط مراقبان اولیه، در صمیمیترین روابط خود، به شدت کنترل شدهاند و نمیخواهند دوباره چنین شرایطی را تجربه کنند. از طرفی یکی از نشانههای چنین رویکردی در روابط، میتواند جذب شدن به افراد عاشقپیشه باشد. چون در این نوع رابطه، فرد کنترل میکند به جای اینکه کنترل شود.
روابط صمیمی برای افراد وابسته، گیجکننده و نگرانکننده هستند، احساس عشق و نفرت نسبت به شریک زندگی به صورت افراطی تغییر میکنند، ممکن است نسبت به شریک خود بیاحساس، کنترلگر و شدیدا بیاعتماد باشند. فرد به دلیل تجارب گذشته خود، میتواند به همان اندازه که نسبت به دیگران سختگیر است به خودش سخت بگیرد. الگوهای رفتاری ضد اجتماعی یا منفی، پرخاشگری یا خشونت، فرار از مسئولیت و عدم اتمام کارها نیز در این افراد دیده میشود. اگرچه افراد وابسته مشتاق امنیت و رابطه معنادار و صمیمی هستند، احساس میکنند که ارزش عشق را ندارند و از صدمه دیدن دوباره وحشت دارند چون دوران کودکی آنها در اثر سوء استفاده، غفلت یا تروما شکل گرفته است.
علل وابستگی به والدین در بزرگسالی چیست؟
دلایل مختلفی برای ایجاد تداوم وابستگی به والدین در بزرگسالی وجود دارند که برخی از آنها میتوانند حتی جنبههای ارثی داشته باشند. برخی از والدین با توجه بیش از اندازه به فرزند خود، به او اجازه کسب تجربه و استقلال نمیدهند یا با ایجاد کوچکترین مشکل و ناراحتی فرزندان بسیار مشوش و برآشفته میشوند. این رفتارها در کودکی و سنین رشد میتوانند به انواع اختلالاتی ختم شوند که زمینهساز وابستگی به والدین در بزرگسالی هستند. اگر پدر و مادری خود به اختلال وابستگی و دلبستگی ناسالم مبتلا باشند یا وابستگی بالایی به فرزندان داشته باشند، احتمال اینکه فرزند آنها نیز با چنین مشکلی مواجه شود بیشتر خواهد بود. والدینی که فرزندان را به سمت وابستگی سوق میدهند، معمولاً آنقدر نابالغ هستند که نمیتوانند با بزرگسالان دیگر صمیمی شوند اما میتوانند به فرزندان خود نزدیک شوند چون کودکان آسیبپذیر هستند و آنها را رها نمیکنند.
حتی برخی از پدر یا مادران رابطه با فرزند خود را مهمتر از رابطه با همسرشان میدانند. تجربیات هیجانی دوران کودکی در رشد عاطفی اهمیت فراوانی دارند. والدین شخصیتهای اصلی در شکلگیری الگوهای دلبستگی هستند و نقش مهمی در تجربه ما از جهان ایفا میکنند زیرا از بدو تولد پایه و اساس جهان ما را شکل میدهند. بنابراین تجربیات دوران کودکی تعیین خواهند که در بزرگسالی دنیا را مکانی امن برای کشف و ریسک عاطفی میدانیم؟ آیا فکر میکنیم همه مردم میخواهند به ما آسیب برسانند و بنابراین قابل اعتماد نیستند؟ آیا میتوانیم به افراد مهم زندگی خود تکیه کنیم تا در مواقع نیازهای عاطفی از ما حمایت کنند؟
ترومای پیچیده که به قرار گرفتن طولانی مدت در معرض یک رویداد استرسزا اشاره دارد، یکی از علل بروز وابستگی به والدین در بزرگسالی است. به طور مثال کودکانی که تحت سوءاستفاده جسمی و روحی قرار گرفتهاند، بدون وجود شبکه امنیتی سالم و دلبستگی ایمن بزرگ میشوند و با احتمال بالایی به بزرگسالانی تبدیل میشوند که عزت نفس پایینی دارند، با چالشهایی در زمینه تنظیم هیجانات و نیازهای عاطفی دست و پنجه نرم میکنند و میزان ابتلا به افسردگی و اضطراب در آنها بالا است. همه این موارد مانع از استقلال روانی فرد در بزرگسالی خواهند شد، حتی زمانی که والدین آسیبزا بودهاند، چون تنها تجربه فرد از دنیای اطراف خود این الگوی مخرب رفتاری بوده است، جدا شدن از والدین و تجربه روابط سالم به نظر ترسناک میرسند.
ممکن است این سوال ایجاد شود که آیا واقعا فرد قادر به استقلال و روبرو شدن با مسائل زندگی نیست؟ یا تا زمانی که والدین نیاز او را برطرف میکنند و فرد نیاز به روبرو شدن با مسائل ندارد، وابسته باقی میماند؟ شکی نیست که بزرگسال وابسته، احساس میکند که چالشهای زندگی بیشتر از توانایی او هستند اما وقتی والدین همه این نیازها را تامین میکنند، بزرگسالان نیز هیچ نیازی برای مقابله با مشکلات خود و تحمل دوری از والدین را ندارند و بنابراین احتمال اینکه بزرگسال با زندگی واقعی کنار بیاید کاهش مییابد.
چگونه وابستگی خود را به خانواده کم کنیم؟
با توجه به عللی که برای وابستگی به والدین در بزرگسالی گفته شد، درمان این مشکل نیز به خواست و تلاش فرد وابسته و والدین بستگی دارد. والدین به حمایت اجتماعی و کمک گرفتن از مشاور نیاز دارند. حمایت اجتماعی ضروری است زیرا مخفی نگه داشتن این مسئله باعث میشود والدین در برابر خواستههای فرزند بزرگسال خود، کم بیاورند و به دلیل دلسوزی که نسبت به فرزندشان دارند به خواستههایش تن دهند. مقاومت بدون خشونت نام یکی از روشهایی است که براساس نظریات گاندی و مارتین لوترکینگ، پروتکل کاملی درباره راهنمایی والدین در نحوه برخورد با رفتارهای مخرب، بهرهکشی عاطفی، برخورد خشونتآمیز و وابسته فرزندان، به والدین ارائه میدهد و به والدین کمک میکند تا به شیوهای سالم، سازنده، با اقتدار مثبت و مقاومت در برابر الگوهای منفی، در کنار فرزندان حضور داشته باشند.
اگرچه تغییر سبک دلبستگی در بزرگسالی آسان نیست، اما با کمک یک روانشناس متبحر و تلاش آگاهانه، میتوان احساس امنیت ناسالم خود را کم و بیش تغییر داد و قادر به شکلدهی حلقه ارتباطی سالم با دیگران و ایجاد دلبستگی سالم شد. از آنجایی که این مشکل ریشه در کودکی دارد و به دلیل تداوم وابستگی در بزرگسالی، فرد قادر به جدا شدن از والدین نیست، دریافت کمک حرفهای بسیار کمککنندهتر است اما اگر به درمان مناسب دسترسی ندارید، تمرینات و کارهای زیادی میتوانید برای ایجاد سبک دلبستگی ایمن و در نتیجه کاهش سطح وابستگی به والدین انجام دهید. برای شروع، هرچه میتوانید در مورد سبک دلبستگی ناامن بیاموزید. هرچه اطلاعات بیشتری داشته باشید، بهتر میتوانید نگرشها و رفتارهای ناشی از وابستگی را در خود تشخیص داده و تصحیح کنید. نکات زیر نیز میتوانند به اصلاح وابستگی به خانواده کمک کنند:
یکی از مهمترین نکات نظریه دلبستگی این است که روابط بزرگسالان، درست مانند اولین رابطه با مراقب اصلی، بستگی به موفقیت آنها در ارتباطات غیر کلامی دارد. وقتی با دیگران ارتباط برقرار میکنید، از طریق حرکات بدن، وضعیت فیزیکی، میزان تماس چشمی و موارد مشابه، سیگنالهایی میفرستید. این نشانههای غیر کلامی پیامهای قوی در مورد آنچه واقعاً احساس میکنید ارسال میکنند. افزایش قدرت تفسیر و ارتباط غیرکلامی میتواند به بهبود و تعمیق روابط کمک کند. با حضور در لحظه، مدیریت استرس و توسعه آگاهی از احساسات خود، این مهارتها را بهبود ببخشید.
هوش هیجانی (ضریب عاطفی یا EQ) توانایی درک، استفاده و مدیریت احساسات خود به شیوههای مثبت برای همدردی و همدلی، برقراری ارتباط موثر و برخورد سالمتر با تعارضات است. علاوه بر کمک به بهبود ارتباطات غیرکلامی، هوش هیجانی میتواند به تقویت یک رابطه عاشقانه کمک کند. با درک احساسات خود و نحوه کنترل آنها، بهتر قادر خواهید بود نیازها و احساساتتان را برای همسر خود بیان کنید، همچنین درک کنید که او واقعاً چه احساسی دارد.
برقراری رابطه با شخص دیگری که دارای سبک دلبستگی ناایمن است، در بهترین حالت، گیجکننده و در بدترین حالت دردناک و آسیبزا خوهد بود. اگرچه میتوانید با یکدیگر به عنوان یک زن و شوهر از طریق تشابه در احساس ناامنی خود کنار بیایید، اما بهتر است برای ازدواج به دنبال شریکی با سبک دلبستگی ایمن باشید تا شما را از الگوهای منفی دور کند. یک رابطه حمایتی قوی میتواند نقش مهمی در ایجاد احساس امنیت داشته باشد. تحقیقات نشان میدهند که ۵۰ تا ۶۰ درصد از افراد دارای سبک دلبستگی ایمن هستند، بنابراین شانس خوبی برای یافتن یک همسر مناسب وجود دارد که به شما کمک کند بر ناامنیهای خود غلبه کنید. همچنین دوستی با این افراد نیز میتواند به شما در تشخیص و اتخاذ الگوهای جدید رفتاری کمک کند.
یکی از بزرگترین عوامل وابستگی به خانواده در بزرگسالی حمایت مالی مداوم والدین از فرزند و مشکل کودک در مدیریت مهارتهای اساسی زندگی مستقل بزرگسالی است. گام بزرگی که باید در راه استقلال برداشته شود، بر عهده گرفتن مسئولیت مهارتهای اساسی زندگی است. کم کم غذا درست کردن، انجام کارهای شخصی مانند تمیز کردن اتاق، انجام کارهای مالی و رسیدگی به امور عمومی منزل را تمرین کنید. این مراحل اساسی، بخشی از زندگی مستقل هستند و هرچه بیشتر تمرین کنید، راحتتر و سریعتر میتوانید از وابستگی به والیدن کم کنید. گام بعدی این است که بیاموزید چگونه با صرفه جویی زندگی کنید و روی هزینههای خود کنترل داشته باشید. صرفهجویی به معنای محروم کردن نیست، بلکه به این معنا است که چگونه از هر ریال خرج شده، بیشترین ارزش را به دست آورید. تاکتیکهای صرفهجویی را امتحان کنید، ببینید کدام یک از آنها برای شما مناسب هستند و با تکرار، آنها را به عادتهای مادامالعمر تبدیل کنید. در شرایطی که مدتهای زیادی یک بزرگسال وابسته بودهاید، یافتن شغل مناسب و استقلال مالی ممکن است برایتان دشوار باشد، اما این استقلال تا حد زیادی به افزایش عزت نفس و کاهش اضطراب ناشی از جدا شدن از والدین کمک میکند.
وقتی به سمت استقلال حرکت میکنید، ذینفعان دیگر این فرایند یعنی والدین را به یاد داشته باشید. باید صریحاً با آنها صحبت کرده و آنها را در تمام مراحل، درگیر روند بهبود خود کنید. صادق باشید و علیرغم واکنشهای احتمالی، بگویید میخواهید مستقل شوید و از آنها در مورد اهداف و برنامههای خود ایده بگیرید. تقریباً همیشه والدین از شما میخواهند که استقلال پیدا کنید و می خواهند به شما در رسیدن به آن کمک کنند، و وابستگی فقط به این دلیل ایجاد شده که آنها میخواستند شما را از برخی ناملایمات زندگی محافظت کنند. احتمالاً در طول این فرایند تعریف و تمجیده یا انتقادات بیشتری نیز خواهید شنید. والدین شما ممکن است برنامههای شما را دوست نداشته باشند و پیشنهاداتی را ارائه دهند. انتقادات آنها را جدی بگیرید و توجه کنید که چگونه این انتقاد را میتوانید به نتیجهای معنیدار و مثبت تبدیل کنید..
از راهنماییهای والدینتان استفاده کنید اما اجازه ندهید که آنها برای شما تصمیم بگیرند، به خصوص اگر فکر میکنید راهکار آنها اشتباه است. اگر نمیتوانند منطقی توضیح دهند که چرا میخواهند شما کارها را به روشی خاص انجام دهید، این نشانه آن است که باید به استدلال خود اعتماد کنید. هدف شما در اینجا استقلال است.
همانطور که گفته شد، تجربه تروما در نوزادی یا کودکی روند دلبستگی را مختل کرده و یکی از دلایل ایجاد وابستگی به خانواده در بزرگسالی است. حتی اگر این آسیبها سالها پیش رخ داده باشند، بهترین روش برای شناخت و کنترل و درمان آنها، تعادل احساسی، یادگیری اعتماد و برقراری ارتباط مجدد در روابط و کمک گرفتن از روانشناسان متبحر است.
وابستگی در رابطه، خوب یا بد
/در روانشناسی روابط /توسط سرای مشاوروابستگی در رابطه، خوب یا بد
وابستگی عاطفی، احساس ارتباط و محبت نسبت به افرادی است که با آنها رابطه نزدیکی دارید و یکی از نیازهای اساسی بشر محسوب میشود. وقتی با دیگران ارتباط نزدیکی داریم، یک واکنش احساسی مهم و طبیعی در ما به وجود میآید و وابستگی عاطفی به بقای ما کمک میکند. ارتباط با دیگران به خصوص در جوانی، هنگامی که ترسیدهایم، گرسنهایم یا آسیب دیدهایم، برای حفظ امنیت ما اهمیت فراوانی دارد. بزرگسالان نیز مانند کودکان، در کنار کسانی که به آنها اعتماد دارند، احساس امنیت میکنند و در صورت جدایی از کسانی که به آنها وابستگی دارند، ممکن است احساس اضطراب و پریشانی کنند. وابستگی عاطفی میتواند نسبت به حیوانات، اشیا، مکانها، عادات، باورها، تاریخهای خاص یا خاطرات ایجاد شود.
انواع سبک های وابستگی عاطفی چه هستند؟
وابستگی عاطفی شامل طیف وسیعی از تجربیات و واکنشهای احساسی است. سبک وابستگی عاطفی میتواند نسبت به افراد مختلف در طول زندگی، متفاوت باشد. وابستگی عاطفی بر اساس گرایش ذاتی و تجربیات فرد در ارتباط با مراقبین اولیه، الگوی خاصی پیدا میکند که سبک دلبستگی شناخته میشود.
سبک دلبستگی ایمن چیست؟
افرادی با دلبستگی ایمن، میتوانند به دیگران تکیه کنند و اجازه دهند که دیگران به آنها نزدیک شوند. همچنین این افراد از اینکه دیگران به آنها تکیه کنند و بتوانند بخشی از زندگی آنها باشند لذت میبرند. از طرفی، فردی با دلبستگی ایمن میتواند از دیگری جدا شود و این فاصله را تاب بیاورد و حتی از آن لذت ببرد و پس از بازگشت، دوباره با او احساس نزدیکی کند.
سبک دلبستگی اجتنابی چیست؟
در این سبک دلبستگی فرد از وابستگی به دیگران اجتناب کرده و با نزدیک شدن و صمیمیت با دیگران احساس راحتی نمیکند. افرادی با سبک دلبستگی اجتنابی نیاز شدیدی به اتکا به خود دارند. احساس وابستگی به دیگران باعث اضطراب در آنها میشود. این افراد ممکن است فاصله خود را با سایرین حفظ کرده و حتی تلاش دیگران برای نزدیک شدن و صمیمیت را نادیده بگیرند. برآورده کردن نیاز امنیت و آسایش دیگران برای این افراد مشکل بوده و ممکن است با جدا شدن از دیگری، احساس آسودگی کنند.
سبک دلبستگی اضطرابی چیست؟
افرادی با سبک دلبستگی اضطرابی تمایل به ایجاد ارتباطهای صمیمی فراوان دارند و وقتی به فرد مورد علاقه خود نزدیک نیستند دچار آسیب، ترس و عدم تعادل هیجانی میشوند. چنین افرادی ممکن است برای نزدیک شدن و صمیمیت به دیگران فشار بیاورند زیرا هرگونه جدایی برای آنها احساسی مانند رها شدگی یا طرد شدن دارد. افرادی با سبک دلبستگی اضطرابی اغلب نگران این هستند که دوست داشتنی نباشند. آنها بارها و بارها به دنبال اطمینان از خواستنی بودن خود هستند و بنابراین ممکن است افرادی متزلزل، ضعیف و نیازمند یا چسبنده به نظر برسند.
وقتی که فرد مورد علاقه آنها دور است، دچار نشخوار فکری، احساس خشم و نا امیدی نسبت به او میشوند و با بازگشت او، اعتماد دوباره برای فردی که دلبستگی اضطرابی دارد، سخت خواهد بود. آنها ممکن است همسر خود را آزمایش یا حتی تنبیه کنند، هرچند که مشتاق با او بودن هستند و احساس صمیمیت میکنند.
نشانه های وابستگی بیمارگونه چه هستند؟
اگر میخواهید بدانید سبک دلبستگی شما چه نوعی است میتوانید به سوالهای زیر پاسخ دهید:
تله وابستگی چیست؟
تله وابستگی یا سبک دلبستگی ناسالم، مطمئناً نتایج منفی به دنبال خواهد داشت. به عنوان مثال افرادی که مبتلا به تله وابستگی هستند، به دلیل عدم توانایی در ایجاد و حفظ ارتباط مورد نظر خود، اغلب احساس تنهایی و ناامیدی میکنند و برخی از آنها در روابط سمی باقی میمانند زیرا از تنهایی میترسند. بنابراین اگر از صمیمیت میترسید، ممکن است دچار مشکلاتی در سبک وابستگی باشید و حتی وقتی که ارتباط با دیگران باعث لذت و معنا بخشیدن به زندگی شما میشود، به خودتان اجازه تکیه کردن به آنها را ندهید.
راه رهایی از وابستگی عاطفی چیست؟
سیستم دلبستگی و دلیل وابستگی ریشه در سازوکارهای بقا دارند. با این حال، میتوانید یاد بگیرید که در شرایط خاص به این سیستم اعتماد کنید یا در غیر این صورت متفاوت عمل کنید. اصلاح سبک دلبستگی باعث میشود با خواستهها، افکار، احساسات و رفتارهای خود کنار بیایید، ارتباطات بین فردی مورد نظر خود را شکل دهید و همچنین به انتخاب عاقلانه روابط و ایجاد ارتباطات بلند مدت برسید. مراجعه به یک رواندرمانگر دلسوز و متبحر به شما کمک میکند تا بفهمید چرا در روابط خود طبق الگوهای خاصی عمل میکنید و انتخابهای خاصی دارید.
روان درمانی همچنین در یادگیری مهارتهای بین فردی جدید کمک کننده است. گروه درمانی نیز روشی بسیار مؤثر برای کشف و کار بر روی وابستگی عاطفی محسوب میشود. در گروه، سبک ارتباطی به طور طبیعی بروز پیدا میکند و از این طریق میتوانید درک خود را از نحوه تأثیرگذاری بر دیگران و نحوه تأثیر آنها بر خودتان را افزایش دهید. اگر در مورد چگونگی سبک وابستگی عاطفی خود تردید دارید، میتوانید با خانواده و دوستان خود درباره احساستان نسبت به صمیمیت و روابط نزدیک صحبت کنید. میتوانید از آنها بپرسید آیا با تکیه کردن به شما احساس راحتی دارند؟ آیا احساس میکنند به آنها اعتماد دارید؟ چگونه اختلاف نظر یا درگیری با آنها را مدیریت میکنید؟ وقتی آنها یا شما نیاز به فضای شخصی و فاصله گرفتن از یکدیگر دارید، شرایط چگونه است؟ پاسخ آنها به این سوالات میتواند به شما کمک کند تا بدانید آیا لازم است در مورد سبک وابستگی خود بررسی دقیقتری داشته باشید یا خیر.
منبع: Verywellmind
چالش های آموزش آنلاین کودکان، نکات و روش های بهبود
/در روانشناسی کودک /توسط سرای مشاورنکاتی که در این مقاله آورده شدهاند، به والدین کمک میکنند تا خود را برای سال تحصیلی جدید کودکان آماده کنند، حتی اگر آموزش آنلاین باشد. هر کودکی منحصر به فرد است بنابراین باید دید که چه راهکاری به فرزند شما بهتر کمک میکند. بسیاری از مدارس ترم پاییز امسال را نیز فقط به صورت آموزش آنلاین برگزار میکنند، بنابراین کودکان با آیندهای روبرو هستند که دورههای آنلاین بخشی از برنامه درسی آنها خواهد بود. برای استفاده بهینه از این وضعیت، نکاتی وجود دارد که به یادگیری بهتر کودک از خانه کمک میکنند. مطالعات نشان میدهند که در آموزش آنلاین، والدین اغلب نقش معلم را دارند. اولویت قرار دادن مدرسه به کودکان کمک میکند تا آموزش آنلاین را به عنوان تعطیلات تلقی نکنند. تحقیقات نشان میدهند که برخی از انواع مشارکت والدین بر پیشرفت تحصیلی کودکان تأثیر مثبت میگذارند. به طور مثال، بر اساس یک آنالیز، بحث و گفتگوی دانشآموزان و والدین در مورد یادگیری و مسائل مربوط به مدرسه و مطالعه در کنار هم، به کودکان کمک میکنند.
عوامل حواس پرتی کودک را کاهش دهید
گزارشی در سال ۲۰۱۶ نشان داد که دانشآموزان حدود یک پنجم زمان کلاس خود را به کار لپتاپ، تلفنهای هوشمند و تبلت صرف میکنند، با وجودی که میدانند این کار به نمرات آنها آسیب میزند. دانشآموزان به طور متوسط ۴۳/۱۱ بار در روز از این دستگاهها با اهداف غیر درسی استفاده میکنند و اکثر آنها گفتهاند که این کار را برای حفظ ارتباط و رفع خستگی انجام میدهند. در آموزش آنلاین این عملکرد رایجتر است و طبق تحقیقات مختلف، شبکههای اجتماعی میتوانند به عملکرد دانشآموزان آسیب بزنند. محدود کردن استفاده از وسایل الکترونیکی تا انجام تکالیف مدرسه میتواند مفید باشد. در مورد برخی از دانشآموزان شاید نظارت مستقیم والدین نیاز باشد. محیط مثل بودن اسباببازیهای مورد علاقه در اطراف کودکان، مانع تمرکز آنها میشوند. بنابراین محیطی آرام و منظم که برای فرزند شما راحت باشد فراهم کنید.
وقفه های مغزی در آموزش مجازی کودکان
اگرچه استفاده روزانه و کنترلشده از صفحه نمایش مضر نیست و ممکن است مزایایی هم داشته باشد اما استفاده زیاد از آن، با انواع مشکلات سلامت مانند چاقی و افسردگی همراه است. شاید برای برخی از بچهها سخت باشد که کل مدت کلاس را یک جا بنشینند و ممکن است بیشتر به استراحت نیاز داشته باشند. بنابران در فواصل زمانی مشخص، وقفههایی برای استراحت آنها در نظر بگیرید. لیندا کارلینگ، یکی از محققین مرکز آموزش تکنولوژی در آموزش مدرسه جان هاپکینز، میگوید: ممکن است یک کودک خردسال پس از ۵ تا ۲۵ دقیقه کار، نیاز به استراحت داشته باشد. ورزش کردن قبل از تمرکز بر روی آموزش، بسیار مفید است. فعالیت بدنی مستمر در دوران مدرسه میتواند توجه کودکان را بهبود بخشد. ورزش یکی از بهترین راهها برای کاهش استرس و جلوگیری از اضطراب است. قرار دادن کامپیوتر روی سطحی بلند و ایستادن کودک هنگام اجام کار، به تمرکز برخی از کودکان کمک میکند.
مدیریت زمان در آموزش مجازی کودکان
داشتن برنامه منسجم برای انجام وظایف مدرسه، به والدین این امکان را میدهد که هر روز کاری را برنامهریزی کنند و دانشآموزان هم میتوانند به راحتی با زمان مدرسه و اوقات فراغت هماهنگ شوند. تحقیقات نشان میدهند که دانشجویانی با معدل بالاتر، معمولاً مدیریت زمان بهتری دارند. سعی کنید تا آنجا که ممکن است برنامهای ساختاریافته و با ثبات داشته باشید. زمانهایی را برای غذا، کارهای مدرسه و سایر فعالیتها تعیین کنید. قبل از شروع برنامهریزی، چند نکته را باید در نظر بگیرید، سعی کنید برنامه کودک، مثلا ساعت بیدار شدن، مشابه با زمانی باشد که مدارس حضوری بودند و کلاسها نیز طبق همان برنامه شروع شوند. کودک خود را زیر نظر داشته باشید تا ببینید چه روشی برای او مناسبتر است. بسیاری از کودکان صبحها تمرکز و فعالیت بالاتری دارند. شاید بهتر باشد کلاس بچههای کوچکتر را به بخشهای مختلف تقسیم کنید نه اینکه کل درس را در یک جلسه تمام کند. معمولاً دانش آموزان بزرگتر میتوانند برای مدت زمان طولانیتری تمرکز خود را حفظ کنند. اگر فرزند دبیرستانی دارید، بین دروس مختلف زمان استراحت در نظر بگیرید.
هر بچهای منحصر به فرد است و مهم است که بدانید چه روشی برای فرزند شما بهترین اثر را دارد. چند روز ابتدایی سال تحصیلی، شرایط کودک خود را زیر نظر داشته باشید تا مدت زمان مطلوب کلاسها، زمانهایی که تمرکز بهتری دارند و آنچه به حفظ تمرکز کمک میکند را مشخص کنید. سعی کنید برنامهریزی منعطفی داشته باشید. اگر فرزند شما دچار اضطراب و حواسپرتی شد، به او اجازه استراحت بدهید. کاهش سرعت کار و اختصاص دادن زمانی برای فکر کردن و پردازش موضوعی که برای او چالش برانگیز شده را بدهید. سعی کنید یک دفتر برنامهریزی برای پیگیری فعالیتهای مدرسه و تکالیف خانه داشته باشید. یک چک لیست از تکالیف، به تمرکز بعضی از کودکان کمک میکند و باعث میشود کلیات آنچه را که باید انجام دهند ببینند. به این ترتیب کودک هر کاری را که انجام میدهد، همراه با شما بررسی میکند و در پایان جایزه میگیرد.
همراه با آموزش مجازی بازخورد مثبت ارائه دهید
بسیاری از کودکان از معلمان و مشاوران خود تشویق دریافت نمیکنند. ایجاد یک سیستم پاداش میتواند به حفظ انگیزه کودک کمک کند. پس از اتمام یک کار یا پایان کلاس از آنها تعریف کنید. قرار دادن علامت چک، ستاره یا برچسب در کنار تکالیف، مشوق خوبی برای کودکان هستند. گزینههای دیگری که ممکن است برای بچههای کوچکتر کارکرد داشته باشند، انجام یک رفتار دلپذیر برای کودک است مثلا اجازه دهید با اسباببازی محبوب خود بازی کند یا ۱۵ دقیقه قبل از خواب بیشتر بازی کند. برای دانش آموزان دبیرستانی نیز تماشای فیلم یا زمان اضافی برای کار با تبلت میتوانند پاداشهای خوبی باشند.
در زمان مدارس آنلاین انعطافپذیر باشید
ممکن است لازم باشد حین جلو رفتن، برنامه را با شرایط جدید تطبیق دهید. اگر برخی از فعالیتها یا موضوعات کلاس دشوارتر است، زمان خاصی را برای کار روی آن اختصاص دهید. سعی کنید در زمانهایی از روز که فرزندتان هوشیارتر و فعالتر است، روی تکالیف دشوارتر کار کنید. این موارد را با معلم فرزندتان نیز به اشتراک بگذارید.
به کودکان کمک کنید تا با دوستان خود در ارتباط باشند
مدرسه فقط مکانی برای درس خواندن نیست بلکه جایی برای معاشرت و تقویت مهارتهای اجتماعی کودکان است. روابط اجتماعی که دانشآموزان بین یکدیگر دارند بر پیشرفت تحصیلی آنها نیز تأثیر مثبت دارد. کارلینگ میگوید: بچهها دلشان برای مدرسه، معلمان و دوستانشان تنگ میشود و با عدم اطمینان از آینده زندگی میکنند. بسیاری از کودکان معلمان جدید و دوستان جدیدی خواهند داشت. اجازه دادن به کودکان برای ارتباط آنلاین با دوستان خود، اثرات فاصله اجتماعی را کاهش میدهد. اگرچه این به معلمان بستگی دارد که فرصتی برای مشارکت دانشآموزان با یکدیگر ایجاد کنند اما راههایی وجود دارد که والدین هم میتوانند در این مورد کمک کنند. تعاملات اجتماعی روزانه، به کودک کمک میکند تا ارتباط خود را با سایرین حفظ کند. چت تصویری روزانه با یک دوست یا گروهی از همسالان یک نمونه است. تابلوی مباحثه مدرسه، مکالمه همزمان در کلاس درس و برقراری ارتباط از طریق ایمیل از دیگر راههایی هستند که فرزند شما میتواند با همسالان خود ارتباط داشته باشد. اگر در زمان عدم حضور شما، فرزندتان باید تکلیفی انجام دهد، او را تشویق کنید تا از این روشهای ارتباطی حمایت و کمک لازم را دریافت کند.
با معلم فرزند خود در تماس باشید
سعی کنید در آغاز سال تحصیلی جدید، با معلمان فرزندان خود گفت و گویی داشته باشید. کارلینگ توصیه میکند که هر هفته یک روز و ساعت مشخص را برای این ارتباط و صحبت درباره موضوعاتی مانند مشکلات مربوط به انجام تکالیف مدرسه و چالشهای کار با ابزارهای ارتباطی آنلاین، تنظیم کنید. معلمان میتوانند بیش از آنچه ما فکر میکنیم کمک کنند و معمولاً مایل به این کار هستند. بنابراین در صورت ایجاد هر مسئلهای مثلا اگر کودک نتواند در کلاس شرکت کند، نتواند تکالیفش را انجام دهد یا وقتی برنامهریزی دشوار است، نیاز است که از معلم کمک بگیرید. عدم ارتباط با والدین، به ویژه در آموزش آنلاین میتواند برای معلمها چالش برانگیز باشد. اگر فرزند شما در مدرسه دچار مشکل است، فعال بودن شما ضرورت دارد. همچنین اگر کودک در انجام وظیفه در مهلت معین دچار مشکل شده است باید در این خصوص با معلم در ارتباط باشید.
منبع: usatoday
تفاوت عشق و هوس
/در روانشناسی روابط /توسط سرای مشاوروقتی در مورد عشق و هوس صحبت میشود اکثر مردم لااقل یکی از این دو حس را تجربه کردهاند. اگر میخواهید بدانید رابطهای که دارید از سر عشق است یا هوس و اگر میخواهید تفاوت بین عشق و هوس را تشخیص دهید، در این مقاله نکات مهمی در مورد عشق و هوس عنوان میکنیم.
هوس یا شهوت چیست؟
شهوت یک احساس بیولوژیکی کاملاً طبیعی است و با عشق بسیار تفاوت دارد. شهوت یا هوس صرفاً حس خواستن تماس جنسی است. این احساس تا حد زیادی خودخواهانه است و در آن خیلی کم به خوشامد طرف مقابل توجه میشود. اینکه نسبت به کسی احساس شهوت داشته باشید، به این معنا نیست که او را دوست ندارید یا نمیتوانید او را دوست داشته باشید. ازآنجاکه هوس یا شهوت نشاندهندهی جذابیت فیزیکی و میل جنسی است، ممکن است احساس شهوت را در چهارچوب یک رابطه یا خارج از آن تجربه کنید. درواقع وقتی مردم از عشق در نگاه اول نام میبرند، بیشتر در مورد هوس صحبت میکنند. شما مطمئناً میتوانید برای افرادی که نمیشناسید جاذبهی اولیه داشته باشید. گاهی این جاذبه فوراً و بهمحض دیدن یک نفر ایجاد میشود و گاهی مدتها پس از رابطه به وجود میآید.
شیفتگی مرحلهای بین هوس و عشق
بهغیراز احساسات هوس و عشق، شیفتگی نیز وجود دارد که در اوایل رابطه ایجاد میشود. در مرحلهی شیفتگی درک سطحی از طرف مقابل داریم و تمایل داریم او را کامل و ایدئال بدانیم. شیفتگی میتواند دو نفر را به هم نزدیک کند؛ اما بهندرت افراد را در کنار هم نگه میدارد. اساساً، شیفتگی مرحلهای بین هوس و عشق است که اکثر مردم قبل از شروع زندگی و درک حقایق سخت، آن را بهعنوان مرحلهی سرگرمکنندهی رابطه تجربه میکنند.
تفاوت عشق و هوس در چیست؟
روانشناسان مدتهاست که روشهای مختلفی را برای اندازهگیری و تعریف عشق بامطالعه زوجهایی با پیشینههای مختلف، سبکهای دلبستگی متفاوت و بررسی سایر ویژگیهای شخصی، امتحان کردهاند. برخی روانشناسان معتقدند که عشق از سه جز تشکیل شده است: دلبستگی، مراقبت و صمیمیت. به زبان ساده، این سه کلمه به معنای خواستن یا نیاز به بودن باکسی، مراقبت از خوشبختی او و به اشتراک گذاشتن افکار و نگرانیهای شخصی با او است. درواقع عشق زمانی رخ میدهد که در یک رابطه مراقبت و درک متقابل وجود داشته باشد. در عشق، دو نفر بر تقویت رفاه یکدیگر و پرورش رابطه تمرکز میکنند و این یکی از تفاوتهای اساسی عشق و هوس است. عشق میتواند کمتر از هوس یا شیفتگی هیجانانگیز باشد، اما معمولاً دوام بیشتری دارد.
عشق بهاندازهی شیفتگی ازنظر احساسی بالا نیست. متأسفانه، این فقدان اوج عاطفی میتواند برای برخی افراد مخصوصاً در روابط طولانیمدت سخت باشد. بهعبارتدیگر، ممکن است شما احساس کنید کمتر از گذشته بهطرف مقابل تمایل دارید یا احساس کنید شور و شوق در رابطهی شما وجود ندارد. بااینحال، این امر یک روند طبیعی است و شما بهمرور در رابطه راحتتر و آرامتر میشوید. عشق شدید نیز مانند شیفتگی در اوایل رابطه وجود دارد و کمکم تبدیل به صمیمیت بیشتر میشود. در هر رابطهای، میل جنسی در دوران مختلف ممکن است افزایش یا کاهش یابد. درحالیکه شیفتگی کاهش مییابد و عشق صادقانه و واقعبینانه و تمایل به مراقبت از طرف مقابل جایگزین آن میشود.
آیا میتوانید همزمان عشق و هوس را احساس کنید؟
ممکن است نتوانید شهوت و احساس جنسی را پرورش دهید؛ اما میتوانید در رابطه صمیمیت ایجاد کنید. ازآنجاکه میل جنسی شدید در روابط طولانیمدت فروکش میکند، تمرکز بر پویا نگه داشتن رابطه از راههای دیگر بسیار مهم است. برای انجام این کار، مهم است که برای خودتان بهعنوان یک زوج وقت بگذارید. شروع روابط به این دلیل سرگرمکننده و هیجانانگیز است که شما با اطلاعات جدیدی در مورد یک شخص آشنا میشوید. درحالیکه ممکن است در رابطهی طولانیمدت با حقایق جدیدی در مورد شریک زندگی خود روبهرو نشوید؛ اما میتوانید مرتباً سطح عمیقتری از صمیمیت را احساس کرده و آن را پرورش دهید. هدف این است که همچنان باز و صادق باشید تا ارتباط خود را بر اساس اعتماد بسازید. زمانی که سعی میکنید ارتباط خود را با فردی عمیقتر کنید هیجان جدیدی ایجاد میشود و مطمئناً به چیزی ماندگارتر منجر میشود. تفاوت عشق و هوس در میزان صمیمیت و تمایل به مراقبت از دیگری است.
چگونه احساس عشق و هوس را به کسی نشان دهیم؟
اگر در موقعیتی هستید که میخواهید به کسی بگویید که عاشق او هستید و شرایط رابطه و زمان مناسبی است، حتماً این کار را انجام دهید. درحالیکه ترس از نه شنیدن و یا طرد شدن ممکن است مانع شما برای این کار شود؛ اما باید بدانید ابراز احساسات تنها راهی است که میتوانید توسط آن از پاسخ طرف مقابل آگاه شوید. اگر میخواهید در مورد احساس و تمایل جنسی با کسی صحبت کنید، صداقت را در اولویت قرار دهید. وقتی به شخص گفتید که نسبت به او تمایل جنسی دارید، منتظر اعلام رضایت او بمانید. اگر در رابطه هستید و احساس میکنید نسبت به فرد دیگری تمایل جنسی یا عاطفی دارید بهتر است صادقانه این مسئله را با طرف مقابل خود در میان بگذارید تا اگر قرار است در این راستا تصمیماتی گرفته شود او نیز حق انتخاب داشته باشد.
تفاوت بین عشق و هوس و راههای برخورد با آن
درحالیکه احساس هوس و عشق میتوانند باعث ایجاد استرس شوند، مهم است که به یاد داشته باشید که این احساسات طبیعی هستند، ممکن است این احساسات برای هر فردی پیش بیایند و همه در حال یادگیری نحوهی کنترل و ابراز این احساسات هستند. گاهی اوقات آسان نیست که به کسی بگویید واقعاً چه احساسی نسبت به او دارید؛ اما سعی کنید صداقت را در اولویت قرار دهید، حتی اگر بیشتر احساس میکنید ازنظر جسمی به کسی جذب شدهاید. همچنین بدانید اشکالی ندارد اگر در اوایل ارتباطتان خیلی شور و هیجان ندارید و شیفتگی را تجربه نمیکنید. رسیدن به نقطهی عشق نیاز به تلاش دارد. برای رسیدن به مرحلهی عشق، باید وقت بگذارید تا با کسی ارتباط برقرار کنید و او را بشناسید. برای رسیدن به سطوح عمیقتر صمیمیت عجله نکنید. همانطور که گفتیم تفاوت عشق و هوس در این است که هوس یک تمایل شدید برای برقراری رابطهی جنسی است و عشق نیاز به صمیمیت، مراقبت و دوست داشته شدن است.
منبع: Verywellmind
نحوهی برخورد با والدین سالمند تندخو
/در روانشناسی سالمندان /توسط سرای مشاوراغلب مراقبت طولانیمدت از والدین سالمند تندخو که بدرفتاری کرده و هیچچیز آنها را راضی نمیکند، با چالشهای بسیاری همراه است. ما در مورد والدین سالمندی که از درد مزمن رنج میبرند یا به دلیل بیماری آلزایمر یا نوع دیگر زوال عقل کنترل چندانی بر خلقوخو و رفتارهای خود ندارند صحبت نمیکنیم. در این نوع موارد لازم است که برای پیدا کردن یک راهحل مناسب برای تسکین و حمایت سالمند از متخصصان کمک بگیریم. آنچه چالشبرانگیز است فرزندانی هستند که با والدین خود یک رابطهی سمی و نامناسب داشتهاند و اکنون در موقعیتی قرارگرفتهاند که باید برای مراقبت از والدین بهانهگیر یا سوءاستفاده گر تصمیمگیری کنند. معمولاً بالا رفتن سن و مشکلاتی که به علت آن به وجود میآید میتواند باعث شود والدین سمی حتی بیشتر از قبل رفتارهای مخرب داشته باشند. والدین سالمند تندخو ممکن است ازنظر جسمی ضعیف شده باشند؛ اما همین موضوع گاهی زبان آنها را به سلاحی قویتر تبدیل میکند. بااینحال، طبیعی است که فرزندان والدین خود را دوست داشته باشند و بخواهند با بالا رفتن سن آنها مطمئن باشند که از مراقبت کافی برخوردارند. کودک درون ما بهاحتمالزیاد هنوز تأیید والدینمان را میخواهد و وقتیکه ما از این تأیید محروم میشویم (حتی در بزرگسالی) موضوعی ناراحتکننده برایمان خواهد بود. اگر دوران کودکی سخت و رابطهای سمی و مشکلدار با والدین خود داشتهاید، اکنون چگونه برای مراقبت از والدین سالمند خود برنامهریزی میکنید تا آسیب روانی کمتری بخورید؟ چگونه باوجود انتقاد، بهانهگیری و سوءاستفادهی مداوم، مراقبت کافی را ارائه میدهید؟
تعین حدومرز با والدین سالمند بهانهگیر
یکی از روشهایی که متخصصان پیشنهاد میکنند جدا شدن با عشق است. این موضوع به این معناست که شما حدومرزی برای خود تعین کنید تا به خاطر رفتارهای دیگری آسیب نبینید. روش جدایی با عشق بهطورمعمول در شرایطی مورداستفاده قرار میگیرد که یکی از اعضای خانواده با اعتیاد دستوپنجه نرم میکند؛ اما این موضوع میتواند در سایر روابط پر چالش بهویژه در افرادی که دارای اختلالات روانی مانند اختلال شخصیت مرزی (BPD) و یا شخصیت خودشیفته هستند نیز مورداستفاده قرار گیرد. با کنار گذاشتن این تصور که میتوانید رفتار یک فرد آزارگر را کنترل کنید، به او اجازه نمیدهید احساسات و رفتارهای شما را تحت تأثیر قرار دهد. این کار سختی است و نیاز به تمرین دارد؛ اما برای بسیاری افراد کارآمد است. زمانی که اذعان کنید دیگر نمیتوانید رفتار والدین تندخو و بهانهگیر را تغییر داده و یا آنها را راضی نگهدارید، درواقع قدرت تأثیرگذاری را از آنها میگیرید و بعدازآن، آنها موظفاند با عواقب تصمیمات و رفتارهای خود روبهرو شوند. با این روش شخصی که دکمههای شما را فشار داده است متوجه میشود که این محرکهای قدیمی دیگر واکنشهای موردنظر را برنمیانگیزد و شما را مضطرب، ترسان یا عصبانی نمیکند. جدا شدن با عشق به این معنی است که شما عشق خود را به شخص تأیید میکنید؛ اما همچنین این موضوع را برای او واضح میسازید که دیگر تحمل این را ندارید که آنها با دادن احساس گناه، ترس و تعهد شما را کنترل کنند. این استراتژی بیشتر باعث حفظ شما و مشارکت نکردن در مشکلاتی است که به شما تعلق ندارند. برای مثال اگر دنیا یک فروشگاه بود و شخصی به دنبال شما میآمد و از شما در مورد قسمت قطعات خودرو میپرسید، جدا شدن با عشق مانند این بود که بگویید: متأسفم، اما من فروشنده نیستم و نمیدانم قطعات خودرو کجا هستند. لازم نیست بگویید: بگذارید من آن را برایتان پیدا کنم و یا عصبانی شوید و بگویید مگر نمیبینی که من فروشنده نیستم.
بعد از تعیین مرز با والدین پیر بهانهگیر، برنامهریزی کنید
هنگام تعیین مرز با والدین سالمند تندخو و بهانهگیر باید شفاف و ثابتقدم باشید؛ زیرا احتمالاً آنها به هر قیمتی در برابر این تغییرات مقاومت خواهند کرد. اگر پدر یا مادرتان فقط برای آزمایش عزم و ارادهی شما و یا استفاده از نقاط ضعفتان به بهانهگیری و تندخویی ادامه میدهد، به او بگویید تا زمانی که هردوی شما آرام نشوید، برای مراقبت از او اقدامات دیگری انجام میدهید. جدایی از شخصی که در حال مراقبت از او هستید بهمراتب پیچیدهتر از سایر شرایط است. در بسیاری از موارد، یک مراقب نمیتواند بهسادگی از خانه خارج شود؛ زیرا ممکن است رفاه یا سلامتی والدین سالمند خود را به خطر اندازد. این مرحله نیاز به برنامهریزی دارد، بهخصوص اگر مادر یا پدرتان به مراقبت زیادی احتیاج دارند. ممکن است لازم باشد برای مراقبت روزانه از والدین سالمند، خدمات مراقبت در منزل یا حتی اقامت موقت در یک مرکز مراقبت از سالمندان را ترتیب دهید. هنگامیکه بهجای خود جایگزینی برای مراقبت از والدین سالمند بهانهگیر خود پیدا کردید، میتوانید مراقبتها را با تماس یا مراجعهی حضوری مدیریت کنید. هدف اصلی این است که متزلزل نشوید. اگر به والدین سالمند خود میگویید که در حال تعیین مرز با او هستید و به همین منظور برای آنها کمکهای خارجی ترتیب میدهید و آنها را برای مدتی ترک میکنید، حتماً این کار را انجام دهید. غیبت شما ممکن است کمک کند تا آنها با این واقعیت که نمیتوانند شما را آزار دهند، کنار بیایند.
عدم مراقبت از والدین سالمند سوءاستفاده گر
نکتهای که باید از آن آگاه باشید این است که این چرخهی آسیبزا باعث میشود بسیاری از افرادی که مورد سوءاستفاده قرارگرفتهاند خودشان زمانی به سوءاستفاده گر تبدیل شوند. با تعیین مرزهای مشخص، کمک گرفتن از نیروهای کمکی در مواقع موردنیاز و تشخیص اینکه چه زمانی باید اجازه دهید که مراقب اصلی والدین سالمندتان فرد دیگری باشد، به این چرخهی معیوب پایان دهید. اگر وضعیت شما واقعاً غیرقابلتحمل است و هیچ یک از مرزهای شما رعایت نمیشود از یکی دیگر از اعضای خانواده یا یک مراقب حرفهای کمک بگیرید و یا برنامهای برای استقرار والدین سالمند بهانهگیر در یک مرکز مراقبت طولانیمدت را در نظر بگیرید. شما میتوانید بهاندازهای که صلاح میدانید در مراقبت از والدین سالمند خود کمک کنید، بدون اینکه خود را در معرض بدرفتاریهای آنها قرار دهید. اینیک مرحلهی دشوار است؛ اما در برخی موارد تنها راهی است که میتوانید از خود محافظت کنید، مطمئن شوید از والدینتان بهاندازهی کافی مراقبت میشود و به چرخهی سوءاستفاده پایان دهید.
برای حل مسائل مربوط به والدین سوءاستفاده گر از مشاور کمک بگیرید
اگر در شرایط مراقبت از والدین بهانهگیر و سوءاستفاده گر قرار گرفتید، کمک گرفتن از یک مشاور برای حل مسائل بسیار مفید خواهد بود. سختگیری نسبت به والدین و یا سپردن آنها به یک مراقب و بعد احساس گناه کردن در مورد آنها هیچ مسئلهای را حل نمیکند. یک متخصص میتواند به شما در پیدا کردن ریشههای مشکلات و درمان آسیبهای گذشته کمک کند. همچنین شما را راهنمایی کند تا یاد بگیرید چگونه مسائل جاری و آینده را به شیوهای سالم اداره کنید. مراقبت از والدین هنگامیکه آنها به دلیل سن بالا، از دست دادن استقلال و افزایش مسائل مربوط به سلامتی بدبین یا سختگیر شدهاند بهاندازهی کافی سخت است. هنگامیکه آنها واقعاً با دادن احساسات منفی از شما سوءاستفاده میکنند مراقبت از آنها بسیار طاقتفرسا میشود و نباید انتظار داشته باشید که بدون حمایتهای عاطفی و عملی از پس این کار بربیایید.
منبع: Agingcare
انتقام برای رهایی از خشم
/در مشکلات فردی /توسط سرای مشاوروقتی به شما ظلم شده و صدمه دیدهاید، طبیعی است که بخواهید از شخصی که به شما آسیبزده انتقام بگیرید. شاید شما به یک راه برای بهترین انتقام فکر کنید، بخواهید آن شخص را برنجانید یا بهشدت دنبال پیگیری اقدامات قانونی باشید. در ظاهر به نظر میرسد ایدهی انتقام گرفتن از دیگران راضیکننده باشد و به تمام شدن و فراموش کردن اشتباهات گذشته کمک کند. انتقام گرفتن ممکن است برای مدتی منطقی به نظر برسد و بتواند به شما احساس حقانیت بدهد؛ اما گاهی افراد بهشدت در افکار مربوط به انتقام گرفتن از دیگران غرق میشوند و امید دارند که انتقام گرفتن به آنها کمک کند تا احساس بهتری داشته باشند. بااینحال انتقامجویی آنقدرها که فکر میکنید باعث به وجود آمدن حس مثبت و آرامش در شما نمیشود. فکر کردن به انتقام شما را عصبانیتر کرده، ادراکات شما را محدود میکند و قضاوت شما را به خطر میاندازد. افکار انتقامجویانه ذهن شما را پر از افکار سمی میکند و افکار مثبت و شادی شما را از بین میبرد. انتقام ممکن است راهی برای آزاد شدن از خشم به نظر برسد اما درواقع یک دام است که شما را بیشتر اسیر میکند. همچنین اگر تصمیم بگیرید به افکار انتقامجویانهی خود عمل کنید، احتمالاً نتایج بدی در انتظار شما خواهد بود. نتیجهی انتقام گرفتن میتواند به شکل تلافی طرف مقابل یا اقدامات قانونی علیه شما باشد. این نهتنها خطرناک است بلکه شما را بیشتر درگیر رابطهی منفی با طرف مقابلتان میکند. انتقام گرفتن از دیگران ممکن است راهی برای رسیدن به عدالت و آزادی به نظر برسد اما درواقع درد و رنج را طولانی میکند.
آیا انتقام گرفتن کار درستی است؟
شما حق دارید در مورد اشتباهی که در حقتان صورت گرفته است عصبانی شوید. شما کاملاً مستحق عدالت برای چیزی هستید که بسیار اشتباه و ناعادلانه بوده است. درعینحال، شما حق دارید فارغ از گذشتهای که باعث آسیب دیدن شما شده است شاد باشید. هر بار که اتفاقی را که برایتان افتاده است برای خودتان یادآوری کرده و به انتقام گرفتن فکر میکنید، خاطرات دوباره زنده شده و دوباره در ناراحتیهای گذشته غرق میشوید. بهجای صرف انرژی برای پیدا کردن راههای انتقام گرفتن از دیگران، سعی کنید شکل عدالت بالاتری را بپذیرید و زمانی که آمادگی داشتید از دردهای گذشته جدا شوید. اینکه عدالت بالاتری را بپذیرید به این معنی است که بپذیرید به نحوی، درجایی، به صورتی طبیعی برای کسانی که ظلم میکنند پیامدهایی رخ میدهد. درواقع لازم نیست شما انتقام بگیرید زیرا مجرمان پیامدهای کارهای منفی خود را خواهند دید. بهترین انتقام بیتفاوتی است. اگر کسی که به شما ظلم کرده احساس گناه کند؛ زیرا میداند چه اشتباهی در حق شما انجام داده است، همین احساس گناه و عذاب وجدان برای آنها عوارض بسیار ناخوشایندی خواهد داشت و سنگینی آن را همیشه احساس میکنند. اگر احساس گناه نکنند و به روش خود ادامه دهند، اشتباهات مداوم برای آنها عواقبی در پی خواهد داشت. درنهایت، ما از این جهان عبور میکنیم و شاید عدالت معنوی یا کارما وجود داشته باشد، جایی که رفتارهای مردم راهی برای بازگشت به آنها پیدا میکند.
چگونه از خشم و فکر کردن به انتقام گرفتن رها شویم؟
مرحلهی بعدی عصبانی شدن از عصبانیت است. این اتفاق زمانی میافتد که متوجه میشوید عصبانیت و افکار انتقامجویانه فضای زیادی از فکر و زندگی ارزشمند شما را اشغال میکند و احتمالاً از این بابت احساس خستگی میکنید. هدف شما به جای پیدا کردن راههای انتقام باید رها شدن از قید این شرایط باشد. ما نمیتوانیم گذشته را تغییر بدهیم. هر چقدر هم که وحشتناک باشد نمیتوان آن را عوض کرد. رسیدن به پذیرش ممکن است یک روند غمناک باشد که دردهای زیادی برای شما به همراه داشته باشد، اما درنهایت وقتی شما به پذیرش آنچه که هست برسید از تمرکز بر گذشته و فکر انتقام گرفتن رها میشوید. در این زمان متوجه میشوید گذشته دیگر قدرتی برای کنترل شما و آینده ندارد.
برای درک این موضوع به مثالی که در ادامه میآوریم توجه کنید. تصور کنید که با ماشین خود رانندگی میکنید و روی آینه عقب متمرکز شدهاید. توجه شما به جای جلو به پشت سرتان است. چقدر خوب میتوانید به جلو رانندگی کنید؟ احتمالاً خیلی خوب نمیتوانید به جلو برانید. وقتی به بیعدالتی و انتقام گرفتن فکر میکنید، این چنین است. شما بر گذشته تمرکز میکنید. برای اینکه بتوانید به جلو حرکت کنید باید توجه خود را به آنچه در پیش است متمرکز کنید. این به معنی منفعل بودن نیست. اگر احساس امنیت میکنید تا اشتباهی که در حقتان رخ داده است را گزارش دهید، میتوانید این کار را بکنید. اگر میخواهید به حمایت از دیگران بپردازید یا میخواهید به دیگران کمک کنید، اینها راههای عالی برای هدایت اشتیاق شما جهت ایجاد تغییر است. مانع اصلی که باعث میشود شما به آرامش نرسید ادامه دادن گذشته با یادآوری مداوم آن و فکر برای انتقام گرفتن است. با پذیرش اینکه اتفاقی که برای شما افتاده است اشتباه بوده ولی اکنون شما میخواهید به زندگیتان ادامه دهید، میتوانید به خودتان اجازه دهید افکار مربوط به گذشته را رها کرده و میل به انتقام را از بین ببرید.
تصور کنید ذهن شما در حال سوزاندن سیمهای الکتریکی برای تقویت خاطرات گذشته است. به این فکر کنید که چقدر از انرژی شما برای فعال و زنده نگهداشتن گذشته و فکر انتقام گرفتن استفاده میشود. انتقام گرفتن فریبنده است. در ابتدا ممکن است احساس رضایت کنید و به شما احساس قدرت دهد؛ اما در حقیقت، اینیک تخلیه ولتاژ فوقالعاده بالا در سیستم شما است. اگر احساس خستگی یا افسردگی میکنید، ممکن است تا حدی به این دلیل باشد که فعال نگهداشتن این افکار و خاطرات انرژی زیادی میطلبد.
رها کردن خشم و فکر انتقام گرفتن، انتخابی است که به شما قدرت میدهد
این چیزی است که باعث میشود بر افکار منفی و خاطرات گذشته متمرکز نشویم. برای حفظ تمرکز خود نقاط مثبتی پیدا کرده و آنها را دنبال کنید. رها کردن عصبانیت و انتقام انتخابی است که باعث میشود در زندگی احساس قدرتمند بودن کنید. تصور کنید که از بند افکار منفی در مورد گذشته و انتقام گرفتن رها شدهاید و تمام انرژی که برای این افکار صرف میکنید اکنون در اختیار شماست تا به مسائل دلخواهتان رسیدگی کنید. وقتی عصبانیت و انتقام دیگر در رأس ذهن شما قرار ندارد، شما فضا دارید که در مورد آنچه میخواهید در زندگی خود ایجاد کنید فکر کنید.
منبع: Psychologytoday
no title
/در دستهبندی نشده /توسط سرای مشاورno text
آیا بازگشت به رابطه تمام شده درست است؟
/در روانشناسی روابط /توسط سرای مشاوربه دلایل زیادی افراد تمایل به بازگشت به رابطهی تمامشدهی خود دارند. ممکن است متوجه شوید طرف مقابلتان تغییراتی کرده است یا خودتان در شرایط جدیدی هستید. شاید با گذر زمان متوجه شدهاید عشق شما به آن فرد همچنان پایدار است و همین باعث میشود تمایل به بازگشت به رابطهی تمامشده داشته باشید. برخی افراد در یک رابطهی طولانیمدت بودهاند که شاید ارزش تلاش برای بازگشت را داشته باشد. در این مقاله نکات مهمی در مورد بازگشت به رابطهی تمامشده بیان میکنیم تا اگر میخواهید رابطهی خود را با شخصی که قبلاً دوست داشتهاید یا با او دوست بودهاید و یا ازدواج کردهاید از سر بگیرید، رفتار و تصمیم درستی داشته باشید.
برای بازگشت به رابطهی تمامشده به چه نکاتی توجه کنیم؟
گاهی اوقات بعد از جدایی طرف مقابل جذابتر به نظر میرسد. ممکن است با دیدن او به یاد خاطرات خوش، لحظات شاد و سالهایی که عاشق یکدیگر بودید بیفتید. معمولاً بحثهای وحشتناک و دعواهایی که داشتهاید در خاطراتی که به یاد میآورید جایگاهی ندارند. این موضوع باعث تمایل شما به بازگشت به رابطهی تمامشده خواهد شد.
قبل از بازگشت به رابطهی تمامشده دلایل جدا شدنتان را در نظر بگیرید.
وقتی میخواهید در مورد بازگشت به رابطهی تمامشده تصمیمگیری کنید ابتدا از خود بپرسید چرا از او جدا شدید و فرصت دوباره به رابطه خود ندادید؟ آیا جدایی تصمیم شما بوده است یا هر دو باهم این تصمیم را گرفتهاید؟ آیا دلیل شما برای جدایی سوءمصرف مواد مخدر، خشونت در خانه یا خیانت بوده است؟ اگر دلایل منطقی و خوبی برای جدایی داشتهاید، قبل از تصمیمگیری برای بازگشت به رابطهی تمامشده ببینید آیا میخواهید درگیر مشکلات قبلی شوید یا نه. احساسات به ما کمک میکند تا بتوانیم تصمیم بگیریم و پیشرفت کنیم، اما گاهی همین احساسات میتوانند باعث شوند نتوانیم تفکر درست و روشنی داشته باشیم. واضح است که اگر شخص مقابل مشکلاتی داشته است که همچنان حل نشدهاند باید در مورد بازگشت به رابطهی تمامشدهای که با او داشتهاید بسیار احتیاط کنید.
از خودتان بپرسید آیا واقعاً بازگشت به رابطهی تمامشده عملی و مؤثر است؟
ممکن است همسر یا دوست شما ویژگیهای مثبت زیادی داشته باشد، اما دلیلی که باعث تصمیم شما به جدایی شده است نیز یکی از ویژگیهای او بوده است. اگر فردی تصمیم به تغییر کردن نداشته باشد بازگشت به رابطهی تمامشده با همان فرد امیدوارکننده نخواهد بود. برای اینکه تصمیم درستی در مورد بازگشت به رابطهی تمامشده بگیرید باید مطمئن باشید واقعبین هستید و فرد مقابل را همانطور که واقعاً هست میبینید.
همچنین باید بدانید ممکن است در مراحل بعد از جدایی، شما شروع به سرزنش کردن خود کنید و از خود بپرسید اگر کارهای بیشتری انجام میدادم، اگر صبورتر بودم یا اگر تلاش بیشتری میکردم آیا هنوز کنار هم بودیم؟ یادآوری این نکته مهم است که بدانید بیشتر این افکار منطقی نیستند و اکثر افراد بعد از جدایی دچار این نوع تفکرات و سرزنش خود میشوند. احتمالاً انجام دادن هرکدام از این فکرها نیز تغییری در نتیجهی رابطهی شما ایجاد نمیکرد. بهجای اینکه تلاش کنید با این تفکرات و تحلیلها درد و مشکل را حل کنید، از درد استفاده کنید از گذشته درس بگیرید و بگذرید.
نقش احساسات و منطق در بازگشت به رابطهی تمامشده
اگرچه بیشتر افراد فکر میکنند احساسات باعث ایجاد عشق و کشش میشود اما بر اساس تحقیقات در مورد عشق، در مراحل مختلف رابطه، مغز بهسرعت از طریق هورمونها و انتقالدهندههای عصبی در مورد رابطهی جنسی، رابطهی عاشقانه و دلبستگی فعالیت میکند. هنگام تصمیمگیری برای بازگشت به رابطهی تمامشده ممکن است شما بهجای تمرکز بر اتفاقات گذشته و حال در مورد آینده مثبت اندیشی کنید و به آنچه در آینده میخواهید توجه کنید. بهتر است قبل از هرگونه تصمیمگیری برای بازگشت به رابطهی تمامشده از خودتان بپرسید شما به دنبال چه نوع رابطهای هستید؟ آیا مطمئنید که با این فرد میتوانید به آنچه میخواهید برسید؟ آیا اتفاقاتی که در گذشته برای شما افتاده است خلاف این موضوع را اثبات نمیکند؟ آیا میتوانید با این فرد خاص رابطهای ماندگار و محکم داشته باشید؟
چه زمانی بازگشت به رابطهی تمامشده درست است؟
اگر علیرغم جدا شدن نمیخواهید رابطهی خود را قطع کنید یا در رابطهای هستید که در حال حاضر مشکلاتی دارد اما میخواهید آن را ادامه دهید باید به نکاتی توجه کنید. وقتی رابطهای به پایان میرسد معمولاً دلایل خوبی برای جدایی وجود داشته است. مشکل اصلی بازگشت به رابطهی تمامشده خطر بازگشت افراد به یک رابطهی ناسالم و مخرب است. تنها زمانی میتوان برای بازگشت به رابطهی تمامشده تصمیم جدی گرفت که هر دو نفر به میزان قابلتوجهی رشد و پیشرفت کرده و تغییراتی در خود ایجاد کرده باشند. وقتی افراد به این مرحله برسند یعنی آمادگی این را دارند که یک رابطهی سالم و جدید با یکدیگر داشته باشند.
چگونه بعد از بازگشت به رابطهی تمامشده ارتباط سالمتری داشته باشیم؟
اگر هر دو در زندگی چیزهای مشابهی میخواهید و ارزشهای یکسانی دارید، میتوانید قدمهای کوچکی برای ایجاد تغییر بردارید. این موضوع در مورد تغییر دادن شخص شما نیست بلکه به این معنی است که شما نسخهی متفاوتی از خودتان باشید. هنگامیکه رفتار متفاوتی برای ایجاد یک تعامل سالم در پیش میگیرید، طرف مقابلتان نیز به روشی متفاوت پاسخ میدهد. شما احتمالاً برای مدتی طولانی مانند آنچه الآن هستید بودهاید و شخصیت و رفتارهای ثابتی داشتهاید. اگرچه تصور تغییر عادتهای قدیمی دلهرهآور به نظر میرسد، اما عملی است و میتواند در ایجاد یک ارتباط سالم بعد از بازگشت به رابطهی تمامشده بسیار کمک کند.
بهعنوانمثال، همسر خود را با چیزهای کوچک غافلگیر کنید. این غافلگیری میتواند بهسادگی برقراری ارتباط چشمی برای نشان دادن احترام، ارسال یک پیام محبتآمیز یا پیشنهاد انجام مسئولیتی که انجام دادن آن برای همسرتان خوشایند نیست باشد.
راههایی برای بهتر کردن ارتباط پس از بازگشت به رابطهی تمامشده
در اینجا چند روش دیگر برای تقویت و بهتر کردن ارتباط بعد از بازگشت به رابطهی تمامشده بیان میکنیم:
منبع: Verywellmind