عشق سابقم ازدواج کرد

دوست دخترم با کس دیگه ازدواج کرد

دختری که دوستش داشتید با کس دیگه‌ای ازدواج کرده؟ در این شرایط، بسته به نوع ارتباطی که بین شما وجود داشته این موضوع می‌تواند سبب شوک، ناراحتی و سایر احساسات منفی در شما شود. راه‌های مختلفی وجود دارد که می‌تواند به شما کمک کند که موقعیت خود را بهتر مدیریت کنید و راحت‌تر از آن بگذرید. در این مقاله در خصوص این موضوع که دوست دخترم با کس دیگه‌ای ازدواج کرده، صحبت شده و راهکارهایی در این مورد ارائه شده است.

دوست دخترم با کس دیگه‌ای ازدواج کرد، چیکار کنم؟

در مرحله اول لازم است که شما بتوانید شوک ایجاد شده را هضم و پردازش کنید. این موضوع می‌تواند شامل چندین قدم باشد:

۱) فاصله خود را حفظ کنید.

شما با شنیدن این خبر احتمالا شوکه شده‌اید و دوست دارید که بتوانید با دوست دختر سابقتان ارتباط برقرار کنید و در این خصوص صحبت کنید. اما این کار انتخاب درستی نیست. در نظر داشته باشید که این موضوع انتخاب او بوده حتی اگر انتخابش برای شما گران تمام شده باشد. از پیام دادن به او اجتناب کنید. اگر مدام حرف‌هایی را که میخواهید به او بگویید با خود مرور می‌کنید، با یکی از دوستان و نزدیکانتان در این خصوص صحبت کنید تا کمی از هیجانات منفی شما کاسته شود. از ارتباط با او در شبکه‌های اجتماعی و یا چک کردن پروفایل و سایر کارهای شبیه به این پرهیز کنید زیرا این کارها فقط باعث درماندگی هر چه بیشتر شما خواهد شد.

۲) از واکنش بیش از حد خودداری کنید.

حتی اگر دوست دخترتان علیرغم قول و قرارهایتان با کس دیگری ازدواج کرده و این انتخابش انصاف نبوده و در حق شما ظلم کرده، از واکنش‌هایی با انگیزه انتقام اجتناب کنید. نه تنها شما نباید کاری غیر قانونی و به دور از هنجار انجام دهید، شما همچنین نباید به او بی احترامی کنید. با او به منظور زیر سوال بردن صداقت و درستی‌اش ارتباط برقرار نکنید. زمانی که به این موضوع فکر کنید که به شما خیانت شده، عصبانیت بیش از حد باعث می‌شود که تک بعدی به مسائل نگاه کنید. اجازه ندهید که احساساتتان شما را کنترل کند. سعی کنید که درگیر روتین روزانه خود شوید تا بیش از حد فکر نکنید. از مصرف الکل یا مواد مخدر اجتناب کنید. شاید به نظر برسد که با مصرف این مواد راحت‌تر می‌توانید شرایط را کنترل کنید اما این گونه نیست. مصرف این مواد ممکن است باعث شود که مرتکب رفتارهایی شوید که در آینده از آن‌ها پشیمان شوید. به جای آن تلاش کنید که با انجام مدیتیشن، ورزش و سایر فعالیت‌های سالم به خودتان آرامش دهید.

۳) به خودتان یادآوری کنید که بدترین اتفاق را دیگر پشت سر گذاشته‌اید.

شاید گفتن این جمله به خودتان، در لحظه غم و اندوه شما را کم نکند اما با گذشت زمان کمک کننده خواهد بود و باعث می‌شود که سریع‌تر به زندگی روزمره خود بازگردید. شما با شنیدن این خبر که دوست دخترتان با کس دیگه ازدواج کرده حداقل از بلاتکلیفی خارج شده و متوجه انتخاب او شده‌اید و از این پس برای گذشتن از او و ادامه زندگی‌تان می‌توانید حرکت کنید. فکر کردن به این که بدترین اتفاق را پشت سر گذاشته‌اید به شما امید می‌دهد که از این به بعد حالتان رو به بهبود خواهد بود زیرا سخت‌ترین قسمت را پشت سر گذاشته‌اید.

۴) یک سیستم حمایتی پیدا کنید.

در این شرایط ناراحت کننده شما نیاز به حمایت مضاعف از اطرافیانتان دارید. نزد دوستان یا خانواده‌تان بروید، به خصوص اشخاصی که تجربه‌ای مشابه شما داشته‌اند. در کنار افراد مثبت باشید، کسانی که شنوده‌های خوبی هستند و بدون ترس از انتقاد و قضاوت شدن می‌توانید با آن‌ها صحبت کنید. دایره دوستانتان را گسترش دهید. اکثر افراد زمانی که در رابطه هستند ارتباطشان با دوست‌های دیگرشان کمتر می‌شود. از این موقعیت تنهایی استفاده کنید تا دایره روابط خود را گسترش دهید. از این که از دیگران درخواست کمک کنید نهراسید و نیازتان را به راحتی بازگو کنید. احتمالا اطرافیانتان نیز خوشحال می‌شوند اگر بتوانند در این شرایط کمک کننده واقع شوند.

عشقم نامزد کرده

به عشقتان نرسیدید، اما زندگی ادامه دارد

برای این که بتوانید به زندگی خودتان بازگردید و ادامه دهید لازم است که مراحل زیر را در پیش بگیرید:

۱) بپذیرید که تقدیرتان با یکدیگر نبوده است.

یکی از سخت‌ترین مراحل جدایی پذیرش است. حتی اگر طرف مقابل تصمیم به جدایی گرفته و با شخص دیگری ازدواج کرده ممکن است شما نتوانید شرایط را بپذیرید و دچار اما و اگر شوید که مثلا اگر شرایط طور دیگری میشد چه؟ اما به خودتان مشکلات رابطه را که باعث جدایی شد، یادآوری کنید. به یاد بیاورید که در زمان دوستی‌تان چه حسی داشتید. بالا و پایین‌های رابطه را به یاد آورید. دیگر به داشتن رابطه یا برگشت او فکر نکنید. او با ازدواجش با مرد دیگه تصمیم خود را گرفته است. پس بپذیرید که رابطه شما تمام شده است تا بتوانید به زندگی خودتان برسید. بدانید که قسمتی از میل شما به او از این موضوع نشات می‌گیرد که کنار گذاشته شده‌اید. طبع انسان این گونه است که به هر چیزی که نمی‌تواند داشته باشد میل بیشتری پیدا خواهد کرد.

۲) علایقتان را دنبال کنید.

چه کارهایی دوست دارید انجام دهید؟ احتمالا حالا که تنها شده‌اید زمان بیشتری برای رسیدگی به علایقتان دارید. پس از این موضوع استفاده کرده و وقت بیشتری برای خودتان و کارهای مورد علاقه‌تان اختصاص دهید. یکسری کارهای فعال انجام دهید. به طور مثال زمان بیشتری را به ورزش اختصاص دهید یا یوگا و مدیتیشن انجام دهید. این فعالیت‌ها نه تنها باعث می‌شود که حال فیزیکی بهتری داشته باشید، بلکه حال روحی شما را نیز ارتقا می‌دهد. موفقیت‌های هر چند کوچک به شما کمک خواهد کرد که راحت‌تر حس کنار گذاشته شدن را پشت سر بگذارید.

۳) یک برنامه تفریحی را برنامه‌ریزی کنید.

برنامه‌ریزی برای آینده مثل رفتن به یک مسافرت می‌تواند در بهبود حالتان موثر باشد. پس با دوستانتان صحبت کنید و برای یک آخر هفته جنجالی برنامه‌ریزی کنید. حتی اگر نمی‌توانید در حال حاضر به مسافرت بروید برای یک دورهمی با دوستانتان برنامه بریزید.

۴) با اشخاص جدید قرار بگذارید.

اگر دوست دخترتان با کس دیگری ازدواج کرده، شما برای گذشتن از این خبر ناراحت کننده نیاز به زمان دارید. بهتر است که مدتی را به خودتان اختصاص دهید تا درس‌های لازم را از رابطه قبلی‌تان بگیرید و بفهمید که چرا رابطه مورد نظر نتیجه‌ی خوبی نداشت. بعد از این که توانستید از این مرحله بگذرید حال می‌توانید با اشخاص جدید قرار بگذارید. یادتان باشد که فکر خوبی نیست که برای فراموش کردن دوست دختر سابقتان با اشخاص دیگر قرار بگذارید. شما ممکن است فکر کنید که دیگر نمی‌توانید به کسی اعتماد کنید، اما بدانید که قرار نیست یک اتفاق بارها برای شما تکرار شود. البته لازمه‌ی این موضوع این است که از اتفاقات گذشته درس بگیرید و الگوهای گذشته را تکرار نکنید.

منبع: wikihow

تلفن کلینیک روانشناسی

عشقم نامزد کرده

دوست پسرم با کس دیگه ای ازدواج کرد

این که متوجه شوید دوست پسرتان یا مردی که دوستش داشتید با شخص دیگری ازدواج کرده، می‌تواند بسیار سخت باشد. طبیعی است که در این شرایط ناراحت و غمگین شوید و یا حتی نتوانید به کارهای روزانه‌ی خود برسید. شاید میل زیادی به صحبت با دیگران داشته باشید؛ کسانی که بتوانند غم شما را درک کنند و در این شرایط کنارتان باشند. از خودتان می‌پرسید مگر من چه چیزی کم داشتم یا دیگری چه برتری نسبت به من داشت؟ یک روز ممکن است به شدت عصبانی باشید و احساس تنفر و انتقام داشته باشید و روز دیگر به یکباره عصبانیت شما کنار برود و احساس دلتنگی کنید.

اگر در این شرایط هستید و نمی‌دانید چگونه ادامه دهید، در این مقاله، ما به شما کمک می‌کنیم تا بتوانید شرایط خود را با دید بازتری ببینید و بپذیرید و رفته رفته حال بهتری را تجربه کنید.

چرا عشقم رفت؟

گاهی اوقات شما هر چقدر هم که گذشته را موشکافی کنید، متوجه نمی‌شوید که دقیقا چرا رابطه شما به جدایی ختم شد. دلایل بسیاری ممکن است باعث این قضیه شده باشد و شما شاید هیچ‌وقت نفهمید که موضوع دقیقا چه بوده است. در این شرایط بهتر است دست از نشخوار ذهنی بردارید و اجازه دهید که گذشت زمان یکسری از مسائل را برای شما حل کند. همان طور که گفته شد شاید هیچ‌وقت متوجه یکسری مسائل نشوید، اما اگر کمی کنار بایستید و زمان بدهید مسائل نسبت به قبل برای شما بازتر خواهد شد. پس در قدم اول لازم است که با توجه به این موضوع که جدایی اتفاق افتاده به این نتیجه برسید که تمایل به ادامه رابطه به هر دلیلی وجود نداشته است. این موضوع در پذیرش شرایط بسیار به شما کمک می‌کند. اگر بتوانید شرایط خود را ببینید و پذیرید یک قدم اصلی در بهبود حالتان برداشته‌اید.

اگر ناراحت هستید و غصه می‌خورید به خودتان سخت نگیرید. این حالت در شما طبیعی است و به مرور زمان بهتر می‌شود. به خودتان اجازه دهید که ناراحت باشید و مدتی به خودتان استراحت دهید. اگر نمی‌توانید کارهای روزمره خود را انجام دهید عذاب وجدان نداشته و کمی به خودتان زمان دهید. دنبال این نباشید که هر چه سریعتر حالتان خوب شود. بپذیرید اتفاقی که برایتان افتاده ناراحت کننده است و هر کس دیگری که در جایگاه شما باشد، این احساسات را کم و بیش تجربه خواهد کرد.

برای رفتن عشقتان خودتان را سرزنش نکنید

دوست پسرتان شخص دیگری را برای ازدواج انتخاب کرده و این موضوع باعث شده که شما احساس کنید به اندازه کافی خوب نیستید. شاید خودتان را مقصر می‌دانید و خودسرزنشی می‌کنید یا حتی ممکن است احساس حقارت داشته باشید. اگر این طور است در مرحله اول باید بدانید که بسیاری از انتخاب‌های افراد به درون خودشان بر می‌گردد و ربطی به طرف مقابل ندارد. شاید دوست پسر شما فردی مذهبی بوده و تصورش این بوده که باید به شکل سنتی ازدواج کند یا شاید فردی وابسته به خانواده بوده و نظر خانواده باعث شده که از شما دست بکشد. گاهی اوقات نیز حتی ممکن است او به اشتباه چنین تصمیمی گرفته و خودش را از رابطه‌ای که می‌توانست با شما داشته باشد محروم کرده باشد. در هر حال باید بدانید که شما مسئول انتخاب‌ها یا اشتباهات او نبوده‌اید.

عشقم با کس دیگه‌ ای ازدواج کرد

هیچ رابطه‌ای کامل نیست و در همه‌ی رابطه‌ها افراد ممکن است مرتکب اشتباهاتی شوند. به خودتان سخت نگیرید و هر طوری که بوده‌اید یا هستید را بپذیرید. اگر شما هم اشتباهاتی داشته‌اید به دلیل آموزش و الگوهای اشتباهی بوده که در انتخابشان نقشی نداشته‌اید. به طور مثال ممکن است والدین شما رفتار صحیحی با شما نداشته و باعث شده‌اند که مهارت لازم برای مدیریت هیجانات را یاد نگرفته باشید. مطمئن باشید که با توجه به شرایطتان سعی کرده‌اید که بهترین واکنش‌ها را داشته باشید؛ حتی اگر واکنش شما اشتباه بوده است. صحنه‌ی زندگی برای شما به گونه‌ای رقم خورده که بتوانید خودتان را بهتر ببینید و بشناسید. با شناخت الگوها و آموزش‌های اشتباه می‌توانید در جهت اصلاح قدم بردارید. با تغییر درونی می‌توانید صحنه‌ی بیرونی را نیز تغییر دهید و نگذارید تا اتفاقات اخیر آن‌قدر برای شما تکرار شود تا بلاخره درس‌های لازم را بگیرید.

رفت با یکی دیگه، من چیکار کنم؟

این که با خودتان فکر کنید مردی که دوستش داشتم با کس دیگه‌ای ازدواج کرد و من دیگه نمیتونم خوشحال باشم درست نیست. شاید برایتان سخت باشد که کارهای روزمره خود را انجام دهید اما بعد از مدتی استراحت، سرگرم روزمرگی شدن می‌تواند به شما در فراموش کردن اتفاقی که افتاده کمک کند. یک کار جدید را شروع کنید و به آن مشغول شوید. هرچند سخت، اما بدون فکر کاری را که از قبل در نظر داشته‌اید، شروع کنید. اهداف کوچک برای خودتان تعیین کنید تا با رسیدن به آن‌ها احساسات خوب در شما ایجاد شود. ورزش کردن یکی از کارهایی است که می‌تواند انگیزه و حال خوبی برایتان فراهم کند. وقتی ورزش می‌کنید، با انجام هر حرکتی که موفق به انجامش می‌شوید حس خوبی در شما ایجاد خواهد شد.

روابط اجتماعی خود را گسترش دهید، بودن در جمع و در کنار دوستانتان می‌تواند به شما در فراموش کردن شکست عاطفی‌، کمک کند. با دوستان و اطرافیان نزدیکتان درد و دل کنید. بعد از این اتفاق، هیجانات منفی زیادی در شما ایجاد شده که لازم است با صحبت کردن، آن‌ها را برون ریزی کنید. در نظر داشته باشید که زندگی مانند رودخانه در جریان است. اگر بخواهید در خلاف جهت آب حرکت کنید خودتان بیشتر از قبل خسته و فرسوده خواهید شد. پس خودتان و افکارتان را رها کنید تا بتوانید با جریان آب به راحتی حرکت کنید.

مشاوره شکست عاطفی

وقتی شکست عشقی را تجربه می‌کنید، صحبت با دوستان و اطرافیان نزدیک اگرچه کمک کننده است اما گاهی اوقات کافی نیست. ممکن است شما برای این که بتوانید راحت‌تر شرایط خودتان را ببینید و بپذیرید نیاز داشته باشید که با روانشناس صحبت کنید. کسی که بتواند به عنوان شخص سوم دید متفاوتی نسبت به شرایط به شما بدهد. همچنین همان طور که گفته شد لازم است که شما علاوه بر شرایط، با خودتان نیز به صلح برسید. مشاوره فردی در این زمینه می‌تواند بسیار کمک کننده باشد. همچنین خواندن کتاب‌های مرتبط و افزایش شناخت به شما کمک خواهد کرد که راحت‌تر یکسری از مسائل را ببینید و بپذیرید.

شما همیشه می‌توانید با اشخاص جدید آشنا و دوباره عاشق شوید. تصور نکنید که این اتفاق فقط یک بار می‌افتد و دیگر نمی‌توانید کسی را پیدا کنید که مانند دوست پسر قبلی‌تان دوستش داشته باشید.

به عنوان سخن آخر در نظر داشته باشید که ممکن است دوست پسرتان بعد از ازدواج اظهار پشیمانی کند و بخواهد که با شما دوباره ارتباط داشته باشید، بدانید که این کار اگرچه ممکن است تسکینی بر دردهایتان به نظر برسد اما در واقع کمکی به شما نخواهد کرد و فرایند جدایی را سخت‌تر می‌کند. به او بگویید که اگر پشیمان است جدا شود و بعد از آن اگر می‌خواهد با شما ارتباط برقرار کند.
تلفن کلینیک روانشناسی

رفع مشکل غذا نخوردن کودک

طی رشد کودک، پدر و مادرها با چالش‌های زیادی روبرو می‌شوند که ممکن است تجربه لازم را برای پاسخ‌دهی مناسب به آن‌ها نداشته باشند. یکی از این چالش‌ها مشکل غذا نخوردن یا بدغذایی کودک است. گاهی اوقات کودک تنها یک غذای خاصی را می‌خورد و شما ممکن است نگران شوید که مواد غذایی لازم برای رشد فرزندتان از طریق آن غذای خاص به تنهایی تامین نشود. در نظر داشته باشید که مشکل غذا نخوردن در کودکان شایع است و با چند راه‌کار که در ادامه به آن‌ها پرداخته می‌شوید شما می‌توانید مشکل بدغذایی کودکتان را بهبود دهید.

دلایل غذا نخوردن کودک

در بسیاری از موارد مشکلات غذایی کودک به دلایل بزرگی ایجاد نمی‌شود و می‌تواند به موارد زیر مرتبط باشد:

  • سلایق شخصی: باید در نظر داشت که بعضی از غذاها با بعضی از سلایق سازگار نیست و این موضوع نشان دهنده مشکل خاصی نیست.
  • گرسنه نبودن
  • عدم علاقه به امتحان غذاهای جدید
  • بعضی از مشکلات رایج جسمی در کودکان مانند گلو درد یا دل درد
  • سرحال نبودن: کودکان نیز مانند بزرگسال‌ها ممکن است گاهی اوقات سرحال نباشند.

در بعضی موارد نیز ممکن است مشکل بدغذایی کودکتان جدی باشد. به هر دلیلی که این موضوع ایجاد شده طبیعی است که شما نخواهید که بدغذایی تبدیل به عادت شود. از این رو لازم است که علت غذا نخوردن کودکتان را شناسایی کرده و به او کمک کنید که عادات غذایی سالم داشته باشد.

برچسب بدغذایی، درست یا غلط

وقتی کودکی از غذا خوردن امتناع می‌کند، اولین چیزی که به ذهن والدین ممکن است برسد، بدغذایی است. اما مهم است که بدانید برچسب بدغذایی دقیقا به چه معناست و چه زمان می‌توانید از آن استفاده کنید. بدغذا به کسی گفته می‌شود که از خوردن یکسری از مواد غذایی امتناع می‌کند یا دوست دارد یک غذا رو به صورت تکراری در وعده‌های مختلف بخورد. در نظر داشته باشید که گاهی اوقات غذا نخوردن کودکتان از بدغذایی نیست و ممکن است جویدن و بلع بعضی از غذاها برایش مشکل باشد.

در هر حالت شما نباید کودکتان را به خوردن هر غذایی مجبور کنید. شما می‌توانید غذای مورد علاقه‌ی او را در یک وعده سرو کنید و در وعده‌های دیگر غذاهای دیگری به صورت متنوع درست کنید. منظور از متنوع این است که اگر برنج و مرغ درست می‌کنید در کنار آن سبزیجات پخته نیز درست کنید. شاید کودکتان برنج و مرغ دوست نداشته باشد اما سبزیجات پخته را بخورد.

بچم اصلا غذا نمیخوره، چیکار کنم؟

در این قسمت، چند پیشنهاد برای رفع مشکل غذا نخوردن کودکتان ارائه شده است.

کاهش حواس پرتی به هنگام غذا خوردن

روشن بودن تلویزیون یا استفاده از سایر وسایل الکترونیک ممکن است حواس کودکتان را از غذا خوردن پرت کند. اگرچه ممکن است استفاده از وسایل الکترونیک باعث مشغول بودن کودکتان شود اما در هنگام غذا خوردن بهتر است استفاده از این وسایل را محدود کنید. با تمرکز بر غذا خوردن و معاشرت با اعضای خانواده، احتمال غذا خوردن کودکتان بیشتر خواهد شد. علاوه بر آن محیطی مناسب و آرام برای غذا خوردن و نشستن کودکتان در نظر بگیرید.

چیکار کنم بچم غذا بخوره

از نسبت‌های مناسب استفاده کنید

شاید مشکل کودک شما این نیست که غذا نمی‌خورد، بلکه این است که نمی‌تواند همه‌ی غذایی را که برای او کشیده‌اید، بخورد. در نظر داشته باشید که بچه‌ها از نظر حجمی به اندازه بزرگسالان به غذا احتیاج ندارند. از ظرف‌های کوچک با مقدار غذای کمتر استفاده کنید. اگر نیاز باشد شما می‌فهمید که بعد از اتمام ظرف غذا لازم است که دوباره آن را پر کنید. علاوه بر آن بدانید که عادات غذایی بچه‌های کوچک‌تر در دوره‌های زمانی مختلف بسیار تغییر می‌کند. شاید بعضی اوقات نیاز نباشد که آن‌ها همه وعده‌ها را غذا بخورند.

زمان غذا خوردن را نزدیک به زمان خواب نگذارید

اگر کودکتان خواب آلود و خسته باشد، نشستن و غذا خوردن او ممکن است چالش‌برانگیز باشد. پس زمان غذا خوردن را با فاصله از زمان خواب یا انجام یک فعالیت خاص مشخص کنید. اگر لازم است زمان غذا خوردن کودکتان را از سایر اعضای خانواده جدا کنید.

استرس را در زمان غذا خوردن کودک محدود کنید

اجبار یا داد و فریاد کمکی به مشکل غذا نخوردن کودک نمی‌کند. اگر کودک ناراحت شود یا گریه کند، احتمال غذا خوردن او نیز کمتر می‌شود. پس اگر می‌خواهید اشتیاق کودکتان را به غذا خوردن افزایش دهید، از اجبار و فشار بپرهیزید.

دخیل کردن کودک در فرایند آماده سازی غذا

از کودکتان بخواهید که در فرایند انتخاب غذا، خرید مواد و آماده سازی آن‌ها به شما کمک کند. این کار ممکن است باعث افزایش انگیزه وی برای امتحان غذاهای جدید شود.

مصرف خوراکی‌های متفرقه را بین وعده‌های غذایی محدود کنید

گاهی اوقات مشکل غذا نخوردن کودک به مصرف خوراکی و نوشیدنی در طی روز مربوط می‌شود. بچه‌ها معده کوچک‌تری داشته و نیاز کمتری به مواد غذایی دارند. سیر بودن کودک هنگام وعده غذایی احتمال غذا خوردن را کاهش می‌دهد.

با سبک غذایی کودکتان آشنا شوید

در نظر داشته باشید که ممکن است کودکتان عادات غذایی متفاوتی داشته باشد. به طور مثال ممکن است فرزند شما علاقه‌ای به خوردن شام نداشته باشد، اما صبحانه و ناهار مفصل‌تری بخورد. کمی انعطاف پذیری متناسب با سبک غذایی کودکتان مشکلی ایجاد نخواهد کرد.

سایر مشکلات مرتبط با غذا نخوردن کودک

همان طور که گفته شد گاهی ممکن است غذا نخوردن کودک از مشکلاتی جدی‌تر منشا بگیرد. به طور مثال در بعضی موارد نادر ممکن است کودک شما دچار مشکلات حسی باشد و بعضی از رنگ‌ها و بافت‌های غذایی او را آزار دهد. گاهی اوقات نیز ممکن است مشکلات مکانیکی در قسمت دهان برای کودک شما در خوردن غذا مشکل ایجاد کند. یکی دیگر از مواردی که برای مشکل غذا نخوردن کودک می‌توان در نظر گرفت، درد در قسمت خاصی از بدن مانند دندان‌ها، شکم، گلو یا سایر موارد است. نفخ و یبوست نیز می‌تواند باعث بدغذایی و کاهش اشتها شود.

در بعضی از موارد نیز ممکن است مشکل غذا نخوردن کودک به مشکلات رفتاری مربوط باشد. به طور مثال ممکن است کودک شما به تازگی تغییر خاصی را تجربه کرده باشد. در این شرایط مشکل غذا نخوردن او به مرور زمان برطرف خواهد شد.

منبع: Healthline

تلفن کلینیک روانشناسی

حال روحیم خوب نیست

چیکار کنم حالم خوب شه؟

برای همه‌ی افراد ممکن است پیش بیاید که گاهی احساس خوبی نداشته باشند. دلیل این موضوع می‌تواند استرس، اضطراب، بی‌حوصلگی یا بی‌انگیزگی باشد. زمانی که در این شرایط هستید، انجام بعضی از کارها ممکن است بتواند حال شما را بهتر کند. مسائل بسیاری در زندگی هستند که خارج از کنترل ما می‌باشند. اما در این میان انجام بعضی از کارها تحت کنترل ماست که ممکن است با انجام آن‌ها بتوانیم احساسات بهتری را تجربه کنیم. در این مقاله در پاسخ به سوال «چیکار کنم حالم خوب شه»، یکسری کارها پیشنهاد شده است. اگر در حال حاضر حال خوبی را تجربه نمی‌کنید، با ما در این مقاله همراه باشید.

وقتی دلمان می‌گیرد، چه کار کنیم؟

هر فردی بسته به شخصیتش ممکن است با انجام بعضی از کارها حالش بهتر شود. در ادامه لیست کارهایی که حال آدم رو خوب میکنه معرفی شده است. مهم است که با توجه به شخصیت و شرایطتان بدانید که چه کاری برای شما بهتر جواب می‌دهد.

استراحت کنید

گاهی اوقات کنار گذاشتن کاری که در حال انجامش هستید حتی برای مدت زمانی کوتاه می‌تواند زمانی که دچار استرس و اضطراب هستید یا احساس خستگی می‌کنید، حالتان را بهتر کند. کمی کنار بکشید و به موضوعی که باعث ناراحتی شما شده فکر نکنید. اجازه دهید که ذهنتان با موضوعات دیگری پر شود. تحقیقات نشان داده است که زمانی که مشغول به فعالیتی خاص هستیم، استراحت‌های کوتاه میان کار می‌تواند باعث شود که عملکرد بهتری داشته باشیم.

قدم بزنید

مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری اعلام کرده که ورزش کردن به مدت ۱۵۰ دقیقه در هفته می‌تواند کمک کند که علاوه بر سلامت جسمی، حال بهتری را نیز تجربه کنیم. یکی از ورزش‌های راحت پیاده‌روی کردن است. پیاده‌روی روزانه به مدت ۲۰ دقیقه می‌تواند به بهبود وضعیت روحی و کاهش استرس و هیجانات کمک کند. همچنین جدا از فعالیت فیزیکی و تاثیر آن بر سلامت جسم و روان، بیرون رفتن و خارج شدن از فضای بسته به تنهایی نیز می‌تواند دل‌گرفتگی شما را برطرف کند. تحقیقات نشان داده است که پیاده‌روی و قدم زدن در کاهش نشخوار ذهنی نقش موثری خواهد داشت.

با صدای بلند آهنگ گوش دهید

گوش دادن به موسیقی می‌تواند لذت بخش باشد، اما علاوه بر آن تحقیقات نشان داده است که موسیقی تاثیرات روان‌شناختی نیز دارد و می‌تواند بر حال ما تاثیر بگذارد. به طبع گوش دادن به آهنگ‌های غمگین می‌تواند حال بد ما را تشدید کند و از آن طرف گوش دادن به آهنگ‌های شاد و انرژیتیک روحیه ما را افزایش می‌دهد. اگر دلتان گرفته، به لیست آهنگ‌های شاد مورد علاقه‌‌تان با صدای بلند گوش دهید.

برای شخصی دیگر یک کار خوب انجام دهید

کمک کردن به دیگران می‌تواند باعث شود که حال بهتری را تجربه کنید. اگر دلتان گرفته، به کارهایی فکر کنید که می‌توانید برای کمک به خانواده، دوست، همسایه یا همکارتان انجام دهید. کمک کردن به دیگران باعث می‌شود که برای مدت زمانی حتی کوتاه افکارتان را کنار بگذارید. تحقیقات نشان داده است که کمک کردن به دیگران و سخاوتمندی حتی می‌تواند با کاهش مرگ و میر در ارتباط باشد. در بسیاری از موارد و حتی در بیماری‌های روان‌شناختی عامل ایجاد کننده ناراحتی و مشکل، نشخوار ذهنی است که کمک کردن به دیگران می‌تواند آن را کاهش دهد. چند مثال برای کمک کردن به دیگران می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • کمک کردن به خانواده در کارهای خانه
  • کمک کردن به انجمن‌های خیریه
  • کمک به همسایه سالخورده برای حمل بار
  • هدیه دادن به یک دوست

وقتی دلمان میگیرد چه کنیم

صحبت کردن با یک دوست

زمانی که از موضوعی خاص ناراحتید صحبت یا چت کردن با یک دوست ممکن است بتواند حال شما را بهتر کند. حمایت اجتماعی یک عامل مهم در سلامت روانی محسوب می‌شود. تحقیقات بسیاری نشان داده است که انزوای اجتماعی باعث مشکلات بسیاری از جمله احساس تنهایی و کاهش ظرفیت در مقابل استرس می‌شود. البته حمایت اجتماعی بیشتر با کیفیت سنجیده می‌شود تا کمیت. فرقی نمی‌کند که دایره‌ی ارتباطات شما چقدر باشد؛ تا زمانی که این احساس را داشته باشید که شخص یا اشخاصی را دارید که از شما حمایت می‌کنند و کنارتان هستند شما از مزایای حمایت اجتماعی برخوردار هستید.

اگر می‌خواهید احساس بهتری داشته باشید یا یک دوست صحبت کنید؛ کسی که به صحبت‌های شما گوش دهد و بتواند راهکار نشان دهد یا در غیر این صورت بتواند شما را بخنداند و اوقات خوشی را برایتان رقم بزند.

برای کاری برنامه‌ریزی کنید

تحقیقات نشان داده است که کسانی که می‌توانند بین بودن در لحظه حال و برنامه‌ریزی برای آینده تعادل برقرار کنند به میزان بیشتری در مقابله با احساسات منفی و استرس موفق هستند. این موضوع نشان می‌دهد که اگرچه بودن در لحظه حال اهمیت دارد، اما زمانی که در حال مقابله با مشکلات هستیم، فکر کردن به کارهایی که دوست داریم در آینده انجام دهیم، کمک می‌کند که بتوانیم به میزان بیشتری احساسات منفی و لحظات استرس‌زا را مدیریت کنیم.

پذیرش واقعیت

گاهی اوقات احساسات منفی ما از آن جا نشات می‌گیرد که نمی‌توانیم بعضی واقعیت‌ها را بپذیریم. گاهی اوقات نمی‌توانیم برای اهدافمان تلاش کنیم و دچار خودسرزنشی می‌شویم. گاهی دیگر برای اهدافمان به میزان زیادی تلاش می‌کنیم اما به دلایل مختلف به آن‌ها نمی‌رسیم. گاهی دیگر ناراحتی ما از جایی است که کاملا خارج از کنترل ماست. در هر کدام از این شرایط هر چقدر بیشتر با زندگی در جنگ و تضاد باشیم، کمتر موفق می‌شویم. شاید در این شرایط بهتر باشد که واقعیت‌ها را در رابطه با خودمان بپذیریم و جنگ را متوقف کنیم. البته این موضوع به این معنی نیست که تلاش نکنیم، بلکه به این معنی است که به خودمان سخت نگیریم و انتظار نداشته باشیم که یک شبه تغییر کنیم. تغییرات معمولا زمانی ایجاد می‌شود که در پذیرش باشیم.

صحبت با مشاور

در پاسخ به این سوال که «حالم خوب نیست چیکار کنم؟» باید گفت که در بسیاری از موارد حال بد و ناراحتی از درون خودمان ایجاد می‌شود. از انتظار‌ها و توقعاتمان به وجود می‌آید. انتظاراتی که شاید درست هم نباشد. قدم در مسیر خودشناسی به ما کمک می‌کند که بتوانیم با درون خودمان و علت افکار و احساساتمان آشنا شویم. البته این که همه مسائل را هم به خودمان ربط دهیم شاید باعث شود که نتوانیم از خودمان در برابر آسیب دیگران محافظت کنیم. پس باید بین نگاه به خود و انگشت به سمت بیرون یک تعادل برقرار کنیم که نه به خاطر همه مشکلاتمان عوامل بیرونی را مقصر بدانیم و نه به خودمان بیش از اندازه سخت بگیریم. صحبت با روانشناس و مشاوره فردی می‌تواند در این مسیر کمک کننده باشد و به شما کمک کند که با سرعت بیشتری مسیر خودشناسی را طی کنید.

منبع: verywellmind
تلفن کلینیک روانشناسی

زنمو دوست ندارم

همسرمو دوست ندارم

ممکن است برای خیلی از آدم‌ها پیش بیاید که عاشق شوند و از بدی‌های طرف مقابلشان بگذرند و تصمیم به ازدواج بگیرند. اما با گذشت زمان و بعد از ازدواج احساس کنند که بدی‌های طرف مقابلشان بیش از پیش آن‌ها را آزار می‌دهد و دیگر قادر به تحمل آن‌ها نیستند. این افراد گاهی اظهار می‌دارند که «دیگه همسرمو دوست ندارم». آن‌ها با امید به این موضوع که بدی‌های طرف مقابلشان به مرور زمان بهتر می‌شود یا می‌توانند او را تغییر دهند، وارد مسیر ازدواج می‌شوند. اما در غالب موارد این اتفاق به راحتی رخ نمی‌دهد و در انتها می‌بینند که با کسی زندگی مشترکشان را شروع کرده‌اند که دوستش ندارند. صحبت‌های اطرافیان که به آن‌ها می‌گویند «در زمان دوستی یا آشنایی پیش از ازدواج متوجه رفتارهای بد همسرت نشدی» یا «از قبل باید فکرش را می‌کردی» هیچ کمکی به آن‌ها نمی‌کند.

ممکن است شما در چنین شرایطی باشید. ممکن است شما بعضی خط قرمزها را نادیده گرفته باشید اما فکر کردن به این موضوعات شرایط شما را تغییر نمی‌دهد. اگر قصد به ادامه‌ی زندگی مشترک خود دارید در ادامه راهکارهایی به شما یاد می‌دهیم که بتوانید سازگاری بیشتری با شرایط خود پیدا کنید.

چرا همسرمو دوست ندارم؟

یکسری از ویژگی‌های شخصیتی باعث بروز نارضایتی در زندگی مشترک می‌شود. برخی از افرادی که ممکن است در زندگی با آن‌ها بگویید «همسرمو دوست ندارم» می‌توانند شامل موارد زیر باشند:

  • همسری که به اصطلاح قلدری می‌کند.
  • همسری که بسیار نقاد و نکوهشگر است.
  • همسری که عادت به مسخره کردن داشته باشد.
  • همسری که راه حلش در پاسخ به مسائل مهم شوخی و خنده است.
  • همسری که تصور می‌کند همه چیز را می‌داند.
  • همسری که بدبین است.
  • همسری که انجام کارها را به تعویق می‌اندازد.
  • همسری که حرف نمی‌زند و راهکارش در مقابله با مشکلات سکوت یا قهر است.
  • همسری که به شکل بیمارگونه محبت می‌کند.
  • همسری که خودمحور و خودخواه است.
  • همسری که شخصیت ضعیفی دارد.

در نظر داشته باشید که این‌ها رفتارهایی است که می‌تواند باعث خستگی شما شود و با رفتارهای سوء‌استفاده‌گرانه فرق دارد. در صورتی که با رفتارهایی نظیر کتک خوردن مواجه هستید حتما با روانشناس ارتباط برقرار کرده و از فرد متخصص کمک بگیرید.

همسرمو دوست ندارم، چیکار کنم؟

سازگاری یکی از ویژگی‌های مهم ازدواج سالم است. بعضی از ویژگی‌ها و عادات همسرتان ممکن است برای شما خیلی آزاد دهنده باشد. سرکوب حس‌های بدی که در مواجهه با رفتارهای آزاردهنده همسرتان دارید، می‌تواند همه چیز را بدتر کند. اجازه ندهید که آن قدر حس‌های منفی در شما جمع شود که به مرز انفجار برسید؛ هر زمان که احساس بدی پیدا کردید، در خصوص حل مشکلتان اقدام کنید.

در نظر داشته باشید که ناامید نشوید چرا که با مکالمه صادقانه و مهربانانه می‌توانید شرایط را بهتر کنید. همچنین بدانید که شما هم قطعا رفتارهایی دارید که باعث آزار همسرتان می‌شود.

من شوهرم را دوست ندارم

بدانید که شما نمی‌توانید همسرتان را تغییر دهید

شما تنها می‌توانید که برخورد و رفتار خودتان را تغییر دهید. در این شرایط همسرتان نیز ممکن است با دیدن رفتار متفاوت شما رفتارش را تغییر دهد و برخورد بهتری داشته باشد. انتظار نداشته باشید که بلافاصله بعد از تغییر شما، او نیز تغییر کند. بدون آن که منتظر تغییر همسرتان باشید بر رفتار و برخورد خودتان تمرکز کنید.

فقط به ویژگی‌های منفی فکر نکنید.

تمرین کنید که ویژگی‌های مثبت را هم ببینید. به طور مثال مدت زمان مشخصی را برای فکر کردن به ویژگی‌های مثبت همسرتان اختصاص دهید. در ادامه و یک روز دیگر مدت زمان بیشتری را برای این موضوع اختصاص دهید. این کار به شما کمک می‌کند که احساس نارضایتی کمتری را تجربه کنید. قطعا همسر شما ویژگی‌های مثبت هم دارد اما ذهن عادت می‌کند که تنها نقاط کور را ببیند و آن‌ها را بزرگ کند.

بازخورد مثبت داشته باشید

زمانی که همسرتان کاری را مطابق خواسته شما انجام داد از او تشکر کنید و نشان دهید که کار مثبتش را می‌بینید و از بابت آن قدردان هستید؛ حتی اگر انجام آن کار را بدیهی می‌دانید. این کار باعث می‌شود که همسرتان میل بیشتری به انجام خواسته شما پیدا کند.

به چشم‌هایش نگاه کنید

زمانی که از همسرتان خواسته‌ای دارید به چشم‌هایش نگاه کنید. تماس چشمی کمک می‌کند که همسرتان صداقت شما را ببیند و پذیرش بیشتری نسبت به صحبت‌های شما داشته باشد.

واضح و صریح صحبت کنید

از به کار بردن جملات مبهم و انفعالی بپرهیزید. نظرات خود را به شکل مستقیم ابراز کنید. کاری نکنید که همسرتان حدس بزند شما چه نیاز و درخواستی دارید. تصور نکنید که همسرتان خودش باید بداند یا بفهمد که شما چه درخواستی دارید. به صورت مستقیم خواسته خود را بیان کنید.

با یکدیگر وقت بگذرانید

یک تفریح یا کار دو نفره انجام دهید. کاری که هر دوی شما به آن علاقه دارید. به طور مثال قدم زدن با یکدیگر و صحبت کردن می‌تواند یک فعالیت مناسب برای نزدیک شدن شما به یکدیگر باشد.

همسرتان را سرزنش نکنید

سرزنش کردن باعث می‌شود که همسرتان وارد فاز دفاعی شود. جمله خود را با این عبارت که «تو باید» شروع نکنید و به جای آن بگویید «من نیاز دارم» یا «من احساس می‌کنم». بر رفتاری که شما را آزار می‌دهد تمرکز کنید نه شخصیت طرف مقابلتان و بگویید که آن رفتار به خصوص چه احساسی در شما ایجاد می‌کند. شما اجازه دارید که شکایتی را به همسرتان ابراز کنید اما مواظب باشید طوری صحبت نکنید که باعث دعوا یا قهر شود.

با خودتان صادق باشید

اگر کار اشتباهی انجام دادید، صداقت داشته باشید و به آن اعتراف کنید. از همسرتان بخواهید که به شما بگوید چه رفتارهایی را در شما نمی‌پسندد تا شما هم در صورت تمایل در جهت علاقه همسرتان گام بردارید.

حد و مرز تعیین کنید

اگر همسرتان رفتارهای سوءاستفاده‌گرانه بروز داد به طور جدی با او برخورد کنید و بگویید که رفتار مورد نظر برای شما به هیچ شکل قابل قبول نیست. برای خودتان برنامه داشته باشید که اگر رفتار مورد نظر قطع نشد چه کار باید انجام دهید.

صحبت با مشاور

دوست نداشتن و عدم احساس عشق در زندگی مشترک می‌تواند بسیار آسیب‌زا و خسته کننده باشد. اما باید دانست که بسیاری از مواقع این حس که «همسرمو دوست ندارم» به دلیل مشکلات حل نشده ایجاد می‌شود. صحبت با مشاور و روانشناس می‌تواند به شما کمک کند که مشکلات خود را شناسایی کرده و با یادگیری تعامل سازنده در جهت بازسازی عشق در زندگیتان قدم بردارید.

منبع: Verywellmind

تلفن کلینیک روانشناسی

بچمو دعوا کردم

بچمو کتک میزنم، چیکار کنم؟

بسیاری از والدین از تنبیه فیزیکی برای آموزش درست و غلط به کودکشان استفاده می‌کنند. بعضی از آن‌ها باور دارند که تنبیه فیزیکی روش درستی برای تربیت کودک است اما بعضی دیگر صرفاً به دلیل خستگی زیاد از مسئولیت‌های پدر و مادری، از کوره در رفته و کودکشان را کتک می‌زنند. در حالت دوم بعد از فروکش کردن عصبانیت معمولاً والد دچار احساس عذاب وجدان شده و به دنبال راه حلی می‌گردد که دیگر کار خود را تکرار نکند. در این مقاله در خصوص روش‌های جایگزین تنبیه فیزیکی برای والدینی که سؤال می‌پرسند «بچمو کتک می‌زنم، چیکار کنم» صحبت شده است. خواندن این مقاله به این دسته از والدین کمک می‌کند که تربیت صحیح را یاد گرفته و آسیب کمتری را متوجه کودک خود کنند. شاید زمانی که کودکتان کم سن و سال است، آسیب‌هایی که به او می‌زنید متوجه شما نشود، اما قطعاً زمانی که کودکتان بزرگ شد این آسیب‌ها گریبان گیر شما نیز خواهد شد.

چیکار کنم بچمو کتک نزنم؟

در این قسمت شما را با هشت روش جایگزین تنبیه فیزیکی کودک آشنا می‌کنیم.

زمان توقف

اگر کودکتان رفتار نادرستی انجام داد، برای مدت زمان مشخص او را در مکانی قرار دهید که بتواند اندکی با خودش خلوت کند. زمان توقف با توجه به سن کودک می‌تواند متغیر باشد که بهتر است یک دقیقه به ازای هر سال سن در نظر گرفته شود؛ به طور مثال برای کودک دو ساله دو دقیقه و برای کودک ۷ ساله این زمان ۷ دقیقه در نظر گرفته شود. مکان زمان توقف باید به گونه‌ای باشد که کودک بتواند با خودش تنها باشد و سرگرم فعالیت دیگری نشود. این کار به کودک شما این مهارت را یاد می‌دهد که بتواند قبل از ارتکاب یک رفتار نادرست کمی مکث کند و عواقب آن را در نظر بگیرد.

از دست دادن امتیاز

از دست دادن امتیاز به این معنی است که اگر کودکتان رفتار نامناسبی بروز داد، او را از یکی از فعالیت‌های مورد علاقه‌اش به مدت مشخص محروم کنید. به طور مثال به کودکتان بگویید نمی‌تواند به مدت یک روز تلویزیون تماشا کند. این کار به فرزند شما می‌آموزد که انتخاب اشتباه عواقبی برایش به دنبال خواهد داشت. در نتیجه‌ی این آموزش، فرزندتان یاد می‌گیرد که تصمیمات بهتری در آینده اتخاذ کند.

نادیده گرفتن

نادیده گرفتن روش به مراتب موثرتری نسبت به کتک زدن است. گاهی اوقات لازم است بعضی رفتارهای کودک که به دنبال جلب توجه انجام می‌شود، نادیده گرفته شود. به طور مثال اگر کودکتان برای رسیدن به خواسته‌اش داد و فریاد کرد به او اعتنایی نکنید و تنها زمانی به خواسته‌اش پاسخ دهید که به شیوه درست از شما درخواست کند. باگذشت زمان، فرزند شما یاد خواهد گرفت که رفتار مؤدبانه بهترین راه برای برآوردن نیازهایش است.

آموزش مهارت‌های زندگی

یکی از مشکلات اصلی کتک زدن این است که به کودک نمی‌آموزد که چگونه بهتر رفتار کند. کتک زدن فرزندان به دلیل عصبانیت هرگز به آن‌ها چیزی یاد نمی‌دهد. بچه‌ها باید نحوه حل مسئله و مدیریت احساسات را در کودکی بیاموزند. وقتی والدین به‌درستی این مهارت‌ها را آموزش بدهند، می‌توانند تا حد زیادی مشکلات رفتاری فرزندشان را در آینده کاهش دهند. سعی کنید به‌جای کتک زدن از تأدیب استفاده کنید که هدفش آموزش است نه تنبیه.

کتک زدن بچه

پیامدهای منطقی

پیامدهای منطقی راهی عالی برای کمک به کودکانی است که با مشکلات رفتاری خاصی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. پیامدهای منطقی به طور خاص با رفتار نادرست مرتبط است. به‌عنوان‌مثال، اگر فرزندتان شام خود را نمی‌خورد، به او اجازه ندهید قبل از خواب یک میان وعده بخورد. یا اگر از مرتب کردن اسباب‌بازی خود امتناع می‌کند، اجازه ندهید تا آخر روز با آن‌ها بازی کند. ارتباط مستقیم پیامد با مشکل رفتاری به بچه‌ها کمک می‌کند تا ببینند که انتخاب‌هایشان پیامدهای مستقیم دارد.

پیامدهای طبیعی

پیامدهای طبیعی به کودکان این امکان را می‌دهد که از اشتباهات خود درس بگیرند. برای مثال، اگر فرزندتان می‌گوید که قرار نیست کاپشنش را بپوشد، اجازه دهید بیرون برود و سردش شود؛ البته تا زمانی که این کار برایش بی‌خطر باشد. زمانی که فکر می‌کنید فرزندتان از اشتباه خود درس می‌گیرد، از پیامدهای طبیعی استفاده کنید. وضعیت را کنترل کنید تا مطمئن شوید که کودک شما هیچ خطر واقعی را تجربه نکند.

پاداش برای رفتارهای درست

به‌جای کتک زدن کودک به ‌خاطر رفتار نادرست، به او برای رفتار خوبش پاداش دهید. به‌عنوان‌مثال، اگر فرزند شما اغلب با خواهر و برادر خود دعوا می‌کند، یک سیستم پاداش ‌دهی ایجاد کنید تا آن‌ها را تشویق کنید که با هم بهتر کنار بیایند. انگیزه داشتن برای رفتار خوب می‌تواند به‌سرعت رفتار نادرست را از بین ببرد. جوایز به بچه‌ها کمک می‌کند تا به‌جای رفتار بد که امتیازی برایشان ندارد، روی کارهایی که برایش جایزه به همراه دارد، تمرکز کنند.

تحسین کردن رفتارهای درست

از رفتارهای درست کودکتان تعریف کنید. به طور مثال زمانی که کودکتان با بچه‌های دیگر به درستی بازی می‌کند، به این موضوع اشاره کرده و قدردان این رفتار باشید. تاکید بر رفتارهای مثبت در مقایسه با تاکید بر رفتارهای اشتباه، تأثیری بیشتری بر اصلاح رفتاری خواهد داشت. رفتارهای درست کودکتان تعریف کنید. به طور مثال زمانی که کودکتان با بچه‌های دیگر به درستی بازی می‌کند، به این موضوع اشاره کرده و قدردان این رفتار باشید. تاکید بر رفتارهای مثبت درمقایسه با تاکید بر رفتارهای اشتباه، تاثیری بیشتری بر اصلاح رفتاری خواهد داشت.

کتک زدن بچه، درست یا غلط؟

کتک زدن فرزندان یک روش رایج تربیتی است که در همه جای دنیا ممکن است مورد استفاده قرار گیرد، اما این شیوه‌ی تربیتی از دیدگاه روانشناسی اشتباه بوده و نه تنها تأثیر مثبتی بر کودک نمی‌گذارد، بلکه عواقب جبران ناپذیری برای او نیز خواهد داشت. کتک زدن کودک او را دچار سردرگمی می‌کند زیرا نمی‌تواند درک کند که چطور این کار برای شما جایز است اما او نمی‌تواند خواهر یا برادرش یا سایر افراد را کتک بزند. شما به عنوان والد باید روش‌های صحیح مدیریت احساسات و هیجانات را به کودکتان آموزش دهید. اگر حرفتان این است که «دست خودم نیست، بچمو کتک میزنم» توصیه می‌کنیم که با مشاورین کودک سرای مشاور در ارتباط باشید. به احتمال زیاد خود شما نیز مهارت‌های لازم برای مدیریت احساسات و هیجانات و کنترل خشم را در اختیار ندارید و لازم است که در قدم اول تحت آموزش‌های صحیح توسط مشاور قرار گرفته تا بتوانید الگوی درستی برای فرزندتان باشید. فراموش نکنیم که کودکان ما والدین فردا هستند، پس سعی کنیم که نسل درستی را تحویل جامعه دهیم.

منبع: Verywellmind

تلفن کلینیک روانشناسی

خودمو دوست ندارم

از خودم بدم میاد

آیا شما هم از آن دسته افراد هستید که مدام می‌گویند «از خودم بدم میاد»؟ می‌دانید اگر از خود نفرت داشته باشید تا چه اندازه به خودتان آسیب می‌زنید؟ احساس نفرت از خود، ما را ناامید می‌کند و شرایط زندگی را برایمان بسیار سخت و دشوار می‌کند. طی تحقیقات انجام شده، احساس نفرت از خود نه‌تنها شرایط زندگی را محدود می‌کند بلکه سلامت روحی و روانی را نیز تهدید کرده و شخص را به افسردگی و اضطراب مبتلا می‌کند.

برای غلبه بر احساس تنفر از خود لازم است که نشانه‌ها و علائم این بیماری را شناسایی کرده و علت آن را به‌خوبی درک کرد تا بتوان برای مقابله با آن اقدامات لازم را انجام داد. در ادامه به باورها و ویژگی‌های شخصیتی اشتباهی که باعث احساس تنفر از خود می‌شوند، اشاره شده است.

چرا از خودم بدم میاد؟

باورها و عادت‌هایی که منجر به احساس تنفر از خود می‌شود، شامل موارد زیر است:

همه‌چیز باید خوب باشد

بعضی از افراد تصور می‌کنند که باید همه کارها و اموراتشان را خوب و عالی پیش ببرند و اگر جایی از کارشان بلنگد خیال می‌کنند که همه‌چیز را ازدست‌داده‌اند و مدام خودشان را سرزنش می‌کنند. این افراد کمال‌گرا هستند و تصور اینکه کار اشتباهی از آن‌ها سر بزند برایشان غیرقابل‌بخشش است. چنین کسانی بر این باور هستند که اگر همه کارها را در حد عالی انجام ندهند نابود می‌شوند.

تمرکز کردن روی اتفاق‌های بد

کسانی که مدام می‌گویند «از خودم بدم میاد» با وجود داشتن یک روز عالی و بی‌نقص، به‌جای اینکه از آن روز استفاده کنند و لذت ببرند، ترجیح می‌دهند یک گوشه بنشینند، گذشته را مرور کنند و برای کارهای اشتباهی که از آن‌ها سرزده خود را سرزنش کنند.

استدلال عاطفی

استدلال عاطفی به این معنا است که فرد احساسات خود را یک واقعیت محض می‌بیند. برای مثال اگر یک روز از خواب بیدار شود و حس بدی داشته باشد، فکر می‌کند آن روز شوم است و قرار است اتفاق ناگواری رخ دهد. چنین افرادی تمام احساسات خود را روی زندگی‌شان منعکس می‌کنند.

عزت‌نفس پایین

بسیاری از کسانی که بر این باورند که خودشان را دوست ندارند، عزت‌نفس پایینی داشته و هیچ‌وقت از کارهایشان رضایت ندارند. آن‌ها همیشه خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند و درنتیجه‌ی این مقایسه خود را مورد سرزنش قرار می‌دهند.

نیاز به تایید دیگران

بعضی از افراد مدام می‌خواهند کارهایی انجام دهند که مورد تائید دیگران قرار بگیرند. همیشه به این فکر می‌کنند با اعمالشان نظر دیگران را جلب کنند. چنین افرادی بسته به عقیده دیگران نظرشان در مورد خودشان عوض می‌شود و درنتیجه خود را سرزنش می‌کنند.

عدم پذیرش تایید دیگران

این افراد هر موقع از کسی تعریف و تمجید بشنوند فکر می‌کنند که دیگران خیلی خوب هستند و خود را لایق و سزاوار این تعریف نمی‌دانند و آن را نادیده می‌گیرند. آن‌ها فکر می‌کنند که حقیقت چیز دیگری است و فقط خودشان از بد بودن خودشان آگاه هستند و دیگران قادر نیستند بدی آن‌ها را ببینند.

تلاش برای همرنگ شدن با دیگران

افرادی که از خود ناراحت هستند و این جمله را همیشه تکرار می‌کنند «از خودم بدم میاد» همیشه در هر جمعی فکر می‌کنند یک فرد خارج از آن جمع هستند و سعی دارند با موافق بودن با دیگران خود را با آن جمع هماهنگ کنند. این افراد فکر می‌کنند که مردم از آن‌ها بدشان می‌آید و به دیگران حق می‌دهند و براین باوراند که من چه چیزی دارم که برای دیگران جالب باشد و چرا باید با من وقت بگذرانند.

نپذیرفتن انتقاد

کسانی که از خود ناراحت هستند اغلب نمی‌توانند انتقاد را بپذیرند و آن را یک حمله شخصی به‌حساب می‌آورند. حتی ممکن است تا مدت‌ها بعد نیز به شخصی که از آن‌ها انتقاد کرده است فکر کنند و آن را از یاد نبرند.

ترس از ارتباط اجتماعی

این‌گونه افراد از داشتن ارتباط‌های مثبت می‌ترسند و نگران هستند که یک روز این رابطه تمام می‌شود و ممکن است آن‌ها شکست بخورند یا تنها بمانند و به همین دلیل ترجیح می‌دهند با کسی وارد ارتباط نشوند.

دیدگاه بدبینانه

ممکن است کسانی که می‌گویند «از خودم بدم میاد» نگاهی بسیار تیره و تاریک به زندگی و پیرامون خود داشته باشند و زندگی را از دیدگاهی منفی نگاه ‌کنند و فکر کنند کسانی که دیدی مثبت به جهان دارند، ساده‌لوح هستند. همچنین اوضاع زندگی را بسیار پیچیده می‌بینند و از زندگی در این جهان متنفر هستند.

از خودم بدم میاد

از خودم بدم میاد چون خیلی از خودم انتقاد می‌کنم

افرادی که از خود ناراحت هستند به‌طور مدام با منتقد درونی خود سروکار دارند. این افراد ندایی در درون خود می‌شنوند که برای هر کاری آن‌ها را ارزیابی و نقد می‌کند. منتقد درونی از شخص ایراد می‌گیرد و اعتماد شخص را نسبت به خودش پایین می‌آورد به‌طوری‌که همیشه در پی مقایسه کردن خود با دیگران است. کسانی که از خود بدشان می‌آید همیشه احساس می‌کنند که نسبت به دیگران بسیار متفاوت هستند و همین باعث می‌شود که خود را در جامعه منفور و طرد شده احساس کنند زیرا منتقد درونی‌شان همیشه آن‌ها را سرکوب می‌کند. این افراد باید به این آگاهی برسند که منتقد درونشان در پی تضعیف کردن روحیه و قوای درونی آن‌ها است. اگر زیاد به این صدای درونی گوش دهند ممکن است در طی زمان به مریضی پارانویا یا بدبینی دچار شوند.

بعضی از چیزهایی که ممکن است منتقد درونی انسان به او بگوید شامل موارد زیر هستند:

  • چرا این کار را انجام می‌دهی؟ فکر می‌کنی چه کسی هستی؟
  • راه تو از موفقیت بسیار دور است بنابراین تلاشت بی‌فایده است
  • مثل همیشه این کار را هم خراب می‌کنی
  • سعی کن به کسی اعتماد نکنی چون در آخر ناامید می‌شوی
  • چرا من را دوست دارد؟ لابد انگیزه‌ای پنهانی وجود دارد

چرا دائم از خودم ایراد می‌گیرم؟

در ادامه مطلب به دلایلی که ممکن است باعث ایجاد منتقد درونی در افراد شوند اشاره می‌کنیم:

تجربه‌های دوران کودکی

یکی از دلایل منتقد درونی می‌تواند تجربه‌هایی باشد که اشخاص از دوران کودکی خود داشته‌اند. کسانی که صدایی در درونشان می‌گوید «از خودم بدم میاد»، آسیب‌هایی در دوران کودکی از طرف والدین بر آن‌ها وارد شده که می‌تواند دلایل محکمی برای ایجاد صدای درونی باشد که در پی تخریب افراد است. اگر کودکان مورد سرزنش یا بی‌توجهی زیادی قرار بگیرند، یا بیش‌ازحد کنترل شوند و یا به‌طور مدام مورد پرسش و انتقاد قرار بگیرند به‌طورقطع در آینده صدایی در درون آن‌ها شروع به سرزنش کردنشان می‌کند.

روابط بد

یکی دیگر از مواردی که باعث می‌شود افراد منتقد درونی داشته باشند این است که آن‌ها در یک رابطه با دوست یا همکار یا فامیل خود شکست‌خورده‌اند و آن‌ها سعی در تخریب شخصیتی او داشته‌اند.

حوادث ناگوار

حوادث ناگوار نیز یکی دیگر از عوامل مهم منتقد درونی است. معمولاً کسانی که می‌گویند «از خودم بدم میاد» در تصادف، درگیری، حمله فیزیکی دچار خسارت شده‌ و علت حادثه آن شخص باشد، ممکن است به‌مرورزمان دچار حس پشیمانی یا گناه شوند و در پی سرزنش کردن خود باشند.

راه‌های مقابله با نفرت از خود

تمرین مهربانی

بسیار مهم است که افراد بتوانند با خود مهربان باشند و سعی کنند نقاط مثبت خود را در نظر بگیرند و آن‌ها را پرورش داده و خود را تشویق کنند. از زاویه‌ای دیگر به زندگی نگاه کنند، و نباید این‌طور تصور کنند که آن اتفاق بد پایان دنیا بود یا من نمی‌توانم خودم را برای آن اشتباه ببخشم. طی تحقیقاتی ثابت‌شده که هر چه افراد با خود مهربان‌تر باشند عزت‌نفس بالاتریی خواهند داشت.

داشتن ارتباط با افراد خوش‌بین

یکی از راه‌های مقابله با از خود بد آمدن این است که با افراد مثبت و کسانی که به آن‌ها حس خوبی می‌دهند رابطه داشته باشند. اگر چنین افرادی در زندگی روزمره خود ندارند می‌توانند با مراکز روان‌شناسی مشورت کرده و در جلسه‌های روان‌درمانی شرکت کنند.

مراقبت از خود

برای کسانی که به این باور رسیده‌اند که خودشان را دوست ندارند، بسیار مهم است که با رعایت نکاتی از جسم و روح خود مراقبت کنند. نکاتی مانند ورزش کردن، خواب کافی، رفتن به طبیعت، خوردن غذای سالم. افراد با انجام دادن این کارها به‌صورت منظم می‌توانند احساس خوبی داشته باشند.

صحبت با مشاور

همان‌طور که گفته شد بسیاری از باورهای اشتباه می‌توانند باعث شوند که فرد دچار حس نفرت از خود شود؛ درنتیجه شناسایی این باورها به او کمک می‌کند که رابطه بهتری با خودش داشته باشد. مشاور با شناسایی این باورهای ذهنی به فرد کمک می‌کند که از زاویه دیگری به مسائل نگاه کند و بداند احساسی که به خودش دارد به دلیل شرایط بیرونی نبوده و از درونش ناشی می‌شود.

منبع: verywellmind

تلفن کلینیک روانشناسی

شوهرم همش ازم ایراد میگیره

ازدواج ایده‌آل و موفق نتیجه ارتباط سالم بین دو زوج است. با این حال، واقعیت این است که هر زوجی ممکن است در زندگی مشترک گاهی اوقات چالش‌های خاص خود را تجربه کند. متأسفانه، برخی از افراد در شرایطی هستند که همسرشان مدام از آن‌ها انتقاد می‌کند و نظرات منفی دائماً متوجه آن‌ها می‌شود. وقتی در زندگی مشترک یکی از طرفین مدام به دنبال انتقاد کردن از طرف مقابل است، عزت نفس، اعتماد به نفس و احساس خوب بودن طرف مقابلش رو مدام سرکوب می‌کند و در نهایت موجب سلب آرامش زندگی خواهد شد. در حقیقت کسی که از طرف مقابل خودش مدام ایراد می‌گیرد از زندگی و شرایط خودش ناراضی است و مدام با فرافکنی و ایراد گرفتن از دیگران سعی می‌کند احساسات خودش رو سرکوب و پنهان کند. اگر شما نیز از آن دسته خانم‌هایی هستید که با شوهری که همش از شما ایراد می‌گیرد، انتقاد می‌کند و شما را مورد سرزنش قرار می‌دهد، درگیر هستید، در طول زندگی شاید احساس کنید که واقعاً شما به اندازه کافی خوب نیستید و یا هرگز نمی‌توانید به حدی که همسرتان دوست دارد خوب باشید. نگران نباشید این مقاله کمک زیادی به شما خواهد کرد.

اگر شما همان کسی هستید که همیشه شکایت دارید که چرا شوهرم همش ازم ایراد میگیره در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا راهکارهایی را برای بهبود این رفتار همسرتان به شما پیشنهاد بدهیم.

دلایلی ایراد گرفتن مداوم همسران

زندگی گذشته و قبل ازدواج همسرتان می‌تواند یکی از دلایلی ایراد گرفتن مدام همسرتان از شما باشد. شاید همسر شما دارای پدر و مادری بوده که مدام از او انتقاد می‌کردند و متأسفانه این سبک زندگی کردن را آموزش دیده است. یا شاید این احساس ناشی از رنج و مشکلاتی باشد که سال‌ها متحمل شده و حالا راه پذیرش و فراموش کردن آن‌ها را بلند نیست و در عوض این احساسات را با ایراد گرفتن از شما سرکوب می‌کند.

در چنین مواردی معمولاً این رفتار انتقادی همسر شما ارتباطی با شخصیت و رفتار شما ندارد و چنانچه شخص دیگری نیز به جای شما در مقابل همسرتان قرار می‌گرفت، با او نیز مشابه رفتار می‌کرد.

اگر شریک زندگی شما همیشه نسبتاً خوش بین و مثبت بوده و ناگهان شروع به انتقاد و شکایت کرده، بدون شک موضوعی باعث ناراحتی او شده که در مطرح کردن آن مردد است و به جای صحبت کردن در خصوص موضوع اصلی، شروع به بهانه‌گیری کرده است. بنابراین شما باید سعی کنید تا تشخیص دهید که رفتار او از کجا ناشی می‌شود و تلاش کنید تا به او در حل کردن مشکل کمک کنید.

با این حال شوهری که بیش از حد از همسرش ایراد می‌گیرد و انتقاد می‌کند یا به طور مداوم بر روی کارهای اشتباه همسرش تمرکز می‌کند، در واقع باعث از بین رفتن اعتماد به نفس همسرش می‌شود و تمام احساسات خوب او را سرکوب می‌کند. این شوهر معمولاً رفتار توهین‌آمیز دارد و مدام بی احترامی می‌کند و به ندرت حرف مثبتی برای گفتن دارد. این شخصیت‌ها معمولاً نحوه درست انتقاد کردن را هم بلد نیستند و انتقاد آن‌ها به سختی قابل چشم پوشی است و در لحن صدا، زبان بدن و حالات چهره آن‌ها آشکار می‌شود. در پایان این توضیحات به شما پیشنهاد می‌کنیم از راهکارهای زیر استفاده کنید تا بتوانید رفتار انتقادی همسرتان رو کنترل کنید.

شوهر-بهانه-جو

در مقابل مرد ایرادگیر، حد و مرز تعیین کنید

با همسرتان روراست باشید و از همان ابتدا برای خودتان حد و مرز تعیین کنید. وقتی از همان ابتدا همه چیز را با همسر خود روشن کنید دیگر هیچ بهانه‌ای برای او باقی نمی‌ماند که به خودش اجازه دهد رفتار بدی داشته باشد. همسر شما مسئول احترام گذاشتن به شما و احساسات شما است و موظف است با شما درست رفتار کند. تعیین حد و مرز به این معنی نیست که شروع کنید به جنگیدن و دیگران را از خودتان دور کنید بلکه فقط چارچوب رفتاری را به آن‌ها یادآور می‌شوید. باید مشخص کنید که هر کسی با شما چگونه رفتار کند و شما اجازه می‌دهید که هر کسی در چه مسائلی از شما می‌تواند اظهارنظر کند.

 راهکارهای رفتار با شوهری که همش در حال ایراد گرفتن است

تعیین حد و مرزها مطمئنا در ابتدا برای شما سخت خواهد بود، اما با تمرین می‌توانید یاد بگیرید. از روش‌های زیر کمک بگیرید و استراتژی‌های زیر را تمرین کنید:

  • از کلمه «من» استفاده کنید. این کلمه تمرکز را روی شما حفظ می‌کند و طرف مقابل حس نمی‌کند که مورد اتهام قرار گرفته است.
  • سعی کنید زمانی که همسرتان ناراحت و عصبانی است از صحبت کردن و بحث و مشاجره با او بپرهیزید و فقط به او این اطمینان را بدهید که متوجه شده‌اید که ناراحت است و زمانی که اوضاع آرام‌تر شد حتماً در رابطه این موضوع با هم صحبت خواهید کرد.
  • هنگام صحبت کردن سعی کنید از گریه کردن و فریاد زدن بپرهیزید و تأثیر لحن ملایم در انتقال پیام را نادیده نگیرید. زمانی که شما احساساتی فراتر نشان می‌دهید، همسر شما کمتر به موضوع بحث و صحبت شما توجه می‌کند و بیشتر محو احساسات شما خواهد شد.
  • در ابتدای تعیین این حد و مرزها ممکن است احساس خوبی نداشته باشید، اما صبور باشید و ادامه دهید.
  • سعی نکنید نتیجه را به همسرتان تحمیل کنید. ممکن است واکنش همسرتان در برابر صحبت‌های شما خشم و یا عصبانیت باشد. شما آرام باشید و روی حدود خودتان محکم بمانید.
  • تمرین کنید که درباره هر انتقادی که همسرتان از شما می‌کند با آرامش کامل فکر کنید و به این نتیجه برسید که آیا انتقاد او موجه و درست است و واقعاً ایرادی که همسرتان از شما می‌گیرد در شما وجود دارد یا از خود بپرسید که آیا شما عمداً کاری انجام می‌دهید که ممکن است همسرتان رو عصبانی کند یا باعث بشود او احساس کند که شما قصد بی احترامی به او را دارید.
  • ممکن است سخت باشد که بعد از ادامه پیدا کردن انتقادات شوهرتان واکنش تندی نداشته باشید، بنابراین نکته کلیدی این است که بتوانید یک قدم به عقب بردارید و به کل وضعیت نگاه کنید، جا نزید و به مسیر خود ادامه دهید.

منبع: Pairedlife

تلفن کلینیک روانشناسی

جلوگیری از سرد شدن رابطه بعد از ازدواج

سردی رابطه بعد از ازدواج در طول رابطه زناشویی امری طبیعی است و ممکن است در برخی از ازدواج‌ها در طول زمان اتفاق افتد. در این مرحله از زندگی ممکن است توجه و علاقه زوجین به هم کم شده و به دنبال آن مشکلاتی نیز به وجود آید، تا جایی که زوجین احساس کنند فاصله زیادی بین آنها وجود دارد و از یکدیگر جدا شده‌اند. سرد شدن رابطه بعد از ازدواج به‌عنوان شایع‌ترین علت جدایی در کنار عدم تفاهم، خیانت و قدرنشناسی شناخته شده است. اگر احساس می‌کنید که در زندگی مشترک خود دچار این مشکل شده‌اید، اقداماتی وجود دارد که می‌توانید برای بازسازی ارتباطتان انجام دهید، در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا شما را با این اقدامات آشنا کنیم.

قبل از سردی رابطه، نشانه‌ها را بشناسید

یک رابطه سالم نیازمند تلاش برای حفظ هیجان، تعهد و ارتباط است. اگر متوجه شده‌اید که شما و همسرتان در حال دور شدن از همدیگر هستید، مهم است بدانید که چگونه می‌خواهید به این مشکل رسیدگی کنید و چگونه می‌توانید به‌عنوان یک زوج برای ایجاد یک رابطه غنی‌تر، عمیق‌تر و معنادارتر تلاش کنید. یافتن راه‌هایی برای برقراری ارتباط مجدد می‌تواند رابطه شما را تقویت کرده و آرامش شما را افزایش دهد. برخی از شواهد نشان می‌دهند که سرد شدن رابطه بعد از ازدواج یکی از رایج‌ترین دلایلی است که باعث می‌شود روابط زوجین در نهایت به شکست منتهی شود. برخی از این نشانه‌های سرد شدن رابطه بعد از ازدواج شامل موارد زیر می‌باشد:

  • عدم توجه: شما و همسرتان به یکدیگر توجه نمی‌کنید یا به حرف‌های یکدیگر گوش نمی‌دهید.
  • فقدان صمیمیت: نداشتن صمیمیت بین شما و همسرتان می‌تواند فیزیکی و یا احساسی باشد. در این حالت احساس می‌کنید که دیگر شریک زندگی خود را نمی‌شناسید یا او شما را نمی‌شناسد.
  • عدم اتحاد: این مشکل می‌تواند تصمیم‌گیری به‌عنوان یک زوج را دشوار کند و منجر شود که اغلب انتخاب‌ها و تصمیم‌گیری‌ها به درگیری ختم شود.
  • عدم اعتماد: احساس می‌کنید نمی‌توانید احساسات واقعی خود را با همسرتان در میان بگذارید.
  • فقدان همدلی: در درک نیازها و احساسات یکدیگر مشکل دارید.

روش‌های بهبود سردی روابط زوجین

در بسیاری از موارد علائم و نشانه‌های سرد شدن رابطه بعد از ازدواج می‌توانند به طرز چشمگیری آشکار باشند، بااین‌حال ممکن است این نشانه‌ها کم‌رنگ بوده یا به‌آرامی و در طول زمان ایجاد شوند. به‌جای نادیده‌ گرفتن نشانه‌ها، مهم است که بدانید این مشکلی است که برای حل آن می‌توانید تلاش کنید و با همکاری یکدیگر ارتباط خود را به روزهای خوب برگردانید. در ادامه با اقداماتی برای حل این مشکل آشنا خواهید شد.

درباره نگرانی های خود صحبت کنید

اولین قدم برای غلبه بر سرد شدن رابطه بعد از ازدواج بین شما و شریک زندگی‌تان این است که در مورد نگرانی های خود و این‌که چگونه می‌توانید به‌عنوان یک زوج برای پر کردن شکاف به وجود آمده با یکدیگر همکاری کنید، صحبت کنید. در ابتدای مکالمه شریک زندگی خود را آگاه کنید که این مکالمه صرفاً بیان احساساتی است که شما در زندگی با او تجربه کرده‌اید و هدف شما سرزنش و یا تقابل با او نیست.

می‌توانید مکالمه را با صحبت در مورد آنچه احساس می‌کنید شروع کنید. برای مثال، می‌توانید جمله‌ای شبیه این بگویید: «احساس می‌کنم مثل گذشته به هم نزدیک نیستیم و می‌خواهم راه‌هایی برای گذراندن زمان بیشتری با هم پیدا کنیم». از جملاتی مانند «تو هیچ‌وقت با من نیستی» یا «تو طوری رفتار می‌کنی که انگار دیگر برایت مهم نیستم» هرگز استفاده نکنید. درحالی‌که ممکن است احساس کنید این جملات درست هستند، اما تنها بار منفی دارند و موجب احساس سرزنش می‌شوند. این جملات عکس‌العمل تدافعی را به همراه خواهند داشت و در نهایت باعث می‌شود شریک زندگی‌تان تمایلی به همکاری برای بازسازی صمیمیت و ارتباط با شما نداشته باشد.

علت سرد شدن زندگی زناشویی

زمان بیشتری را با هم بگذرانید

تحقیقات نشان می‌دهد که زوج‌هایی که زمان بیشتری را با هم می‌گذرانند، شادی بیشتر و استرس کمتری را تجربه می‌کنند. بااین‌حال، برنامه‌ریزی برای گذراندن زمان مشترک با هم همیشه آسان نیست و به میزان زیادی ازخودگذشتگی نیاز دارند. نتایج تحقیقات یک مرکز مشاوره نشان داد که وقت گذراندن زوجین با هم می‌تواند اثرات طولانی‌مدتی بر سلامتی داشته باشد و از سرد شدن رابطه بعد از ازدواج پیشگیری کند. در این تحقیقات زمانی که مردان و زنان با همسران خود بودند گزارش کردند که شادی بیشتری داشته، فعالیت‌هایشان معنای بیشتری پیدا کرده و استرس کمتری تجربه کردند. در نتیجه این تحقیق مشخص می‌شود و وقت گذراندن زوجین با یکدیگر چقدر می‌تواند حائز اهمیت باشد.

از یکدیگر حمایت کنید

مطمئنا زمانی که احساس می‌کنید از شما حمایت می‌شود و تحت حمایت همسرتان هستید، احساس بهتری نسبت به خود دارید و می‌توانید بهتر با رویدادها و موقعیت‌های استرس‌زا کنار بیایید؛ در نتیجه احساس عزت‌نفس بیشتری را تجربه خواهید کرد. بنابراین در زندگی مشترک به دنبال راه‌هایی باشید که بتوانید از یکدیگر مراقبت و حمایت کنید. راه‌های مختلفی برای حمایت از همسرتان وجود دارد، برخی از این راه‌ها به این شرح است:

  • به همسرتان بگویید که به او افتخار می‌کنید.
  • یادداشتی بنویسید و توضیح دهید که از همسرتان به‌ خاطر حضور در زندگی شما قدردانی می‌کنید.
  • از طریق انجام یک عمل محبت‌آمیز می‌توانید حمایت خود را به همسرتان نشان دهید.
  • تأیید احساسات همسرتان می‌تواند راهی باشد که احساس دیده ‌شدن، درک شدن و ارتباط عاطفی بیشتر را تجربه کند.

با هم خوش بگذرانید

یکی از نشانه‌های سرد شدن رابطه بعد از ازدواج، کم‌تر شدن هیجان و اشتیاق باگذشت زمان در رابطه است زیرا مشکلات حفظ زندگی مشترک و سختی زندگی روزمره بر زنده نگه‌داشتن اشتیاق اولویت دارد. تحقیقات نشان می‌دهد که داشتن سرگرمی در یک رابطه عامل کلیدی و تعیین‌کننده رضایت زناشویی است؛ بنابراین پس از اینکه احساس کردید رابطه‌تان هیجان اولیه را ازدست‌داده است، برای داشتن یک رابطه موفق و پایدار، انجام سرگرمی و بازی مشترک ضروری است. فعالیت‌های سرگرم کننده می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • با هم آشپزی کنید
  • با هم ورزش کنید
  • یک سرگرمی پیدا کنید که هر دو از آن لذت می‌برید
  • با یکدیگر ماساژ بگیرید
  • رقصیدن می‌تواند موجب شادی و نشاط شود
  • با هم دوچرخه‌سواری یا پیاده‌روی کنید
  • به عکس‌ها و آلبوم‌ها نگاه کنید
  • برای یک شب عاشقانه برنامه‌ریزی کنید
  • مسافرت رفتن موجب ریلکس شدن شما خواهد شد
  • غروب یا طلوع خورشید را تماشا کنید
  • یادداشت‌های عاشقانه بنویسید

تلفن کلینیک روانشناسی

چرا از پیر شدن می‌ترسیم

چند نکته در خصوص ترس از پیر شدن

چه کسی از پیر شدن نمی‌ترسد؟ پیری مرحله‌ای از زندگی است که بسیاری از مردم از آن می‌ترسند. افزایش سن می‌تواند به معنای چین‌وچروک، موهای سفید، بازنشستگی و دیگر واقعیت‌هایی باشد که فکرکردن به آنها برای برخی وحشتناک است. بااین‌حال، اگر این افکار باعث ایجاد یک ترس یا ناامیدی شود می‌تواند آسیب‌رسان باشد. در این مقاله به بخشی از ترس‌هایی که افراد با افزایش سن با آنها روبرو می‌شوند می‌پردازیم و برای کنترل و غلبه بر این ترس‌ها راهکارهایی را ارائه خواهیم کرد.

چرا پیر می‌شویم؟

پیری یک فرایند طبیعی است که همه باید طی کنند و یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر است. درحالی‌که ترس از چشم‌انداز پیری طبیعی است، اما زمانی که ترس شروع به آسیب رساندن به شما کند، ناسالم است. متأسفانه پیر شدن معمولاً منفی تلقی می‌شود و سن بالاتر اغلب به‌اشتباه با وابستگی، بیماری‌ها و زوال جسمی و روانی شناخته می‌شود. بسیاری از این مفاهیم به دلیل تصور غربی که زیبایی را با جوانی مرتبط می‌کند، در ذهن‌ها شکل‌گرفته است. تغییر ظاهر افراد با افزایش سن کاملاً طبیعی است، بااین‌حال احتمالاً این تغییرات می‌تواند باعث ترس و اضطراب زیادی شود که گاهی اوقات به یک ترس غیرمنطقی تبدیل می‌شود. این ترس به نام ژراسکوفوبیا یا ترس از پیر شدن شناخته می‌شود.

ترس غیرطبیعی و مداوم از پیر شدن

برخی از افراد ترس عمیقی از پیری احساس می‌کنند، از تصور گذر زمان رنج می‌برند و زندگی را کاملاً نادیده می‌گیرند. آنها مایلند جاودانه جوان باشند و هرگز پا به عرصه پیری نگذارند. معمولاً این افراد در مورد پیری اطلاعات نادرست دارند و کلیشه‌های ضعف و پیری را در ذهن خود تکرار می‌کنند. ترس از پیر شدن می‌تواند توسط افراد در هر گروه سنی تجربه شود و بر سلامت و رفاه فرد تأثیر منفی بگذارد، این ترس به‌عنوان ترس غیرمنطقی و مداوم از پیر شدن تعریف شده است. متأسفانه ترس از پیر شدن تا زمانی که جوامع مرزهای بین جوان و پیر را کاهش دهند و پیری را به‌عنوان یک فرایند طبیعی تلقی کنند، همچنان افزایش می‌یابد.

ترس از دست دادن زیبایی

همان‌طور که جوانی زیباست، بالارفتن سن نیز یکی دیگر از زیبایی‌ها است، اما برای اکثر زنان زمان می‌برد تا آن را درک کنند. تقریباً هر زنی می‌ترسد که روزی به انعکاس تصویر خود در آینه خیره شود و با تصویری شاداب مواجه نشود. ترس از پیر شدن باعث شده است که بسیاری از زنان به کارهای مختلف بپردازند تا برای همیشه جوان بمانند. این به این دلیل است که رگه‌های سفید موی پیری و پوست چروکیده، ترس از دست دادن جوانی و شادابی را دائماً به آنها یادآوری می‌کند.

برای مقابله با این احساسات و ترس‌ها فرایند پیری و هرآنچه با آن همراه است را به‌عنوان یک واقعیت، بخشی طبیعی از چرخه زندگی، بشناسید و بپذیرید. این فرایند برای همه ما اتفاق می‌افتد. با بزرگ‌تر شدن، بالغ‌تر و عاقل‌تر می‌شوید. پیری اجتناب‌ناپذیر است و اگر بقیه سال‌های جوانی خود را با ترس از آن سپری کنید، ممکن است سریع‌تر از آنچه فکر می‌کنید به آن برسید.

ترس از پیری

ترس از پیر شدن و تنها ماندن

پیری مسیری است که هیچ‌کس نمی‌خواهد به‌تنهایی آن را طی کند. هر فردی داشتن یک همراه در پیری و مسیر زندگی را به‌عنوان پایان خوش برای خود می‌داند. حالا اگر این فرد با ترس از تنهایی به زندگی خود ادامه دهد، ترس از پیر شدن و تنهایی در او ایجاد می‌شود. حتی در سنین بالا، افراد کسی را می‌خواهند که بدون توجه به موهای خاکستری و چروک‌های عمیق، به چشمانشان نگاه کند و به آن‌ها بگوید که دوستش دارد و به او اهمیت می‌دهد.

ترس از مرگ

طبیعی است که هر انسانی نسبت به پیری و مواجهه با مرگ خود تا حدی ترس داشته باشد. اضطراب مرگ یک تجربه طبیعی است. داشتن درجه کمی از اضطراب مرگ در طول زندگی لازم است تا ما را به انجام فعالیت‌های مثبت سوق دهد، اما اضطراب مرگ به طور غیرعادی ممکن است منجر به ناسازگاری شود. چنین اضطرابی شرایط استرس‌زا را تشدید می‌کند و باعث احساس پوچی و ناامیدی از زندگی می‌شود. راه‌های زیادی وجود دارد که فرد می‌تواند بر ترس خود از مرگ غلبه کند اما اولین گام پذیرش این واقعیت است که ما نمی‌توانیم برای همیشه زندگی کنیم، پس باید از زندگی حال خود لذت ببریم.

نکاتی برای غلبه بر ترس از پیر شدن

میان‌سالی و دوره بعد از آن نقطه عطف مهمی است که می‌تواند تغییراتی را در بدن شما، از نظر فیزیکی و عاطفی ایجاد کند. مهم است که به‌جای نگرانی در مورد مشکلاتی که ممکن است تحمل آن دشوار باشد، دائماً خود را با تغییرات وفق دهید. نگرانی بیش از حد در مورد پیری بسیار استرس‌زا است و می‌تواند به مشکلات سلامتی مانند فشارخون بالا و بیماری قلبی منجر شود. اگر اجازه داده شود که فوبیا ادامه یابد، علائم می‌توانند عملکرد روزانه شما را مختل کنند و باعث شوند که کاملاً در افسردگی فرو بروید.

برای غلبه بر ترس از پیر شدن و مرگ بهتر است فلسفه زندگی را جست و جو کنید. از خودتان بپرسید که آیا این زندگی غیر هدفمند بوده و با مرگ همه چیز تمام می‌شود؟ یا مرگ تنها پایان یک مرحله و رفتن به مرحله‌ای دیگر است؟ نوع نگرش شما به این مسائل می‌تواند تاثیر زیادی بر احساس ترس شما داشته باشد.

در اینجا چند نکته وجود دارد که به شما کمک می‌کند تا بر ترس از پیر شدن غلبه کنید:

  • آرام باشید، اضطراب بیشتر اوقات به ترس های ما دامن می‌زند. تنها کاری که باید انجام دهید این است که بپذیرید تا ابد جوان نخواهید بود و بهترین استفاده را از زندگی‌تان ببرید.
  • مثبت بمانید، داشتن باور و امید به زندگی می‌تواند شما را هدفمند کند تا بتوانید بر ترس‌هایتان غلبه کنید و به شما کمک می‌کند تا زندگی را در نوری کاملاً جدید ببینید.
  • مشغول شوید، مشغول بودن و تمرکز روی چیز دیگری غیر از ترس‌هایتان، ذهن شما را از ترس‌ها دور می‌کند.
  • مشاوره میان‌سالی را امتحان کنید. اگر احساس می‌کنید نمی‌توانید به‌تنهایی بر ترس‌های خود غلبه کنید، ایده خوبی است که با یک مشاور یا روان‌شناس قرار ملاقات بگذارید و از او کمک حرفه‌ای دریافت کنید.