زنمو دوست ندارم

همسرمو دوست ندارم

ممکن است برای خیلی از آدم‌ها پیش بیاید که عاشق شوند و از بدی‌های طرف مقابلشان بگذرند و تصمیم به ازدواج بگیرند. اما با گذشت زمان و بعد از ازدواج احساس کنند که بدی‌های طرف مقابلشان بیش از پیش آن‌ها را آزار می‌دهد و دیگر قادر به تحمل آن‌ها نیستند. این افراد گاهی اظهار می‌دارند که «دیگه همسرمو دوست ندارم». آن‌ها با امید به این موضوع که بدی‌های طرف مقابلشان به مرور زمان بهتر می‌شود یا می‌توانند او را تغییر دهند، وارد مسیر ازدواج می‌شوند. اما در غالب موارد این اتفاق به راحتی رخ نمی‌دهد و در انتها می‌بینند که با کسی زندگی مشترکشان را شروع کرده‌اند که دوستش ندارند. صحبت‌های اطرافیان که به آن‌ها می‌گویند «در زمان دوستی یا آشنایی پیش از ازدواج متوجه رفتارهای بد همسرت نشدی» یا «از قبل باید فکرش را می‌کردی» هیچ کمکی به آن‌ها نمی‌کند.

ممکن است شما در چنین شرایطی باشید. ممکن است شما بعضی خط قرمزها را نادیده گرفته باشید اما فکر کردن به این موضوعات شرایط شما را تغییر نمی‌دهد. اگر قصد به ادامه‌ی زندگی مشترک خود دارید در ادامه راهکارهایی به شما یاد می‌دهیم که بتوانید سازگاری بیشتری با شرایط خود پیدا کنید.

چرا همسرمو دوست ندارم؟

یکسری از ویژگی‌های شخصیتی باعث بروز نارضایتی در زندگی مشترک می‌شود. برخی از افرادی که ممکن است در زندگی با آن‌ها بگویید «همسرمو دوست ندارم» می‌توانند شامل موارد زیر باشند:

  • همسری که به اصطلاح قلدری می‌کند.
  • همسری که بسیار نقاد و نکوهشگر است.
  • همسری که عادت به مسخره کردن داشته باشد.
  • همسری که راه حلش در پاسخ به مسائل مهم شوخی و خنده است.
  • همسری که تصور می‌کند همه چیز را می‌داند.
  • همسری که بدبین است.
  • همسری که انجام کارها را به تعویق می‌اندازد.
  • همسری که حرف نمی‌زند و راهکارش در مقابله با مشکلات سکوت یا قهر است.
  • همسری که به شکل بیمارگونه محبت می‌کند.
  • همسری که خودمحور و خودخواه است.
  • همسری که شخصیت ضعیفی دارد.

در نظر داشته باشید که این‌ها رفتارهایی است که می‌تواند باعث خستگی شما شود و با رفتارهای سوء‌استفاده‌گرانه فرق دارد. در صورتی که با رفتارهایی نظیر کتک خوردن مواجه هستید حتما با روانشناس ارتباط برقرار کرده و از فرد متخصص کمک بگیرید.

همسرمو دوست ندارم، چیکار کنم؟

سازگاری یکی از ویژگی‌های مهم ازدواج سالم است. بعضی از ویژگی‌ها و عادات همسرتان ممکن است برای شما خیلی آزاد دهنده باشد. سرکوب حس‌های بدی که در مواجهه با رفتارهای آزاردهنده همسرتان دارید، می‌تواند همه چیز را بدتر کند. اجازه ندهید که آن قدر حس‌های منفی در شما جمع شود که به مرز انفجار برسید؛ هر زمان که احساس بدی پیدا کردید، در خصوص حل مشکلتان اقدام کنید.

در نظر داشته باشید که ناامید نشوید چرا که با مکالمه صادقانه و مهربانانه می‌توانید شرایط را بهتر کنید. همچنین بدانید که شما هم قطعا رفتارهایی دارید که باعث آزار همسرتان می‌شود.

من شوهرم را دوست ندارم

بدانید که شما نمی‌توانید همسرتان را تغییر دهید

شما تنها می‌توانید که برخورد و رفتار خودتان را تغییر دهید. در این شرایط همسرتان نیز ممکن است با دیدن رفتار متفاوت شما رفتارش را تغییر دهد و برخورد بهتری داشته باشد. انتظار نداشته باشید که بلافاصله بعد از تغییر شما، او نیز تغییر کند. بدون آن که منتظر تغییر همسرتان باشید بر رفتار و برخورد خودتان تمرکز کنید.

فقط به ویژگی‌های منفی فکر نکنید.

تمرین کنید که ویژگی‌های مثبت را هم ببینید. به طور مثال مدت زمان مشخصی را برای فکر کردن به ویژگی‌های مثبت همسرتان اختصاص دهید. در ادامه و یک روز دیگر مدت زمان بیشتری را برای این موضوع اختصاص دهید. این کار به شما کمک می‌کند که احساس نارضایتی کمتری را تجربه کنید. قطعا همسر شما ویژگی‌های مثبت هم دارد اما ذهن عادت می‌کند که تنها نقاط کور را ببیند و آن‌ها را بزرگ کند.

بازخورد مثبت داشته باشید

زمانی که همسرتان کاری را مطابق خواسته شما انجام داد از او تشکر کنید و نشان دهید که کار مثبتش را می‌بینید و از بابت آن قدردان هستید؛ حتی اگر انجام آن کار را بدیهی می‌دانید. این کار باعث می‌شود که همسرتان میل بیشتری به انجام خواسته شما پیدا کند.

به چشم‌هایش نگاه کنید

زمانی که از همسرتان خواسته‌ای دارید به چشم‌هایش نگاه کنید. تماس چشمی کمک می‌کند که همسرتان صداقت شما را ببیند و پذیرش بیشتری نسبت به صحبت‌های شما داشته باشد.

واضح و صریح صحبت کنید

از به کار بردن جملات مبهم و انفعالی بپرهیزید. نظرات خود را به شکل مستقیم ابراز کنید. کاری نکنید که همسرتان حدس بزند شما چه نیاز و درخواستی دارید. تصور نکنید که همسرتان خودش باید بداند یا بفهمد که شما چه درخواستی دارید. به صورت مستقیم خواسته خود را بیان کنید.

با یکدیگر وقت بگذرانید

یک تفریح یا کار دو نفره انجام دهید. کاری که هر دوی شما به آن علاقه دارید. به طور مثال قدم زدن با یکدیگر و صحبت کردن می‌تواند یک فعالیت مناسب برای نزدیک شدن شما به یکدیگر باشد.

همسرتان را سرزنش نکنید

سرزنش کردن باعث می‌شود که همسرتان وارد فاز دفاعی شود. جمله خود را با این عبارت که «تو باید» شروع نکنید و به جای آن بگویید «من نیاز دارم» یا «من احساس می‌کنم». بر رفتاری که شما را آزار می‌دهد تمرکز کنید نه شخصیت طرف مقابلتان و بگویید که آن رفتار به خصوص چه احساسی در شما ایجاد می‌کند. شما اجازه دارید که شکایتی را به همسرتان ابراز کنید اما مواظب باشید طوری صحبت نکنید که باعث دعوا یا قهر شود.

با خودتان صادق باشید

اگر کار اشتباهی انجام دادید، صداقت داشته باشید و به آن اعتراف کنید. از همسرتان بخواهید که به شما بگوید چه رفتارهایی را در شما نمی‌پسندد تا شما هم در صورت تمایل در جهت علاقه همسرتان گام بردارید.

حد و مرز تعیین کنید

اگر همسرتان رفتارهای سوءاستفاده‌گرانه بروز داد به طور جدی با او برخورد کنید و بگویید که رفتار مورد نظر برای شما به هیچ شکل قابل قبول نیست. برای خودتان برنامه داشته باشید که اگر رفتار مورد نظر قطع نشد چه کار باید انجام دهید.

صحبت با مشاور

دوست نداشتن و عدم احساس عشق در زندگی مشترک می‌تواند بسیار آسیب‌زا و خسته کننده باشد. اما باید دانست که بسیاری از مواقع این حس که «همسرمو دوست ندارم» به دلیل مشکلات حل نشده ایجاد می‌شود. صحبت با مشاور و روانشناس می‌تواند به شما کمک کند که مشکلات خود را شناسایی کرده و با یادگیری تعامل سازنده در جهت بازسازی عشق در زندگیتان قدم بردارید.

منبع: Verywellmind

تلفن کلینیک روانشناسی

بچمو دعوا کردم

بچمو کتک میزنم، چیکار کنم؟

بسیاری از والدین از تنبیه فیزیکی برای آموزش درست و غلط به کودکشان استفاده می‌کنند. بعضی از آن‌ها باور دارند که تنبیه فیزیکی روش درستی برای تربیت کودک است اما بعضی دیگر صرفاً به دلیل خستگی زیاد از مسئولیت‌های پدر و مادری، از کوره در رفته و کودکشان را کتک می‌زنند. در حالت دوم بعد از فروکش کردن عصبانیت معمولاً والد دچار احساس عذاب وجدان شده و به دنبال راه حلی می‌گردد که دیگر کار خود را تکرار نکند. در این مقاله در خصوص روش‌های جایگزین تنبیه فیزیکی برای والدینی که سؤال می‌پرسند «بچمو کتک می‌زنم، چیکار کنم» صحبت شده است. خواندن این مقاله به این دسته از والدین کمک می‌کند که تربیت صحیح را یاد گرفته و آسیب کمتری را متوجه کودک خود کنند. شاید زمانی که کودکتان کم سن و سال است، آسیب‌هایی که به او می‌زنید متوجه شما نشود، اما قطعاً زمانی که کودکتان بزرگ شد این آسیب‌ها گریبان گیر شما نیز خواهد شد.

چیکار کنم بچمو کتک نزنم؟

در این قسمت شما را با هشت روش جایگزین تنبیه فیزیکی کودک آشنا می‌کنیم.

زمان توقف

اگر کودکتان رفتار نادرستی انجام داد، برای مدت زمان مشخص او را در مکانی قرار دهید که بتواند اندکی با خودش خلوت کند. زمان توقف با توجه به سن کودک می‌تواند متغیر باشد که بهتر است یک دقیقه به ازای هر سال سن در نظر گرفته شود؛ به طور مثال برای کودک دو ساله دو دقیقه و برای کودک ۷ ساله این زمان ۷ دقیقه در نظر گرفته شود. مکان زمان توقف باید به گونه‌ای باشد که کودک بتواند با خودش تنها باشد و سرگرم فعالیت دیگری نشود. این کار به کودک شما این مهارت را یاد می‌دهد که بتواند قبل از ارتکاب یک رفتار نادرست کمی مکث کند و عواقب آن را در نظر بگیرد.

از دست دادن امتیاز

از دست دادن امتیاز به این معنی است که اگر کودکتان رفتار نامناسبی بروز داد، او را از یکی از فعالیت‌های مورد علاقه‌اش به مدت مشخص محروم کنید. به طور مثال به کودکتان بگویید نمی‌تواند به مدت یک روز تلویزیون تماشا کند. این کار به فرزند شما می‌آموزد که انتخاب اشتباه عواقبی برایش به دنبال خواهد داشت. در نتیجه‌ی این آموزش، فرزندتان یاد می‌گیرد که تصمیمات بهتری در آینده اتخاذ کند.

نادیده گرفتن

نادیده گرفتن روش به مراتب موثرتری نسبت به کتک زدن است. گاهی اوقات لازم است بعضی رفتارهای کودک که به دنبال جلب توجه انجام می‌شود، نادیده گرفته شود. به طور مثال اگر کودکتان برای رسیدن به خواسته‌اش داد و فریاد کرد به او اعتنایی نکنید و تنها زمانی به خواسته‌اش پاسخ دهید که به شیوه درست از شما درخواست کند. باگذشت زمان، فرزند شما یاد خواهد گرفت که رفتار مؤدبانه بهترین راه برای برآوردن نیازهایش است.

آموزش مهارت‌های زندگی

یکی از مشکلات اصلی کتک زدن این است که به کودک نمی‌آموزد که چگونه بهتر رفتار کند. کتک زدن فرزندان به دلیل عصبانیت هرگز به آن‌ها چیزی یاد نمی‌دهد. بچه‌ها باید نحوه حل مسئله و مدیریت احساسات را در کودکی بیاموزند. وقتی والدین به‌درستی این مهارت‌ها را آموزش بدهند، می‌توانند تا حد زیادی مشکلات رفتاری فرزندشان را در آینده کاهش دهند. سعی کنید به‌جای کتک زدن از تأدیب استفاده کنید که هدفش آموزش است نه تنبیه.

کتک زدن بچه

پیامدهای منطقی

پیامدهای منطقی راهی عالی برای کمک به کودکانی است که با مشکلات رفتاری خاصی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. پیامدهای منطقی به طور خاص با رفتار نادرست مرتبط است. به‌عنوان‌مثال، اگر فرزندتان شام خود را نمی‌خورد، به او اجازه ندهید قبل از خواب یک میان وعده بخورد. یا اگر از مرتب کردن اسباب‌بازی خود امتناع می‌کند، اجازه ندهید تا آخر روز با آن‌ها بازی کند. ارتباط مستقیم پیامد با مشکل رفتاری به بچه‌ها کمک می‌کند تا ببینند که انتخاب‌هایشان پیامدهای مستقیم دارد.

پیامدهای طبیعی

پیامدهای طبیعی به کودکان این امکان را می‌دهد که از اشتباهات خود درس بگیرند. برای مثال، اگر فرزندتان می‌گوید که قرار نیست کاپشنش را بپوشد، اجازه دهید بیرون برود و سردش شود؛ البته تا زمانی که این کار برایش بی‌خطر باشد. زمانی که فکر می‌کنید فرزندتان از اشتباه خود درس می‌گیرد، از پیامدهای طبیعی استفاده کنید. وضعیت را کنترل کنید تا مطمئن شوید که کودک شما هیچ خطر واقعی را تجربه نکند.

پاداش برای رفتارهای درست

به‌جای کتک زدن کودک به ‌خاطر رفتار نادرست، به او برای رفتار خوبش پاداش دهید. به‌عنوان‌مثال، اگر فرزند شما اغلب با خواهر و برادر خود دعوا می‌کند، یک سیستم پاداش ‌دهی ایجاد کنید تا آن‌ها را تشویق کنید که با هم بهتر کنار بیایند. انگیزه داشتن برای رفتار خوب می‌تواند به‌سرعت رفتار نادرست را از بین ببرد. جوایز به بچه‌ها کمک می‌کند تا به‌جای رفتار بد که امتیازی برایشان ندارد، روی کارهایی که برایش جایزه به همراه دارد، تمرکز کنند.

تحسین کردن رفتارهای درست

از رفتارهای درست کودکتان تعریف کنید. به طور مثال زمانی که کودکتان با بچه‌های دیگر به درستی بازی می‌کند، به این موضوع اشاره کرده و قدردان این رفتار باشید. تاکید بر رفتارهای مثبت در مقایسه با تاکید بر رفتارهای اشتباه، تأثیری بیشتری بر اصلاح رفتاری خواهد داشت. رفتارهای درست کودکتان تعریف کنید. به طور مثال زمانی که کودکتان با بچه‌های دیگر به درستی بازی می‌کند، به این موضوع اشاره کرده و قدردان این رفتار باشید. تاکید بر رفتارهای مثبت درمقایسه با تاکید بر رفتارهای اشتباه، تاثیری بیشتری بر اصلاح رفتاری خواهد داشت.

کتک زدن بچه، درست یا غلط؟

کتک زدن فرزندان یک روش رایج تربیتی است که در همه جای دنیا ممکن است مورد استفاده قرار گیرد، اما این شیوه‌ی تربیتی از دیدگاه روانشناسی اشتباه بوده و نه تنها تأثیر مثبتی بر کودک نمی‌گذارد، بلکه عواقب جبران ناپذیری برای او نیز خواهد داشت. کتک زدن کودک او را دچار سردرگمی می‌کند زیرا نمی‌تواند درک کند که چطور این کار برای شما جایز است اما او نمی‌تواند خواهر یا برادرش یا سایر افراد را کتک بزند. شما به عنوان والد باید روش‌های صحیح مدیریت احساسات و هیجانات را به کودکتان آموزش دهید. اگر حرفتان این است که «دست خودم نیست، بچمو کتک میزنم» توصیه می‌کنیم که با مشاورین کودک سرای مشاور در ارتباط باشید. به احتمال زیاد خود شما نیز مهارت‌های لازم برای مدیریت احساسات و هیجانات و کنترل خشم را در اختیار ندارید و لازم است که در قدم اول تحت آموزش‌های صحیح توسط مشاور قرار گرفته تا بتوانید الگوی درستی برای فرزندتان باشید. فراموش نکنیم که کودکان ما والدین فردا هستند، پس سعی کنیم که نسل درستی را تحویل جامعه دهیم.

منبع: Verywellmind

تلفن کلینیک روانشناسی

خودمو دوست ندارم

از خودم بدم میاد

آیا شما هم از آن دسته افراد هستید که مدام می‌گویند «از خودم بدم میاد»؟ می‌دانید اگر از خود نفرت داشته باشید تا چه اندازه به خودتان آسیب می‌زنید؟ احساس نفرت از خود، ما را ناامید می‌کند و شرایط زندگی را برایمان بسیار سخت و دشوار می‌کند. طی تحقیقات انجام شده، احساس نفرت از خود نه‌تنها شرایط زندگی را محدود می‌کند بلکه سلامت روحی و روانی را نیز تهدید کرده و شخص را به افسردگی و اضطراب مبتلا می‌کند.

برای غلبه بر احساس تنفر از خود لازم است که نشانه‌ها و علائم این بیماری را شناسایی کرده و علت آن را به‌خوبی درک کرد تا بتوان برای مقابله با آن اقدامات لازم را انجام داد. در ادامه به باورها و ویژگی‌های شخصیتی اشتباهی که باعث احساس تنفر از خود می‌شوند، اشاره شده است.

چرا از خودم بدم میاد؟

باورها و عادت‌هایی که منجر به احساس تنفر از خود می‌شود، شامل موارد زیر است:

همه‌چیز باید خوب باشد

بعضی از افراد تصور می‌کنند که باید همه کارها و اموراتشان را خوب و عالی پیش ببرند و اگر جایی از کارشان بلنگد خیال می‌کنند که همه‌چیز را ازدست‌داده‌اند و مدام خودشان را سرزنش می‌کنند. این افراد کمال‌گرا هستند و تصور اینکه کار اشتباهی از آن‌ها سر بزند برایشان غیرقابل‌بخشش است. چنین کسانی بر این باور هستند که اگر همه کارها را در حد عالی انجام ندهند نابود می‌شوند.

تمرکز کردن روی اتفاق‌های بد

کسانی که مدام می‌گویند «از خودم بدم میاد» با وجود داشتن یک روز عالی و بی‌نقص، به‌جای اینکه از آن روز استفاده کنند و لذت ببرند، ترجیح می‌دهند یک گوشه بنشینند، گذشته را مرور کنند و برای کارهای اشتباهی که از آن‌ها سرزده خود را سرزنش کنند.

استدلال عاطفی

استدلال عاطفی به این معنا است که فرد احساسات خود را یک واقعیت محض می‌بیند. برای مثال اگر یک روز از خواب بیدار شود و حس بدی داشته باشد، فکر می‌کند آن روز شوم است و قرار است اتفاق ناگواری رخ دهد. چنین افرادی تمام احساسات خود را روی زندگی‌شان منعکس می‌کنند.

عزت‌نفس پایین

بسیاری از کسانی که بر این باورند که خودشان را دوست ندارند، عزت‌نفس پایینی داشته و هیچ‌وقت از کارهایشان رضایت ندارند. آن‌ها همیشه خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند و درنتیجه‌ی این مقایسه خود را مورد سرزنش قرار می‌دهند.

نیاز به تایید دیگران

بعضی از افراد مدام می‌خواهند کارهایی انجام دهند که مورد تائید دیگران قرار بگیرند. همیشه به این فکر می‌کنند با اعمالشان نظر دیگران را جلب کنند. چنین افرادی بسته به عقیده دیگران نظرشان در مورد خودشان عوض می‌شود و درنتیجه خود را سرزنش می‌کنند.

عدم پذیرش تایید دیگران

این افراد هر موقع از کسی تعریف و تمجید بشنوند فکر می‌کنند که دیگران خیلی خوب هستند و خود را لایق و سزاوار این تعریف نمی‌دانند و آن را نادیده می‌گیرند. آن‌ها فکر می‌کنند که حقیقت چیز دیگری است و فقط خودشان از بد بودن خودشان آگاه هستند و دیگران قادر نیستند بدی آن‌ها را ببینند.

تلاش برای همرنگ شدن با دیگران

افرادی که از خود ناراحت هستند و این جمله را همیشه تکرار می‌کنند «از خودم بدم میاد» همیشه در هر جمعی فکر می‌کنند یک فرد خارج از آن جمع هستند و سعی دارند با موافق بودن با دیگران خود را با آن جمع هماهنگ کنند. این افراد فکر می‌کنند که مردم از آن‌ها بدشان می‌آید و به دیگران حق می‌دهند و براین باوراند که من چه چیزی دارم که برای دیگران جالب باشد و چرا باید با من وقت بگذرانند.

نپذیرفتن انتقاد

کسانی که از خود ناراحت هستند اغلب نمی‌توانند انتقاد را بپذیرند و آن را یک حمله شخصی به‌حساب می‌آورند. حتی ممکن است تا مدت‌ها بعد نیز به شخصی که از آن‌ها انتقاد کرده است فکر کنند و آن را از یاد نبرند.

ترس از ارتباط اجتماعی

این‌گونه افراد از داشتن ارتباط‌های مثبت می‌ترسند و نگران هستند که یک روز این رابطه تمام می‌شود و ممکن است آن‌ها شکست بخورند یا تنها بمانند و به همین دلیل ترجیح می‌دهند با کسی وارد ارتباط نشوند.

دیدگاه بدبینانه

ممکن است کسانی که می‌گویند «از خودم بدم میاد» نگاهی بسیار تیره و تاریک به زندگی و پیرامون خود داشته باشند و زندگی را از دیدگاهی منفی نگاه ‌کنند و فکر کنند کسانی که دیدی مثبت به جهان دارند، ساده‌لوح هستند. همچنین اوضاع زندگی را بسیار پیچیده می‌بینند و از زندگی در این جهان متنفر هستند.

از خودم بدم میاد

از خودم بدم میاد چون خیلی از خودم انتقاد می‌کنم

افرادی که از خود ناراحت هستند به‌طور مدام با منتقد درونی خود سروکار دارند. این افراد ندایی در درون خود می‌شنوند که برای هر کاری آن‌ها را ارزیابی و نقد می‌کند. منتقد درونی از شخص ایراد می‌گیرد و اعتماد شخص را نسبت به خودش پایین می‌آورد به‌طوری‌که همیشه در پی مقایسه کردن خود با دیگران است. کسانی که از خود بدشان می‌آید همیشه احساس می‌کنند که نسبت به دیگران بسیار متفاوت هستند و همین باعث می‌شود که خود را در جامعه منفور و طرد شده احساس کنند زیرا منتقد درونی‌شان همیشه آن‌ها را سرکوب می‌کند. این افراد باید به این آگاهی برسند که منتقد درونشان در پی تضعیف کردن روحیه و قوای درونی آن‌ها است. اگر زیاد به این صدای درونی گوش دهند ممکن است در طی زمان به مریضی پارانویا یا بدبینی دچار شوند.

بعضی از چیزهایی که ممکن است منتقد درونی انسان به او بگوید شامل موارد زیر هستند:

  • چرا این کار را انجام می‌دهی؟ فکر می‌کنی چه کسی هستی؟
  • راه تو از موفقیت بسیار دور است بنابراین تلاشت بی‌فایده است
  • مثل همیشه این کار را هم خراب می‌کنی
  • سعی کن به کسی اعتماد نکنی چون در آخر ناامید می‌شوی
  • چرا من را دوست دارد؟ لابد انگیزه‌ای پنهانی وجود دارد

چرا دائم از خودم ایراد می‌گیرم؟

در ادامه مطلب به دلایلی که ممکن است باعث ایجاد منتقد درونی در افراد شوند اشاره می‌کنیم:

تجربه‌های دوران کودکی

یکی از دلایل منتقد درونی می‌تواند تجربه‌هایی باشد که اشخاص از دوران کودکی خود داشته‌اند. کسانی که صدایی در درونشان می‌گوید «از خودم بدم میاد»، آسیب‌هایی در دوران کودکی از طرف والدین بر آن‌ها وارد شده که می‌تواند دلایل محکمی برای ایجاد صدای درونی باشد که در پی تخریب افراد است. اگر کودکان مورد سرزنش یا بی‌توجهی زیادی قرار بگیرند، یا بیش‌ازحد کنترل شوند و یا به‌طور مدام مورد پرسش و انتقاد قرار بگیرند به‌طورقطع در آینده صدایی در درون آن‌ها شروع به سرزنش کردنشان می‌کند.

روابط بد

یکی دیگر از مواردی که باعث می‌شود افراد منتقد درونی داشته باشند این است که آن‌ها در یک رابطه با دوست یا همکار یا فامیل خود شکست‌خورده‌اند و آن‌ها سعی در تخریب شخصیتی او داشته‌اند.

حوادث ناگوار

حوادث ناگوار نیز یکی دیگر از عوامل مهم منتقد درونی است. معمولاً کسانی که می‌گویند «از خودم بدم میاد» در تصادف، درگیری، حمله فیزیکی دچار خسارت شده‌ و علت حادثه آن شخص باشد، ممکن است به‌مرورزمان دچار حس پشیمانی یا گناه شوند و در پی سرزنش کردن خود باشند.

راه‌های مقابله با نفرت از خود

تمرین مهربانی

بسیار مهم است که افراد بتوانند با خود مهربان باشند و سعی کنند نقاط مثبت خود را در نظر بگیرند و آن‌ها را پرورش داده و خود را تشویق کنند. از زاویه‌ای دیگر به زندگی نگاه کنند، و نباید این‌طور تصور کنند که آن اتفاق بد پایان دنیا بود یا من نمی‌توانم خودم را برای آن اشتباه ببخشم. طی تحقیقاتی ثابت‌شده که هر چه افراد با خود مهربان‌تر باشند عزت‌نفس بالاتریی خواهند داشت.

داشتن ارتباط با افراد خوش‌بین

یکی از راه‌های مقابله با از خود بد آمدن این است که با افراد مثبت و کسانی که به آن‌ها حس خوبی می‌دهند رابطه داشته باشند. اگر چنین افرادی در زندگی روزمره خود ندارند می‌توانند با مراکز روان‌شناسی مشورت کرده و در جلسه‌های روان‌درمانی شرکت کنند.

مراقبت از خود

برای کسانی که به این باور رسیده‌اند که خودشان را دوست ندارند، بسیار مهم است که با رعایت نکاتی از جسم و روح خود مراقبت کنند. نکاتی مانند ورزش کردن، خواب کافی، رفتن به طبیعت، خوردن غذای سالم. افراد با انجام دادن این کارها به‌صورت منظم می‌توانند احساس خوبی داشته باشند.

صحبت با مشاور

همان‌طور که گفته شد بسیاری از باورهای اشتباه می‌توانند باعث شوند که فرد دچار حس نفرت از خود شود؛ درنتیجه شناسایی این باورها به او کمک می‌کند که رابطه بهتری با خودش داشته باشد. مشاور با شناسایی این باورهای ذهنی به فرد کمک می‌کند که از زاویه دیگری به مسائل نگاه کند و بداند احساسی که به خودش دارد به دلیل شرایط بیرونی نبوده و از درونش ناشی می‌شود.

منبع: verywellmind

تلفن کلینیک روانشناسی