مقالات روانشناسی مشکلات فردی مرکز مشاوره تلفنی سرای مشاور

سرکوب عصبانیت: علائم، علل، درمان و ۹ راه برای مقابله

یکی از علائمی که نشان از در خطر بودن سلامت روان دارد، سرکوب خشم است! در این جا منظور خشمی است که سرکوب و انکار شده و بی ارزش شمارده می‌شود. هنگامی‌که فردی دارای چنین احساسی است، در واقع با مشکلات بسیاری دست‌وپنجه نرم می‌کند.

این خشم می‌تواند منجر به دردهای فیزیکی، مشکلات جدی در روابط فرد با دیگران یا پایین آمدن اعتماد نفس و عزت نفس او گردد. به همین دلیل افرادی که این اختلال را در زندگی خود تجربه می‌کنند، می‌بایست حتماً درمان را شروع کنند تا بتوانند روش سالم ابراز خشم را یاد گرفته و از تأثیرات منفی آن در امان باشند.

در واقع یادگیری پردازش و ابراز خشم به روشی سالم می‌تواند از طرق مختلف بر شما تأثیر مثبت بگذارد. در ادامه همراه سرای مشاور شوید تا شما را با این اختلال رفتاری آشنا کنیم و علائم، علل و درمان مقابله با آن را به طور کامل شرح دهیم.

خشم سرکوب شده چیست؟

سرکوب خشم به احساسی گفته می‌شود که فرد به‌طور ناخواسته از بروز دادن آن جلوگیری می‌کند. در واقع افرادی که با چنین احساسی دست‌وپنجه نرم می‌کنند اغلب می‌گویند: «من هرگز عصبانی نمی‌شوم!» درصورتی‌که از خشم خود بی‌خبرند. خشم یک احساس طبیعی است که همه‌ مردم در جهان آن را بارها تجربه می‌کنند.

این احساس معمولاً در موقعیت‌های استرس‌زا، ناراحت‌کننده و در موقعیتی که ناعدالتی در حق فردی صورت بگیرد، بروز می‌دهد. اینکه چرا افرادی که دارای این احساس هستند آن را به‌صورت علنی بروز نمی‌دهند، داشتن حس شرم و ترس است!

علل و محرک‌های خشم سرکوب شده

خشم سرکوب شده می‌تواند به دلایل زیادی رخ دهد، اما تجربیات آسیب‌زا در ترومای ( آسیب روانی) دوران کودکی شایع‌ترین دلایل وجود این احساس در افراد است. افراد پس از تجربه تروما، احساس سردرگمی، غمگینی یا شرم می‌کنند و خود را به خاطر اتفاقی که افتاده سرزنش می‌کنند که همین سرزنش باعث خشم درونی نسبت به آنچه برایشان اتفاق افتاده می‌شود.

اینکه چطور می‌توان این احساس آسیب‌زا را بروز داد یا درباره محرک‌های این احساس صحبت کرد، فرهنگ موجود در خانواده و جامعه تأثیر به‌سزایی دارد. اما متأسفانه به دلیل هنجارهای فرهنگی موجود در هر جامعه یا خانواده‌ای ممکن است شاهد این ضعف در اطرافتان بوده باشید.

نکته مهمی که وجود دارد این است که به یاد داشته باشید دلیل واحدی برای این حس وجود ندارد. درواقع تجربه و حمل کردن این حس می‌تواند از عوامل مختلفی نظیر ژنتیک و محیط نشات گرفته باشد که در نحوه بیان و پردازش احساسات افراد نقش بسزایی دارند.

برخی از شایع‌ترین علل و محرک‌های سرکوب عصبانیت عبارت‌اند از:

  • طرد شدن به دلیل ابراز خشم در گذشته
  • داشتن تمایلات کمالگرا یا روان‌رنجور.
  • مبارزه با یک بیماری روانی مانند افسردگی، اضطراب یا PTSD.
  • استفاده از مواد تغییردهنده خلق‌وخو مانند مواد مخدر یا الکل.
  • تجربه ترومای مزمن.
  • برخی از شرایط پزشکی مانند آسیب‌های مغزی تروماتیک.
  • داشتن تمایل به عقلانی کردن احساسات خود.
  • خواستن راضی کردن دیگران.
  • داشتن هوش هیجانی محدود.
  • داشتن سطوح بالای شرم.

نشانه‌های سرکوب عصبانیت چیست؟

سرکوب خشم می‌تواند علل مختلفی داشته باشد که باعث تغییر در احساس، تفکر و حتی رفتار افراد شود. برخی از افراد تا زمانی که عصبانیتشان به حد بالایی نرسد یا تا زمانی که به کسی سرزنش نکنند متوجه این تغییرات احساسی در خود نمی‌شوند.

افرادی که خشم را سرکوب می‌کنند، اغلب وقتی متهم به عصبانیت می‌شوند حالت تدافعی به خود گرفته و کاملاً عصبانیتشان را انکار می‌کنند. این حالت تدافعی، پذیرش و تشخیص خشم را برای آن‌ها سخت‌تر می‌کند و باعث می‌شود که آن‌ها از اصل ماجرا یعنی آسیب رساندن به خودشان دور کنند.

کنترل خشم

علائمی که می‌توانند شما را نسبت به حس سرکوب خشم آگاه کنند عبارت‌اند از:

  • استفاده بیش‌ازحد طعنه یا بدبینی.
  • ناراحت بودن از درگیری یا رویارویی با آن.
  • احساس نیاز بیش از حد برای کنترل زندگی.
  • منفعل بودن و پرخاشگری در هنگام تعامل با دیگران.
  • عدم تعیین حد و مرز برای زندگی.
  • مشکل نه گفتن.
  • سکوت کردن، دوری از افراد در هنگام ناراحتی.
  • حالت انفجاری هنگام عصبانیت.
  • غر زدن‌های بسیار زمانی که اوضاع مطابق میل شما پیش نمی‌رود.
  • سطوح بالای استرس مزمن یا اضطراب.
  • افکار منفی یا خود انتقادی مکرر.
  • احساس تلخی، حسادت یا رنجش نسبت به دیگران.
  • کینه‌توزی و نشخوار کردن افکار.
  • احساس گناه و شرم هنگام عصبانیت.

اثرات منفی سرکوب عصبانیت

مطمئنا هنگامی‌که مسئله‌ای شما را ناراحت می‌کند بهترین راه، گفتگو یا حل آن مشکل است. اما زمانی که شما نسبت به نادیده گرفتن این حس می‌شوید ناخودآگاه به روان و جسمتان آسیب بزرگی را می‌رسانید. برخی از افراد با استیصال بعد از آسیبی که بر اثر بروز ندادن خشم و عصبانیت دیدند، این جمله را به کار می‌برند: نمی تونم عصبانیتم رو بروز بدم…

خشم به‌خودی‌خود مضر یا بد نیست، اما اگر راه خروجی یا راهی برای ابراز آن پیدا نشود،کلیت زندگی افراد را تحت شعاع قرار می‌دهد.

برخی از اثرات مضر سرکوب عصبانیت عبارت‌اند از:

  • فشارخون بالا.
  • استرس مزمن.
  • مشکلات قلبی.
  • بی‌خوابی.
  • کاهش عزت‌نفس.
  • بالا رفتن خطر اعتیاد.
  • مشکل در تمرکز.
  • اختلال در عملکرد کاری.
  • بی‌حسی یا بی‌تفاوتی.

۹ راه برای مقابله با سرکوب خشم

مهارت‌های سالم بسیاری برای ابراز خشم وجود دارد که به افراد کمک می‌کند قاطع‌تر و با روش‌های مناسب احساسات و عصبانیت خود را بیان کنند.

در اینجا ۹ راه برای مقابله با سرکوب عصبانیت را باهم مرور می‌کنیم:

  1. منشأ عصبانیتتان را پیدا کنید!

خشم معمولاً واکنش به اتفاقی است که در زندگی شما رخ می‌دهد و اغلب نشان‌دهنده مشکلی است که باید به آن توجه کنید. برای درک بهتر خشم بهتر است ذهنتان را با پرسیدن این سؤالات مشغول کنید:

  • فکر می‌کنید در آن موقعیت چه چیزی باعث عصبانیت شما شده؟
  • چرا به این اندازه شما را اذیتت کرده؟
  1. نشانه‌های خشم را در خود پیدا کنید!

برخی از رایج‌ترین راه‌های نشان دادن خشم در بدن عبارت‌اند از:

  • تنگی قفسه سینه
  • درد عضلانی
  • خستگی.
  • افزایش ضربان قلب
  • ناراحتی معده
  • سرگیجه
  • سردرد یا میگرن
  • افزایش فشارخون
  • تنش عضلانی
  1. شروع کنید به نوشتن!

نوشتن می‌تواند تا حد زیادی از عصبانیت و خشم زیاد شما کاهش دهد و از بروز اتفاقات بد جلوگیری کند. تحقیقات نشان داده است که یادداشت روزانه می‌تواند بر حال عمومی و کنترل استرس، اضطراب و خشم شما نقش بسزایی داشته باشد.

  1. افکار منفی را شناسایی و از خود دور کنید!

افکار تأثیر بسزایی بر احساسات دارند؛ بنابراین هر چه بیشتر این نوع افکار منفی را در ذهن خود تکرار کنید، عصبانی‌تر و ناراحت‌تر خواهید شد. دست از قضاوت بردارید و ذهنتان را با نشخوار ذهنی سمی نکنید.

  1. یک خروجی فیزیکی برای خشم خود پیدا کنید!

خشم یک احساس پرانرژی است که می‌تواند در بدن ذخیره شود که نتیجه آن تخریب جسم و روح شماست. برخی از خروجی‌های فیزیکی که می‌توانند به عصبانیت سرکوب شده کمک کنند عبارت‌اند از:

  • ورزش مداوم
  • دویدن و دوچرخه‌سواری
  1. مدیتیشن کنید

مدیتیشن به کاهش استرس، تقویت آرامش و تقویت خلق‌وخوی کمک می‌کند و همچنین می‌تواند به شما کمک کند تا برخی از افکار مسابقه‌ای خود را آرام کنید.

  1. گفتگو کنید!

سرکوب خشم گاها با لحن پرخاشگرانه همراه است که بهتر است برای جلوگیری از هرگونه نزاع و ناراحتی بیشتر، سعی در گفتگو با طرف مقابل کنید. درواقع گفتگوی سالم به شما این اجازه را می‌دهد که بدون بی‌احترامی احساس خود را ابزار کنید.

  1. احساسات خود را درک کنید!

اکثر افرادی که احساساتی مانند خشم را سرکوب می‌کنند با استفاده از غذا، بازی‌های ویدئویی، خرید یا سایر عوامل حواس‌پرتی خود را مشغول می‌کنند. بهترین لطف و کاری که شما می‌توانید هنگام عصبانیت و خشم در حق خودتان انجام دهید، درک کردن آن حس است! سعی کنید از هرگونه روش حواس‌پرتی خودداری کنید؛  زیرا در نهایت این کار باعث ایجاد اعتیاد به آن حواس‌پرتی در شما خواهد شد.

  1. از یک تراپیست یا مشاور کمک بگیرید!

چنانچه به هر دلیلی نتوانستید شخصاً با استفاده از راه‌حل‌های پیشنهادشده دست از سرکوب خشم و احساستان بردارید، حتماً از یک مشاور یا تراپیست کمک بگیرید.

تلفن کلینیک روانشناسی

مادر خسته

از مادر بودن خسته شدم

مادر بودن، کار سختی است و این حقیقت انکار نشدنی است. اگر بخواهیم از وظایف مادری بگوییم باید به آماده کردن غذا برای همه اعضای خانواده، نطافت، نظم و ترتیب دادن به همه امور خانه اشاره کرد. حال تصور کنید که مادری هم در بیرون از خانه شاغل باشد، مسلما انجام همه این کارها در کنار هم گاهی خسته‌کننده خواهد بود. این امر طبیعی است.

تربیت فرزند و رسیدگی به همه امور او نیز گاهی می‌تواند مادر را خسته و کلافه کند. از غذا خوردن‌های بی‌موقع مثل پایان شب زمانی که مادر دوست دارد همانند سایر اعضای خانواده بخوابد و استراحت کند. درست در همان لحظه فرزند دوست‌داشتنی به او می‌گوید که من گرسنه هستم و اصطلاحا دلم ضعف می‌رود. این مادر مهربان و فداکار باید برای او غذا آماده کند.

تازه مادر باید به تکالیف فرزند هم رسیدگی کند و از اینکه او همه کارهای مربوط به مدرسه را انجام داده است نیز مطمئن شود. گاهی امکان دارد به مرور زمان انجام همه این کارها باعث کلافگی او شود و بیان کند از بچه داری خسته شدم، حالا راهکار برای چنین فردی چیست. در ادامه سرای مشاور بیشتر شما را در اینباره راهنمایی می‌کند.

دلالیل خستگی مادر چیست و معمولا با چه علائمی بروز می‌کند؟

دکتر پوجا آگاروال (Puja Aggarwal)، متخصص مغز و اعصاب در مجله پزشکی Healthline بیان می‌کند: «خستگی از مادر بودن در نتیجه‌ی خستگی فیزیکی، روانی و احساسی است که مادر به دلیل استرس مزمن فرزندپروری تجربه می‌کند.»

حالا این خستگی گاهی با زود عصبانی شدن، فاصله گرفتن از کودک و بی‌محبتی به او بروز داده می‌شود. فردی که بیان می‌کند از مادر بودن خسته شدم، ممکن است فراموشی، احساس اضطراب و حتی افسردگی را تجربه کند. به همین دلیل اولین احساسی که دارد، زیر سوال بردن توانایی‌های مادر یا پدر بودنشان است. معمولا افراد در چنین مواقعی احساس بی‌کفایتی، سردرگمی و انزوا را تجربه می‌کنند.

میکایلا دکر، یک درمانگر و مشاور خانواده و ازدواج، نیز در این باره می‌گوید: «دلایل خستگی و فرسودگی والدین نتیجه استرس طولانی‌مدتی است که برای برآورده کردن نیازهای فرزند به بهترین شیوه ممکن، حتی به‌دور از انتظارات و توانایی‌های آن‌هاست.

به صورت خلاصه گاهی مادرها از انجام کارهای تکراری و روزمرگی خسته می‌شوند و دیگر قدرت برآورده کردن نیازهای معمولی فرزندانشان را ندارند. معمولا این احساس، زمانی که مادران فوق‌العاده تحت فشار هستند، بروز می‌کند.

علائم خستگی از مادر بودن معمولا با رفتارهای زیر نشان داده می‌شوند:

  • خستگی جسمانی و بی‌خوابی
  • احساس خستگی عاطفی
  • بی‌انگیزگی
  • نا امیدی
  • فاصله گرفتن از دیگران
  • عدم انجام فعالیت‌های لذت‌بخش

ما این امکان را در نظر می‌گیریم که شما با دیدن این نشانه‌ها ممکن است کمی نگران شوید و مداوم با خود تکرار کنید که اکنون باید چه کاری انجام دهم؟! به هر حال شما یک مادر هستید و باید با عشق فرزندتان را پرورش دهید. نگران نشوید، این احساس موقتی است، کارهایی وجود دارد که می‌توانید برای مقابله با این شرایط انجام دهید.

در ادامه آنچه که ما درباره نشانه‌های افسردگی والدین و روش‌های جلوگیری از آن را می‌دانیم، بیان کرده‌‌ایم.

بیماری‌های روحی و روانی و ارتباط آن با خستگی از مادر بودن

همه والدین در زمان رشد و تکامل فرزندان خود با چالش‌هایی مواجه می‌شوند. بیماری‌های روحی و روانی مانند افسردگی می‌تواند این فرآیند را سخت‌تر کند. برای مثال فعالیت‌های روزانه که منظم و طبق روال انجام می‌شوند، می‌توانند به تامین آرامش خانواده بیشتر کمک کنند.

فرزندان شما باید احساس امنیت داشته باشند و این احساس از رفتار شما به آن‌ها منتقل می‌شود. اگر فردی دچار بیماری روحی و روانی باشد، ممکن انجام کارهای زیر برای او سخت باشد:

  • به یک روال معمول پایبند باشد و کارهای روزمره مثل خرید و آشپزی را همه‌روزه انجام دهد.
  • برای رفتار فرزندان خود حد و مرز تعیین کنند تا آن‌ها هم ملزم به رعایتشان شوند.
  • وظایف شغلی خود را با خواسته‌های خانوداگی تنظیم و متعادل کنند؛ به‌ویژه زمانی که دچار استرس و سردرگمی هستند.

گاهی اوقات فرزندان برای کمک به والد و مادر خود، وارد ماجرا می‌شوند و کارهایی مثل نظافت، آشپزی و خرید را انجام می‌دهند. انجام برخی کارهای خانه می‌تواند برای کودکان مفید باشد، اما اگر بیشتر کارها توسط فرزندان شما صورت گیرد، می‌تواند نشانه این باشد که خانواده شما نیاز به حمایت بیشتری دارد.

از بچه داری خسته شدم

برای مقابله با احساس از مادر بودن خسته شدم چه کاری می‌توانید انجام دهید؟

چه نشانه‌های این نوع افسردگی ناگهانی را به موقع تشخیص دهید یا خیر، این حقیقت را در نظر بگیرید که شما شما آدم بدی نیستید. نیازی هم نیست که اینگونه زندگی کنید. راه‌هایی برای مقابله وجود دارد:

با شریک زندگی، خواهر یا همکار خود صحبت کنید

اگر از مادر بودن خسته شده‌اید، یکی از اولین کارهایی که باید انجام دهید، با همسر، خانواده یا یکی از همکاران مورد اعتماد درباره این احساس خود صحبت کنید. بیان احساس و در میان گذاشتن اینکه از مادر بودن خسته شدم با نزدیکان، می‌تواند اولین قدم مهم برای بهتر شدن شرایط باشد.

اینکه دقیقا در حال تجربه چه احساسی هستید را بیان و با او صادق باشید. از اعتراف به اینکه از زیاد کار کردن خسته شده‌اید، با این موضوع مشکل دارید و تحت فشار هستید، نترسید. آنچه را که نیاز دارید به او بگویید و در صورت امکان همه مراحل را مشخص کنید.

به اندازه کافی بخوابید

این یک واقعیت است که خواب برای سلامت روان شما فوق‌العاده اهمیت دارد. اما به خاطر داشتن خردسال در خانه، شاید نتوانید به اندازه کافی بخوابید، با این حال تا حد امکان خواب را در الویت قرار دهید.

مثلا زمانی که کودک شما می‌خوابد، استراحت کنید. امکان دارد تصمیم بگیرید از این زمان برای انجام کارهای خانه استفاده کنید و حقیقتا هم وسوسه‌برانگیز است، اما گاهی اوقات استراحت مهم‌تر و واجب‎تر است. اگر نگران خواب طولانی‌مدت هستید، می‌توانید ساعت خود را برای بیدار شدن تنظیم کنید.

ورزش کنید

شاید برای شمایی که با این احساس مواجه هستید و مداوم می‌گویید که از مادر بودن خسته شدم، پیشنهاد ورزش مضحک و خنده‌دار باشد. کافیست یکبار امتحان کنید، ورزش می‌تواند به تخلیه هیجان، اضطراب و احساس خستگی کمک کند. از طرف دیگر سطح انرژی شما را افزایش می‌دهد.

پیاده‌روی یکی از ساده‌ترین ورزش‌هاست. سعی کنید هر روز با کودک خود برای پیاده‌روی بیرون بروید، حتی اگر نیاز باشد تا سوپرمارکت به بهانه خرید یک چیز کوچک.

زمانی که می‌توانید، استراحت کنید

یک استراحت کوتاه ۱۵ دقیقه‌ای هم می‌تواند احساس خستگی جسمی شما را کاهش دهد و احساس ناخوشایند از مادر بودن خسته شدم را از شما دور کند. به‌عنوان مثال یک فنجان قهوه یا چای گرم بنوشید و با فرزندان خود سریال یا کارتون تماشا کنید.

کمی خلاق باشید و یک موسیقی آرامش‌بخش بگذارید و از همان زمان لذت ببرید. این استراحت کوتاه می‌تواند به افزایش سطح انرژی شما برای انجام کارهای مادرانه حداقل تا زمان خواب کمک کند.

مدیتیشن را امتحان کنید

مدیتیشن یا تمرین تمدد اعصاب، یکی دیگر از راه‌هاییست که می‌تواند از این احساس که از مادر بودن خسته شدم، جلوگیری کند. ۵ تا ۱۰ دقیقه استراحت عمیق ممکن است به شما کمک کند. می‌توانید تکنیک‌های آرامش‌بخشی را به‌صورت آنلاین آموزش ببینید، یا برای خرید کتاب‌های مرتبط با آن به کتابخانه بروید.

این تمرین تنفسی ساده همراه با موسیقی آرام را می‌توانید در هر مکان مناسبی انجام دهید و برای بهتر شدن روحیه خود، شروع کنید.

یک حامی و پشتیبان برای خود بسازید

داشتن یک شریک یا همسر پشتیبان عالی است، اما بسیاری از افراد به کمک بیشتری نیاز دارند. برخی از این حمایت برخوردار نیستند. ملاقات با افرادی که با شما هم‌فکر هستند نیز راه خوبی است. آنها همچنین ممکن است به شما کمک کنند احساس کنید شنیده، دیده و درک می‌شوید.

برای مثال کمک گرفتن از یک پرستار کودک هم گزینه خوبی است، به‌ویژه زمانی که به استراحت نیاز دارید. گاهی اوقات هم نیاز است که از یک درمانگر و مشاوره خانواده کمک بگیرید. آن‌ها با ارائه راه‌حل‌های مناسب می‌توانند کمک کنند.

اجازه ندهید استرس بر شما چیره شود

گاهی اوقات ممکن است احساس خستگی ناشی از استرس باشد. اگر بتوانید کاری انجام دهید که باعث کاهش استرس شما شود، بهتر می‌توانید با آن موضوع کنار بیایید، حتی وقتی که نتوانید بخوابید.

صبوری به خرج دهید

به هر حال تربیت فرزندان و وظایف مادری چالش‌برانگیز و در عین حال ارزشمند است. احساس افسردگی و خستگی نیز می‌تواند رخ دهد و کاملا طبیعی است. بیشتر افراد با احساس خستگی از مادر بودن روبه‌رو می‌شوند، اما نحوه رفتار با خود بسیار مهم است.

دکتر هورتا گرانادوس در مجله پزشکی healthline درباره این موضوع توضیح می‌دهد: «به خود فرصت دهید تا احساستان را بفهمید. شما مجبور نیستید که حتما بهترین و عالی‌ترین مادر باشید و به خاطر این موضوع مداوم خود را سرزنش نکنید. شما هم انسان و آسیب‌پذیر هستید، صبور و با خود مهربان باشید.»

مراقبت از خود را فراموش نکنید

شما مادر هستید و یکی از پایه‌های اصلی خانواده به شمار می‌روید. اگرچه با وجود مشغله‌های بسیار انجام این کار غیرممکن به نظر برسد، اما خوب است که همه روزه برنامه‌ای برای مراقبت از خود داشته باشید.

حداقل ۲ دقیقه هر روز صبح نفس بکشید و کمی به خودتان فکر کنید. در صورتی که زمان داشتید از تکنیک یادداشت‌برداری استفاده کنید. برای آنکه آرام شوید، پایان روز دوش بگیرید و تمرین یوگا هم کمک‌کننده است.

با سرای مشاور، احساس از مادر بودن خسته شدم را برطرف کنید

خستگی ناشی از انجام وظایف روزمره مادری، می‌تواند برای هر فردی اتفاق بیفتد و بسیاری هم آن را تجربه می‌کنند. این یک واکنش خارجی و طبیعی به استرس مراقبت از فرزندان برای مدت طولانی است. این حقیقت را باید بپذیرید که خستگی، افسردگی و استرس نباید بخشی از روتین زندگی شما باشد. متخصصان و کارشناسان سرای مشاور می‌توانند با ارائه مشاوره تلفنی و حضوری به مادران خسته کمک کنند.

منبع: Healthline

تلفن کلینیک روانشناسی

حال روحیم خوب نیست

چیکار کنم حالم خوب شه؟

برای همه‌ی افراد ممکن است پیش بیاید که گاهی احساس خوبی نداشته باشند. دلیل این موضوع می‌تواند استرس، اضطراب، بی‌حوصلگی یا بی‌انگیزگی باشد. زمانی که در این شرایط هستید، انجام بعضی از کارها ممکن است بتواند حال شما را بهتر کند. مسائل بسیاری در زندگی هستند که خارج از کنترل ما می‌باشند. اما در این میان انجام بعضی از کارها تحت کنترل ماست که ممکن است با انجام آن‌ها بتوانیم احساسات بهتری را تجربه کنیم. در این مقاله در پاسخ به سوال «چیکار کنم حالم خوب شه»، یکسری کارها پیشنهاد شده است. اگر در حال حاضر حال خوبی را تجربه نمی‌کنید، با ما در این مقاله همراه باشید.

وقتی دلمان می‌گیرد، چه کار کنیم؟

هر فردی بسته به شخصیتش ممکن است با انجام بعضی از کارها حالش بهتر شود. در ادامه لیست کارهایی که حال آدم رو خوب میکنه معرفی شده است. مهم است که با توجه به شخصیت و شرایطتان بدانید که چه کاری برای شما بهتر جواب می‌دهد.

استراحت کنید

گاهی اوقات کنار گذاشتن کاری که در حال انجامش هستید حتی برای مدت زمانی کوتاه می‌تواند زمانی که دچار استرس و اضطراب هستید یا احساس خستگی می‌کنید، حالتان را بهتر کند. کمی کنار بکشید و به موضوعی که باعث ناراحتی شما شده فکر نکنید. اجازه دهید که ذهنتان با موضوعات دیگری پر شود. تحقیقات نشان داده است که زمانی که مشغول به فعالیتی خاص هستیم، استراحت‌های کوتاه میان کار می‌تواند باعث شود که عملکرد بهتری داشته باشیم.

قدم بزنید

مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری اعلام کرده که ورزش کردن به مدت ۱۵۰ دقیقه در هفته می‌تواند کمک کند که علاوه بر سلامت جسمی، حال بهتری را نیز تجربه کنیم. یکی از ورزش‌های راحت پیاده‌روی کردن است. پیاده‌روی روزانه به مدت ۲۰ دقیقه می‌تواند به بهبود وضعیت روحی و کاهش استرس و هیجانات کمک کند. همچنین جدا از فعالیت فیزیکی و تاثیر آن بر سلامت جسم و روان، بیرون رفتن و خارج شدن از فضای بسته به تنهایی نیز می‌تواند دل‌گرفتگی شما را برطرف کند. تحقیقات نشان داده است که پیاده‌روی و قدم زدن در کاهش نشخوار ذهنی نقش موثری خواهد داشت.

با صدای بلند آهنگ گوش دهید

گوش دادن به موسیقی می‌تواند لذت بخش باشد، اما علاوه بر آن تحقیقات نشان داده است که موسیقی تاثیرات روان‌شناختی نیز دارد و می‌تواند بر حال ما تاثیر بگذارد. به طبع گوش دادن به آهنگ‌های غمگین می‌تواند حال بد ما را تشدید کند و از آن طرف گوش دادن به آهنگ‌های شاد و انرژیتیک روحیه ما را افزایش می‌دهد. اگر دلتان گرفته، به لیست آهنگ‌های شاد مورد علاقه‌‌تان با صدای بلند گوش دهید.

برای شخصی دیگر یک کار خوب انجام دهید

کمک کردن به دیگران می‌تواند باعث شود که حال بهتری را تجربه کنید. اگر دلتان گرفته، به کارهایی فکر کنید که می‌توانید برای کمک به خانواده، دوست، همسایه یا همکارتان انجام دهید. کمک کردن به دیگران باعث می‌شود که برای مدت زمانی حتی کوتاه افکارتان را کنار بگذارید. تحقیقات نشان داده است که کمک کردن به دیگران و سخاوتمندی حتی می‌تواند با کاهش مرگ و میر در ارتباط باشد. در بسیاری از موارد و حتی در بیماری‌های روان‌شناختی عامل ایجاد کننده ناراحتی و مشکل، نشخوار ذهنی است که کمک کردن به دیگران می‌تواند آن را کاهش دهد. چند مثال برای کمک کردن به دیگران می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • کمک کردن به خانواده در کارهای خانه
  • کمک کردن به انجمن‌های خیریه
  • کمک به همسایه سالخورده برای حمل بار
  • هدیه دادن به یک دوست

وقتی دلمان میگیرد چه کنیم

صحبت کردن با یک دوست

زمانی که از موضوعی خاص ناراحتید صحبت یا چت کردن با یک دوست ممکن است بتواند حال شما را بهتر کند. حمایت اجتماعی یک عامل مهم در سلامت روانی محسوب می‌شود. تحقیقات بسیاری نشان داده است که انزوای اجتماعی باعث مشکلات بسیاری از جمله احساس تنهایی و کاهش ظرفیت در مقابل استرس می‌شود. البته حمایت اجتماعی بیشتر با کیفیت سنجیده می‌شود تا کمیت. فرقی نمی‌کند که دایره‌ی ارتباطات شما چقدر باشد؛ تا زمانی که این احساس را داشته باشید که شخص یا اشخاصی را دارید که از شما حمایت می‌کنند و کنارتان هستند شما از مزایای حمایت اجتماعی برخوردار هستید.

اگر می‌خواهید احساس بهتری داشته باشید یا یک دوست صحبت کنید؛ کسی که به صحبت‌های شما گوش دهد و بتواند راهکار نشان دهد یا در غیر این صورت بتواند شما را بخنداند و اوقات خوشی را برایتان رقم بزند.

برای کاری برنامه‌ریزی کنید

تحقیقات نشان داده است که کسانی که می‌توانند بین بودن در لحظه حال و برنامه‌ریزی برای آینده تعادل برقرار کنند به میزان بیشتری در مقابله با احساسات منفی و استرس موفق هستند. این موضوع نشان می‌دهد که اگرچه بودن در لحظه حال اهمیت دارد، اما زمانی که در حال مقابله با مشکلات هستیم، فکر کردن به کارهایی که دوست داریم در آینده انجام دهیم، کمک می‌کند که بتوانیم به میزان بیشتری احساسات منفی و لحظات استرس‌زا را مدیریت کنیم.

پذیرش واقعیت

گاهی اوقات احساسات منفی ما از آن جا نشات می‌گیرد که نمی‌توانیم بعضی واقعیت‌ها را بپذیریم. گاهی اوقات نمی‌توانیم برای اهدافمان تلاش کنیم و دچار خودسرزنشی می‌شویم. گاهی دیگر برای اهدافمان به میزان زیادی تلاش می‌کنیم اما به دلایل مختلف به آن‌ها نمی‌رسیم. گاهی دیگر ناراحتی ما از جایی است که کاملا خارج از کنترل ماست. در هر کدام از این شرایط هر چقدر بیشتر با زندگی در جنگ و تضاد باشیم، کمتر موفق می‌شویم. شاید در این شرایط بهتر باشد که واقعیت‌ها را در رابطه با خودمان بپذیریم و جنگ را متوقف کنیم. البته این موضوع به این معنی نیست که تلاش نکنیم، بلکه به این معنی است که به خودمان سخت نگیریم و انتظار نداشته باشیم که یک شبه تغییر کنیم. تغییرات معمولا زمانی ایجاد می‌شود که در پذیرش باشیم.

صحبت با مشاور

در پاسخ به این سوال که «حالم خوب نیست چیکار کنم؟» باید گفت که در بسیاری از موارد حال بد و ناراحتی از درون خودمان ایجاد می‌شود. از انتظار‌ها و توقعاتمان به وجود می‌آید. انتظاراتی که شاید درست هم نباشد. قدم در مسیر خودشناسی به ما کمک می‌کند که بتوانیم با درون خودمان و علت افکار و احساساتمان آشنا شویم. البته این که همه مسائل را هم به خودمان ربط دهیم شاید باعث شود که نتوانیم از خودمان در برابر آسیب دیگران محافظت کنیم. پس باید بین نگاه به خود و انگشت به سمت بیرون یک تعادل برقرار کنیم که نه به خاطر همه مشکلاتمان عوامل بیرونی را مقصر بدانیم و نه به خودمان بیش از اندازه سخت بگیریم. صحبت با روانشناس و مشاوره فردی می‌تواند در این مسیر کمک کننده باشد و به شما کمک کند که با سرعت بیشتری مسیر خودشناسی را طی کنید.

منبع: verywellmind
تلفن کلینیک روانشناسی

چرا از پیر شدن می‌ترسیم

چند نکته در خصوص ترس از پیر شدن

چه کسی از پیر شدن نمی‌ترسد؟ پیری مرحله‌ای از زندگی است که بسیاری از مردم از آن می‌ترسند. افزایش سن می‌تواند به معنای چین‌وچروک، موهای سفید، بازنشستگی و دیگر واقعیت‌هایی باشد که فکرکردن به آنها برای برخی وحشتناک است. بااین‌حال، اگر این افکار باعث ایجاد یک ترس یا ناامیدی شود می‌تواند آسیب‌رسان باشد. در این مقاله به بخشی از ترس‌هایی که افراد با افزایش سن با آنها روبرو می‌شوند می‌پردازیم و برای کنترل و غلبه بر این ترس‌ها راهکارهایی را ارائه خواهیم کرد.

چرا پیر می‌شویم؟

پیری یک فرایند طبیعی است که همه باید طی کنند و یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر است. درحالی‌که ترس از چشم‌انداز پیری طبیعی است، اما زمانی که ترس شروع به آسیب رساندن به شما کند، ناسالم است. متأسفانه پیر شدن معمولاً منفی تلقی می‌شود و سن بالاتر اغلب به‌اشتباه با وابستگی، بیماری‌ها و زوال جسمی و روانی شناخته می‌شود. بسیاری از این مفاهیم به دلیل تصور غربی که زیبایی را با جوانی مرتبط می‌کند، در ذهن‌ها شکل‌گرفته است. تغییر ظاهر افراد با افزایش سن کاملاً طبیعی است، بااین‌حال احتمالاً این تغییرات می‌تواند باعث ترس و اضطراب زیادی شود که گاهی اوقات به یک ترس غیرمنطقی تبدیل می‌شود. این ترس به نام ژراسکوفوبیا یا ترس از پیر شدن شناخته می‌شود.

ترس غیرطبیعی و مداوم از پیر شدن

برخی از افراد ترس عمیقی از پیری احساس می‌کنند، از تصور گذر زمان رنج می‌برند و زندگی را کاملاً نادیده می‌گیرند. آنها مایلند جاودانه جوان باشند و هرگز پا به عرصه پیری نگذارند. معمولاً این افراد در مورد پیری اطلاعات نادرست دارند و کلیشه‌های ضعف و پیری را در ذهن خود تکرار می‌کنند. ترس از پیر شدن می‌تواند توسط افراد در هر گروه سنی تجربه شود و بر سلامت و رفاه فرد تأثیر منفی بگذارد، این ترس به‌عنوان ترس غیرمنطقی و مداوم از پیر شدن تعریف شده است. متأسفانه ترس از پیر شدن تا زمانی که جوامع مرزهای بین جوان و پیر را کاهش دهند و پیری را به‌عنوان یک فرایند طبیعی تلقی کنند، همچنان افزایش می‌یابد.

ترس از دست دادن زیبایی

همان‌طور که جوانی زیباست، بالارفتن سن نیز یکی دیگر از زیبایی‌ها است، اما برای اکثر زنان زمان می‌برد تا آن را درک کنند. تقریباً هر زنی می‌ترسد که روزی به انعکاس تصویر خود در آینه خیره شود و با تصویری شاداب مواجه نشود. ترس از پیر شدن باعث شده است که بسیاری از زنان به کارهای مختلف بپردازند تا برای همیشه جوان بمانند. این به این دلیل است که رگه‌های سفید موی پیری و پوست چروکیده، ترس از دست دادن جوانی و شادابی را دائماً به آنها یادآوری می‌کند.

برای مقابله با این احساسات و ترس‌ها فرایند پیری و هرآنچه با آن همراه است را به‌عنوان یک واقعیت، بخشی طبیعی از چرخه زندگی، بشناسید و بپذیرید. این فرایند برای همه ما اتفاق می‌افتد. با بزرگ‌تر شدن، بالغ‌تر و عاقل‌تر می‌شوید. پیری اجتناب‌ناپذیر است و اگر بقیه سال‌های جوانی خود را با ترس از آن سپری کنید، ممکن است سریع‌تر از آنچه فکر می‌کنید به آن برسید.

ترس از پیری

ترس از پیر شدن و تنها ماندن

پیری مسیری است که هیچ‌کس نمی‌خواهد به‌تنهایی آن را طی کند. هر فردی داشتن یک همراه در پیری و مسیر زندگی را به‌عنوان پایان خوش برای خود می‌داند. حالا اگر این فرد با ترس از تنهایی به زندگی خود ادامه دهد، ترس از پیر شدن و تنهایی در او ایجاد می‌شود. حتی در سنین بالا، افراد کسی را می‌خواهند که بدون توجه به موهای خاکستری و چروک‌های عمیق، به چشمانشان نگاه کند و به آن‌ها بگوید که دوستش دارد و به او اهمیت می‌دهد.

ترس از مرگ

طبیعی است که هر انسانی نسبت به پیری و مواجهه با مرگ خود تا حدی ترس داشته باشد. اضطراب مرگ یک تجربه طبیعی است. داشتن درجه کمی از اضطراب مرگ در طول زندگی لازم است تا ما را به انجام فعالیت‌های مثبت سوق دهد، اما اضطراب مرگ به طور غیرعادی ممکن است منجر به ناسازگاری شود. چنین اضطرابی شرایط استرس‌زا را تشدید می‌کند و باعث احساس پوچی و ناامیدی از زندگی می‌شود. راه‌های زیادی وجود دارد که فرد می‌تواند بر ترس خود از مرگ غلبه کند اما اولین گام پذیرش این واقعیت است که ما نمی‌توانیم برای همیشه زندگی کنیم، پس باید از زندگی حال خود لذت ببریم.

نکاتی برای غلبه بر ترس از پیر شدن

میان‌سالی و دوره بعد از آن نقطه عطف مهمی است که می‌تواند تغییراتی را در بدن شما، از نظر فیزیکی و عاطفی ایجاد کند. مهم است که به‌جای نگرانی در مورد مشکلاتی که ممکن است تحمل آن دشوار باشد، دائماً خود را با تغییرات وفق دهید. نگرانی بیش از حد در مورد پیری بسیار استرس‌زا است و می‌تواند به مشکلات سلامتی مانند فشارخون بالا و بیماری قلبی منجر شود. اگر اجازه داده شود که فوبیا ادامه یابد، علائم می‌توانند عملکرد روزانه شما را مختل کنند و باعث شوند که کاملاً در افسردگی فرو بروید.

برای غلبه بر ترس از پیر شدن و مرگ بهتر است فلسفه زندگی را جست و جو کنید. از خودتان بپرسید که آیا این زندگی غیر هدفمند بوده و با مرگ همه چیز تمام می‌شود؟ یا مرگ تنها پایان یک مرحله و رفتن به مرحله‌ای دیگر است؟ نوع نگرش شما به این مسائل می‌تواند تاثیر زیادی بر احساس ترس شما داشته باشد.

در اینجا چند نکته وجود دارد که به شما کمک می‌کند تا بر ترس از پیر شدن غلبه کنید:

  • آرام باشید، اضطراب بیشتر اوقات به ترس های ما دامن می‌زند. تنها کاری که باید انجام دهید این است که بپذیرید تا ابد جوان نخواهید بود و بهترین استفاده را از زندگی‌تان ببرید.
  • مثبت بمانید، داشتن باور و امید به زندگی می‌تواند شما را هدفمند کند تا بتوانید بر ترس‌هایتان غلبه کنید و به شما کمک می‌کند تا زندگی را در نوری کاملاً جدید ببینید.
  • مشغول شوید، مشغول بودن و تمرکز روی چیز دیگری غیر از ترس‌هایتان، ذهن شما را از ترس‌ها دور می‌کند.
  • مشاوره میان‌سالی را امتحان کنید. اگر احساس می‌کنید نمی‌توانید به‌تنهایی بر ترس‌های خود غلبه کنید، ایده خوبی است که با یک مشاور یا روان‌شناس قرار ملاقات بگذارید و از او کمک حرفه‌ای دریافت کنید.
آیا انتقام گرفتن کار درستی است

انتقام برای رهایی از خشم

وقتی به شما ظلم شده و صدمه دیده‌اید، طبیعی است که بخواهید از شخصی که به شما آسیب‌زده انتقام بگیرید. شاید شما به یک راه برای بهترین انتقام فکر کنید، بخواهید آن شخص را برنجانید یا به‌شدت دنبال پیگیری اقدامات قانونی باشید. در ظاهر به نظر می‌رسد ایده‌ی انتقام گرفتن از دیگران راضی‌کننده باشد و به تمام شدن و فراموش کردن اشتباهات گذشته کمک کند. انتقام گرفتن ممکن است برای مدتی منطقی به نظر برسد و بتواند به شما احساس حقانیت بدهد؛ اما گاهی افراد به‌شدت در افکار مربوط به انتقام گرفتن از دیگران غرق می‌شوند و امید دارند که انتقام گرفتن به آن‌ها کمک کند تا احساس بهتری داشته باشند. بااین‌حال انتقام‌جویی آن‌قدرها که فکر می‌کنید باعث به وجود آمدن حس مثبت و آرامش در شما نمی‌شود. فکر کردن به انتقام شما را عصبانی‌تر کرده، ادراکات شما را محدود می‌کند و قضاوت شما را به خطر می‌اندازد. افکار انتقام‌جویانه ذهن شما را پر از افکار سمی می‌کند و افکار مثبت و شادی شما را از بین می‌برد. انتقام ممکن است راهی برای آزاد شدن از خشم به نظر برسد اما درواقع یک دام است که شما را بیشتر اسیر می‌کند. همچنین اگر تصمیم بگیرید به افکار انتقام‌جویانه‌ی خود عمل کنید، احتمالاً نتایج بدی در انتظار شما خواهد بود. نتیجه‌ی انتقام گرفتن می‌تواند به شکل تلافی طرف مقابل یا اقدامات قانونی علیه شما باشد. این نه‌تنها خطرناک است بلکه شما را بیشتر درگیر رابطه‌ی منفی با طرف مقابلتان می‌کند. انتقام گرفتن از دیگران ممکن است راهی برای رسیدن به عدالت و آزادی به نظر برسد اما درواقع درد و رنج را طولانی می‌کند.

آیا انتقام گرفتن کار درستی است؟

شما حق دارید در مورد اشتباهی که در حقتان صورت گرفته است عصبانی شوید. شما کاملاً مستحق عدالت برای چیزی هستید که بسیار اشتباه و ناعادلانه بوده است. درعین‌حال، شما حق دارید فارغ از گذشته‌ای که باعث آسیب دیدن شما شده است شاد باشید. هر بار که اتفاقی را که برایتان افتاده است برای خودتان یادآوری کرده و به انتقام گرفتن فکر می‌کنید، خاطرات دوباره زنده شده و دوباره در ناراحتی‌های گذشته غرق می‌شوید. به‌جای صرف انرژی برای پیدا کردن راه‌های انتقام گرفتن از دیگران، سعی کنید شکل عدالت بالاتری را بپذیرید و زمانی که آمادگی داشتید از دردهای گذشته جدا شوید. این‌که عدالت بالاتری را بپذیرید به این معنی است که بپذیرید به نحوی، درجایی، به صورتی طبیعی برای کسانی که ظلم می‌کنند پیامدهایی رخ می‌دهد. درواقع لازم نیست شما انتقام بگیرید زیرا مجرمان پیامدهای کارهای منفی خود را خواهند دید. بهترین انتقام بی‌تفاوتی است. اگر کسی که به شما ظلم کرده احساس گناه کند؛ زیرا می‌داند چه اشتباهی در حق شما انجام داده است، همین احساس گناه و عذاب وجدان برای آن‌ها عوارض بسیار ناخوشایندی خواهد داشت و سنگینی آن را همیشه احساس می‌کنند. اگر احساس گناه نکنند و به روش خود ادامه دهند، اشتباهات مداوم برای آن‌ها عواقبی در پی خواهد داشت. درنهایت، ما از این جهان عبور می‌کنیم و شاید عدالت معنوی یا کارما وجود داشته باشد، جایی که رفتارهای مردم راهی برای بازگشت به آن‌ها پیدا می‌کند.

چگونه از خشم و فکر کردن به انتقام گرفتن رها شویم؟

مرحله‌ی بعدی عصبانی شدن از عصبانیت است. این اتفاق زمانی می‌افتد که متوجه می‌شوید عصبانیت و افکار انتقام‌جویانه فضای زیادی از فکر و زندگی ارزشمند شما را اشغال می‌کند و احتمالاً از این بابت احساس خستگی می‌کنید. هدف شما به جای پیدا کردن راه‌های انتقام باید رها شدن از قید این شرایط باشد. ما نمی‌توانیم گذشته را تغییر بدهیم. هر چقدر هم که وحشتناک باشد نمی‌توان آن را عوض کرد. رسیدن به پذیرش ممکن است یک روند غمناک باشد که دردهای زیادی برای شما به همراه داشته باشد، اما درنهایت وقتی شما به پذیرش آنچه که هست برسید از تمرکز بر گذشته و فکر انتقام گرفتن رها می‌شوید. در این زمان متوجه می‌شوید گذشته دیگر قدرتی برای کنترل شما و آینده ندارد.

راه های انتقام گرفتن از دیگران

برای درک این موضوع به مثالی که در ادامه می‌آوریم توجه کنید. تصور کنید که با ماشین خود رانندگی می‌کنید و روی آینه عقب متمرکز شده‌اید. توجه شما به جای جلو به پشت سرتان است. چقدر خوب می‌توانید به جلو رانندگی کنید؟ احتمالاً خیلی خوب نمی‌توانید به جلو برانید. وقتی به بی‌عدالتی و انتقام گرفتن فکر می‌کنید، این چنین است. شما بر گذشته تمرکز می‌کنید. برای اینکه بتوانید به جلو حرکت کنید باید توجه خود را به آنچه در پیش است متمرکز کنید. این به معنی منفعل بودن نیست. اگر احساس امنیت می‌کنید تا اشتباهی که در حقتان رخ داده است را گزارش دهید، می‌توانید این کار را بکنید. اگر می‌خواهید به حمایت از دیگران بپردازید یا می‌خواهید به دیگران کمک کنید، این‌ها راه‌های عالی برای هدایت اشتیاق شما جهت ایجاد تغییر است. مانع اصلی که باعث می‌شود شما به آرامش نرسید ادامه دادن گذشته با یادآوری مداوم آن و فکر برای انتقام گرفتن است. با پذیرش اینکه اتفاقی که برای شما افتاده است اشتباه بوده ولی اکنون شما می‌خواهید به زندگی‌تان ادامه دهید، می‌توانید به خودتان اجازه دهید افکار مربوط به گذشته را رها کرده و میل به انتقام را از بین ببرید.

تصور کنید ذهن شما در حال سوزاندن سیم‌های الکتریکی برای تقویت خاطرات گذشته است. به این فکر کنید که چقدر از انرژی شما برای فعال و زنده نگه‌داشتن گذشته و فکر انتقام گرفتن استفاده می‌شود. انتقام گرفتن فریبنده است. در ابتدا ممکن است احساس رضایت کنید و به شما احساس قدرت دهد؛ اما در حقیقت، این‌یک تخلیه ولتاژ فوق‌العاده بالا در سیستم شما است. اگر احساس خستگی یا افسردگی می‌کنید، ممکن است تا حدی به این دلیل باشد که فعال نگه‌داشتن این افکار و خاطرات انرژی زیادی می‌طلبد.

رها کردن خشم و فکر انتقام گرفتن، انتخابی است که به شما قدرت می‌دهد

این چیزی است که باعث می‌شود بر افکار منفی و خاطرات گذشته متمرکز نشویم. برای حفظ تمرکز خود نقاط مثبتی پیدا کرده و آن‌ها را دنبال کنید. رها کردن عصبانیت و انتقام انتخابی است که باعث می‌شود در زندگی احساس قدرتمند بودن کنید. تصور کنید که از بند افکار منفی در مورد گذشته و انتقام گرفتن رها شده‌اید و تمام انرژی که برای این افکار صرف می‌کنید اکنون در اختیار شماست تا به مسائل دلخواهتان رسیدگی کنید. وقتی عصبانیت و انتقام دیگر در رأس ذهن شما قرار ندارد، شما فضا دارید که در مورد آنچه می‌خواهید در زندگی خود ایجاد کنید فکر کنید.

منبع: Psychologytoday
تلفن کلینیک روانشناسی

هیچ انگیزه ای ندارم

هیچ کاری نمی توانم انجام دهم

همه‌ی افراد هرازگاهی حس بی‌انگیزگی را تجربه می‌کنند. در چنین روزهایی ممکن است احساس خستگی و تحریک‌پذیری کنید و یا اینکه چیزهایی که معمولاً دوست دارید دیگر برای شما لذت‌بخش نباشند. ممکن است گاهی وقت‌ها که از خواب بیدار می‌شوید به خودتان بگویید هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم. تجربه‌ی گاه‌به‌گاه این احساس کاملاً طبیعی است. این امر ممکن است به این خاطر باشد که شما تحت‌فشار روانی بیشتری قرار دارید یا سعی دارید با چیزهای ناراحت‌کننده یا پراسترس در زندگی خود کنار بیایید. این احساسات موقتی بوده و معمولاً جدی نیستند. اینکه نتوانید هیچ کاری انجام دهید بعضی‌اوقات می‌تواند نشانه‌ی این باشند که شما نیاز دارید کمی استراحت کنید و به ذهن و بدن خود استراحت دهید. اگر این احساسات طولانی‌مدت باشند و شما هرروز به خودتان بگویید هیچ کاری نمی‌توانم بکنم، می‌تواند نشانه‌ی مسائل جدی‌تری مانند افسردگی یا نوع دیگری از اختلالات خلقی باشد. اگر روند کاهش علاقه به مسائلی که قبلاً دوست داشتید و احساس بی‌علاقگی به زندگی بیشتر از دو هفته طول کشید با یک مشاور صحبت کنید. اگر این احساسات موقتی به نظر می‌رسند، مواردی وجود دارد که می‌توانید برای اینکه احساس بهتری داشته باشید و انگیزه پیدا کنید انجام دهید.

وقتی هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید استراحت کنید

احساس اینکه نمی‌خواهید کاری انجام دهید می‌تواند نشانه‌ی استرس یا خستگی شما باشد. گاهی اوقات استراحت و صرف وقت برای مراقبت از خود بهترین کاری است که می‌توانید انجام دهید. یک روز را برای رسیدگی به سلامت روانتان در نظر بگیرید که در آن از خودتان برای انجام دادن هیچ کاری انتظاری نداشته باشید. در عوض، روی انجام کارهایی تمرکز کنید که به شما کمک می‌کند احساس راحتی داشته باشید. به خودتان اجازه دهید با یک پتو و کتاب موردعلاقه‌ی خود از یک چرت یا استراحت در اتاق لذت ببرید. نکته‌ی اصلی این است که این زمان را به استراحت و آرامش ذهن و بدن خود اختصاص دهید. زمانی که دارید به این فکر می‌کنید که هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، برخی از مراقبت‌های شخصی نسبتاً ساده می‌توانند شما را در چارچوب ذهنی بهتری قرار دهند و انگیزه را به شما برگردانند. کارهایی مثل دوش گرفتن، انجام دادن حرکات کششی و نوشیدن نوشیدنی موردعلاقه‌تان می‌تواند کمک‌کننده باشد.

زمان‌هایی که هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید با خودتان مهربان باشید

مهرورزی نسبت به خود فقط شامل مهربانی با خود نیست بلکه همچنین درک این نکته است که تجربیات شما بخشی از انسان بودن شماست. داشتن حس عطوفت و ملاحظه نسبت به خود می‌تواند فواید مهمی در سلامت روان داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که مهرورزی به خود می‌تواند به کاهش تأثیرات منفی استرس، کاهش احساس افسردگی و اضطراب کمک کند؛ بنابراین اگر یکی از روزهایی را سپری می‌کنید که واقعاً تمایلی به انجام کاری ندارید به‌جای اینکه از خود بپرسید چرا هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، باکمی مهربانی با خود رفتار کنید. حستان را بپذیرید، خودتان را بپذیرید و به خود فضا و زمان کافی برای بهتر شدن بدهید.

اگر هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید، قدم بزنید

قدم زدن ترکیبی از ورزش و گذراندن اوقات در فضای باز است. ثابت شده است که ورزش هم در درمان و هم در پیشگیری از علائم افسردگی مؤثر است. یک مطالعه در سال ۲۰۱۹ نشان داده است که ارتباط با طبیعت باعث خلق‌وخوی بهتر، تعاملات اجتماعی مثبت‌تر و افزایش شادی می‌شود؛ بنابراین اگر با روحیه‌ی ضعیف و بی‌انگیزگی دست‌وپنجه نرم می‌کنید و فکر می‌کنید هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید پیاده‌روی در فضای باز می‌تواند کمک زیادی به شما کند.

چرا تنبل شدم

به‌جای اینکه از خودتان بپرسید چرا هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، با کسی حرف بزنید

وقتی مدام در ذهنتان می‌گویید هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم و خود را سرزنش می‌کنید، ارتباط با یک شخص دیگر می‌تواند یک روش عالی برای بیرون رفتن از این شرایط باشد. به این فکر کنید که چه کسی می‌تواند فرد خوبی برای پشتیبانی از شما در چنین روزهایی باشد. دوست دارید با کسی صحبت کنید که شما را درک کند و به حرف‌هایتان گوش دهد یا فردی که شما را به حرکت وادارد؟ با توجه به شرایط روحی که دارید در این مورد تصمیم بگیرید. اگر حال و هوای مناسبی برای معاشرت با دوستانتان را ندارید یا اگر دوستتان در دسترس نیست، گاهی فقط بیرون رفتن و حضور در جمع می‌تواند برایتان مفید باشد.

برای انجام دادن کاری برنامه‌ریزی کنید

حتی اگر در حال حاضر انگیزه‌ی کار کردن روی مسئله‌ای را ندارید، به این معنی نیست که نمی‌توانید برای آنچه ممکن است دوست داشته باشید در آینده انجام دهید برنامه‌ریزی کنید. تحقیقات نشان می‌دهد تصویرسازی ذهنی یا تجسم کارهایی که می‌خواهید انجام دهید، به افزایش انگیزه کمک می‌کند. اگر دارید فکر می‌کنید که هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، انجام کارهایی مانند برنامه‌ریزی برای سفر یا برخی فعالیت‌های دیگر می‌تواند باعث شود که منتظر آن کار باشید و از آن هیجان‌زده شوید.

به‌جای تمرکز بر این فکر که هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، انجام دادن یک کار کوچک را شروع کنید

وقتی نوبت به جمع‌کردن انرژی برای انجام کاری می‌رسد، شروع کار اغلب سخت‌ترین قسمت است؛ بنابراین اگر با بی‌حوصلگی و بی‌انگیزگی دست‌وپنجه نرم می‌کنید، انتخاب یک کار کوچک برای شروع می‌تواند به شما کمک کند. زمانی که دارید به این فکر می‌کنید که من هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم، به‌جای اینکه درگیر یک کوه وظیفه شوید که انرژی ذهنی یا جسمی لازم برای مقابله با آن را ندارید، یک کار کوچک که توان انجام آن را دارید انتخاب کرده سپس آن را انجام دهید. کارهای ساده‌ای که می‌توانید برای حل کردن آن‌ها تلاش کنید عبارت‌اند از:

  • شستن ظرف‌ها
  • مرتب کردن تخت خواب
  • جواب دادن به یک ایمیل
  • پرداخت قبض‌ها
  • برنامه‌ریزی برای یک ملاقات

برای خودتان بنویسید چرا هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید

هنگامی‌که با احساسات منفی دست‌وپنجه نرم می‌کنید، نوشتن در مورد آن‌ها گاهی مفید خواهد بود. برخی تحقیقات نشان می‌دهد که نوشتن می‌تواند یک ابزار مفید برای سلامت روان باشد. صرف مقداری وقت برای نوشتن می‌تواند فرصتی عالی برای تأمل در آنچه احساس می‌کنید و جستجوی برخی از دلایل بروز این احساسات باشد.

وقتی نمی‌توانید هیچ کاری انجام دهید به علائم دیگر نیز توجه کنید

اگر هرروز به خود می‌گویید هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم و خلق‌وخوی منفی شما ادامه دارد و با علائم دیگری همراه است، ممکن است نشانه‌ی افسردگی باشد. برخی علائم دیگر که باید به آن‌ها توجه کنید عبارت‌اند از:

  • تحریک‌پذیری
  • تغییر در الگوی خواب
  • تغییر در اشتها
  • احساس ناامیدی
  • احساس بی‌ارزشی
  • ناراحتی مداوم

در این شرایط به روان‌پزشک یا مشاور خود مراجعه کنید. برای عبور از این دوران ممکن است نیاز به جلسات مشاوره، دارو و تغییر سبک زندگی یا ترکیبی از این روش‌ها باشد.

منبع: Verywellmind

تلفن کلینیک روانشناسی

چرا فکر می‌کنم بدبختم

احساس بدبختی می کنم

گاهی تمام چیزی که به خودتان می‌گویید این است که احساس بدبختی می‌کنم. احساس بدبختی و یا ناامیدی چه در مورد یک موضوع خاص باشد و چه به‌صورت کلی نسبت به همه‌چیز در زندگی باشد، یک احساس بسیار آزاردهنده است. احساس بدبختی و گیر افتادن در نامیدی، زندگی را سخت می‌کند. خوشبختانه زمانی که احساس بدبختی و ناامیدی می‌کنید برخی کارها وجود دارند که با انجام آن‌ها زندگی‌تان بهتر می‌شود.

وقتی احساس بدبختی می‌کنید این را در نظر بگیرید که ممکن است مغزتان به شما دروغ بگوید.

زمانی که احساس بدبختی می‌کنید، مغزتان ممکن است به شما بگوید که همه‌چیز وحشتناک و ترسناک است. افکارتان ممکن است شما را متقاعد کند که نمی‌توانید موفق شوید یا به شما بگوید که هیچ فرصتی برای بهتر شدن اوضاع وجود ندارد؛ اما باید بدانید اینکه شما در مورد چیزی فکر می‌کنید دلیل نمی‌شود که آن موضوع درست باشد. افکار شما ممکن است تحریف‌شده، نادرست و یا کاملاً اشتباه باشند. احساس بدبختی به افکار ناامیدکننده دامن می‌زند و این‌یک چرخه‌ی منفی است که هرکسی ممکن است به‌راحتی در آن گرفتار شود و در این زمان باور اینکه همه‌چیز می‌تواند بهتر شود بسیار دشوار است. حتی ممکن است فکر کنید من احساس بدبختی می‌کنم، همه‌چیز را امتحان کرده‌ام و نتیجه‌ای ندارد؛ اما این فکر یک تحریف شناختی در زمان احساس بدبختی است. شما ممکن است چند کار را برای بهتر شدن حالتان امتحان کرده باشید اما مطمئناً همه‌چیز را امتحان نکرده‌اید. حداقل می‌توانید اینطور فکر کنید که زمانی که احساس بدبختی می‌کنید ممکن است تفکرات شما دقیق نباشند و احتمالاً بیشتر از چیزی که شما فکر می‌کنید جای امیدواری وجود دارد.

زمانی که احساس بدبختی می‌کنید برعکس همیشه فکر کنید.

احتمالاً وقتی احساس بدبختی و ناامیدی می‌کنید به تمام دلایلی که باعث می‌شوند اوضاع بهتر نشود فکر می‌کنید. این بار به شواهدی که نشان می‌دهند اوضاع در حال بهتر شدن است توجه کنید و به این فکر کنید که چگونه ممکن است شرایط بهتر شود. فکر کردن در مورد نکات مثبت می‌تواند دریچه‌های جدیدی برای شما باز کند و باعث شود متوجه شوید همان‌قدر که این احتمال وجود دارد که شرایط بدتر شود، این امکان نیز وجود دارد که اوضاع بهتر شده و به آن بدی که شما تصور می‌کنید نباشد.

از احساس بدبختی و ناامیدی چه چیزی به دست می‌آورید؟

فکر کردن به اینکه شما از احساس ناامیدی چه چیزی به دست می‌آورید شاید یک تمرین عجیب باشد. ممکن است فکر کنید این‌یک تصور اشتباه است و شما نمی‌خواهید این‌طور فکر کنید؛ اما اگر بیشتر فکر کنید درمی‌یابید زمانی که نسبت به چیزی امیدوار نیستید از اینکه مسائل درست پیش نرود نگران نخواهید شد. احساس ناامیدی ممکن است شما را از انجام تغییرات نامناسب محافظت کند.

اگر احساس بدبختی نکنید چه‌کارهایی انجام می‌دهید؟

به این فکر کنید اگر کمتر احساس بدبختی و ناامیدی کنید چه چیزهایی به دست می‌آورید؟ زندگی شما چه تغییراتی می‌کند؟ اگر بیشتر امید داشته باشید عملکردتان چقدر عوض می‌شود؟ سعی کنید جوری رفتار کنید که اگر امیدوار بودید عمل می‌کردید. به‌عنوان‌مثال، ممکن است متوجه شوید که اگر امید داشته باشید، بیرون می‌روید و با افراد جدید ملاقات می‌کنید یا به دنبال یک کار جدید می‌روید. سعی کنید این کارها را انجام دهید حتی اگر امیدوار نباشید که کارساز است. گاهی اوقات، ابتدا باید رفتار خود را تغییر دهید بعدازآن احساساتتان تغییر خواهد کرد؛ بنابراین اگر امیدوارانه رفتار کنید، ممکن است سرانجام احساس امیدواری بیشتری داشته باشید.

علت بدبختی انسان

برای حل مسئله تلاش کنید.

وقتی احساس بدبختی و ناامیدی می‌کنید تفکر شما این خواهد بود که هیچ‌چیز بهتر نخواهد شد و شما نمی‌توانید در حل کردن مسائل موفق شوید. اما همیشه کاری وجود دارد که می‌توانید برای حل یک مشکل یا تغییر احساس خود نسبت به مسئله انجام دهید. مدتی در مورد راه‌حل‌هایی که به ذهنتان می‌رسد فکر کنید. لازم نیست به دنبال ایده‌های خوب باشید، فقط ببینید آیا می‌توانید تا آنجا که می‌توانید برای حل یک مشکل راه‌حل ارائه دهید. در مواردی مانند بیماری عزیزان که نمی‌توانید مشکل را حل کنید سعی کنید احساس خود را در مورد مشکل تغییر دهید. آیا وقت‌گذرانی با اعضای خانواده می‌تواند به شما کمک کند کمی بهتر شوید؟ اگر یک دوره‌ی خودشناسی بگذرانید، ممکن است کمی امیدوارتر شوید؟

وقتی احساس بدبختی می‌کنید با یک دوست یا اعضای خانواده صحبت کنید.

زمانی که به دنبال راه‌حل برای مشکلاتتان هستید و یا روزهای سختی را می‌گذرانید و احساس بدبختی می‌کنید با یک فرد معتمد صحبت کنید و آنچه را تجربه می‌کنید با او در میان بگذارید. آن‌ها ممکن است بتوانند به شما کمک کنند از یک منظر دیگر مسائل را ببینید یا استراتژی‌هایی ارائه دهند که به شما کمک کند تا احساس بهتری داشته باشید. گاهی دشوار است که به دیگران بگویید در حال گذراندن چه مسائلی هستید، بااین‌حال صحبت کردن با یک فرد معتمد می‌تواند باعث ایجاد احساس امیدواری در شما شود.

برای خودتان برنامه داشته باشید.

بعدازاینکه راه‌حل مسئله‌ی خود را پیدا کردید برای انجام آن برنامه‌ریزی کنید. به این فکر کنید که اول باید از کجا شروع کنید. در نظر داشته باشید که اگر برنامه‌ی اول شما موفقیت‌آمیز نبود همیشه می‌توانید برنامه‌ی جایگزینی داشته باشید. برنامه‌های خود را به‌عنوان آزمایش در نظر بگیرید. وظیفه‌ی شما این است که تا آنجا که می‌توانید آزمایش کنید تا متوجه شوید چه چیزی برای شما و شرایطتان مفید است.

به برنامه‌های خود برای برطرف شدن احساس بدبختی، عمل کنید.

هنگامی‌که برنامه‌ای تنظیم کردید حتماً به آن عمل کنید. اینکه منتظر بنشینید تا اوضاع خودبه‌خود بهتر شود کار بیهوده‌ای است. اگر شروع به فعالیت کنید و برنامه‌های خود را دنبال کنید احتمالاً بیشتر به ادامه‌ی مسیر امیدوار می‌شوید.

اگر احساس بدبختی و ناامیدی طولانی شد، به دنبال کمک حرفه‌ای باشید.

احساس بدبختی و ناامیدی می‌تواند علامت یک مشکل مربوط به سلامت روان مانند افسردگی باشد؛  بنابراین اگر احساس بدبختی و ناامیدی بیش از دو هفته طول کشید یا نگران سلامت روان خود بودید، حتماً به دنبال کمک حرفه‌ای باشید. یک متخصص در زمینه‌ی سلامت روان می‌تواند نیازهای شما را ارزیابی کند و در مورد گزینه‌های درمانی شما تصمیم‌گیری کند. بیشتر مسائل مربوط به روان قابل‌درمان هستند. درمان این مشکلات می‌تواند به شما کمک کند تا نسبت به آینده امیدوارتر باشید و احساس بدبختی در شما از بین برود.

منبع: Verywellmind
تلفن کلینیک روانشناسی

چگونه در دیگران نفوذ کنیم

زمانی که یک فرد جدید را ملاقات می‌کنیم، اغلب در همان ثانیه‌های اول در مورد او قضاوت‌هایی در ذهن ما شکل می‌گیرد. در کمتر از یک‌دهم ثانیه پس از دیدن شخصی برای اولین بار، مغز ما اطلاعات مربوط به چهره‌ی فرد را پردازش می‌کند که منجر به نتیجه‌گیری سریع در مورد ویژگی‌هایی مانند قابل‌اعتماد بودن، شایستگی، صمیمیت و صداقت در مورد آن فرد می‌شود. درواقع ثانیه‌های ابتدایی آشنایی با یک نفر بسیار مهم است و برداشت اولیه‌ای که ایجاد می‌شود می‌تواند در ادامه، بر رابطه‌ی شکل‌گرفته تأثیرگذار باشد. این ویژگی در انسان به دوران تکامل برمی‌گردد. زمانی که با فرد جدیدی مواجه می‌شده است و برای حفظ بقا باید در همان لحظات اول ارزیابی می‌کرده است که آیا این فرد قرار است به او صدمه‌ای وارد کند یا خیر. اگرچه ممکن است برداشت‌های اولیه گمراه‌کننده باشند، اما همین برداشت‌ها دیدگاه ما نسبت به یک شخص را تشکیل می‌دهند. حال این سؤال ایجاد می‌شود که چگونه در دیگران نفوذ کنیم و تأثیر اولیه‌ی مثبتی داشته باشیم؟ خوشبختانه روش‌هایی وجود دارد که می‌توانیم با استفاده از آن‌ها در دیگران نفوذ کنیم و باعث شویم آن‌ها برداشت اولیه‌ی مثبتی از ما داشته باشند.

کجا می‌خواهیم در دیگران نفوذ کنیم

مهم است که در نظر داشته باشید در کجا می‌خواهید تأثیر خوبی ایجاد کرده و در دیگران نفوذ کنید. آیا قرار است یک مصاحبه‌ی شغلی رسمی داشته باشید یا یک قرار شام دوستانه؟ توجه به این موضوع به شما کمک می‌کند که بدانید برای ایجاد یک تصویر مثبت از خودتان باید چگونه لباس بپوشید، چگونه صحبت کنید و چگونه رفتار کنید. به‌عنوان‌مثال اگر یک مصاحبه‌ی شغلی دارید، احتمالاً انتظار می‌رود که با کت‌وشلوار در آنجا حاضر شوید و رفتار رسمی داشته باشید و جدی صحبت کنید. انتخاب لباس درست و سبک مکالمه‌ای که متناسب با محیط باشد از قدم‌های بسیار مهم در ایجاد حس خوب و نفوذ در دیگران است.

نحوه‌ی تنظیم طرز برخورد، برای اینکه در دیگران نفوذ کنیم

اگر روز خوبی دارید احتمالاً خوشحال به نظر می‌رسید و این باعث می‌شود دیگران تصور مثبتی از شما داشته باشند و برخلاف آن اگر روز سخت و بدی را می‌گذرانید ممکن است تأثیر منفی بر دیگران بگذارید. همان‌طور که گفتیم این ویژگی انسان مربوط به تکامل اوست و درواقع ما جهان را برای یافتن تهدید اسکن می‌کنیم. اگر فردی اخم کرده باشد و چهره‌ی گرفته‌ای داشته باشد احساس تهدید می‌کنیم و ظاهر او بر ما اثر منفی خواهد داشت. بهتر است به‌جای اینکه رفتارها را به خوب و بد تقسیم کنید، آن‌ها را به‌عنوان رفتارهای مفید و رفتارهای بی‌فایده دسته‌بندی کنید. رفتارهای خوشایند در ارتباط مفید هستند. شما می‌توانید با لبخند زدن و برقراری تماس چشمی نگرش مثبتی ایجاد کرده و در دیگران نفوذ کنید. رفتارها و برخوردهایی که منجر به ایجاد احساس خوب و مثبت شوند، رفتارهای مفیدی هستند.

با لبخند و زبان بدن در دیگران نفوذ کنید

لبخند می‌تواند تأثیر چشمگیری در افراد داشته باشد، حتی در حدی که به آن‌ها اجازه می‌دهد از تعصبات نژادی و جنسیتی خود عبور کنند. لبخند زدن همچنین باعث کاهش استرس می‌شود. علاوه بر لبخند، زبان بدن در نشان دادن احساسات بسیار مؤثر است. اگر می‌خواهید در دیگران نفوذ کنید و با اعتمادبه‌نفس و راحت به نظر برسید از قفل‌کردن دست‌ها در هم یا دست‌به‌سینه ایستادن خودداری کنید و با طرف مقابل ارتباط چشمی برقرار کنید. اگر تیک عصبی خاصی دارید به آن آگاه باشید و سعی کنید آن را کنترل کنید.

چگونه جذاب و تاثیرگذار باشیم

جستجوی نقاط مشترک برای نفوذ در دیگران

افرادی که به‌راحتی با دیگران وقت می‌گذرانند و ارتباط برقرار می‌کنند، اغلب در پیدا کردن نقاط مشترک توانمند هستند. ما تمایل داریم افرادی را که شبیه به ما هستند، دوست داشته باشیم. پیدا کردن نقاط مشترک و شروع به صحبت در مورد آن‌ها کمک می‌کند که بتوانیم در دیگران نفوذ کنیم. با دقت به لهجه‌ی فرد و یا نوع لباس پوشیدن او می‌توانید صحبتی برای آغاز گفت‌وگو پیدا کنید. درصورتی‌که هیچ‌چیزی از ظاهر فرد به دست نمی‌آورید صحبت را ازنظر دادن در مورد محیط پیرامونتان شروع کنید. مثلاً در مورد آب‌وهوا نظر دهید و بعد با توجه به واکنش فرد در مورد مسائل دیگر نیز صحبت کنید. به این صورت با پیدا کردن نقاط مشترک می‌توانید در دیگران نفوذ کنید.

برای نفوذ در دیگران به‌جای تمرکز بر خودتان بر آن‌ها متمرکز شوید

بسیاری از ما تمایل داریم در موقعیت‌های جدید بر احساسات خودمان تمرکز داشته باشیم درحالی‌که برای ایجاد یک حس مثبت و نفوذ در دیگران باید بیشتر به اطرافیانمان توجه داشته باشیم. دیگران همیشه به خاطر دارند که شما باعث شدید آن‌ها چه احساسی داشته باشند. برداشتن تمرکز از خود و قرار دادن آن بر روی شخص دیگری می‌تواند به دیگران کمک کند تا نسبت به شما تصور بهتری داشته باشند. ایجاد احساس قدردانی در فرد، پیدا کردن نقاط مشترک و به اشتراک گذاشتن چیز جالبی که تازگی آموخته‌اید کمک می‌کند که تأثیر خوبی داشته باشید و بتوانید در دیگران نفوذ کنید.

برای نفوذ در دیگران خوب بخوابید تا ظاهر شاداب‌تری داشته باشید

وقتی خواب کافی نداشته باشید، ظاهر شما تغییراتی می‌کند؛ پوست کدر می‌شود و باعث می‌شود خسته به نظر برسید. زیر چشم‌ها تیره شده و گوشه‌ی لب‌ها به سمت پایین متمایل می‌شوند. همه‌ی این تغییرات شما را فردی خسته و ناراحت نشان می‌دهد. کم‌خوابی باعث می‌شود دیگران شما را کمتر جذاب، باهوش و سالم ببینند، این موضوع می‌تواند در اولین برداشت دیگران از شما تأثیر منفی بگذارد.

گوش کردن فعال کمک می‌کند در دیگران نفوذ کنیم

وقتی ما به‌صورت فعال به صحبت‌های دیگران گوش می‌دهیم و در آن مشارکت می‌کنیم باعث می‌شویم دیگران احساس کنند افکار و نظراتشان شنیده می‌شود و به آن‌ها احترام گذاشته می‌شود. اگر زمانی که دیگری در حال صحبت است شما در حال آماده کردن جملات خود هستید، یعنی با دقت به او گوش نمی‌دهید و این می‌تواند اثر بدی بر ارتباط شما بگذارد. برای اینکه در دیگران نفوذ کنید و حس مثبتی ایجاد کنید از آن‌ها سؤالاتی بپرسید که بتوانند بیشتر تفکرات خود را شرح دهند و روی صحبت‌های آن‌ها تمرکز کنید.

خودت باش و در دیگران نفوذ کن

به‌منظور ایجاد حس مثبت در اولین برداشت، اصیل بودن مهم است. اگر دائماً نگران انجام دادن یا گفتن حرف درست هستید، بسیار محتاط به نظر می‌رسید و این باعث می‌شود رفتارهای شما صادقانه به نظر نرسد. اگر دیگران احساس کنند که دارید چیزی را پنهان می‌کنید، تمایلی به اعتماد کردن به شما نخواهند داشت.

منبع: Time

تلفن کلینیک روانشناسی

تفاوت مثبت اندیشی و واقع بینی

معایب مثبت اندیشی

مثبت اندیشی سمی و مخرب اعتقادی است که باعث می‌شود شرایط هرچقدر هم سخت و دشوار باشد فرد مثبت اندیشی خود را حفظ کند و احساسات واقعی خود را نادیده بگیرد. همه‌ی ما می‌دانیم داشتن نگاه مثبت به مسائل و مثبت اندیشی برای داشتن یک زندگی سالم و سلامت روانی بسیار سودمند است؛ اما مسئله این است که زندگی همیشه مثبت نیست و همه‌ی ما احساسات دردناک و ناخوشایند را نیز تجربه می‌کنیم. اگرچه کنار آمدن با مسائل منفی و احساسات ناخوشایند دشوار است؛ اما بسیار مهم است که ما نسبت به احساسات خود آگاه باشیم و صادقانه آن‌ها را بپذیریم. مثبت اندیشی مخرب نه‌تنها باعث افراط بیش‌ازحد در تفکر مثبت می‌شود بلکه باعث می‌شود فرد هر احساس طبیعی و انسانی را که مثبت و شاد نیست، انکار کرده و با آن مقابله کند.

انواع مثبت اندیشی مخرب

مثبت اندیشی سمی می‌تواند انواع متفاوتی داشته باشد. در ادامه بر خی از نمونه‌هایی که ممکن است در زندگی خود تجربه کرده باشید را بیان می‌کنیم:

  • وقتی اتفاق بدی مانند از دست دادن شغل برای شما می‌افتد، ممکن است دیگران به شما بگویند: «سعی کن مثبت فکر کنی» یا «از زاویه‌ی مثبت به ماجرا نگاه کن». اگرچه این‌گونه اظهارنظرها معمولاً دلسوزانه هستند؛ اما باعث می‌شوند فردی که در حال تجربه کردن یک شرایط سخت و احساسات ناخوشایند است نتواند در مورد آنچه نیاز دارد با دیگران حرف بزند.
  • بعد از تجربه‌ی یک از دست دادن، دیگران به شما می‌گویند «هر اتفاقی یک دلیلی دارد» آن‌ها گمان می‌کنند گفتن این نوع جملات تسکین‌دهنده است و در شما را می‌کاهد.
  • وقتی ابراز ناامیدی یا ناراحتی می‌کنید کسی به شما می‌گوید: «خوشبختی و حال خوب یک انتخاب است»؛ یعنی اگر شما احساس خوشبختی نمی‌کنید یا ناراحت هستید این انتخاب شماست و تقصیر خودتان است.

معمولاً دیگران از گفتن چنین جملاتی نیت بدی ندارند. آن‌ها نمی‌دانند چه چیز دیگری بگویند و چگونه با شما همدلی کنند. در بهترین حالت با گفتن این جملات بار مسئولیت را از دوش خود برمی‌دارید و مجبور نمی‌شوید با احساسات دیگران کنار بیایید؛ اما معمولاً چنین حرف‌هایی باعث می‌شود احساس خجالت و سرزنش برای فردی که در شرایط بدی است پیش بیاید. مثبت اندیشی مخرب باعث می‌شود افراد حمایت صادقانه‌ای را که هنگام مواجهه با مشکلات نیاز دارند، انکار کنند و احساسات و نیازهای خود را نادیده بگیرند.

معایب مثبت اندیشی سمی

مثبت اندیشی سمی می‌تواند به افرادی که دوران سختی را می‌گذرانند به‌شدت آسیب برساند. افراد به‌جای اینکه بتوانند احساسات واقعی و انسانی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و از حمایت بی‌قیدوشرط برخوردار شوند، احساسات خود را کنار گذاشته و آن‌ها را نادیده می‌گیرند. معایب مثبت اندیشی مخرب شامل موارد زیر است:

  • مثبت اندیشی مخرب باعث می‌شود در مورد احساسات خود خجالت‌زده باشید. وقتی کسی از مسئله‌ای رنج می‌برد باید بداند که احساساتش درست است و می‌تواند در جمع دوستان و خانواده‌ خود آرامش و عشق پیدا کند؛ اما مثبت اندیشی سمی به مردم می‌گوید احساساتی که تجربه می‌کنند اشتباه است.
  • مثبت اندیشی مخرب باعث ایجاد احساس گناه در افراد می‌شود. مثبت اندیشی سمی حاوی این پیام است که اگر در مواجهه با مشکلات راهی برای ایجاد حس مثبت در خودتان پیدا نمی‌کنید، کار اشتباهی انجام می‌دهید.
  • از بروز احساسات انسانی جلوگیری می‌کند. مثبت اندیشی سمی یک مکانیسم اجتنابی است. افراد با انجام دادن این رفتارها از موقعیت‌های احساسی دیگران که باعث احساس ناراحتی در آن‌ها می‌شود دوری می‌کنند و خود را در این موقعیت‌ها درگیر نمی‌کنند؛ حتی گاهی افراد این‌گونه مثبت اندیشی را در قبال خود نیز انجام می‌دهند و در مواجهه با مشکلات احساسات خود را انکار کرده و سرکوب می‌کنند.
  • مثبت اندیشی سمی از رشد جلوگیری می‌کند. این نوع تفکر به ما این امکان را می‌دهد که از مواجهه با چیزهایی که به ما احساسات ناخوشایند و دردناک می‌دهند اجتناب کنیم اما درعین‌حال توانایی مواجهه با احساسات چالش‌برانگیزی را که درنهایت می‌تواند به رشد و بینش عمیق‌تر ما منجر شود، از ما سلب می‌کند.

مثبت اندیشی افراطی

نشانه‌های وجود مثبت اندیشی مخرب

مثبت اندیشی مخرب اغلب می‌تواند آن‌قدر ظریف اتفاق بیفتد که تشخیص آن مشکل باشد؛ اما شناخت نشانه‌های آن در تشخیص وجود افکار مثبت سمی کمک‌کننده است. برخی از نشانه‌ها عبارت‌اند از:

  • پاک کردن صورت‌مسئله به‌جای مواجهه با آن و حل کردن.
  • احساس گناه از ناراحتی، عصبانیت یا ناامیدی
  • پنهان کردن احساسات واقعی خود پشت حرف‌های مثبت که برای دیگران قابل‌قبول‌ترند.
  • بیان نکردن و مخفی کردن احساسات واقعی
  • به حداقل رساندن احساسات دیگران زیرا برخورد با موقعیت‌های احساسی دیگران باعث ناراحتی شما می‌شود.
  • احساس گناه دادن به دیگران وقتی نگرش مثبتی ندارند.
  • تلاش برای مقابله با احساسات منفی و سعی در غلبه بر آن‌ها

چگونه از معایب مثبت اندیشی مخرب، دوری کنیم؟

اگر تحت تأثیر معایب مثبت اندیشی مخرب قرار گرفته‌اید یا این نوع رفتارهای مثبت اندیشی در شما وجود دارد، در ادامه چند راه‌کار به شما ارائه می‌دهیم تا در موقعیت‌های مختلف رفتار سالم‌تری داشته باشید:

  • احساسات منفی خود را مدیریت کنید، اما آن‌ها را انکار نکنید. اگر ذهن منفی باف خود را کنترل نکنید می‌توانند باعث ایجاد استرس در شما شوند، اما سرکوب و انکار کردن آن‌ها نیز بی‌فایده است. باید احساسات منفی خود را بپذیرید و در جهت ایجاد تغییر از آن‌ها استفاده کنید.
  • نسبت به آنچه باید احساس کنید واقع‌بین باشید. هنگامی‌که با یک وضعیت استرس‌زا روبرو هستید احساس استرس، نگرانی و یا حتی ترس طبیعی است. بیش‌ازحد از خود انتظار نداشته باشید. بر مراقبت از خود تمرکز کنید و اقداماتی را انجام دهید که می‌تواند به بهبود وضعیت شما کمک کند.
  • داشتن چند احساس در مورد یک موضوع اشکالی ندارد. ممکن است در موقعیتی که احساس نگرانی از آینده دارید و مضطرب هستید درعین‌حال امیدوار باشید که موفق خواهید شد. احساسات شما نیز می‌تواند مانند موقعیتتان پیچیده باشد.
  • بر گوش دادن به دیگران و نشان دادن حمایت نسبت به آن‌ها تمرکز کنید. وقتی کسی احساسات منفی خود را بازگو می‌کند او را با مثبت اندیشی مخرب خاموش نکنید بلکه به او بگویید چیزی که احساس می‌کند طبیعی است و شما آماده هستید که به حرف‌هایش گوش دهید.
  • به احساسات خود توجه کنید. احساسات خود را بپذیرید و به خودتان اجازه دهید که چنین احساساتی داشته باشید. این حرف به این معنی نیست که شما طبق هر احساسی که دارید عمل کنید. بلکه گاهی لازم است فقط از احساسات خود آگاه باشید.
  • در مواجهه با دیگران از اظهارنظرهای سمی مانند فقط مثبت فکر کن، می‌توانست از این بدتر باشد یا هیچ اتفاقی بی‌دلیل نیست خودداری کنید و به‌جای آن از عبارات حمایت‌گرانه مثل من اینجا هستم که به حرف‌هایت گوش دهم، هر اتفاقی بیفتد من کنارت هستم، این باید واقعاً سخت باشد، گاهی شکست هم بخشی از زندگی است یا احساسات شما طبیعی است، استفاده کنید.

منبع: Verywellmind
تلفن کلینیک روانشناسی

فواید و مضرات تنهایی

عواقب تنهایی

تنهایی یک احساس انسانی است که برای هر فرد پیچیده و خاص است. ازآنجاکه احساس تنهایی علت مشترک و واحدی ندارد، پیشگیری و درمان این حالت روحی آسیب‌رسان ممکن است برای هر فرد متفاوت باشد. به‌عنوان‌مثال، یک کودک تنها که در مدرسه برای پیدا کردن دوست تلاش می‌کند، نیازهای متفاوتی نسبت به یک بزرگ‌سال تنها دارد که همسرش اخیراً فوت کرده است. برای درک احساس تنهایی، مهم است که دقیقاً منظور از اصطلاح تنهایی و همچنین دلایل مختلف، عواقب تنهایی، علائم و راه‌حل‌های آن را دقیقاً بررسی کنیم.

تعریف تنهایی

درحالی‌که تعاریف رایج از تنهایی آن را به‌عنوان یک حالت خلوت یا دور بودن از دیگران توصیف می‌کند، اما تنهایی درواقع یک حالت ذهنی است. تنها بودن توسط محققان به این معنی است که فرد بیش از یک‌بار در هفته احساس تنهایی کند. تنهایی باعث می‌شود افراد احساس خلأ، دوری از دیگران و دوست داشتنی نبودن کنند. افرادی که تنها هستند غالباً خواهان ارتباط با سایرین هستند، اما وضعیت روانی آن‌ها ایجاد ارتباط با افراد دیگر را دشوار می‌کند. تنهایی ازنظر بسیاری از کارشناسان لزوماً تنها بودن نیست. در عوض، اگر احساس تنهایی و انزوا می‌کنید، به این معنی است که احساس تنهایی در ذهن شما وجود دارد.

به‌عنوان‌مثال، یک دانشجوی تازه‌وارد به دانشگاه باوجوداینکه توسط هم‌اتاقی‌ها و سایر همسالان خود احاطه‌شده است، ممکن است احساس تنهایی کند. سربازی که کار نظامی خود را آغاز می‌کند، ممکن است بعد از اعزام به سربازی علی‌رغم اینکه دائماً توسط سایر اعضای نظامی احاطه‌شده باشد، احساس تنهایی کند.

علل تنهایی

عوامل مؤثر در تنهایی شامل متغیرهای محیطی مانند انزوای فیزیکی، انتقال به مکان جدید و طلاق نیز می‌شود. مرگ کسی که در زندگی فرد مهم و مؤثر است نیز می‌تواند به احساس تنهایی منجر شود. علاوه بر این، احساس تنهایی می‌تواند نشانه‌ای از یک اختلال روانشناختی مانند افسردگی باشد. تنهایی را می‌توان به عوامل درونی مانند عزت‌نفس پایین نیز نسبت داد. افرادی که اعتماد‌به‌نفس و عزت‌نفس ندارند اغلب معتقدند که شایسته‌ی احترام و توجه دیگران نیستند که می‌تواند منجر به انزوا و احساس تنهایی شدید شود.

خطرات سلامتی مرتبط با تنهایی

تنهایی تأثیرات گسترده‌ای بر سلامت جسمی و روانی افراد دارد. اثراتی مانند:

  • اعتیاد به الکل و مصرف مواد مخدر
  • تغییر عملکرد مغز
  • پیشرفت بیماری آلزایمر
  • رفتار ضداجتماعی
  • بیماری‌های قلبی عروقی و سکته‌ی مغزی
  • کاهش حافظه و یادگیری
  • افسردگی و خودکشی
  • افزایش سطح استرس
  • قدرت تصمیم‌گیری ضعیف

این‌ها تنها مواردی نیستند که تنهایی در آن اثر می‌گذارد. بزرگ‌سالان تنها نسبت به افرادی که تنها نیستند کمتر ورزش می‌کنند، رژیم غذایی آن‌ها چربی بیشتری دارد، خواب آن‌ها کارایی کمتری دارد و خستگی بیشتری در روز گزارش می‌کنند. تنهایی همچنین تنظیم فرآیندهای سلولی در بدن را مختل می‌کند و ما را مستعد پیری زودرس می‌کند.

آنچه تحقیقات درباره‌ی تنهایی بیان می‌کنند

محققان دریافته‌اند که ازدواج، درآمد بالاتر و تحصیلات بالاتر احساس تنهایی را کاهش می‌دهد. احساس تنهایی در سطوح بالا با علائم جسمی، بیماری و روابط اجتماعی بی‌کیفیت و کم همراه است.

عوارض تنها بودن

دوستان نزدیک به مبارزه با تنهایی کمک می‌کنند

محققان همچنین اظهار داشتند که تنهایی در جوامع پیشرفته بیشتر شده است. تعداد افرادی که هیچ دوست صمیمی ندارند افزایش‌یافته است. افزایش استفاده از اینترنت و رسانه‌های اجتماعی تا حدی مقصر هستند؛ زیرا کارشناسان بر این باورند که کمیت تعاملات اجتماعی باعث ایجاد احساس تنهایی نشده بلکه کیفیت پایین روابط این احساس را القا کرده است. داشتن فقط سه یا چهار دوست صمیمی برای دفع تنهایی و کاهش پیامدهای منفی سلامتی مرتبط با این حالت روحی کافی است.

تنهایی می‌تواند مسری باشد

یک مطالعه نشان می‌دهد که تنهایی درواقع مسری است. در یک مطالعه‌ی ۱۰ ساله، محققان نحوه‌ی گسترش تنهایی در شبکه‌های اجتماعی را بررسی کردند. نتایج نشان داد که افراد نزدیک به فردی که تنهایی را تجربه می‌کند نیز ۵۲٪ بیشتر احتمال دارد که تنها شوند.

اختلال اضطراب اجتماعی و احساس تنهایی

افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی از اینکه تحت نظر قرار بگیرند یا مورد قضاوت قرار بگیرند ترس غیرمنطقی دارند و خود را شرم‌آور و حقیر می‌دانند. اضطراب و ناراحتی در این افراد به حدی شدید می‌شود که در عملکرد روزمره اختلال ایجاد می‌کند. اگرچه این موضوع ممکن است یک اختلال ناتوان‌کننده باشد، اما بهبودی مناسب و درمان آن امکان‌پذیر است. تعامل با غریبه‌ها، برقراری ارتباط چشمی و شروع  مکالمات ازجمله مواردی است که محرک‌های رایج اختلال اضطراب اجتماعی است. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ممکن است علائم شناختی، جسمی و رفتاری را قبل، در حین و بعد از موقعیت‌های اجتماعی و عملکردی تجربه کنند. این موضوع باعث ترس آن‌ها از برقراری ارتباط با دیگران شده و آن‌ها را به سمت تنها شدن می‌برد. به اشتراک گذاشتن هرگونه فکر و احساس در مورد علائم خود با یک روان‌شناس، اولین قدم عالی است. جای نگرانی نیست که از کجا شروع کنید تا زمانی که صادقانه احساسات خود را بیان می‌کنید، درک بهتری از نیازهای خود پیدا می‌کنید.

احساس تنهایی می‌کنم، چه‌کار کنم؟

شما می‌توانید بر تنهایی غلبه کنید. این کار به یک تلاش آگاهانه از طرف شما برای ایجاد تغییر نیاز دارد. در طولانی‌مدت، ایجاد یک تغییر می‌تواند شما را شادتر و سالم‌تر کند و شما را قادر سازد تا دیگران را از طریق مثبت تحت تأثیر قرار دهید. در اینجا چند راه برای جلوگیری از تنهایی آمده است:

  • خدمات اجتماعی یا فعالیت دیگری را که از آن لذت می‌برید انجام دهید. این شرایط فرصت‌های خوبی برای ملاقات با مردم و ایجاد دوستی و تعاملات اجتماعی جدید فراهم می‌کند.
  • انتظار بهترین‌ها را داشته باشید. افراد تنها اغلب منتظر طرد شدن هستند؛ از این حس دوری‌کنید و در روابط اجتماعی خود بر افکار و نگرش‌های مثبت تمرکز کنید.
  • بر ایجاد روابط باکیفیت تمرکز کنید. به دنبال ارتباط یا افرادی باشید که نگرش، علایق و ارزش‌های مشابهی با شما دارند.
  • بهتر است بدانید که تنهایی نشانه‌ی این است که چیزی باید تغییر کند. به دنبال پیدا کردن آن باشید و با تغییر آن، روابط اجتماعی گسترده‌تری ایجاد کنید.
  • تأثیرات تنهایی در زندگی خود را درک کنید. پیامدهای جسمی و روحی بسیاری در اثر تنهایی برای شما به وجود می‌آید.

منبع: Verywellmind
تلفن کلینیک روانشناسی