مقالات روانشناسی مرکز مشاوره تلفنی سرای مشاور

رهایی از حسرت گذشته

چگونه حسرت گذشته را نخوریم؟

همه افراد احساس پشیمانی و حسرت گذشته را در زندگی تجربه می‌کنند. شاید شما کاری در گذشته انجام داده‌اید که به خودتان یا شخصی که دوستش دارید، آسیب زده‌اید و به همین دلیل احساس پشیمانی دارید. احساس حسرت گذشته ممکن است برای ساعت‌ها، روزها و هفته‌ها ادامه پیدا کند و همه جوانب زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد. اما باید گفت که زندگی آن‌قدر طولانی نیست که زمان بسیاری به حسرت خوردن گذشته سپری شود.

اگر شما در حال حاضر با این احساس دست و پنجه نرم می‌کنید، در این مقاله به شما کمک می‌شود که در خصوص احساس پشیمانی نسبت به گذشته و راه‌کارهای غلبه با آن آشنا شوید.

احساس پشیمانی نسبت به گذشته چیست؟

احساس پشیمانی و حسرت گذشته نوعی احساس منفی و خودآگاه است که به دلیل اشتباهاتی که در گذشته انجام شده، ایجاد می‌شود. ممکن است شما به این موضوع فکر کنید که تصمیمی که در گذشته گرفته‌اید اشتباه بوده یا کاری که در گذشته انجام نشده باعث شده که در حال حاضر زندگی پر باری نداشته باشید.

بسیاری از افراد زمانی که به گذشته فکر می‌کنند در خصوص بعضی از موارد احساس پشیمانی می‌کنند. آن‌ها ممکن است فکر کنند که کاش آن نظر خود را مهربانانه‌تر گفته بودند یا کاش به آن مهمانی رفته بودند. بعضی از پشیمانی‌ها جدی‌تر هستند و می‌توانند منجر به احساس شکست و دل‌شکستگی شوند.

به هر دلیلی که فرد حسرت گذشته را بخورد، غالبا با احساس ناامیدی و ناراحتی مواجه می‌شود. بسیاری از ما خاطره مورد نظر را بارها و بارها تکرار می‌کنیم. در بسیاری از موارد مرور خاطره و اتفاق در ذهنمان از خود اتفاق پیش آمده دردناک‌تر است. در این حالت با فکر کردن به گذشته آرزو می‌کردیم که کاش تصمیمات بهتری می‌گرفتیم.

چه کسی احساس حسرت گذشته را تجربه می‌کند؟

همه افراد کم و بیش این احساس را تجربه می‌کنند. ما گاهی با نگاه کردن به ظاهر زندگی افرادی که موفق هستند با خود فکر می‌کنیم که آن‌ها حسرتی در زندگی ندارند. اما این تفکر کاملا اشتباه است و هر شخص در این دنیا احساس پشیمانی و حسرت را تجربه می‌کند. البته لازم به ذکر است که سطوح این احساس طبیعتا در افراد مختلف با شرایط متفاوت یکسان نیست.

نظریه ناهمخوانی خودها (sefl-discrepancy)

محققان دریافتند که احساس حسرت گذشته و درد ناشی از آن ریشه در نظریه آقای هیگینز به نام ناهمخوانی خودها دارد. بر اساس این نظریه هر شخص دارای سه خود است. زمانی که این خودها با هم تطبیق نداشته باشند، احساس پشیمانی و حسرت ایجاد می‌شود.

خود واقعی

خود واقعی بیانگر آن شخصی است که واقعا هستیم و در زندگی روزمره عمل می‌کنیم. این خود در بر گیرنده نقاط ضعف و قدرت ما می‌باشد.

افسوس روزهای گذشته

خود بایدی

این خود نشان دهنده آن کسی است که فکر می‌کنیم باید باشیم. شاید خانواده، همسر و دوستانتان از شما می‌خواهند طور دیگری باشید، اما شما آن گونه نیستید. اما این خواسته‌ها درون شما ریشه دوانده و شما تصور می‌کنید که باید آن گونه باشید.

خود ایده‌آل

خود ایده‌آل شخصی است که دوست داریم باشیم. برای بعضی از اشخاص داشتن شغل بهتر و برای بعضی دیگر صبورتر بودن خود ایده‌آل آن‌ها را می‌سازد.
بر اساس تحقیقات انجام شده، زمانی که خود واقعی با خود ایده‌آل فاصله زیادی داشته باشد احساس حسرت و پشیمانی بیشتری ایجاد می‌شود. اما زمانی که خود واقعی و خود بایدی تفاوت دارد، احساس پشیمانی ایجاد شده ضعیف‌تر است و در بسیاری از موارد قابل جبران می‌باشد.

چگونه می‌توان بر احساس حسرت گذشته غلبه کرد؟

احساس حسرت گذشته و مرور خاطرات باعث ایجاد ناراحتی و استرس می‌شود و در نهایت سلامت روانی و فیزیکی شما را بر هم می‌زند. احساس حسرت گذشته می‌تواند سبب ایجاد افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیتی، افزایش وزن، افزایش کورتیزول و بیماری‌های قلبی شود.

برای جلوگیری از ایجاد مشکلات ذکر شده و غلبه بر احساس حسرت راه‌کارهای زیر پیشنهاد می‌شود:

برای اصلاح اشتباه خود قدم بردارید

گاهی اوقات اشتباهات قابل جبران هستند. به طور مثال اگر شما یک شغل اشتباه را برای خود انتخاب کرده‌اید می‌توانید به جای حسرت خوردن به دنبال شغل جدیدی باشید یا اگر حرفی زده‌اید که باعث رنجش کسی شده می‌توانید به آسانی عذرخواهی کنید.

البته گاهی اوقات بعضی اشتباهات قابل جبران نیستند که برای غلبه بر حس پشیمانی ناشی از آن‌ها از روش‌های دیگر می‌توان کمک گرفت.

در گذشته غرق نشوید

از فکر کردن زیاد و مرور خاطرات اجتناب کنید. این حرف شاید سخت به نظر برسد یا حتی با خودتان فکر کنید که شدنی نیست. اما زمانی که بدانید شما ورای افکار خود هستید و نباید خود را به ذهنتان محدود کنید، این کار راحت‌تر انجام می‌شود. علاوه بر آن تکنیک‌هایی نظیر یوگا به شما کمک می‌کند که بیشتر در لحظه باشید و در گذشته سیر نکنید.

خودتان را ببخشید

همه افراد اشتباه می‌کنند. اگر ما کامل بودیم در این زندگی قرار نمی‌گرفتیم. این زندگی بستر تجربه است و تا اشتباهی انجام نشود، تجربه‌ای هم صورت نمی‌گیرد. پس دست از سرزنش خود بردارید و خودتان را همان طور که هستید، ببینید و بپذیرید. در نظر داشته باشید که با هر چیزی بجنگید خود را در همان اندازه نگه می‌دارید. اگر در گذشته به خاطر عجول بودنتان اشتباهاتی کرده‌اید، حسرت نخورید و سعی نکنید با عجول بودن خود بجنگید زیرا در این شرایط این مشکل شما بهتر نمی‌شود. خودتان را همان طور که هستید ببینید و ببخشید.

از اشتباه خود درس بگیرید

همیشه به ما گفته‌اند که نباید اشتباه کنیم، اما این یک آموزش غلط است که باعث می‌شود ما راکد و وابسته باقی بمانیم یا نتوانیم خود را به خاطر اشتباهاتمان بپذیریم. اشتباه کردن امری اجتناب ناپذیر است و انسان جایز الخطا است. اما نکته حائز اهمیت این است که یک اشتباه برای بار دوم تکرار نشود. برای این که اشتباه خود را تکرار نکنید لازم است که با هوشیاری به وقایع نگاه کرده و از آن‌ها درس‌های لازم را بگیرید. بنابراین اشتباه کردن امری طبیعی است اما یک اشتباه را دوباره تکرار کردن حماقت است.

اهداف جدید مشخص کنید

یکی دیگر از راه‌های غلبه بر حسرت گذشته تعیین اهداف جدید به خصوص در زمینه‌ای است که به خاطر آن پشیمان هستید. می‌توانید اهداف کوتاه مدت برای خود مشخص کنید و قدم به قدم برای رسیدن به خواسته نهایی خود حرکت کنید. شما حتی اگر در اندوه و ندامت باشید زندگی دلش به حال شما نمی‌سوزد؛ پس دست از ناله و جنگ با زندگی بردارید و به جای آن در جریان زندگی به سمت جلو حرکت کنید. موفقیت‌های جدید به شما کمک می‌کند که ناکامی‌های گذشته را از یاد ببرید.

با یک روانشناس صحبت کنید

شاید مشکلاتی که در گذشته برای شما اتفاق افتاده ریشه در مشکلات فردی شما داشته باشد. شاید شما احساس مسئولیت نسبت به زندگی ندارید، یا دچار افسردگی هستید. شاید اضطراب شما باعث می‌شود که برای انجام خواسته‌های خود قدم بر ندارید. شاید اعتماد به نفس پایینی دارید و به همین خاطر روابط عاطفی شما با شکست مواجه می‌شود. صحبت با یک روانشناس به شما کمک می‌کند که خودتان را بهتر ببینید و در جهت اصلاح نقطه ضعف‌های خود قدم بردارید تا اتفاقات بهتری را در آینده رقم بزنید.

تلفن کلینیک روانشناسی

در اولین دیدار چه بگوییم

برای موقعیت‌هایی مانند اولین دیدار که ممکن است با استرس و هیجان همراه باشد معمولا این سوالات پرسیده می‌شود که چه بپوشیم؟ کجا برویم؟ یا چه حرف‌‌هایی بزنیم؟ چه شما طلاق گرفته یا یک جدایی را پشت سر گذاشته باشید و یا علاقه‌مند به آشنا شدن با اشخاص جدید باشید، مواردی که در این مقاله گفته شده به شما کمک می‌کند که بتوانید مکالمه موثری در دیدار اول برقرار کنید.

در قرار اول چگونه صحبت کنیم؟

کارشناسان بر این باور هستند که یکی از مواردی که سبب کاهش استرس در دیدار اول می‌شود، داشتن برنامه از قبل تعیین شده است. این موضوع به این معنی نیست که شما صحبت‌های خود را بر کاغذ یادداشت کنید، بلکه فقط لازم است که شما یک برنامه کلی داشته باشید. شاید رعایت پیشنهادهای زیر به شما کمک کند که این قرار اولتان به آخرین تجربه دیدار اول منجر شود.

میان خود و طرف مقابلتان به دنبال اشتراک باشید

شاید شما قبل از اولین دیدار متوجه اشتراکاتی نظیر تحصیلات یا شغل مرتبط با طرف مقابلتان شده باشید اما مهم است که در سایر موارد نیز به دنبال ارتباط و اشتراک بگردید. سعی کنید که میان تجربه‌ها و علاقه‌مندی‌های خود و طرف مقابلتان ارتباط ایجاد کنید.

اطلاعات خود را در خصوص مواردی که از قبل می‌دانید گسترش دهید

در خصوص مواردی که از قبل می‌دانید، مانند رشته تحصیلی یا فعالیت‌های متفرقه، سوال بپرسید. به طور مثال اگر می‌دانید که طرف مقابلتان در زمینه‌های هنری فعالیت می‌کند، از او بپرسید که چند وقت است که فعالیت خود را شروع کرده؟ و یا به چه دلیل به این زمینه علاقه‌مند است؟ یا اگر دوست مشترکی شما را به هم معرفی کرده، در خصوص این موضوع که هر یک چگونه با آن دوست مشترک آشنا شده‌اید صحبت کنید.

از اطراف خود کمک بگیرید

اگر مطمئن نیستید که چگونه یک موضوع صحبت را شروع کنید، می‌توانید از اطراف خود کمک بگیرید. به طور مثال اگر با او به کافی شاپ رفته‌اید، از او بپرسید که آیا قبلا به این کافه آمده؟ یا کافه خاصی هست که او بیشتر اوقات به آن جا برود؟ به این ترتیب می‌توانید صحبت خود را به غذا، منطقه، شهر یا مسافرت گسترش دهید.

از او نپرسید که شغلش چیست

دیدار اول بهتر است به علاقه‌مندی‌ها اختصاص داده شود. به جای پرسیدن سوال معمول که شغلش چیست، از او بپرسید که به طور مثال چرا این شغل را انتخاب کرده؟ یا چه موقع فهمیده که دوست دارد در این زمینه فعالیت کند؟ این شیوه کمک می‌کند که به میزان بیشتری با شخصیت طرف مقابلتان آشنا شوید. در این مثال شما بیشتر با نوع تفکر طرف مقابل آشنا می‌شوید تا این که فقط بدانید که شغلش چیست.

به این موضوع توجه کنید که او چقدر از شما سوال می‌پرسد

برای این که متوجه شوید که چقدر طرف مقابل شما خود محور است به این نکته توجه کنید که آیا از شما سوال می‌پرسد؟ یا زمانی که در حال پاسخ دادن هستید، به آرامی گوش می‌دهد یا می‌خواهد سریعا دوباره در مورد خودش صحبت کند؟ البته به این موضوع نیز توجه داشته باشید که استرس قرار اول ممکن است سبب شود که فرد در بهترین حالت خود نباشد؛ بنابراین اندکی فرصت دهید و سریع قضاوت نکنید.

به جواب‌های او به دقت گوش کنید

جواب‌هایی که طرف مقابل به سوالات شما می‌دهید، می‌تواند بیانگر خود واقعی او باشد. به طور مثال اگر از او پرسیدید که چه مدت به دنبال آشنایی با فرد جدیدی بوده و او پاسخش این بود که “آدم‌های احمق زیاد شده” به جای این بگوید “من با اشخاص خوبی آشنا شده‌ام اما متاسفانه آن‌ها برای من مناسب نبودند”، می‌توانید این را به عنوان یک معیار خوب برای سنجش شخصیت او در نظر بگیرید.

علاوه بر آن به این موضوع توجه کنید که او به چه میزان سعی در مقصر نشان دادن افراد و شرایط برای نرسیدن به اهداف خود دارد. این موضوع می‌تواند نشان دهنده این باشد که در یک رابطه طولانی مدت او در نهایت شما را برای مشکلات خود مقصر نشان می‌دهد.

در خصوص استعدادهایش سوال بپرسید

از او بپرسید که در چه زمینه‌ای استعداد دارد و زمانی که پاسخ می‌دهد به این موضوع دقت کنید که به چه میزان در زندگی احساس مسئولیت می‌کند؟ آیا او فردی است که به دنبال استعدادهایش رفته یا منتظر است که موفقیت در خانه‌اش را بزند؟

در قرار اول چه بگوییم

درباره دوستان و خانواده‌اش سوال کنید

شما می‌توانید خیلی ساده از او بخواهید که کمی در خصوص خانواده‌اش صحبت کند یا از او بپرسید که آیا دوست صمیمی و قدیمی دارد؟ اگر همه دوستان صمیمی او جدید باشند، ممکن است نشانه خیلی خوبی نباشد، مگر این که به تازگی محل زندگی خود را تغییر داده باشد.

نظر او را درمورد “زندگی خوب” بپرسید

همه ما یک توصیف کلی از زندگی خوب در نظر داریم. برای بعضی از افراد خریدن خانه، تشکیل زندگی یا موفقیت در حرفه بیانگر یک زندگی خوب است. از او در این خصوص سوال بپرسید. می‌توانید سوال خود را این گونه مطرح کنید که چه تغییر یا اتفاقی می‌تواند سبب شود که دو سال دیگر اگر باز هم در این مکان قرار بگیرد، بگوید که “همه چیز خیلی عالی پیش می‌رود”. نکته‌ای که در اینجا حائز اهمیت است این است که آیا مواردی که از نظر او مشخص کننده یک زندگی خوب است با چیزهایی که شما به دنبالشان هستید هم‌خوانی دارد؟

یک سوال فلسفی را امتحان کنید

درکی که ما از فلسفه زندگی داریم معمولا ریشه تمام تصمیماتی است که می‌گیریم. می‌توانید این گونه صحبت خود را شروع کنید که او هدف از این مرحله زندگی را چه می‌داند؟ آیا او به زندگی پس از مرگ اعتقادی دارد؟ کمک به دیگران چقدر برایش مهم است؟

در خصوص مواردی که برایتان مهم است صحبت کنید

هر یک از ما عقایدی داریم که برایمان حائز اهمیت است. به طور مثال شاید شما بر این عقیده باشید که هزینه‌های زندگی مشترک باید بر عهده طرفین باشد و چیزی غیر از این را نپذیرید. اگر این موضوع برایتان بسیار مهم است حتما آن را در دیدار اول پیش بکشید.

خلاق باشید

از خودتان بپرسید که قرارتان چگونه پیش می‌رود؟ آیا از شرایط خود راضی هستید؟ آیا شخص مقابلتان جذاب به نظر می‌رسد؟ خوش گذشتن در قرار اول بسیار مهم است.

دیدار اول برای بررسی اشتراکات کلی است. به روشی خلاقانه متوجه شوید که آیا به صورت کلی مناسب هم هستید. می‌توانید این سوالات را امتحان کنید. غذای مورد علاقه‌ات چیست؟ چه فیلمی را دوست داری چندین بار ببینی؟ کاری که تقریبا همه انجام داده ولی تو تا به حال نکرده‌ای چیست؟

به یاد داشته باشید که می‌توانید هر زمان قرار را تمام کنید

وقت شما بسیار با ارزش است. اگر در اولین قرار فکر می‌کنید که تحت هیچ شرایطی شخص مقابل برای شما مناسب نیست، از او عذرخواهی کرده و بگویید از ملاقاتش خوشحال شده ولی متاسفانه باید جای دیگری بروید. شما نباید خجالت بکشید زیرا شما بدهی به طرف مقابل ندارید. تنها چیزی که باید در نظر بگیرید احترام است که همیشه نیز یک راه محترمانه برای پایان قرار وجود دارد.

تلفن کلینیک روانشناسی

نحوه برخورد با انسان های خودشیفته

همه ما به گونه‌ای خودشیفته هستیم. انسان از ابتدای تولد توجهش به خود و نیازهایش بوده که البته این موضوع با افزایش سن و تجربه عشق به دیگری، به آهستگی کم‌تر می‌شود. اما در بعضی از افراد نه تنها خودشیفتگی به مرور زمان کمتر نمی‌شود، بلکه به شکل یک الگوی رفتاری درآمده و تبدیل به اختلال می‌شود.

ما معمولا به افرادی که خودمحور و خودخواه هستند اصطلاحا خودشیفته می‌گوییم، اما باید گفت که خودشیفتگی نوعی اختلال شخصیتی است که توسط فرد متخصص در زمینه سلامت روان یا روانشناس تشخیص داده می‌شود. علائم بارز اختلال شخصیت خود شیفته (در واقعیت یا تخیل) شامل میل به تحسین شدن و عدم حس همدردی با دیگران می‌باشد که از اوایل بزرگ‌سالی شروع می‌شود. اختلال شخصیت خودشیفته که به آن نارسیستی نیز گفته می‌شود، تقریبا در یک درصد جوامع وجود دارد و معمولا در آقایان بیشتر از خانم‌ها شایع است.

در این مقاله در خصوص اختلال شخصیت نارسیستی و نحوه برخورد با انسان‌های خودشیفته صحبت شده است.

علائم خودشیفتگی

راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی (DSM)، نه ویژگی برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته بیان می‌کند که اگر حداقل پنج مورد از آن در رابطه با فردی صدق کند، می‌توان برای آن فرد تشخیص خودشیفتگی داد:

  1. فرد خود را به شکل افراطی و بزرگ‌نمایی شده مهم بداند؛ استعداد و دستاوردهای خود را بزرگ جلوه دهد و بدون در نظر گرفتن جایگاه خود، انتظار احترام ویژه داشته باشد.
    این ویژگی در افراد خودشیفته سبب می‌شود که آن‌ها پر ادعا به نظر برسند. آن‌ها ممکن است تصور کنند که دیگران قدر آن‌ها را به اندازه کافی نمی‌دانند و به اندازه کافی برای آن‌ها ارزش قائل نمی‌شوند. در کارهای گروهی نیز معمولا بر این باور هستند که خودشان بیشتر از دیگری تلاش کرده و نقش بیشتری در اتمام کار داشته‌اند.
  2. فرد در خصوص موفقیت‌، قدرت، زیبایی و یا عشق ایده‌آل خیال‌پردازی کند.
    این افراد در تصوراتشان خود را با اشخاص مشهور و بالا مرتبه مقایسه می‌کنند.
  3. فرد این باور را داشته باشد که شخصی خاص است که تنها توسط افراد خاص و منحصر به فرد درک می‌شود و تنها با این افراد می‌تواند معاشرت کند.
    این افراد تصور می‌کنند که نیازهایشان با انسان‌های دیگر متفاوت است. آن‌ها تنها با افرادی با منزلت اجتماعی بالا معاشرت می‌کنند یا تنها به مراکزی مراجعه می‌کنند که خدمات آن‌ها را در شأن خود بدانند. معاشرت آن‌ها با افرادی که معمولا از آن‌ها بالاتر هستند باعث می‌شود که حس مهم بودن و ارزشمندی بیشتری پیدا کنند.
  4. فرد نیازمند تحسین و تمجید ویژه باشد.
    اعتماد به نفس افراد خودشیفته معمولا شکننده است. آن‌ها ممکن است تصور کنند که چقدر خوب پیش می‌روند و به اندازه کافی توجه دیگران را در اختیار دارند، اما اگر توجه مورد نظر خود را دریافت نکنند، به شدت اعتماد به نفسشان را از دست داده و احساس حقارت می‌کنند. آن‌ها به توجه و تحسین از سمت دیگران نیازمند هستند. در همین راستا آن‌ها معمولا دوست دارند که ورودشان با استقبال گرم همراه باشد.
  5. فرد تصور کند که همیشه حق با اوست و اگر حرفی می‌زند یا انتظاری دارد دیگران بی چون و چرا باید قبول کنند.
    زمانی که دیگران به خواسته‌ها و نیازهای آن‌ها توجه کافی نشان نمی‌دهند، به‌شدت عصبانی می‌شوند.
  6. فرد در روابطش از افرادی که حقوق خود را نمی‌دانند سوء استفاده کرده و آن‌ها را برای رسیدن به خواسته‌اش استثمار ‌کند.
    افراد خودشیفته معمولا با کسانی دوستی می‌کنند یا با کسی وارد رابطه عاشقانه می‌شوند که به آن‌ها در رسیدن به خواسته‌شان کمک کند یا مقبولیت اجتماعی داشته و به آن‌ها در افزایش اعتماد به نفسشان یاری رساند.
  7. فرد از همدلی بی‌بهره باشد و احساسات و نیازهای دیگران را نتواند درک کند.
    این افراد معمولا تصور می‌کنند که دیگران در خصوص مشکلاتشان بیش از حد و با جزئیات غیر ضروری صحبت می‌کنند و در این شرایط کم حوصله و عصبی می‌شوند. آن‌ها بدون در نظر گرفتن احساسات دیگران کارهایی را که فکر می‌کنند درست است، انجام می‌دهند.
  8. فرد معمولا بر این باور باشد که دیگران به او حسادت می‌کنند.
    این افراد اگرچه در خصوص دستاوردهای خود بزرگنمایی می‌کنند اما معمولا درگیر این موضوع می‌شوند که ممکن است دیگران به آن‌ها حسادت کرده و حس بد آن‌ها بر زندگی‌شان تاثیر بگذارد.
  9. فرد در رفتار و نگرشش نوعی غرور و تکبر دیده شود.
    به طور مثال ممکن است این افراد از بی‌ادبی گارسون شاکی شوند و در ذهنشان بسیاری از افراد را خنگ و احمق تلقی کنند.

مشاوره خودشیفتگی

دیگر علائم خودشیفتگی:

همان طور که گفته شد اعتماد به نفس این افراد بسیار آسیب پذیر است و اگر کسی از آن‌ها انتقاد کند یا در موضوعی شکست بخورند بسیار احساس تحقیر می‌کنند، اگرچه این احساس را معمولا بروز نمی‌دهند. آن‌ها غالبا در روابطشان با افراد دچار مشکل شده و احساس می‌کنند که احترام کافی را دریافت نمی‌کنند. معمولا این افراد در مسائل کاری به دلیل ترس از شکست و رقابت دچار مشکل می‌شوند. زمانی که نیازهای آن‌ها برآورده نشود، ممکن است دوره‌هایی از افسردگی داشته باشند اما زمانی که توجه و تحسین کافی دریافت کنند، وارد دوره سرخوشی می‌شوند. این اختلال معمولا می‌تواند با بی‌اشتهایی عصبی یا سوء مصرف مواد مخدر همراه باشد.

سایر اختلالات شخصیتی ممکن است با اختلال شخصیت خودشیفته اشتباه شوند. وجه تمایز اختلال شخصیت خودشیفته را از اختلال شخصیت مرزی، ضد اجتماع و اختلال شخصیت نمایشی می‌توان به ترتیب مهرطلبی، بی‌عاطفگی و عشوه‌گری دانست که در اختلال شخصیت خودشیفته وجود ندارد. علاوه بر آن میان اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال وسواس اجباری نیز اشتراکاتی وجود دارد؛ به این صورت که افراد مبتلا به این اختلالات کمال‌گرا بوده و بر این باور هستند که دیگران کارها را به اندازه آن‌ها نمی‌توانند به خوبی انجام دهند. اما وجه تمایز این دو اختلال این است که برخلاف افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری که مرتب خودشان را قضاوت می‌کنند، افراد خودشیفته گاها بر این باور هستند که به ایده‌آل رسیده‌اند.

انواع اختلال شخصیت خودشیفته

بعضی از منابع افراد خودشیفته را به دو دسته تقسیم بندی می‌کنند:

خودشیفته آسیب پذیر

این دسته از خودشیفته‌ها بسیار درون‌گرا بوده، در جمع احساس راحتی نداشته و خجالتی می‌شوند. البته این افراد خجالت و اعتماد به نفس پایین خود را با نقاب غرور یا بی علاقگی پنهان می‌کنند. این افراد به دلیل ترسی که از طرد شدن توسط پارتنرشان دارند، سعی می‌کنند که از خودشان در برابر او محافظت کرده و بر خواسته‌ها و نیازهای خودشان تمرکز کنند.

خودشیفته بزرگ‌نما

این دسته از افراد خودشیفته درون گرا نبوده و در جمع سعی به جلب توجه و تحسین می‌کنند. آن‌ها برایشان احساس و خواسته دیگران اهمیتی ندارد و حتی برایشان مهم نیست که مغرور و خودشیفته به نظر برسند. این دسته از خودشیفته‌ها خودشان را بهتر از همه و حتی پارتنرشان می‌دانند و می‌خواهند به دیگران نیز این موضوع را دیکته کنند. فرد خودشیفته بزرگ‌نما برای این که تایید و تحسین از طرف پارتنرش دریافت کند به هر روشی از جمله عصبانیت، تحقیر و گناهکار جلوه دادن متوسل می‌شود.

دلایل ایجاد اختلال خودشیفتگی

علت ایجاد خودشیفتگی به طور کامل مشخص نیست اما چند دلیل احتمالی برای آن در نظر گرفته می‌شود. توجه زیاد والدین به کودک و تشویق و تحسین بی اندازه او می‌تواند یکی از دلایل ایجاد خودشیفتگی در بزرگ‌سالی باشد. در این حالت کودک تصور می‌کند که فردی بسیار مهم و متفاوت است که تنها خواسته و نیاز او اهمیت دارد.
از طرف دیگر بی توجهی به کودک و نادیده گرفتن او نیز می‌تواند در شکل گیری این اختلال موثر باشد. در این حالت به دلیل بی محبتی و بی توجهی اطرافیان، فرد به این نتیجه می‌رسد که باید مراقب خودش باشد زیرا کسی به فکر او نیست؛ بنابراین تنها بر خواسته‌ها و نیازهای خود متمرکز می‌شود.

درمان اختلال شخصیت خودشیفته

با توجه به این که افراد خودشیفته دوست ندارند فکر کنند که مشکلی وجود دارد، غالبا نمی‌پذیرند که مبتلا به اختلال خودشیفتگی هستند و یا به روان‌درمانی نیاز دارند. دسته اندکی از این افراد که به مشاوره روی می‌آورند معمولا به دلیل عوارض خودشیفتگی نظیر اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد این کار را انجام می‌دهند. در صورتی که اطرافیانتان شما را خودشیفته خطاب می‌کنند بهتر است به روانشناس برای تشخیص دقیق مراجعه کنید. جلسات روان‌درمانی به شما کمک می‌کند که الگوهای خودشیفتگی را در خودتان شناسایی کرده و برای اصلاح آن‌ها راهکارهای مناسب در پیش بگیرید.

زمانی ما الگوهایی را برای مقابله با اضطراب انتخاب کرده و به مرور زمان به آن‌ها عادت کرده‌ایم. این الگوها اگرچه مطمئن به نظر می‌رسند اما در نهایت سبب رفع اضطراب ما نمی‌شوند و در بسیاری از مواقع حتی شرایط را سخت‌تر نیز می‌کنند. بهتر است که به کمک یک فرد متخصص در زمینه روان، این الگوها را شناسایی کرده و در جهت رفع آن‌ها قدم برداریم.

علائم خودشیفتگی

نحوه برخورد با انسان‌های خودشیفته یا نارسیست

ممکن است شما در ارتباط نزدیک یا ارتباط عاطفی با یک شخص خودشیفته باشید که در این صورت راهکارهای زیر می‌تواند به شما کمک کند:

او را همان طور که هست ببینید

فرد خودشیفته معمولا شخصیت جذابی دارد بنابراین لازم است که شما بتوانید خوبی‌ها و بدی‌های او را در کنار هم ببینید. ببینید که او با دیگران و اشخاص نزدیک به خود چه رفتاری دارد. اگر او را در حال دروغ گفتن، بازی دادن و تحقیر کردن دیگری دیدید، هیچ دلیلی ندارد که فکر کنید در شرایط یکسان با شما چنین رفتاری نخواهد داشت. بدی‌های او را ببینید و اگر قبول کردید که در کنار او بمانید، او را همان طور که هست بپذیرید زیرا هیچ کس نمی‌تواند کس دیگر را تغییر دهد.

طلسم را بشکنید و تمرکز خود را از او بردارید

فرد خودشیفته به مرور زمان به دلیل توقعاتی که دارد سبب می‌شود که شما مدام روی خواسته‌ها و نیازهای او متمرکز شوید؛ به گونه‌ای که خواسته‌های خود را کنار می‌گذارید تا او را راضی کنید، اما حتی در این صورت نیز راضی نمی‌شود. پس اندکی عقب بکشید و از فکر کردن به خواسته‌های او دست بردارید. خودتان را پیدا کرده و به خواسته‌ها و نیازهای خود نیز توجه کنید.

حد و مرز مشخص کنید

افراد خودشیفته به مرور زمان به حریم شخصی شما وارد شده و در خصوص تمام مسائل ریز و درشتی که مربوط به شماست اظهار نظر می‌کنند. آن‌ها تصور می‌کنند که شما به تنهایی نمی‌توانید از پس مسائل خود بربیایید و نیاز به کمک آن‌ها دارید. حتی زمانی که در کاری موفق می‌شوید تصور می‌کنند که به خاطر راه‌کارهای آن‌ها بوده که به آن موفقیت و جایگاه رسیده‌اید. لازم است که شما در این شرایط حد و مرزهایی مشخص کرده و به صورت صریح از آن‌ها بخواهید که در مسائلی که مربوط به شماست وارد نشوند و به شما دیکته نکنند که چه کاری انجام دهید مگر آن که از آن‌ها درخواست کمک کنید.

زمانی که این کار را انجام دادید، ممکن است او در ظاهر قبول کند اما عقب نمی‌نشیند و این کار شما را پاسخ می‌دهد. ممکن است در شرایطی که به ظاهر مشابه است نشان دهد که خود شما هم فردی کنترل‌گر هستید؛ مواظب باشید که منطقی فکر کنید و وارد بازی او نشوید.

به یاد داشته باشید که شما همیشه مقصر نیستید

فرد خودشیفته غالبا مسئولیت رفتار بد خود را بر عهده نمی‌گیرد و سعی می‌کند که رفتار و نگرش بد خود را فرافکنی کند. به این طریق که اگر در دعوا به دنبال برنده شدن است تصور می‌کند که شما این گونه هستید. شما ممکن است برای خوابیدن دعوا وسوسه شوید که حرف‌های او را بپذیرید، اما توجه کنید که نیازی نیست شما در جهت ایگو طرف مقابلتان تغییر کنید. اگر واقعا فکر می‌کنید که شما مقصر نیستید از حق خود دفاع کنید.

روی اقدام آنی تاکید کنید و به قول راضی نشوید

افراد خودشیفته در قول دادن بسیار خوب عمل می‌کنند. آن‌ها قول می‌دهند که آنچه را شما می‌خواهید، انجام می‌دهند و به صورت کلی قول می‌دهند که بهتر عمل کنند، اما اشتباه نکنید، زمانی که آن‌ها چیزی که را می‌خواستند دریافت کنند، قول دیگر هیچ معنایی برایشان ندارد. انتظار نداشته باشید که عملشان مطابق قولشان باشد. روی خواسته خود پافشاری کنید و بگویید تا زمانی که خواسته شما اجرا نشود، خواسته او را اجرا نمی‌کنید.

از یک فرد متخصص کمک بگیرید

رابطه با فردی که مدام شما را مقصر نشان می‌دهد ممکن است سبب کاهش اعتماد به نفس و منزوی شدن شما شود. اگر علائم اضطراب و افسردگی را در خودتان احساس می‌کنید، بهتر است که به روانشناس مراجعه کنید. یک فرد متخصص در زمینه روان می‌تواند به شما نشان دهد که آیا واقعا مقصر هستید و کمک کند که اعتماد به نفس از دست رفته خود را بازیابی کنید.

چه موقع به ارتباط با شخص خودشیفته پایان دهید؟

هیچ مشاوری نمی‌تواند به شما بگوید که چه موقع از رابطه با فرد خودشیفته خارج شوید. در نظر داشته باشید که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته هرچند گاهی خشونت زبانی دارند، اما معمولا خشونت رفتاری نداشته و آسیبی از این نظر برای شما ایجاد نمی‌کنند. علاوه بر آن افراد در یک رابطه معمولا آینه یکدیگر هستند، شاید شما بیش از اندازه خودتان را قضاوت می‌کنید و همین موضوع سبب می‌شود که دیگران شما را مقصر نشان دهند. پس بهتر است قبل از تصمیم‌گیری جدی با دید بازتری به شرایط خود نگاه کنید.

در صورتی که موارد زیر در رابطه شما وجود دارد، بهتر است که رابطه خود را به صورت جدی بازبینی کنید:

  • شما مورد خشونت زبانی قرار بگیرید.
  • شما احساس کنترل شدن و بازی داده شدن داشته باشید.
  • شما به صورت فیزیکی مورد آزار و اذیت قرار بگیرید و احساس خطر کنید.
  • شما احساس منزوی شدن داشته باشید.
  • در صورتی که فرد مقابل شما اعتیاد به مواد مخدر داشته و تمایلی به کمک نیز نداشته باشد.
  • سلامت روانی و فیزیکی شما در خطر باشد.

تلفن کلینیک روانشناسی

دلایل دروغ گفتن زنان به مردان

دروغ گفتن زن به شوهر

یکی از مشکلاتی که می‌تواند در زندگی زوجین اختلاف ایجاد کند، دروغ گفتن زن به شوهرش می‌باشد. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که از همسرتان دروغ شنیده باشید و ندانید که چه عکس‌العملی نشان دهید. شاید بارها با او صحبت کرده و از او خواسته باشید که با شما صادق باشد، اما باز هم نتیجه مطلوبی به دست نیاورده باشید.

اعتماد یکی از مهم‌ترین اصول یک رابطه است و زمانی که خدشه دار شود می‌تواند مشکلات جدی برای زوجین ایجاد نماید. به همین منظور در این مقاله در خصوص دروغ گفتن زن به شوهر و نحوه برخورد با این موضوع صحبت شده است.

دلایل دروغ گفتن زن به شوهرش

ممکن است برای شما سوال باشد که چرا همسرتان به شما دروغ می‌گوید؟ برای پاسخ به این سوال باید گفت که معمولا افراد در سه موقعیت دروغ می‌گویند:

  • آن‌ها کاری کرده‌اند که می‌دانند موجب ناراحتی و نا امیدی شما می‌شود و از واکنشتان می‌ترسند.
  • آن‌ها به شما قول داده‌ که یک الگو رفتاری یا عادت را دیگر تکرار نمی‌کنند، اما دوباره تکرار کرده‌اند.
  • آن‌ها به شما قول انجام دادن کاری را داده‌اند، اما کار مورد نظر را انجام نداده‌اند.

هر چند که بسیاری از افراد در شرایط فوق از دروغ گفتن برای حل مشکلاتشان استفاده می‌کنند، اما بسیاری از افراد نیز هستند که در شرایط مشابه رویکرد متفاوتی در پیش می‌گیرند. به راستی دلیل این تفاوت چیست؟

برای جواب دادن به این سوال که چرا زن‌ها به شوهرشان دروغ می‌گویند می‌توان دلایل را در سه گروه دسته بندی کرد:

مشکلات فردی

این که چرا همسرتان به شما دروغ می‌گوید می‌تواند به دلیل مشکلات فردی بوده و هیچ ارتباطی با نوع رفتار شما نداشته باشد. ممکن است همسر شما در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که اعضای آن خانواده از دروغ گفتن برای حل کردن مشکلاتشان استفاده کنند و او نیز از این موضوع الگو برداری کرده باشد. در حالت دیگر ممکن است اعضای خانواده دروغ‌گو نبوده و همسر شما در دوره کودکی‌اش به دلیل پاداشی که هنگام دروغ گفتن گرفته، این رفتار در ناخودآگاهش نهادینه شده باشد.

گاهی نیز افراد به دلیل اعتماد به نفس پایین و عدم عزت نفس دروغ می‌گویند. این افراد معمولا برای پوشیدن ضعف‌های خود به این کار مبادرت می‌کنند. در حالت دیگر ممکن است فرد به دلیل خودشیفتگی دروغ بگوید. این افراد خود را بالاتر از دیگران دانسته و این حق را برای خود قائل می‌شوند که برای منافع شخصی خودشان دروغ بگویند و حتی اگر لازم باشد از دیگران سوء استفاده کرده و آن‌ها را بازی می‌دهند.

دروغ‌های رایج خانم‌ها به همسرشان

مشکلات فرد آسیب دیده

گاهی خانم‌ها به دلیل ترس به شوهرشان دروغ می‌گویند. ممکن است شما با او طوری رفتار کرده باشید که او از گفتن واقعیت واهمه داشته باشد. شاید شما فردی هستید که سریع عصبانی می‌شوید و همسرتان نمی‌تواند حرف‌های دلش را با شما بازگو کند. در حالت دیگر ممکن است شما اعتماد به نفس پایینی داشته باشید و موجب شوید که دخترانی که با آن‌ها وارد رابطه می‌شوید به شما دروغ بگویند. این احتمال وجود دارد که شما به دلیل اعتماد به نفس پایین و عدم احساس امنیت بیش از اندازه از او در خصوص روابط یا کارهایی که انجام می‌دهد توضیح بخواهید و او برای این که شما را ناراحت نکند دروغ گفتن را انتخاب کند. بنابراین اعتماد به نفس پایین نه تنها می‌تواند سبب شود که فرد دروغ بگوید بلکه در شرایطی می‌تواند موجب دروغ گفتن سایر افراد به آن فرد شود.

مهارت ارتباطی ضعیف

این دسته از دلایل دروغ گفتن زن به شوهر جدا از موارد گفته شده نیست و می‌تواند به علت مشکلاتی که در بالا گفته شد، ایجاد شود. بسیاری از مشکلات زوجین جدا از تفاوت‌های شخصیتی به این دلیل ایجاد می‌شود که طرفین نمی‌توانند به صورت مسالمت آمیز با یکدیگر صحبت کنند و همیشه یکی از طرفین یا هر دو به دلیل ظرفیت پایین یا برداشت‌های اشتباه، عصبانی و ناراحت می‌شوند. این موضوع سبب می‌شود که افراد برای فرار از درگیری و دعوا به دروغ گفتن روی آورند.

دروغ‌های رایج خانم‌ها به همسرشان

موارد زیر از جمله رایج‌ترین موارد دروغ گفتن زن به شوهرش می‌باشد:

تعداد روابطی که در گذشته داشته

معمولا به دلیل باورهایی که در جامعه و فرهنگ ایرانی وجود دارد خانم‌ها ترجیح می‌دهند که همسرشان در خصوص تعداد روابطی که در گذشته داشته‌اند اطلاع پیدا نکند.

وضعیت روحی

ممکن است همسرتان به شما بگوید که حالش خوب است اما در واقعیت این چنین نباشد. تحقیقات نشان داده که یکی از رایج‌ترین دروغ‌هایی که زنان در روابط خود می‌گویند این مورد است که در دراز مدت می‌تواند مشکل‌ساز شود.

ارضا شدن در رابطه جنسی

بسیاری از خانم‌ها در رابطه جنسی به صورت غیر واقعی نشان می‌دهند که ارضا شده‌اند. این موضوع جدا از دلایلی که پشتش می‌باشد، دروغ محسوب می‌شود. تقریبا نیمی از خانم‌ها در زندگی زناشویی خود این دروغ را به همسرشان می‌گویند.

مصرف قرص ضد بارداری

یکی دیگر از دروغ‌های رایج خانم‌ها این است که قرص ضد بارداری مصرف می‌کنند. این موضوع می‌تواند به دلیل عدم تفاهم در زمان بچه دار شدن باشد.

رابطه با دوستان از جنس مخالف

بسیاری از خانم‌ها در خصوص معاشرت با دوستان یا همکاران مردشان دروغ می‌گویند. دلیل دروغ گفتن زن به شوهرش در این مورد معمولا این است که نمی‌خواهد همسرش دچار حسادت و ناراحتی شود.

درمان دروغ‌گویی زن به شوهر

در مرحله اول لازم است که شما در خصوص احساسی که نسبت به دروغ گفتن همسرتان دارید با او صحبت کنید و او را در جریان افکار خود قرار دهید. به فکر انتقام نباشید؛ متقابل به مثل کردن در این شرایط تاثیری نداشته و همه چیز را بدتر می‌کند. از او بپرسید که چرا با شما آن‌ قدر راحت نبوده که حقیقت را عنوان کند؟ به او نشان دهید که از عدم صداقت او ناراحت و نا امید هستید، اما مواظب باشید که او را قضاوت نکرده و به او برچسب نزنید.

با مطالعه دلایل دروغ گفتن زن به شوهر، بررسی کنید که به چه علت همسرتان به شما دروغ می‌گوید. بعد از پیدا کردن علت دروغ‌گویی می‌توانید در مرحله بعد برای برطرف کردن آن اقدام نمایید. صحبت با یک مشاور خانواده به شما در پیدا کردن دلایل دروغ گویی همسرتان کمک می‌کند. علاوه بر آن مشاوره خانواده در صورت نیاز با هر دو شما صحبت کرده و راه‌کارهای مناسب برای غلبه بر این مشکل ارائه می‌دهد.

تلفن کلینیک روانشناسی

نحوه رفتار با شخصیت نمایشی

اختلال شخصیت نمایشی یا هیستریونیک با جلب توجه مداوم، پاسخ‌های احساسی مبالغه شده و رفتارهای اغوا کننده شناسایی می‌شود. افراد مبتلا به این اختلال تمایل زیادی به نمایشی کردن موقعیت‌های مختلف دارند که این موضوع روابط آن‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهد. همچنین این افراد به راحتی تغییر عقیده داده و دیگران به آسانی می‌توانند در آن‌ها نفوذ داشته باشند.

هدف از نگارش این مقاله آشنایی با اختلال شخصیت نمایشی و نحوه برخورد با آن می‌باشد.

تعریف اختلال شخصیت نمایشی

شخصیت، بازتاب کننده الگوهای رفتاری، شیوه درک کردن مسائل و نحوه تفکر فرد درباره خود و محیط پیرامونش می‌باشد. اگرچه نمی‌توان شخصیت‌های مختلف را بیماری تلقی کرد اما بعضی از ویژگی‌های شخصیتی زمینه ساز ایجاد مشکل در روابط بین فردی می‌شود.

اختلال شخصیت حاکی از الگوهای فکری و رفتاری سفت و سخت، انعطاف ناپذیر و ناسازگار است که سبب اتلاف انرژی ذهنی و اضطراب می‌شود. غالبا اختلالات شخصیتی در بزرگ‌سالی و ابتدای جوانی بروز پیدا می‌کند و در طول زمان پایدار شده و مشکلات درونی بسیاری برای فرد مبتلا ایجاد می‌کند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی تمایل زیادی به احساسی نشان دادن موقعیت‌ها و جلب توجه دارند و در صورتی که مرکز توجه نباشند، دچار نارضایتی می‌شوند. این افراد در موقعیت‌های مختلف اجتماعی، شغلی و حرفه‌ای ممکن است رفتار اغوا کننده و نامناسبی از خود بروز دهند که با عرف جامعه تطبیق نداشته باشد. این افراد ممکن است در نگاه اول دلربا و سرزنده به نظر برسند، اما رفتار آن‌ها می‌تواند اشخاص نزدیکشان را خجالت زده کرده و در موقعیت نامناسبی قرار دهد. وجود این گونه افراد در مهمانی‌ها می‌تواند سبب افزایش نشاط در جمع شود. علایق و مکالمه‌های این افراد متمرکز بر خودشان است و معمولا از ظاهر خود برای جلب توجه دیگران استفاده می‌کنند. ابراز احساسات آن‌ها سطحی بوده و به سرعت تغییر می‌کند. صحبت‌های آن‌ها اغراق‌شده است و معمولا جزئیات کمی را شامل می‌شود. آن‌ها غالبا در کارهایی که نیاز به خلاقیت دارد، خوب عمل می‌کنند، اما در کارهایی که نیازمند تفکر منطقی و آنالیز است، دچار مشکل می‌شوند. شیوع این اختلال در جوامع حدودا ۱٫۸۴ درصد است.

علائم اختلال شخصیت نمایشی

این اختلال در خانم‌ها معمولا بیشتر از آقایان شیوع دارد. البته این آمار میتواند به دلیل این باشد که رفتارهای نمایشی و اغوا کننده در زنان توسط جامعه بیشتر شناسایی و نکوهیده می‌شود. برای این که تشخیص شخصیت هیستریونیک برای فردی داده شود باید حداقل پنج مورد از نشانه‌های زیر وجود داشته باشد:

  • تمایل به مرکز توجه بودن در جمع و احساس ناراحتی در صورت عدم جلب توجه دیگران
  • دائما دنبال تایید دیگران بودن
  • رفتار اغوا کننده و گاها داشتن ظاهر نامناسب از نظر عرف جامعه
  • ابراز احساسات سطحی و متغیر
  • نگرانی بیش از اندازه در ارتباط با ظاهر و تمایل به جلب توجه با ظاهر خود
  • به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار گرفتن
  • ابراز احساسات نمایشی و مبالغه‌آمیز
  • باور به این که روابط بین فردی صمیمانه‌تر از چیزی هستند که واقعا می‌باشند

علت ایجاد شخصیت نمایشی

بسیاری از متخصصین بر این باور هستند که این اختلال به دلیل استرس، اضطراب و آسیب در دوران کودکی ایجاد می‌شود. افرادی که در سنین ابتدایی زندگی در معرض سوء استفاده یا نادیده گرفته شدن قرار بگیرند، ممکن است به دلیل شناخت و تجربه کم، از الگو شخصیت نمایشی برای سازگاری یا جبران تجربه خجالت، ناکارآمدی و ضعف خود استفاده کنند. نادیده گرفتن کودک و بی ثباتی در تربیت او می‌تواند سبب بروز مشکل در سلامت روانی و احساسی کودک شود. در این حالت کودک ممکن است برای جلب توجه والدین خود این اختلال را بروز دهد.

علاوه بر آن سابقه وجود اختلال شخصیت نمایشی در خانواده نیز می‌تواند سبب ایجاد اختلال در عضو دیگری از خانواده شود. کودک می‌تواند از والدین و اعضای خانواده خود شخصیت نمایشی را الگو برداری کند.

علائم شخصیت نمایشی

نحوه رفتار با شخصیت نمایشی یا هیستریونیک

ارتباط با شخصی که مبتلا به این اختلال است، می‌تواند بسیار سخت و مشکل باشد. در بعضی شرایط شما می‌توانید رابطه خود را با این فرد قطع کنید، اما در شرایطی که فرد مبتلا عضوی از خانواده است، قطع ارتباط معمولا جزء گزینه‌ها نمی‌تواند باشد. در این شرایط سوالی که مطرح می‌شود این است که نحوه رفتار با شخصیت نمایشی چگونه باید باشد؟

در صورتی که شما با شخصی ازدواج کرده‌اید که مبتلا به این اختلال است، بهتر است حد و مرزهایی برای او قائل شوید. به طور مثال در خصوص نحوه لباس پوشیدن در جمع و ارتباط با جنس مخالف برای او مرزهایی تعیین کنید. همچنین شما می‌توانید برای مدت زمانی که او رفتار نمایشی بروز می‌دهد، محدودیت قائل شوید. به او بگویید که اگر در جمع برای جلب توجه رفتاری کند که موجب آبروریزی شود، او را ترک می‌کنید. به او بگویید که دوستش دارید و می‌خواهید کنارش باشید، اما گاهی رفتارهایش باعث می‌شود که از او فاصله بگیرید.

در رابطه با این افراد از خودتان مواظبت کنید. همان طور که گفته شد افراد دارای شخصیت نمایشی گاهی برای جلب توجه دست به هر کاری می‌زنند و ممکن است که شما را در موقعیتی قرار دهند که آسیب ببینید. در این شرایط بهتر است مواظب بوده و فاصله خود را با او حفظ نمایید. گذراندن ساعاتی در کنار خانواده و دوستان و صحبت با آن‌ها می‌تواند به شما کمک کند تا دوباره روحیه از دست رفته خود را بازیابید.

به این موضوع توجه داشته باشید که افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریونیک خود محور هستند و ممکن است نیازهای شما را درک نکرده و به درخواست‌های شما توجه نکنند. در این شرایط فکر نکنید که می‌توانید به آن‌ها درس دهید و متقابل به مثل کنید زیرا آن‌ها احساس طرد شدگی کرده و ممکن است احساسات اغراق آمیز بروز دهند که شما را بیش از پیش درمانده کند.

بهتر است زمانی که آن‌ها در بحث و مشاجره رفتارهای نمایشی بروز می‌دهند، خونسردی خود را حفظ کنید و توجهی نشان ندهید. در صورتی که در این شرایط با آن‌ها درگیر شوید، وارد بازی آن‌ها شده و این گونه رفتارهایشان را تشویق می‌کنید. این افراد کنترلی بر رفتارهای خود ندارند پس بهتر است که با آن‌ها درگیر نشوید.

با آن‌ها راجع به نظر دیگران در موردشان صحبت کنید. این افراد معمولا بسیار تحت تاثیر نظر دیگران قرار می‌گیرند پس آن‌ها را در جریان نظرات منفی دیگران راجع به‌شان قرار دهید. همچنین لازم است که آن‌ها را به مراجعه به روانشناس و کمک گرفتن از یک فرد متخصص در این زمینه تشویق کنید.

درمان اختلال شخصیت نمایشی

افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریونیک معمولا در روابط عاشقانه خود دچار مشکل شده و به همین خاطر در معرض افسردگی بوده و معمولا به همین دلیل به روانشناس مراجعه می‌کنند. درمان این نوع اختلال مانند سایر اختلالات شخصیتی می‌باشد. اطلاعات زیادی در خصوص درمان رفتاری و شناختی یا استفاده از دارو برای درمان این نوع اختلال وجود ندارد.

مشاور و روانشناس بعد از تشخصی این اختلال در فرد، معمولا از روان‌درمانی پویشی برای درمان استفاده می‌کند. در روان‌درمانی پویشی بیشتر بر روانکاوی و خاطرات کودکی فرد تمرکز می‌شود.

تلفن کلینیک روانشناسی

اختلال استرس پس از سانحه (ptsd)

اختلال استرس پس از سانحه یا Post-traumatic stress disorder نوعی اختلال روانی است که بعد از تجربه یا دیدن یک حادثه تلخ ایجاد می‌شود. علائم این اختلال شامل مرور خاطرات و افکار غیر قابل کنترل در خصوص آن حادثه، کابوس شبانه و اضطراب شدید می‌باشد. اکثر افراد بعد از تجربه یک اتفاق دردناک به صورت موقت دچار ناراحتی می‌شوند اما با گذشت زمان و مراقبت، وضعیتشان بهبود پیدا می‌کند. اما بعضی از افراد بعد از گذشت زمان چند ماه یا حتی چند سال بعد از وقوع حادثه حالشان بهتر نمی‌شود که این موضوع در فعالیت‌های روزانه آن‌ها نیز اختلال ایجاد می‌کند. این افراد احتمالا به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا هستند.

در این مقاله در خصوص اختلال استرس پس از سانحه ptsd و سایر موارد مرتبط با آن صحبت شده است.

علائم اختلال استرس پس از سانحه

علائم این اختلال معمولا در طول یک ماه بعد از وقوع حادثه بروز پیدا می‌کند، اما گاهی اوقات تا سال‌ها نیز نمایان نمی‌شود. این علائم در زندگی اجتماعی، روابط، کار، تحصیل و حتی کارهای روزمره فرد مبتلا اختلال ایجاد می‌کند.

علائم این اختلال به صورت کلی به چهار گروه تقسیم بندی می‌شوند که شامل:

خاطرات سرزده

در این حالت فرد مبتلا به صورت ناخواسته و مکرر خاطره مربوط به سانحه را مرور می‌کند به صورتی که انگار آن حادثه بارها و بارها تکرار می‌شود. همچنین فرد دائما خواب‌هایی در مورد حادثه پیش آمده می‌بیند و هر چیزی که او را یاد آن اتفاق بیندازد به شدت مضطربش می‌کند.

اجتناب

در این حالت فرد مبتلا از صحبت کردن در خصوص حادثه و حتی افراد، مکان‌ها و فعالیت‌هایی که برای او یادآور آن تجربه تلخ باشد، اجتناب می‌کند.

تغییرات منفی بینش و حال

این تغییرات منفی شامل:

  • افکار منفی در خصوص خود، دیگران و دنیا
  • نا امیدی در مورد آینده
  • مشکل در حافظه به طور مثال مشکل در به یادآوردن جنبه‌های مهم حادثه
  • عدم توانایی در نگه داشتن روابط نزدیک
  • احساس طرد شدگی از طرف دوستان و خانواده
  • از دست دادن علاقه نسبت به فعالیت‌هایی که زمانی لذت بخش بوده
  • مشکل در بروز احساسات مثبت
  • بی احساس شدن

تغییر در عملکرد فیزیکی و احساسی

این تغییرات شامل:

  • به راحتی ترسیدن و وحشت کردن
  • همیشه حالت تدافعی داشتن به دلیل خطرات احتمالی
  • رفتارهای مخرب نظیر رانندگی با سرعت زیاد یا مصرف بیش از اندازه الکل
  • مشکل در خواب
  • اختلال در تمرکز
  • رفتارهای تهاجمی
  • احساس شدید خجالت یا گناه

برای کودکان زیر ۶ سال:

  • بازسازی سانحه پیش آمده در بازی یا نقاشی
  • خواب‌های ترسناک که می‌تواند مرتبط یا غیر مرتبط با حادثه پیش آمده باشد

تشدید علائم اختلال استرس پس از سانحه ptsd

شدت علائم این اختلال ممکن است با گذشت زمان تغییر کند. ممکن است فرد زمانی که دچار استرس شود یا چیزی سبب یادآوری آن تجربه دردناک شود، علائم این اختلال را بیش از قبل احساس کند. به طور مثال ممکن است او خبری در مورد آتش سوزی ماشین بشنود و یاد خاطرات جنگ که تجربه کرده بیفتد یا با شنیدن خبر یک تجاوز جنسی دوباره خاطرات تجاوز خود را به یاد آورد.

انواع ptsd

علت ایجاد اختلال استرس پس از سانحه

زمانی که افراد یک حادثه تلخ نظیر مرگ، خطر جانی، جراحت جدی و یا تجاوز جنسی را تجربه می‌کنند ممکن است به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا شوند. هنوز علت این که چرا بعضی از افراد بعد از وقوع یک حادثه به این اختلال مبتلا می‌شوند و بعضی دیگر نه، به طور قطع مشخص نشده است اما دلایل احتمالی زیر برای ایجاد این اختلال پیشنهاد می‌شود:

  • تجربه‌ موقعیتی که شدت و میزان استرس ناشی از آن بالا باشد
  • سابقه خانوادگی مشکلات روانی نظیر اضطراب یا استرس
  • ویژگی‌های شخصیتی خاص
  • نحوه تنظیم هورمون‌ها و مواد شیمیایی توسط مغز در بدن در مواجهه با استرس

افراد در هر سنی ممکن است به این اختلال مبتلا شوند. اما بعضی از فاکتورها احتمال ابتلا به این اختلال را تشدید می‌کند:

  • تجربه یک وضعیت شدیدا دردناک یا تجربه یک وضعیت دردناک به مدت طولانی
  • تجربه یک حادثه تلخ دیگر در سال‌های ابتدای زندگی مانند سوء استفاده جنسی از کودک
  • داشتن شغلی که فرد را در معرض حوادث دردناک قرار می‌دهد مانند سرباز جنگی
  • داشتن مشکلات روانی دیگر نظیر اضطراب یا افسردگی
  • مصرف مواد مخدر یا مصرف بیش از حد مشروبات الکلی
  • عدم حمایت از طرف دوستان یا خانواده
  • مشکلات روانی نظیر افسردگی و اضطراب در سایر افراد خانواده

حوادثی که ممکن است به اختلال استرس پس از سانحه ptsd منجر شوند شامل:

  • جنگ
  • سوء استفاده جنسی در کودکی
  • تجاوز
  • مجروح شدن
  • مورد حمله واقع شدن
  • تصادف
  • آتش سوزی
  • بلاهای طبیعی نظیر زلزله
  • سقوط هواپیما
  • بیماری بدون علاج
  • شکنجه
  • دزدیده شدن

پیشگیری و درمان اختلال استرس پس از سانحه

بعد از دیدن یک حادثه دردناک اکثر افراد علائمی شبیه به اختلال استرس پس از سانحه را تجربه می‌کنند. ترس، اضطراب، عصبانیت، افسردگی و احساس گناه از واکنش‌های معمول به یک اتفاق تلخ است. افراد معمولی بعد از گذشت زمان بهبود پیدا کرده و دیگر احساسات مذکور را بروز نمی‌دهند، اما افرادی که به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا می‌شوند با گذشت زمان بهبود پیدا نکرده و به حالت طبیعی باز نمی‌گردند.

همان طور که گفته شد بیماری ptsd می‌تواند در زندگی روزمره فرد اختلال ایجاد کند و سبب بروز مشکلات دیگری نظیر افسردگی، اضطراب، سوء مصرف مواد مخدر و الکل، مشکل در تغذیه و تمایل به خودکشی شود. بنابراین فردی که به این بیماری مبتلا می‌شود بهتر به مشاور و فرد متخصص در این زمینه مراجعه کند تا با دریافت حمایت و راه‌کارهای مناسب این اختلال درمان شود. سرکوب احساسات و صحبت نکردن در خصوص واقعه می‌تواند آسیب بیشتری ایجاد کند. بیشتر راه کارهای درمانی بر حادثه پیش آمده تمرکز دارد و از فرد می‌خواهد که در خصوص آن صحبت کند و به او یاد می‌دهد که به شکل دیگری آن را ببیند و درک کند بدون این که دچار اضطراب و استرس شود.

نکته دیگری که حائز اهمیت است این است که فرد نباید از خودش انتظار بیش از حد داشته باشد و خود را سرزنش کند. صحبت کردن با خانواده و دوستان نیز در خصوص واقعه پیش آمده می‌تواند به فرد در تسریع دوره بهبود کمک کند.
تلفن کلینیک روانشناسی

راه‌های فراموش کردن خیانت همسر

فراموش کردن خیانت همسر

فهمیدن این موضوع که همسرتان به شما خیانت کرده می‌تواند بسیار سخت و وحشتناک باشد. ممکن است بعد از این واقعه رابطه شما با یک بحران اساسی مواجه شده که حتی باعث نابودی رابطه شود. این خیلی طبیعی است که از همسر خود بپرسید که چرا خیانت کرده است؟ اما پاسخ این سوال به راحتی مشخص نخواهد شد.

خیانت به دلایل مختلفی ممکن است رخ بدهد. گاهی اوقات این موضوع نشان دهنده نواقص و مشکلات در رابطه شماست که معمولا هر دو نفر در آن مقصر هستند. گاهی نیز این موضوع ربطی به مشکلات رابطه شما ندارد و به گذشته و تجربیات همسرتان مربوط می‌شود. در بعضی شرایط نیز این موضوع دلایلی دیگری دارد که هیچ ارتباطی به شما یا نوع ارتباطتان ندارد.

علت خیانت هر چه که باشد، شما بعد از آن دچار احساسات و افکار مغشوشی می‌شوید که فهمیدن و گذشتن از آن‌ها می‌تواند بسیار سخت باشد، اما امید خود را از دست ندهید. افراد بسیاری بوده‌اند که بعد از وقوع خیانت توانسته‌اند با گذشت زمان و کار کردن روی رابطه خود دوباره اعتماد از دست رفته‌شان را بازسازی کنند.

در این مقاله راه‌کارهایی برای فراموش کردن خیانت همسر و تسهیل گذر از این شرایط بحرانی ارائه شده است.

احساسات خود را بپذیرید

بعد از فهمیدن خیانت همسر، احساساتی مانند شوک، اضطراب، ترس، افسردگی و گیج شدن کاملا طبیعی است. ممکن است شما تصور کنید که غرق احساسات و افکار خود شده‌اید به گونه‌ای که انگار سوار بر یک ترن هوایی هستید که بالا و پایین زیادی دارید. برای این که از حس‌های بد رها شوید، نیاز به زمان دارید. حتی وقتی که برای فراموش کردن خیانت همسرتان تلاش بسیاری می‌کنید، انتظار نداشته باشید که این افکار شما به راحتی از بین برود. پس احساساتتان را ببینید و به خودتان زمان بدهید. ازدواج شما دچار تغییراتی شده و دیگر آن رابطه قبلی وجود ندارد، پس طبیعی است که زمانی برای آن رابطه‌ای که قبلا داشته‌اید، سوگواری کنید.

به دنبال انتقام نباشید

خیانتی که به شما شده ممکن است سبب ایجاد احساس خشم در شما شود. ممکن است این احساس را داشته باشید که آبروی او را میان دوستان و آشنایانش ببرید یا حتی خودتان هم خیانت کنید تا به شرایط برابری برسید. با انجام این رفتارها ممکن است برای مدت کوتاهی آرام‌تر شوید، اما انجام این اعمال در نهایت به ضرر شما بوده، مشکلی را حل نمی‌کند و چه بسا حتی شما را در شرایط پیچیده‌تری قرار دهد.

قبل از این که برای خانواده و دوستان خود ماجرا را تعریف کنید، کمی بیشتر فکر کنید. ممکن است آن‌ها نظرات قاطعی نسبت به این قضیه داشته باشند، اما فقط خود شما هستید که به طور کامل می‌دانید که در رابطه شما چه گذشته است. در این دوره که مردد هستید و شرایط روحی پایداری ندارید، بهتر است که بر اساس نظر دیگران تصمیم‌گیری نکنید.

از خودتان مراقبت کنید

شما ممکن است در این دوره به خاطر شوکی که بهتان وارد شده دچار مشکلاتی نظیر سردرد، حالت تهوع، مشکلات خواب و کاهش اشتها شوید. بعد از این که از شوک زدگی خارج شدید و موقعیت خود را درک کردید، به سلامت خود اهمیت ویژه دهید. به طور مثال سعی کنید که تغذیه سالم داشته باشید، ورزش کنید و به اندازه کافی بخوابید. همچنین به میزان زیادی روزانه آب مصرف کنید زیرا ناراحتی و استرس سبب تولید ترکیبات اسیدی در بدن شما می‌شود که مصرف آب می‌تواند آن‌ها را خنثی کند.

اعتماد بعد از خیانت

از بازی سرزنش اجتناب کنید

همان طور که گفته شد ممکن است خیانت همسرتان به دلیل کمبودهای عاطفی و مشکلاتی باشد که در رابطه با شما داشته است. ممکن است شما در این دوره اشتباهات خود را بهتر ببینید زیرا درد و رنجی که به شما وارد شده سبب می‌شود که در جست و جوی پاسخ این سوال باشید که به چه علت این مشکلات برای شما ایجاد شده است؟ حالا بهتر می‌توانید خودتان و نقص‌هایتان را ببینید. اما در نظر داشته باشید که شما هم قطعا کمبودهایی داشته‌اید و فرد مقابل شما هم بی تقصیر نبوده است، پس خودتان را سرزنش نکنید.

علاوه بر آن همسرتان یا نفر سوم را نیز سرزنش نکنید زیرا این کار چیزی را حل نمی‌کنید و تنها انرژی شما را هدر می‌دهد.

فرزندان خود را از این ماجرا دور نگه دارید

این موقعیت مربوط به شما و همسرتان است و نباید فرزندان خود را به هیچ وجه در آن شرکت دهید. تنها اگر با همسرتان به این نتیجه رسیده‌اید که از هم جدا شوید فرزندان خود را در جریان این تصمیم قرار دهید. صحبت کردن در خصوص جزئیات خیانت با فرزندانتان سبب ایجاد اضطراب در آن‌ها شده و این تصور را برایشان ایجاد می‌کند که بین شما و همسرتان گیر کرده‌اند و باید یکی را انتخاب کنند.

اگر نیاز دارید، کمی فاصله بگیرید

زمانی که تازه متوجه خیانت همسر خود شده‌اید ممکن است برای شما سخت باشد که در یک خانه با او زندگی کنید یا بر یک تخت بخوابید. می‌توانید برای مدت زمان کوتاهی خانه را ترک کنید و به نزد یکی از دوستان نزدیکتان که به او اعتماد دارید مراجعه کنید. اگر بچه‌ دارید، مواجه شدن با این شرایط می‌تواند برایتان سخت‌تر باشد زیرا باید برای جدا نگه داشتن فرزندتان از این موقعیت انرژی مضاعف بگذارید. به همسر خود بگویید که رفتن شما کوتاه مدت و موقتی است و برای بازگشتتان تاریخ خاصی مشخص کنید تا هر دوی شما خود را برای رویارویی دوباره آماده کنید.

با مشاور خانواده صحبت کنید

همان طور که گفته شد شما ممکن است احساسات و افکار متضادی را در این دوره تجربه کنید که شما را گیج و خسته کند. یک روانشناس با تجربه در زمینه مسائل خانواده می‌تواند به شما در درک موقعیت پیش آمده و پردازش صحیح احساساتی نظیر خشم، پشیمانی و هر احساس دیگری که با آن مواجه هستید کمک می‌کند.

مشاوره خانواده همچنین به شما کمک می‌کند که به شناخت بهتری نسبت به خود و طرف مقابلتان برسید و با آگاهی بیشتری در جهت فراموش کردن خیانت همسر قدم بردارید. حتی اگر تصمیم بگیرید که از همسرتان جدا شوید، حداقل می‌دانید که همه تلاش خود را کرده‌ و راه‌کارهای مفید را امتحان کرده‌اید.

 

تلفن کلینیک روانشناسی

وابستگی به دارو و راه‌های ترک آن

بیشتر افراد طبق دستورالعمل پزشک داروهای تجویزی خود را در دوره پیشنهادی مصرف می‌کنند، اما در این بین افرادی نیز هستند که خود درمانی کرده و بدون تجویز پزشک برخی از داروها را بدون اطلاع کامل از دوز و زمان مصرف، مورد استفاده قرار می‌دهند که این موضوع ممکن است سبب اعتیاد یا وابستگی آن‌ها به دارو مربوطه شود.

در سال‌های اخیر آمار سوء مصرف دارو افزایش چشمگیری پیدا کرده است. به همین منظور در این مقاله در خصوص وابستگی به دارو و راه‌های ترک آن صحبت شده است.

اعتیاد و وابستگی به دارو چیست؟

اعتیاد به دارو نوعی بیماری مزمن مغزی است که سبب می‌شود فرد مبتلا علیرغم آسیب‌هایی که به خود و اطرافیانش می‌زند تمایل به مصرف دارو مورد نظر داشته باشد. سوء مصرف دارو، حتی داروهایی که توسط پزشک تجویز می‌شود، می‌تواند باعث تغییر عملکرد مغز شود. برای بیشتر افراد در ابتدا مصرف دارو به شکل اختیاری است، اما با گذشت زمان به دلیل تغییراتی که در مغز ایجاد می‌شود فرد دیگر کنترلی بر تمایل خود به مصرف دارو ندارد. در این شرایط فرد مبتلا تمایل و اجبار شدیدی به مصرف دارو مربوطه احساس می‌کند.

استفاده از چه نوع داروهایی می‌تواند با سوء مصرف همراه باشد؟

سه گروه از داروهای تجویزی که می‌تواند با سوء مصرف همراه باشد، شامل موارد زیر است:

  • داروهای افیونی که برای تسکین درد تجویز می‌شوند.
  • داروهایی که فعالیت سیستم اعصاب مرکزی را کاهش می‌دهند؛ مانند بنزودیازپین‌ها (والیوم، لورازپام، زاناکس و …) و داروهایی که برای درمان اضطراب و بی‌خوابی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
  • داروهای برانگیزاننده و محرک مانند آمفتامین و ریتالین که برای درمان اختلال نقص توجه و نارکولپسی (اختلال حمله خواب) تجویز می‌شوند.

داروهای افیونی

از سال ۱۹۹۰ تجویز داروهای افیونی مانند کودئین و مورفین افزایش پیدا کرده است. سایر داروهای افیونی شامل فنتانیل، هیدروکدون، هیدرومورفون، متادون و اکسی کدون می‌باشد. وقتی که داروهای افیونی و سایر مسکن‌ها طبق دستورالعمل پزشک مورد استفاده قرار گیرند، باعث بهبود کیفیت زندگی شده و به ندرت وابستگی به دارو ایجاد می‌کنند. اما زمانی که این داروها خارج از زمان توصیه شده و بدون نظارت پزشک مصرف شوند، می‌توانند باعث وابستگی فیزیکی و اعتیاد شوند. داروهای افیونی در صورتی که بیش از دوز پیشنهادی مصرف شوند، ممکن است خطر جانی نیز داشته باشند.

در صورتی که داروهای افیونی با موادی که اعصاب مرکزی را سرکوب می‌کنند از جمله الکل، باربیتورات‌ها، بنزودیازپین‌ها مانند زاناکس (آلپرازام) و دیازپام (والیوم) مصرف شوند، احتمال مختل شدن عملکرد تنفسی و مرگ بیشتر خواهد شد. داروهای افیونی همچنین می‌توانند احساس خوشحالی ایجاد کنند. داروی اکسی کانتین گاهی به اشتباه برای تقویت احساس خوشحالی تزریق می‌شود.

اعتیاد به دارو

داروهای سرکوب کننده سیستم اعصاب مرکزی

بنزودیازپین‌ها فعالیت سیستم اعصاب مرکزی را مهار می‌کنند. افراد بسیاری از این داروها برای درمان اضطراب و اختلالات خواب مانند بیخوابی استفاده می‌کنند. این داروهای آرام بخش بر انتقال دهنده عصبی گابا (GABA) در مغز اثر می‌گذارند. این انتقال دهنده عصبی در کاهش فعالیت مغز نقش دارد.

باربیتورات‌ها نیز از جمله داروهای سرکوب کننده سیستم اعصاب مرکزی هستند که معمولا برای بیهوشی و درمان تشنج مورد استفاده قرار می‌گیرند. در گذشته از این داروها به صورت کوتاه مدت برای درمان بی‌خوابی و اضطراب استفاده می‌شد اما به دلیل احتمال سوء مصرف و اوردوز، بنزودیازپین‌ها جایگزین این داروها شدند.

استفاده از داروهای سرکوب کننده سیستم اعصاب مرکزی برای کوتاه مدت می‌تواند فرد را آرام و خواب آلود کند اما با گذشت زمان برای حصول نتیجه لازم است که از دوز بیشتری استفاده شود. استفاده همزمان از این داروها با الکل می‌تواند مشکلات قلبی و تنفسی ایجاد کند که منجر به مرگ شود. بعد از مصرف طولانی مدت این داروها نباید یک دفعه مصرف آن‌ها قطع شود زیرا می‌تواند مشکلات جدی برای فرد وابسته به دارو ایجاد نماید.

داروهای برانگیزاننده و محرک

مصرف داروهای محرک سبب افزایش هوشیاری، توجه و انرژی می‌شود. همچنین استفاده از این داروها موجب افزایش ضربان قلب، قند خون و فشار خون و انقباض رگ‌ها شده و مسیر تنفسی را باز می‌کند. این داروها اولین بار برای درمان آسم و چاقی مورد استفاده قرار گرفتند، اما امروزه برای درمان اختلال کم توجهی، کم توجهی-بیش فعالی، افسردگی، نارکولپسی و سایر مشکلات نیز مصرف می‌شوند. برای ذکر مثال‌هایی از این نوع دارو می‌توان به دگزامفتامین، لیزدگزامفتامین و متیل فنیدات یا ریتالین اشاره کرد. استفاده از داروهای محرک تحت نظر پزشک بلامانع است اما اگر این داروها بدون نظارت پزشک مصرف شوند، می‌توانند اعتیاد و وابستگی ایجاد نمایند. مصرف داروهای محرک به همراه داروی ضد احتقان موجب ایجاد بی نظمی در ریتم قلب و استفاده از دوزهای بالا داروهای محرک سبب افزایش دمای بدن می‌شود.

چرا وابستگی به دارو در بین مردم در حال افزایش است؟

غالبا کارشناسان در خصوص علت افزایش وابستگی به دارو و سوء مصرف داروهای تجویزی مطمئن نیستند اما برخی علت این موضوع را دسترسی راحت‌تر مردم به انواع مختلف دارو می‌دانند. امروزه پزشکان بیش‌تر از قبل برای بیمارهای خود دارو تجویز می‌کنند که این موضوع شامل سه گروه دارویی که می‌تواند با سوء مصرف همراه باشد نیز می‌شود. علاوه بر آن بسیاری از فروشگاه‌های اینترنتی این داروها را بدون نسخه می‌فروشند. داروخانه‌های آنلاین موجب شده که این نوع داروها حتی در دسترس کودکان و نوجوانان نیز قرار بگیرند. بسیاری از نوجوانان امروزه داروهای والدین خود را به صورت پنهانی مصرف می‌کنند؛ حتی ممکن است به همراه دوستان خود قرص‌های مختلف را ترکیب کرده تا ببینند کدام ترکیب حس بهتری ایجاد می‌کند. مشکلی که اینجا وجود دارد این است که این نوجوانان نمی‌دانند که مصرف کدام یک از این قرص‌ها در دوزهای بالا یا به همراه الکل می‌تواند خطرات جانی به همراه داشته باشد.

درمان وابستگی به دارو

چرا بعضی از افراد به دارو وابسته می‌شوند؟

گاهی اوقات دیده می‌شود که بعضی از افراد به دارویی خاص وابسته می‌شوند اما فردی دیگر که به همان اندازه از داروی مورد نظر استفاده کرده اعتیاد و وابستگی به دارو پیدا نمی‌کند. در پاسخ به این موضوع باید گفت که ژنتیک، وضعیت اجتماعی و سن می‌تواند در شکل‌گیری وابستگی به دارو نقش داشته باشد. به طور مثال ممکن است استعداد اعتیاد به صورت ژنتیکی در یک خانواده وجود داشته باشد یا دوست‌ و همکاران در شکل گیری این اعتیاد نقش داشته باشند. همچنین سن نیز در وابستگی به دارو موثر است؛ هر چقدر که از سن پایین‌تر مصرف دارو شروع شود، احتمال اعتیاد و وابستگی به دارو بیشتر خواهد بود.

تشخیص وابستگی به دارو

اگر شما بیشتر از دوز تجویز شده یا به دلایلی غیر از بیماری که با پزشک درمیان گذاشته‌اید، داروی مورد نظر را مصرف کنید، دچار وابستگی و اعتیاد هستید. به طور مثال اگر پزشک برای تسکین درد برای شما قرص مسکن تجویز کرده باشد تا سه بار در روز مصرف کنید، در صورتی که شما بیش‌تر از سه بار مصرف کنید، دچار سوء مصرف دارو هستید. همچنین اگر شما داروی مورد نظر را نه برای تسکین درد و برای احساس بی حوصلگی مصرف کنید، دچار سوء مصرف دارو هستید.

علاوه بر آن ممکن است از پزشک خود بخواهید که باز هم از آن دارو برای شما بنویسد یا دوز بالاتری برایتان تجویز کند که این موارد نیز می‌تواند از نشانه‌های اعتیاد و وابستگی به دارو باشد. همچنین ممکن است نزد دکترهای مختلف بروید تا داروی مورد نظر را برای شما تجویز کنند و مقدار بیشتری از آن دارو به دست آورید.

دستورالعمل مصرف دارو‌

سازمان غذا و دارو یکسری دستورالعمل‌ها برای مصرف صحیح داروهای تجویزی ارائه داده است که شامل موارد زیر می‌شود:

  1. دارو تجویز شده را همیشه طبق دستورالعمل پزشک مصرف نمایید.
  2. دوز مصرفی دارو را بدون مشورت با پزشک تغییر ندهید.
  3. کپسول تجویز شده را باز نکنید مخصوصا اگر کپسول مورد نظر محتوی خود را به صورت تدریجی آزاد می‌کند.
  4. از عوارض جانبی دارو و تاثیر آن بر کارهای روزانه از جمله رانندگی اطلاع پیدا کنید.
  5. در مورد تاثیر دارو در صورت مصرف با الکل یا سایر داروها اطلاعات کسب کنید.
  6. به دیگران اجازه ندهید که از داروهای شما استفاده کنند.

راه‌های ترک وابستگی به دارو

یکی از راه‌های ترک وابستگی به دارو استفاده از داروهای جایگزین است که اعتیاد نیز ایجاد نمی‌کنند. این داروهای جایگزین علائم عدم مصرف دارو مورد نظر را از بین برده و به فرد در به دست آوردن کنترل خود کمک می‌کنند.

بوپرنورفین دارویی است که برای رفع علائم عدم مصرف داروهای افیونی به کار برده می‌شود. این دارو معمولا به همراه نالوکسان مصرف می‌شود تا از برگشت علائم عدم مصرف دارو جلوگیری شود.

از جمله داروهای دیگری که برای وابستگی به داروهای افیونی تجویز می‌شود، می توان به متادون و داروی فشار خون به نام کلونیدین اشاره کرد. علاوه بر آن داروی دیگری به نام نالتراکسان نیز عوارض داروهای افیونی را از بین می‌برد و برای درمان وابستگی به این نوع داروها استفاده می‌شود. این دارو را می‌توان به صورت خوراکی یا تزریقی به صورت ماهانه مصرف کرد.

کارشناسان بر این باور هستند که علاوه بر مصرف دارو جایگزین، باید از درمان شناختی رفتاری نیز استفاده شود و فرد مبتلا برای مشاوره ترک اعتیاد نیز به منظور موفقیت بیشتر اقدام کند.

در صورتی که علائم وابستگی به دارو را در خود احساس می‌کنید، حتما به مشاور متخصص در این زمینه مراجعه کنید تا با راه‌‌کارهای مناسب جهت ترک وابستگی به دارو آشنا شوید.

تلفن کلینیک روانشناسی

برخورد با اختلال شخصیت مرزی

اختلال شخصیت مرزی نوعی اختلال روانی است که نحوه تفکر فرد را راجع به خود و اطرافیانش تحت تاثیر قرار می‌دهد. این موضوع می‌تواند زندگی روزانه فرد را مختل کند و سبب ایجاد اشکال در تصور فرد از خود و روابط اجتماعی‌اش شود. همچنین فرد مبتلا به این نوع اختلال کنترلی روی احساسات و رفتار خود ندارد و از تنها شدن بسیار می‌ترسد. اگرچه او دوست ندارد تنها باشد، اما رفتارهای بیمارگونه‌اش سبب رنجش اطرافیان شده و آن‌ها را از او دور می‌کند. اختلال شخصیت مرزی معمولا در آغاز جوانی خود را نشان می‌دهد و با گذشت زمان و رسیدن به دوره میان‌سالی کم‌تر می‌شود.

در این مقاله در خصوص نشانه‌ها و علائم اختلال شخصیت مرزی صحبت شده و همچنین به نحوه برخورد با این نوع اختلال پرداخته شده است.

نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی

اختلال شخصیت مرزی احساس فرد را نسبت به خود و چگونگی رابطه با افراد دیگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد. نشانه‌ها و علائم این اختلال شامل:

  • ترس شدید از تنها شدن که به موجب آن رفتارهای ناسالمی را برای جلوگیری از جدایی و طرد شدن بروز می‌دهد.
  • الگو روابط ناپایدار به این معنی که در یک لحظه ممکن است شخصی را بیش از حد دوست داشته باشد و در لحظه بعد بدون دلایل منطقی از شخص مورد نظر بیزار شود.
  • تغییرات بسیار در تصویرسازی فرد از خود که در نتیجه آن اهداف و ارزش‌های فرد دائما تغییر می‌کند و گاهی خود را یک شخص خوب و گاهی یک آدم بد تصور می‌کند.
  • پارانویای مرتبط با استرس و از دست دادن ارتباط با واقعیت که می‌تواند چند دقیقه تا چند ساعت به طول انجامد.
  • رفتارهای پرخطر مانند قمار، رانندگی بی‌پروا، رابطه جنسی پر‌خطر، سوء مصرف مواد مخدر، خراب کردن خوشبختی با پایان دادن به یک رابطه خوب یا شغل مناسب.
  • تمایل به خودکشی یا آسیب زدن به خود بر اثر ترس از جدایی و طرد شدن.
  • حالات روحی مختلف که می‌تواند از چند ساعت تا چند روز ادامه داشته باشد مانند خوشحالی زیاد، تحریک پذیری، شرم و اضطراب.
  • احساس پوچی مداوم
  • از دست دادن کنترل هنگام عصبانیت و درگیر شدن فیزیکی

نحوه برخورد با اختلال شخصیت مرزی

اگر شما نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی را در خود احساس می‌کنید و تمایل دارید که به خودتان آسیب بزنید یا به خودکشی فکر می‌کنید، بهتر است که هر چه سریع‌تر با یک روانشناس و فرد متخصص در این زمینه ارتباط برقرار کنید. در این شرایط ارتباط با یک دوست یا شخصی که با او راحت هستید نیز می‌تواند کمک کننده باشد. اگر شما نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی را در یکی از دوستان یا اعضای خانواده متوجه شدید، او را تشویق کنید که به مشاور مراجعه کند. اما در نظر داشته باشید که شما نمی‌توانید او را مجبور به این کار کنید. اگر با کسی که مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است ارتباط نزدیک دارید و رفتار او شما را دچار استرس و اضطراب کرده بهتر است خودتان نیز با یک مشاور مجرب در این زمینه ارتباط برقرار کنید. همچنین رعایت نکات زیر در برخورد با شخصیت اختلال مرزی می‌تواند به شما کمک کند:

  1. سر حرف‌هایی که به او می‌زنید بمانید به طور مثال اگر می‌گویید که کاری را انجام می‌دهید، حتما انجام دهید. این موضوع باعث می‌شود که او به شما اعتماد بیشتری پیدا کند و ترس‌هایش در ارتباط با شما کم‌تر شود.
  2. در برخورد با او تظاهر و دورویی را کنار بگذارید و صمیمیت و صداقت را در نظر داشته باشید زیرا این افراد غالبا تصور می‌کنند که دیگران با آن‌ها صادق نیستند؛ پس رعایت این موضوع به او کمک می‌کند که حرف‌های شما را بیشتر باور کند.
  3. اجازه دهید که او خودش مسئولیت کارهایش را به عهده بگیرد و به خاطر او از خود گذشتگی بیش از حد نکنید.

علت ایجاد اختلال شخصیت مرزی

مانند بسیاری از اختلالات روانی، عامل ایجاد این نوع بیماری هنوز به طور کامل درک نشده است. علاوه بر عوامل محیطی مانند سابقه سوء استفاده یا بی‌توجهی در دوران کودکی، اختلال شخصیت مرزی می‌تواند با فاکتورهای زیر مرتبط باشد:

ژنتیک

مطالعاتی که در خانواده‌ها یا دوقلوها انجام شده نشان می‌دهد که اختلال شخصیت مرزی ممکن است یک بیماری ارثی بوده یا با سایر اختلالات روانی در خانواده مرتبط باشد.

ناهنجاری‌های مغزی

برخی از مطالعات نشان داده است که تغییر در نواحی خاصی از مغز بر کنترل احساسات و عصبانیت تاثیر می‌گذارد. علاوه بر آن در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است مواد شیمیای نظیر سروتونین که بر حالت روحی تاثیر می‌گذارد، به درستی عمل نکند یا به میزان کافی ترشح نشود.

عوامل محیطی دخیل در ایجاد اختلال شخصیت مرزی

برخی از فاکتورهای مرتبط با رشد شخصیت می‌تواند احتمال ایجاد اختلال شخصیت مرزی را افزایش دهد. این فاکتورها شامل:

استعداد خانوادگی

در صورتی که یکی از اعضای خانواده نظیر مادر، پدر، برادر، خواهر و … مبتلا به اختلال شخصیت مرزی باشد، احتمال ایجاد این نوع اختلال در اعضای دیگر که سن کمتری دارند و آسیب‌پذیرتر هستند، بیشتر می‌شود.

دوره کودکی پر استرس

بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی گزارش داده‌اند که در کودکی به صورت فیزیکی یا جنسی مورد سوء استفاده قرار گرفته و یا به آن‌ها توجه کافی نشده است. این افراد ممکن است در کودکی والدین خود را از دست داده یا از آن‌ها جدا شده‌ باشند. همچنین ممکن است این افراد والدینی مبتلا به اختلالات روانی داشته که به آن‌ها آسیب وارد کرده‌اند. علاوه بر آن روابط خانوادگی ناپایدار و یا مشاهده خشونت فیزیکی نیز می‌تواند ایجاد اختلال شخصیت مرزی را تحریک کند.

عوارض اختلال شخصیت مرزی

این نوع اختلال می‌تواند به زمینه‌های مختلف زندگی نظیر روابط نزدیک، کار، مدرسه، فعالیت‌های اجتماعی و تصور فرد از خود آسیب وارد کند. این آسیب‌ها باعث:

  • تغییر شغل یا شکست مکرر در کار
  • عدم به پایان رساندن دوره تحصیلی
  • مشکلات قانونی متعدد و سابقه زندان
  • روابط پر از مشکل، مشکلات زناشویی و سابقه طلاق
  • آسیب به خود مانند بریدن یا سوزاندن بدن و سابقه بستری در بیمارستان
  • درگیری شدن در روابط ناهنجار
  • بارداری بدون برنامه‌ریزی، ابتلا به بیماری‌های جنسی، تصادف با موتور و درگیری فیزیکی به دلیل عدم کنترل خشم
  • تمایل به خودکشی

علاوه بر آن کسانی که مبتلا به اختلال شخصیت مرزی هستند ممکن است با سایر اختلالات شخصیتی نیز درگیر باشند. این اختلالات شامل:

    • افسردگی
    • سوء مصرف الکل
    • اعتیاد به مواد مخدر
    • اضطراب
    • پرخوری عصبی
    • اختلال دو قطبی
    • اختلال استرسی پر از حادثه
    • اختلال کمبود توجه / بیش فعالی

    تلفن کلینیک روانشناسی

دخترم-دوست-پسر-داره

دخترم دوست پسر دارد

ارتباط با جنس مخالف در دختران امری طبیعی است که اگر در زمان مناسب و به شکل درست انجام شود، می‌تواند موجب رشد و شناخت گردد. اما زمانی که این ارتباط در سنین نوجوانی و یا حتی زیر ۱۵ سال اتفاق می‌افتد، نیازمند توجه بیشتری است زیرا آسیب پذیری در این دوره بیشتر خواهد بود. یکی از دغدغه‌های خانواده‌ها این است که فرزند دختر آن‌ها با جنس مخالف ارتباط عاطفی داشته باشد. این موضوع معمولا در خانواده‌های ایرانی بسیار مهم است زیرا در عرف جامعه دوستی با جنس مخالف برای دخترها کم‌تر پسندیده است و خانواده‌ها به دلیل ترس از آبرو معمولا این نوع ارتباط برایشان قابل قبول نیست.

در گذشته به دلیل محدودیت‌ها و پایین بودن سن ازدواج، خانواده‌ها راحت‌تر می‌توانستند جلوی این نوع روابط دوستی را بگیرند، اما امروزه به دلیل تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی سن ازدواج بالاتر رفته و گسترش استفاده از موبایل و اینترنت برقراری ارتباط را میان دو جنس راحت‌تر کرده است.

در صورتی که متوجه ارتباط فرزند دخترتان با جنس مخالف شده‌اید، در نظر داشته باشید که نحوه برخورد شما در این مرحله بسیار حائز اهمیت است زیرا واکنش‌های اشتباه می‌تواند سبب ایجاد آسیب و عواقب جبران ناپذیری شود. لذا در این مقاله در خصوص رابطه دختر با جنس مخالف و داشتن دوست پسر صحبت شده تا والدین با کسب آگاهی بتوانند برخورد مناسبی با این مسئله داشته باشند و از ایجاد مشکلات بیشتر برای فرزندشان پیشگیری کنند.

علت گرایش دختر به جنس مخالف

دوران بلوغ، دوره‌ای است که در آن فرد نوجوان به دلیل تغییرات هورمونی از خانواده اندکی فاصله می‌گیرد تا بتواند هویت خود را به عنوان یک فرد مستقل پیدا کند. در واقع خودشناسی از این دوره شروع شده و تا سال‌ها ادامه پیدا می‌کند. دختر نوجوان از هم سن و سال‌های خود بیش‌تر تاثیر می‌پذیرد و در صورتی که خانواده در این دوره رفتار مناسبی نداشته باشد، ممکن است ارتباط میان آن‌ها و فرزندشان به طور کامل از بین برود.

در این دوره به دلیل ترشح هورمون‌های جنسی فرد نوجوان به برقراری ارتباط عاطفی با جنس مخالف تمایل پیدا می‌کند. این موضوع کاملا غریزی است و ارتباطی با عقاید مذهبی ندارد. به طور مثال حتی اگر فرزند شما محجبه باشد، این تمایلات در او وجود داشته و کاملا طبیعی است. دختر نوجوان در این دوره در خصوص ارتباط با جنس مخالف خیال‌بافی و کنجکاوی می‌کند و حتی ممکن است عاشق یک بازیگر یا خواننده مشهور شود.

رفتار مناسب با دختری که دوست پسر دارد

متاسفانه برخی از خانواده‌ها برای فرزند خود در دسترسی به اینترنت و ماهواره محدودیتی قائل نمی‌شوند. این موضوع ممکن است باعث ‌شود که فرزند آن‌ها فیلم‌ها یا تصاویری ببیند که مناسب سن او نبوده و دچار بلوغ زودرس شود. این موضوع همچنین سبب می‌شود که فرزند آن‌ها از سنین پایین با روابط میان دختر و پسر آشنا شود و ذهن او معطوف به این مسائل گردد. البته لازم به ذکر است که تفکیک جنسیتی در مدارس نیc سبب توجه بیشتر بچه‌ها به تفاوت‌های جنسیتی و تمرکز بر این مسائل می‌شود.

رفتار مناسب با دختری که دوست پسر دارد

در صورتی که متوجه ارتباط دخترتان با یک پسر شدید، اول از هر چیز خوشحال شوید که فرزند شما به برقراری رابطه با جنس مخالف تمایل دارد، زیرا اگر این تمایل وجود نداشت در آینده برای ازدواج و روابط زناشویی دچار مشکل می‌شد. همان طور که گفته شد امروزه به دلیل تحولات فرهنگی، ارتباط میان دختر و پسر برای نسل‌های جدید موضوعی دور از ذهن نیست. ممکن است به این موضوع فکر کنید که شما این گونه زندگی نکرده‌اید، اما باید بپذیرید که در حال حاضر یک شکاف فرهنگی میان نسل شما و نسل جدید وجود دارد. پس آرامش خود را حفظ کنید تا بتوانید برخورد مناسبی با این موضوع نشان دهید.

اگر شما با عصبانیت رفتار کنید و از فرزندتان بخواهید که ارتباط خود را پایان دهد، حتی اگر موفق به پایان این ارتباط شوید، بعدها که فرزندتان با شخص دیگری آشنا شد سعی می‌کند که دور از چشم شما و به صورت پنهانی رابطه خود را ادامه دهد که به دلیل تجربه کم ممکن است خود را در معرض آسیب قرار دهد. علاوه بر آن توجه داشته باشید که فرزندتان را نسبت به جنس مخالف بدبین نکنید؛ به طور مثال نگویید که همه پسرها تنها قصد سوء استفاده از تو را دارند. این نوع حرف‌ها یا سرکوب کردن احساسات و نیازها به فرد نوجوان آسیب می‌زند و ممکن است باعث شود که در آینده نتواند از رابطه با همسر خود به اندازه کافی لذت ببرد. پس بهتر است که رابطه او را بپذیرد و ارتباط خود را با فرزندتان حفظ کنید. اجازه دهید که او بتواند برای شما صحبت کند و شما را در جریان مسائل و مشکلات خود قرار دهد. در این صورت شما می‌توانید فرزند خود را راهنمایی کنید و تجربیاتتان را در اختیار او قرار دهید.

در نظر داشته باشید که از کنترل کردن فرزند خود اجتناب کنید. گاهی والدین به دلیل نگرانی سعی می‌کنند با گشتن وسایل یا چک کردن موبایل فرزندشان، از کار او سر در بیاورند، اما این روش صحیح نیست. بهتر است به حریم خصوصی فرزندتان احترام بگذارید. به جای این رفتارهای وسواس گونه ارتباط عاطفی خود را با فرزندتان بیشتر کنید. در سن نوجوانی فرزند دختر بیشتر از پدر خود تاثیر می‌پذیرد. در صورتی که رابطه عاطفی قوی میان دختر و پدر برقرار باشد، فرزند شما کمتر به روابط خارج از خانواده نیاز پیدا می‌کند و در صورت برقراری ارتباط با جنس مخالف کمتر وابسته شده و خود را در معرض آسیب قرار می‌دهد.

بهتر است در کنار پذیرش رابطه فرزندتان، برای او یکسری قوانین نیز در نظر بگیرید. به طور مثال برای میزان استفاده از موبایل یا بیرون رفتن محدودیت قائل شوید. همان طور که نپذیرفتن این نوع ارتباط به فرزند شما آسیب می‌زند، بی‌خیال بودن و عدم توجه کافی نیز فرزند شما را در معرض آسیب قرار می‌دهد.

در خصوص مسائل جنسی با فرزند خود صحبت کنید. همان طور که گفته شد دختر شما در سنین نوجوانی در مورد مسائل جنسی و رابطه میان مرد و زن کنجکاو می‌شود. معمولا بچه‌ها از دوستان و هم سالان خود در این باره سوال می‌پرسند که غالبا آن‌ها نیز اطلاعات درستی نداشته و بیشتر سبب ایجاد ابهام می‌شوند. در مدرسه نیز درباره مسائل جنسی به بچه‌ها آموزش‌های لازم داده نمی‌شود. پس بهتر است که خودتان در این باره با فرزندتان صحبت کنید و آموزش‌های لازم را در اختیار او قرار دهید.

در صورتی که متوجه ارتباط دخترتان با جنس مخالف شده‌اید و نگران هستید، مشاوره خانواده را فراموش نکنید. مشاوره خانواده با ارائه راهکارهای مناسب به شما کمک می‌کند که آرامشتان را حفظ کرده و روابط عاطفی خود را در خانواده و همچنین رابطه دوستی با فرزندتان را تقویت کنید. به این ترتیب دخترتان شما را به عنوان دوست خود قبول داشته و مسائل خود را با شما در میان می‌گذارد و از تجربیاتتان بهره‌مند می‌شود.

تلفن کلینیک روانشناسی