سوگ حیوانات خانگی
چرا برخی افراد به نگه داشتن حیوان خانگی علاقه دارند؟
انسان در زندگی همیشه در تغییر و تحول است؛ در تنش به دنبال آرامش و در آرامش به دنبال پویایی است. افراد زیادی وقتی میل شدیدی به شلوغی دارند، با حیوانات هم رابطهی پرشور و هیجان برقرار میکنند، حتی در افرادی که میل شدیدی به انزوا و خلوت دارند، زیاد دیده میشود که برای همراهی و همدردی سراغ حیوانات خانگی میروند. برخی افراد در مراحلی از شکوفایی معنوی و شخصیت به انسانپروری، تولید گل و گیاه، آموزش و پرورش حیوانات روی میآورند.
در برخی افراد نیاز به داشتن خانواده بنا بر شرایط رفع نمیشود و موجب میشود که حیوانی را بهعنوان عضوی از خانواده وارد خانه کنند و مکمل روابط عاطفی آنها میشود. مثل خانوادههایی که یک بزرگتر مهربان را ازدستدادهاند یا فرزندی ندارند یا ازدستدادهاند.
دلایل اقدام و وابستگی به نگهداری حیوان خانگی را با داشتن شناخت از افراد بهتر میشود درک کرد و اینجاست که اهمیت سوگ بهنگام مرگ حیوان نیز واضح است.
با مرگ حیوان خانگیام چطور کنار بیایم؟
روانشناسانی که در این حوزه کارکردهاند شرایط فرد و خانوادهای که مرگ یک حیوان خانگی را تجربه کردهاند، بهخوبی درک میکند.
مهمترین نکته این است که احساس ناراحتی یا آشفتگی، حتی خشم در این موقعیت نهتنها خندهدار نیست بلکه ازنظر روانشناختی نوعی آسیب است و در صورت عدم توجه ممکن است اثرات روحی جبرانناپذیری به بار آورد.
کمک مشاور یا روانشناس برای کنارآمدن با مرگ حیوانات
روانشناس پذیرش مثبت، بامحبت و بدون شرط را برای مخاطب توضیح میدهد. این پذیرش موجب میشود ارتباط جذابیت و امنیت بیشتری داشته باشد و افراد به آن دلبستگی عمیقتری داشته باشند. روانشناس با این تبیین مخاطب را میفهمد، روانشناس آگاه است که چرا فرد از حیوان خانگیاش دلخور نمیشود، روانشناس میداند که فرد برای این موجود چقدر انرژی گذاشته است و توقعی از آن نداشته است.
روانشناس نهتنها خودش چنین فردی را درک میکند بلکه میتواند کمک کند دوستان یا خانوادهی فرد هم بیاموزند، شرایط او را بشناسند، او را درک کنند، غم و هیجان منفی او را بپذیرند و با خیالی آسوده در این شرایط به او اجازهی احساس و ابراز دلتنگی بدهند. مشاور به نزدیکان یادآوری میکند که شوخی، تمسخر، نگرانی و محافظت بیجا نهتنها اوضاع را بهتر بلکه شرایط را سختتر میکند.
مشاور میشنود که فرد حرفهایش را بزند، آنچه در فکر دارد، آنچه احساس میکند را بیان کند. مخاطب خاطراتی را که مرور میکند تعریف کند، هیجانات و طرز فکرش را تشخیص دهد. وقتی فرد بیان میکند که حیوان خانگیاش برایش چه معنایی داشته است، بهتر میتواند آن را بعد از نبودنش هم دوست داشته باشد.
روانشناس در مورد مراسم، مرخصی از مدرسه یا کار و چگونگی حمایت دیگران نیز برنامههایی را به فرد میدهد.
روانشناس مراحل گذر از سوگ را برای فرد بیان میکند و او را همراهی میکند، انکار، پذیرش، چانهزنی و ابراز هیجان در چنین موقعیتی نیز صدق میکنند. اگر مراحل سوگ با توجه کافی، طی زمان شش تا نه ماه و متناسب با فرد طی نشوند ممکن است زمینه ناراحتیهای طولانیمدت تری را ایجاد کنند.
مشاور لازم است فرد را به بازیابی خودش جهت دهد، انگیزهی کافی جهت مراقبت از خود را در فرد پایدار کند. کاهش اشتها، کاهش انرژی، ابتلا به بیماری، خواب ناکافی و عدم کنترل خود برای فرد در چنین موقعیتی طبیعی است اما درست نیست و بهتر است زیاد ادامهدار نشود. این علائم بدنی موجب حفظ تنش در بدن و اثر منفی بر روحیه فرد میشود.
روانشناس در صحبت با فرد خطاهای فکری فرد را اصلاح میکند تا بهتر فکر کند و بهتر احساس کند. افراد گاهی با خطاهایی همچون، خودشان، خانواده، خداوند یا پزشکی را مقصر دانستن ساعتها سایش ذهنی را تجربه میکنند. احساس گناه، احساس خشم و حسرت ناشی از این افکار هستند. حیوان خود را قربانی اشتباه یا سهلانگاری انسان میدانند. علت و داستان مرگ در اثر بیماری، قتل حیوان، حادثه، تصادف، شکار شدن حیوان یا از دست دادن آن جلوی چشم خودشان را بارها و بارها مرور میکنند.
مشاور افکار فرد را ارزیابی میکند و استعارههای انسانی فرد از حیوان را شناسایی میکند، حیوانم چشم انتظار من بود! فقط آن موجود اضافه بود؟ حیوانم چهکاری کرد که باید از دست میرفت؟ من برایش کم گذاشتم؟
روانشناس از فرد میشنود که چه حسابی روی همراهی حیوان خود بازکرده بودند! دوست، سنگ صبور، همدم، رازدار مورد اعتماد، شریک و … . راحت نیست، نمیتوان از فرد خواست که بهراحتی به زندگی بدون حیوانش عادت کند؛ بسیاری از حیوانات حتی بیشتر از یک انسان در غم و شادی فرد او را همراهی کردهاند، حتی بسیاری مواقع فرد برای حیوانش غصه خورده است، برای او جشن گرفته است، به بیماری، تندخویی یا لجبازیهای همدیگر واکنش نشان دادهاند و به معنای واقعی یک رابطه ازدسترفته است.
چرا تحمل مرگ یک حیوان در افراد مختلف متفاوت است؟
هر فردی نسبت به مرگ یک حیوان واکنش خاص خودش را دارد و این به ظرفیت آن بستگی دارد، اما نباید اهمیت نداد! باید فرصت داد!
کودکان بهتر است واقعیت مرگ را بشناسند و بدانند تا امید به حیوان ازدسترفته نداشته باشند. اگر علت و داستان مرگ حیوان دلخراش است بهتر است با داستان بیماری کودک مطرح شود. روانشناس به بزرگترها راهنمایی لازم را میدهد که ابراز ناراحتی کنند تا کودک هم احساسش را بیان کند.
افراد سالمند متوجه حقیقت میشوند اما آسیبپذیرترند چون واقعهی مرگ حیوانات، سایر عزیزان را بهاحتمال مرگ خودشان ربط میدهند، امید به زندگی و شادکامی در آنها کمتر میشود. لازم است جهت مداخلهی حمایتی سالمندان را با دوستان و اعضای خانواده بیشتر سرگرم کنند تا نشاط را در دنیای زندگان بازیابند.
موجودات خانگی دیگر اغلب متوجه مرگ حیوان دیگر میشوند و با ناله، آشفتگی و غذا نخوردن ابراز واکنش میکنند. این تنش و اضطراب بین موجودات و فرد منتقل میشود و شرایط را سختتر میکند.
روانشناس به فرد کمک میکند تا بر خودش مسلط شود، افکار و احساسات را مدیریت کند. بنا بر مطالعه روانشناسی بهتر است تا مدتی حیوانی جایگزین نشود؛ چون ممکن است فرد آمادگی مراقبت از حیوان جدید را نداشته باشد. ممکن است فرد برای مهرورزی به حیوان جدید آماده نباشد. ممکن است مدتی حیوان جدید را نگه دارد اما احساس مشابه و متناسب با حیوان ازدستداده را از حیوان جدید نگیرد و نیمهی راه و رابطه کم بیاورد.