همه ما به گونهای خودشیفته هستیم. انسان از ابتدای تولد توجهش به خود و نیازهایش بوده که البته این موضوع با افزایش سن و تجربه عشق به دیگری، به آهستگی کمتر میشود. اما در بعضی از افراد نه تنها خودشیفتگی به مرور زمان کمتر نمیشود، بلکه به شکل یک الگوی رفتاری درآمده و تبدیل به اختلال میشود.
ما معمولا به افرادی که خودمحور و خودخواه هستند اصطلاحا خودشیفته میگوییم، اما باید گفت که خودشیفتگی نوعی اختلال شخصیتی است که توسط فرد متخصص در زمینه سلامت روان یا روانشناس تشخیص داده میشود. علائم بارز اختلال شخصیت خود شیفته (در واقعیت یا تخیل) شامل میل به تحسین شدن و عدم حس همدردی با دیگران میباشد که از اوایل بزرگسالی شروع میشود. اختلال شخصیت خودشیفته که به آن نارسیستی نیز گفته میشود، تقریبا در یک درصد جوامع وجود دارد و معمولا در آقایان بیشتر از خانمها شایع است.
در این مقاله در خصوص اختلال شخصیت نارسیستی و نحوه برخورد با انسانهای خودشیفته صحبت شده است.
علائم خودشیفتگی
راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی (DSM)، نه ویژگی برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته بیان میکند که اگر حداقل پنج مورد از آن در رابطه با فردی صدق کند، میتوان برای آن فرد تشخیص خودشیفتگی داد:
- فرد خود را به شکل افراطی و بزرگنمایی شده مهم بداند؛ استعداد و دستاوردهای خود را بزرگ جلوه دهد و بدون در نظر گرفتن جایگاه خود، انتظار احترام ویژه داشته باشد.
این ویژگی در افراد خودشیفته سبب میشود که آنها پر ادعا به نظر برسند. آنها ممکن است تصور کنند که دیگران قدر آنها را به اندازه کافی نمیدانند و به اندازه کافی برای آنها ارزش قائل نمیشوند. در کارهای گروهی نیز معمولا بر این باور هستند که خودشان بیشتر از دیگری تلاش کرده و نقش بیشتری در اتمام کار داشتهاند. - فرد در خصوص موفقیت، قدرت، زیبایی و یا عشق ایدهآل خیالپردازی کند.
این افراد در تصوراتشان خود را با اشخاص مشهور و بالا مرتبه مقایسه میکنند. - فرد این باور را داشته باشد که شخصی خاص است که تنها توسط افراد خاص و منحصر به فرد درک میشود و تنها با این افراد میتواند معاشرت کند.
این افراد تصور میکنند که نیازهایشان با انسانهای دیگر متفاوت است. آنها تنها با افرادی با منزلت اجتماعی بالا معاشرت میکنند یا تنها به مراکزی مراجعه میکنند که خدمات آنها را در شأن خود بدانند. معاشرت آنها با افرادی که معمولا از آنها بالاتر هستند باعث میشود که حس مهم بودن و ارزشمندی بیشتری پیدا کنند. - فرد نیازمند تحسین و تمجید ویژه باشد.
اعتماد به نفس افراد خودشیفته معمولا شکننده است. آنها ممکن است تصور کنند که چقدر خوب پیش میروند و به اندازه کافی توجه دیگران را در اختیار دارند، اما اگر توجه مورد نظر خود را دریافت نکنند، به شدت اعتماد به نفسشان را از دست داده و احساس حقارت میکنند. آنها به توجه و تحسین از سمت دیگران نیازمند هستند. در همین راستا آنها معمولا دوست دارند که ورودشان با استقبال گرم همراه باشد. - فرد تصور کند که همیشه حق با اوست و اگر حرفی میزند یا انتظاری دارد دیگران بی چون و چرا باید قبول کنند.
زمانی که دیگران به خواستهها و نیازهای آنها توجه کافی نشان نمیدهند، بهشدت عصبانی میشوند. - فرد در روابطش از افرادی که حقوق خود را نمیدانند سوء استفاده کرده و آنها را برای رسیدن به خواستهاش استثمار کند.
افراد خودشیفته معمولا با کسانی دوستی میکنند یا با کسی وارد رابطه عاشقانه میشوند که به آنها در رسیدن به خواستهشان کمک کند یا مقبولیت اجتماعی داشته و به آنها در افزایش اعتماد به نفسشان یاری رساند. - فرد از همدلی بیبهره باشد و احساسات و نیازهای دیگران را نتواند درک کند.
این افراد معمولا تصور میکنند که دیگران در خصوص مشکلاتشان بیش از حد و با جزئیات غیر ضروری صحبت میکنند و در این شرایط کم حوصله و عصبی میشوند. آنها بدون در نظر گرفتن احساسات دیگران کارهایی را که فکر میکنند درست است، انجام میدهند. - فرد معمولا بر این باور باشد که دیگران به او حسادت میکنند.
این افراد اگرچه در خصوص دستاوردهای خود بزرگنمایی میکنند اما معمولا درگیر این موضوع میشوند که ممکن است دیگران به آنها حسادت کرده و حس بد آنها بر زندگیشان تاثیر بگذارد. - فرد در رفتار و نگرشش نوعی غرور و تکبر دیده شود.
به طور مثال ممکن است این افراد از بیادبی گارسون شاکی شوند و در ذهنشان بسیاری از افراد را خنگ و احمق تلقی کنند.
دیگر علائم خودشیفتگی:
همان طور که گفته شد اعتماد به نفس این افراد بسیار آسیب پذیر است و اگر کسی از آنها انتقاد کند یا در موضوعی شکست بخورند بسیار احساس تحقیر میکنند، اگرچه این احساس را معمولا بروز نمیدهند. آنها غالبا در روابطشان با افراد دچار مشکل شده و احساس میکنند که احترام کافی را دریافت نمیکنند. معمولا این افراد در مسائل کاری به دلیل ترس از شکست و رقابت دچار مشکل میشوند. زمانی که نیازهای آنها برآورده نشود، ممکن است دورههایی از افسردگی داشته باشند اما زمانی که توجه و تحسین کافی دریافت کنند، وارد دوره سرخوشی میشوند. این اختلال معمولا میتواند با بیاشتهایی عصبی یا سوء مصرف مواد مخدر همراه باشد.
سایر اختلالات شخصیتی ممکن است با اختلال شخصیت خودشیفته اشتباه شوند. وجه تمایز اختلال شخصیت خودشیفته را از اختلال شخصیت مرزی، ضد اجتماع و اختلال شخصیت نمایشی میتوان به ترتیب مهرطلبی، بیعاطفگی و عشوهگری دانست که در اختلال شخصیت خودشیفته وجود ندارد. علاوه بر آن میان اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال وسواس اجباری نیز اشتراکاتی وجود دارد؛ به این صورت که افراد مبتلا به این اختلالات کمالگرا بوده و بر این باور هستند که دیگران کارها را به اندازه آنها نمیتوانند به خوبی انجام دهند. اما وجه تمایز این دو اختلال این است که برخلاف افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری که مرتب خودشان را قضاوت میکنند، افراد خودشیفته گاها بر این باور هستند که به ایدهآل رسیدهاند.
انواع اختلال شخصیت خودشیفته
بعضی از منابع افراد خودشیفته را به دو دسته تقسیم بندی میکنند:
خودشیفته آسیب پذیر
این دسته از خودشیفتهها بسیار درونگرا بوده، در جمع احساس راحتی نداشته و خجالتی میشوند. البته این افراد خجالت و اعتماد به نفس پایین خود را با نقاب غرور یا بی علاقگی پنهان میکنند. این افراد به دلیل ترسی که از طرد شدن توسط پارتنرشان دارند، سعی میکنند که از خودشان در برابر او محافظت کرده و بر خواستهها و نیازهای خودشان تمرکز کنند.
خودشیفته بزرگنما
این دسته از افراد خودشیفته درون گرا نبوده و در جمع سعی به جلب توجه و تحسین میکنند. آنها برایشان احساس و خواسته دیگران اهمیتی ندارد و حتی برایشان مهم نیست که مغرور و خودشیفته به نظر برسند. این دسته از خودشیفتهها خودشان را بهتر از همه و حتی پارتنرشان میدانند و میخواهند به دیگران نیز این موضوع را دیکته کنند. فرد خودشیفته بزرگنما برای این که تایید و تحسین از طرف پارتنرش دریافت کند به هر روشی از جمله عصبانیت، تحقیر و گناهکار جلوه دادن متوسل میشود.
دلایل ایجاد اختلال خودشیفتگی
علت ایجاد خودشیفتگی به طور کامل مشخص نیست اما چند دلیل احتمالی برای آن در نظر گرفته میشود. توجه زیاد والدین به کودک و تشویق و تحسین بی اندازه او میتواند یکی از دلایل ایجاد خودشیفتگی در بزرگسالی باشد. در این حالت کودک تصور میکند که فردی بسیار مهم و متفاوت است که تنها خواسته و نیاز او اهمیت دارد.
از طرف دیگر بی توجهی به کودک و نادیده گرفتن او نیز میتواند در شکل گیری این اختلال موثر باشد. در این حالت به دلیل بی محبتی و بی توجهی اطرافیان، فرد به این نتیجه میرسد که باید مراقب خودش باشد زیرا کسی به فکر او نیست؛ بنابراین تنها بر خواستهها و نیازهای خود متمرکز میشود.
درمان اختلال شخصیت خودشیفته
با توجه به این که افراد خودشیفته دوست ندارند فکر کنند که مشکلی وجود دارد، غالبا نمیپذیرند که مبتلا به اختلال خودشیفتگی هستند و یا به رواندرمانی نیاز دارند. دسته اندکی از این افراد که به مشاوره روی میآورند معمولا به دلیل عوارض خودشیفتگی نظیر اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد این کار را انجام میدهند. در صورتی که اطرافیانتان شما را خودشیفته خطاب میکنند بهتر است به روانشناس برای تشخیص دقیق مراجعه کنید. جلسات رواندرمانی به شما کمک میکند که الگوهای خودشیفتگی را در خودتان شناسایی کرده و برای اصلاح آنها راهکارهای مناسب در پیش بگیرید.
زمانی ما الگوهایی را برای مقابله با اضطراب انتخاب کرده و به مرور زمان به آنها عادت کردهایم. این الگوها اگرچه مطمئن به نظر میرسند اما در نهایت سبب رفع اضطراب ما نمیشوند و در بسیاری از مواقع حتی شرایط را سختتر نیز میکنند. بهتر است که به کمک یک فرد متخصص در زمینه روان، این الگوها را شناسایی کرده و در جهت رفع آنها قدم برداریم.
نحوه برخورد با انسانهای خودشیفته یا نارسیست
ممکن است شما در ارتباط نزدیک یا ارتباط عاطفی با یک شخص خودشیفته باشید که در این صورت راهکارهای زیر میتواند به شما کمک کند:
او را همان طور که هست ببینید
فرد خودشیفته معمولا شخصیت جذابی دارد بنابراین لازم است که شما بتوانید خوبیها و بدیهای او را در کنار هم ببینید. ببینید که او با دیگران و اشخاص نزدیک به خود چه رفتاری دارد. اگر او را در حال دروغ گفتن، بازی دادن و تحقیر کردن دیگری دیدید، هیچ دلیلی ندارد که فکر کنید در شرایط یکسان با شما چنین رفتاری نخواهد داشت. بدیهای او را ببینید و اگر قبول کردید که در کنار او بمانید، او را همان طور که هست بپذیرید زیرا هیچ کس نمیتواند کس دیگر را تغییر دهد.
طلسم را بشکنید و تمرکز خود را از او بردارید
فرد خودشیفته به مرور زمان به دلیل توقعاتی که دارد سبب میشود که شما مدام روی خواستهها و نیازهای او متمرکز شوید؛ به گونهای که خواستههای خود را کنار میگذارید تا او را راضی کنید، اما حتی در این صورت نیز راضی نمیشود. پس اندکی عقب بکشید و از فکر کردن به خواستههای او دست بردارید. خودتان را پیدا کرده و به خواستهها و نیازهای خود نیز توجه کنید.
حد و مرز مشخص کنید
افراد خودشیفته به مرور زمان به حریم شخصی شما وارد شده و در خصوص تمام مسائل ریز و درشتی که مربوط به شماست اظهار نظر میکنند. آنها تصور میکنند که شما به تنهایی نمیتوانید از پس مسائل خود بربیایید و نیاز به کمک آنها دارید. حتی زمانی که در کاری موفق میشوید تصور میکنند که به خاطر راهکارهای آنها بوده که به آن موفقیت و جایگاه رسیدهاید. لازم است که شما در این شرایط حد و مرزهایی مشخص کرده و به صورت صریح از آنها بخواهید که در مسائلی که مربوط به شماست وارد نشوند و به شما دیکته نکنند که چه کاری انجام دهید مگر آن که از آنها درخواست کمک کنید.
زمانی که این کار را انجام دادید، ممکن است او در ظاهر قبول کند اما عقب نمینشیند و این کار شما را پاسخ میدهد. ممکن است در شرایطی که به ظاهر مشابه است نشان دهد که خود شما هم فردی کنترلگر هستید؛ مواظب باشید که منطقی فکر کنید و وارد بازی او نشوید.
به یاد داشته باشید که شما همیشه مقصر نیستید
فرد خودشیفته غالبا مسئولیت رفتار بد خود را بر عهده نمیگیرد و سعی میکند که رفتار و نگرش بد خود را فرافکنی کند. به این طریق که اگر در دعوا به دنبال برنده شدن است تصور میکند که شما این گونه هستید. شما ممکن است برای خوابیدن دعوا وسوسه شوید که حرفهای او را بپذیرید، اما توجه کنید که نیازی نیست شما در جهت ایگو طرف مقابلتان تغییر کنید. اگر واقعا فکر میکنید که شما مقصر نیستید از حق خود دفاع کنید.
روی اقدام آنی تاکید کنید و به قول راضی نشوید
افراد خودشیفته در قول دادن بسیار خوب عمل میکنند. آنها قول میدهند که آنچه را شما میخواهید، انجام میدهند و به صورت کلی قول میدهند که بهتر عمل کنند، اما اشتباه نکنید، زمانی که آنها چیزی که را میخواستند دریافت کنند، قول دیگر هیچ معنایی برایشان ندارد. انتظار نداشته باشید که عملشان مطابق قولشان باشد. روی خواسته خود پافشاری کنید و بگویید تا زمانی که خواسته شما اجرا نشود، خواسته او را اجرا نمیکنید.
از یک فرد متخصص کمک بگیرید
رابطه با فردی که مدام شما را مقصر نشان میدهد ممکن است سبب کاهش اعتماد به نفس و منزوی شدن شما شود. اگر علائم اضطراب و افسردگی را در خودتان احساس میکنید، بهتر است که به روانشناس مراجعه کنید. یک فرد متخصص در زمینه روان میتواند به شما نشان دهد که آیا واقعا مقصر هستید و کمک کند که اعتماد به نفس از دست رفته خود را بازیابی کنید.
چه موقع به ارتباط با شخص خودشیفته پایان دهید؟
هیچ مشاوری نمیتواند به شما بگوید که چه موقع از رابطه با فرد خودشیفته خارج شوید. در نظر داشته باشید که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته هرچند گاهی خشونت زبانی دارند، اما معمولا خشونت رفتاری نداشته و آسیبی از این نظر برای شما ایجاد نمیکنند. علاوه بر آن افراد در یک رابطه معمولا آینه یکدیگر هستند، شاید شما بیش از اندازه خودتان را قضاوت میکنید و همین موضوع سبب میشود که دیگران شما را مقصر نشان دهند. پس بهتر است قبل از تصمیمگیری جدی با دید بازتری به شرایط خود نگاه کنید.
در صورتی که موارد زیر در رابطه شما وجود دارد، بهتر است که رابطه خود را به صورت جدی بازبینی کنید:
- شما مورد خشونت زبانی قرار بگیرید.
- شما احساس کنترل شدن و بازی داده شدن داشته باشید.
- شما به صورت فیزیکی مورد آزار و اذیت قرار بگیرید و احساس خطر کنید.
- شما احساس منزوی شدن داشته باشید.
- در صورتی که فرد مقابل شما اعتیاد به مواد مخدر داشته و تمایلی به کمک نیز نداشته باشد.
- سلامت روانی و فیزیکی شما در خطر باشد.