وقتی به شما ظلم شده و صدمه دیدهاید، طبیعی است که بخواهید از شخصی که به شما آسیبزده انتقام بگیرید. شاید شما به یک راه برای بهترین انتقام فکر کنید، بخواهید آن شخص را برنجانید یا بهشدت دنبال پیگیری اقدامات قانونی باشید. در ظاهر به نظر میرسد ایدهی انتقام گرفتن از دیگران راضیکننده باشد و به تمام شدن و فراموش کردن اشتباهات گذشته کمک کند. انتقام گرفتن ممکن است برای مدتی منطقی به نظر برسد و بتواند به شما احساس حقانیت بدهد؛ اما گاهی افراد بهشدت در افکار مربوط به انتقام گرفتن از دیگران غرق میشوند و امید دارند که انتقام گرفتن به آنها کمک کند تا احساس بهتری داشته باشند. بااینحال انتقامجویی آنقدرها که فکر میکنید باعث به وجود آمدن حس مثبت و آرامش در شما نمیشود. فکر کردن به انتقام شما را عصبانیتر کرده، ادراکات شما را محدود میکند و قضاوت شما را به خطر میاندازد. افکار انتقامجویانه ذهن شما را پر از افکار سمی میکند و افکار مثبت و شادی شما را از بین میبرد. انتقام ممکن است راهی برای آزاد شدن از خشم به نظر برسد اما درواقع یک دام است که شما را بیشتر اسیر میکند. همچنین اگر تصمیم بگیرید به افکار انتقامجویانهی خود عمل کنید، احتمالاً نتایج بدی در انتظار شما خواهد بود. نتیجهی انتقام گرفتن میتواند به شکل تلافی طرف مقابل یا اقدامات قانونی علیه شما باشد. این نهتنها خطرناک است بلکه شما را بیشتر درگیر رابطهی منفی با طرف مقابلتان میکند. انتقام گرفتن از دیگران ممکن است راهی برای رسیدن به عدالت و آزادی به نظر برسد اما درواقع درد و رنج را طولانی میکند.
آیا انتقام گرفتن کار درستی است؟
شما حق دارید در مورد اشتباهی که در حقتان صورت گرفته است عصبانی شوید. شما کاملاً مستحق عدالت برای چیزی هستید که بسیار اشتباه و ناعادلانه بوده است. درعینحال، شما حق دارید فارغ از گذشتهای که باعث آسیب دیدن شما شده است شاد باشید. هر بار که اتفاقی را که برایتان افتاده است برای خودتان یادآوری کرده و به انتقام گرفتن فکر میکنید، خاطرات دوباره زنده شده و دوباره در ناراحتیهای گذشته غرق میشوید. بهجای صرف انرژی برای پیدا کردن راههای انتقام گرفتن از دیگران، سعی کنید شکل عدالت بالاتری را بپذیرید و زمانی که آمادگی داشتید از دردهای گذشته جدا شوید. اینکه عدالت بالاتری را بپذیرید به این معنی است که بپذیرید به نحوی، درجایی، به صورتی طبیعی برای کسانی که ظلم میکنند پیامدهایی رخ میدهد. درواقع لازم نیست شما انتقام بگیرید زیرا مجرمان پیامدهای کارهای منفی خود را خواهند دید. بهترین انتقام بیتفاوتی است. اگر کسی که به شما ظلم کرده احساس گناه کند؛ زیرا میداند چه اشتباهی در حق شما انجام داده است، همین احساس گناه و عذاب وجدان برای آنها عوارض بسیار ناخوشایندی خواهد داشت و سنگینی آن را همیشه احساس میکنند. اگر احساس گناه نکنند و به روش خود ادامه دهند، اشتباهات مداوم برای آنها عواقبی در پی خواهد داشت. درنهایت، ما از این جهان عبور میکنیم و شاید عدالت معنوی یا کارما وجود داشته باشد، جایی که رفتارهای مردم راهی برای بازگشت به آنها پیدا میکند.
چگونه از خشم و فکر کردن به انتقام گرفتن رها شویم؟
مرحلهی بعدی عصبانی شدن از عصبانیت است. این اتفاق زمانی میافتد که متوجه میشوید عصبانیت و افکار انتقامجویانه فضای زیادی از فکر و زندگی ارزشمند شما را اشغال میکند و احتمالاً از این بابت احساس خستگی میکنید. هدف شما به جای پیدا کردن راههای انتقام باید رها شدن از قید این شرایط باشد. ما نمیتوانیم گذشته را تغییر بدهیم. هر چقدر هم که وحشتناک باشد نمیتوان آن را عوض کرد. رسیدن به پذیرش ممکن است یک روند غمناک باشد که دردهای زیادی برای شما به همراه داشته باشد، اما درنهایت وقتی شما به پذیرش آنچه که هست برسید از تمرکز بر گذشته و فکر انتقام گرفتن رها میشوید. در این زمان متوجه میشوید گذشته دیگر قدرتی برای کنترل شما و آینده ندارد.
برای درک این موضوع به مثالی که در ادامه میآوریم توجه کنید. تصور کنید که با ماشین خود رانندگی میکنید و روی آینه عقب متمرکز شدهاید. توجه شما به جای جلو به پشت سرتان است. چقدر خوب میتوانید به جلو رانندگی کنید؟ احتمالاً خیلی خوب نمیتوانید به جلو برانید. وقتی به بیعدالتی و انتقام گرفتن فکر میکنید، این چنین است. شما بر گذشته تمرکز میکنید. برای اینکه بتوانید به جلو حرکت کنید باید توجه خود را به آنچه در پیش است متمرکز کنید. این به معنی منفعل بودن نیست. اگر احساس امنیت میکنید تا اشتباهی که در حقتان رخ داده است را گزارش دهید، میتوانید این کار را بکنید. اگر میخواهید به حمایت از دیگران بپردازید یا میخواهید به دیگران کمک کنید، اینها راههای عالی برای هدایت اشتیاق شما جهت ایجاد تغییر است. مانع اصلی که باعث میشود شما به آرامش نرسید ادامه دادن گذشته با یادآوری مداوم آن و فکر برای انتقام گرفتن است. با پذیرش اینکه اتفاقی که برای شما افتاده است اشتباه بوده ولی اکنون شما میخواهید به زندگیتان ادامه دهید، میتوانید به خودتان اجازه دهید افکار مربوط به گذشته را رها کرده و میل به انتقام را از بین ببرید.
تصور کنید ذهن شما در حال سوزاندن سیمهای الکتریکی برای تقویت خاطرات گذشته است. به این فکر کنید که چقدر از انرژی شما برای فعال و زنده نگهداشتن گذشته و فکر انتقام گرفتن استفاده میشود. انتقام گرفتن فریبنده است. در ابتدا ممکن است احساس رضایت کنید و به شما احساس قدرت دهد؛ اما در حقیقت، اینیک تخلیه ولتاژ فوقالعاده بالا در سیستم شما است. اگر احساس خستگی یا افسردگی میکنید، ممکن است تا حدی به این دلیل باشد که فعال نگهداشتن این افکار و خاطرات انرژی زیادی میطلبد.
رها کردن خشم و فکر انتقام گرفتن، انتخابی است که به شما قدرت میدهد
این چیزی است که باعث میشود بر افکار منفی و خاطرات گذشته متمرکز نشویم. برای حفظ تمرکز خود نقاط مثبتی پیدا کرده و آنها را دنبال کنید. رها کردن عصبانیت و انتقام انتخابی است که باعث میشود در زندگی احساس قدرتمند بودن کنید. تصور کنید که از بند افکار منفی در مورد گذشته و انتقام گرفتن رها شدهاید و تمام انرژی که برای این افکار صرف میکنید اکنون در اختیار شماست تا به مسائل دلخواهتان رسیدگی کنید. وقتی عصبانیت و انتقام دیگر در رأس ذهن شما قرار ندارد، شما فضا دارید که در مورد آنچه میخواهید در زندگی خود ایجاد کنید فکر کنید.
منبع: Psychologytoday